۹ حقیقت اقتصاد پهلوی که کمتر شنیده اید
شاه با درآمدهای نفتی دهه 50 چه کرد؟ آیا این درآمدها صرف ارتقای رفاه عمومی و معیشتی مردم شد؟ آیا این درآمدهای کلان صنعت و اقتصاد را از وضعیت بحرانی سالهای دهه 20 و 30 رهانید؟
به گزارش شیرازه، سالهای 1320 تا 1357 در ایران منشأ بسیاری از تحولات اقتصادی- سیاسی است؛ ملی شدن صنعت نفت، اصلاحات ارضی، افزایش بیحدوحصر فروش نفت، مهاجرت گسترده روستاییان و گسترش بیرویه درصد شهرنشینی مواردی هستند که آثار آنها حتی در زندگی امروز جامعه ایرانی انعکاس یافته است.
با پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت، گرچه درنهایت اهداف اولیه مردم و نخبگان سیاسی محقق نشد، اما با افزایش فروش نفت، اقتصاد کشور از اقتصاد مبتنیبر تولیدات کشاورزی و کارگاههای سنتی، شدیدا به «نفت» وابسته شد. بر این اساس در طول چندین سال، تولید ناخالص کشور بهطور قابلتوجهی افزایش یافت، بهطوریکه از سال 1338 تا 1355 تولید ناخالص داخلی ایران در یک روند صعودی، از 44هزار میلیارد ریال به 242 میلیارد ریال (به قیمت پایه 76) رسید. در این دوره تولید سرانه هر ایرانی نیز از دو میلیون ریال در سال 1338 به 7.2 میلیون ریال در سال 55 (به قیمت پایه سال 1376) رسید. به عبارتی طی 17 سال (55-1338) تولید سرانه کشور 3.6 برابر شد. علاوهبر تولید ناخالص داخلی، یکی دیگر از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان یعنی نرخ رشد اقتصادی که تغییرات آن میتواند با تغییر در میزان تولید و درآمد سرانه، میزان رفاه اقتصادی را به تصویر بکشد، در دوره 1338 تا سال 1355 بهطور قابلتوجهی افزایش یافت، چنانکه در این دوره رشد اقتصادی کشور از پنج تا 17 درصد در نوسان بوده که نشان از رشد نسبتا بالایی است.
این وضعیت شاه را در موقعیتی قرار داد که خود آن را «تمدن بزرگ» نامید. حالا خزانه کشور بهواسطه فروش نفت آنقدر ارقام درشتی داشت که شاه بیتوجه به هشدار سازمان برنامه و بودجه، دیوانهوار در حال خرج کردن این پولها بود. آنچنانکه برای برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی حدود 650 تا 800 میلیون دلار هزینه کرد. «مارسل هودر» عضو تیم تدارکات این جشن درباره هزینههای جشن میگوید: «بودجه دو سال سوئیس را ظرف دو روز خرج کردند». اما حال سوال این است که چرا باوجود مطلوب بودن برخی شاخصهای اقتصادی، انقلاب اسلامی روزبهروز خود را دستیافتنیتر دید؟ بهعبارتیدیگر، چرا باوجود بالا بودن شاخصهای اقتصاد کلان، شاه به سقوط نزدیک شد؟
نظریهپردازان انقلاب سه عامل استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رویاهای بلندپروازانه اقتصادی شاه را ازجمله عوامل اقتصادی- سیاسی موثر بر سقوط پهلوی دوم میدانند. این مولفهها خود نتایجی را به بار آورد که سرعت سقوط شاه را بیشتر کرد؛ تکمحصولی شدن اقتصاد کشور و وابستگی شدید به نفت، نابودی کشاورزی و رشد قابلتوجه مهاجرتهای روستا به شهر، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملی و احتکار ثروت ملی در دست دربار، سطح پایین بهرهوری، تشدید فاصله طبقاتی و... ازجمله نتایج زیانبار سیاستهای اقتصادی محمدرضا شاه پهلوی بود که وی را از رسیدن به آرمانشهر متوهمانه «تمدن بزرگ» بازداشت.
استبداد نفتی فاتحه شاه را خواند
براساس آنچه در نمودار یک آمده است، تولید روزانه نفت ایران از روزانه 635 هزار بشکه در سال 1328 به روزانه 6 میلیون بشکه در سال 1352 رسید. بدینترتیب میزان درآمد حاصل از فروش نفت از روزانه هزار دلار در سال 1347 به روزانه 20 هزار و 700 دلار در سال 1355 رسید (نمودارهای شماره 1 و 2).
درآمدهای حاصل از دوپینگ نفتی باعث شد شاه برنامههای بلندپروازانه سیاسی و اقتصادی را یکی پس از دیگری به مرحله اجرا بگذارد، گرچه هشدارهای زیادی از سوی سازمان برنامه و بودجه وقت به شاه داده شد، اما رویای متوهمانه «تمدن بزرگ» و جانشینی کوروش کبیر و همچنین استبداد و خودهمهپنداری وی، چشمان و گوش شاه را آنچنان کور و کر ساخته بود که حرفهای کارشناسی را نشنود.
حال سوال این است که شاه با درآمدهای نفتی دهه 50 چه کرد؟ آیا این درآمدها صرف ارتقای رفاه عمومی و معیشتی مردم شد؟ آیا این درآمدهای کلان صنعت و اقتصاد را از وضعیت بحرانی سالهای دهه 20 و 30 رهانید؟
در پاسخ به این سوالها برخی از محققان به لحاظ اقتصادی دو عامل اصلی را در سقوط رضاشاه بیش از سایر عوامل موثر میدانند؛ اول استبداد و دوم سرنوشت درآمدهای نفتی، اما این دو چگونه بر اقتصاد کشور موثر افتاد؟
همانطور که گفته شد، در سالهای بعد از نهضت ملی شدن نفت، اهمیت نفت در اقتصاد سنتی ایران بهشدت افزایش یافت، در این میان با افزایش دلارهای نفتی، جایگزینی واردات و توسعه صنایع صادراتی دو راهبرد صنعتی بودند که شاه انتخاب کرد. گرچه در شرایط آن زمان ایران راهبرد منطقی بود، اما این راهبردها نهتنها به توسعه اقتصادی ختم نشد، بلکه به دلیل وابستگی بیشازحد به نفت، از بین رفتن زیربناهای اقتصادی در نتیجه اجرای نادرست اصلاحات ارضی و تراز منفی تجاری، ساختار اقتصاد کشور را از هم پاشید، بهطوریکه نسبت صادرات غیرنفتی به نفتی، از 23 درصد در سال 1341 به دو درصد در سال 1356 رسید (نمودار 3).
شاید شبیه به طنز به نظر برسد، اما این حقیقت است که در سال 1356 دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم برای ۳۳ روز در سال را داشت و کشاورزی از خودکفایی نسبی سالهای قبل از اصلاحات ارضی به مصرفکننده محصولات وارداتی تبدیل شده بود.
«انقلاب شاه و مردم» اقتصاد روستا را از هم پاشید
به جرات میتوان گفت که اصلاحات ارضی به لحاظ وسعت اجرا و تاثیرات مثبت و مخرب آن بر اقتصاد و روابط روستایی، یکی از مهمترین تحولات در تاریخ روستاهای کشور بوده است، چنانکه شاه نیز از اصلاحات ارضی با عنوان «انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم» یاد میکند. انقلاب شاه از این جهت که روابط اقتصادی و تولید سنتی را دگرگون کرد مهم بود، اما آنچه اتفاق افتاد، نه به نفع روستاییان بود و نه به نفع اقتصاد کشور.
در مورد روستاییان هدف اولیه اصلاحات ارضی تقسیم زمین بین دهقانان و از بین بردن روابط ارباب و رعیتی بود که گرچه شاه قدرت تاریخی زمینداران و کلانسرمایهداران (اربابها) را از آنها گرفت، اما شیوه تقسیم زمین آن چیزی نبود که موجب افزایش رفاه اقتصادی، ایجاد عدالت و توزیع عادلانه ثروت شود. بر این اساس پس از اجرای اصلاحات ارضی گرچه هدف اولیه این بود که 50 درصد از زمینها (بهلحاظ مساحت) به دهقانان تعلق گیرد، اما عملا فقط 9 درصد از زمینها به روستاییان داده شد و روابط کهنه ارباب و رعیتی همچنان باقی ماند، بهطوریکه خردهمالکان (زمینداران کمتر از دو هکتار) از 462 هزار نفر در قبل از اصلاحات ارضی به حدود دو میلیون نفر در سال 1351 رسید که حالا با تفکیک اراضی، دیگر تولید صرفه اقتصادی نداشت.
همچنین حدود 47.5 درصد از روستاییان که فاقد «نسق زراعی» بودند، پس از اصلاحات ارضی صاحب زمین نشدند. اینها همان کسانی بودند که سالها در دستگاه ارباب و رعیتی زحمتکشیده بودند و حالا با دستهای خالی (عدم تعلق زمین و تعدیل نیروی کار در دستگاه ارباب و رعیتی) باید بهسوی شهرهای بزرگ مهاجرت میکردند.
با از بین رفتن روابط سنتی تولید در روستا (مبتنیبر ارباب و رعیتی و زمینداری بزرگ) به جهت عدم تعریف روابط جدید تولید و تفکیک اراضی، میزان تولیدات کشاورزی بهشدت کاهش یافت. در این زمان با افزایش بارگذاری صنایع مونتاژ خارجی در شهرها، جمعیت زیادی از جوانان و میانسالان به مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ مهاجرت کردند که خود باعث شکلگیری حلبیآبادهای زیادی شد، چنانکه منشی امور بینالملل فرح پهلوی در سالهای پایانی دهه50، وضعیت تهران را اینگونه توصیف میکند: «هجوم روستاییان باعث گسترش حلبیآبادهای متعدد در حاشیه شهرها شد و انبوه کارگرانی که در این مناطق فاقد کلیه امکانات، سکنی گزیدند بهقدری ناراحت و بیتاب بودند که وقتی جرقه انقلاب درخشید، همه به انقلاب پیوستند».
هزینههایی که صرف خرید تسلیحات شد
همانطور که در مقدمه گفته شد، شاخصهای کلان اقتصاد همچون سرانه تولید، درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی در دهه 50 رشد چشمگیری داشت که ناشی از جهش یکباره فروش نفت بود، بهطوریکه شاه رکورد تولید و فروش نفت در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب را شکست، اما حبس این درآمدها در چند بخش ازجمله خرید تسلیحات نظامی، نهتنها توسعه اقتصادی را به ارمغان نیاورد، بلکه سقوط وی را سرعت بخشید.
درحالی که 35 درصد از جمعیت کشور (در سال 1351) دچار سوءتغذیه شدید بودند، بودجه بخش بهداشت و عمران شهری در بودجه سالانه بهطور قابلتوجهی کاهش یافت، بهطوریکه بودجه بخش بهداشت از 1/1 درصد در سال 1351 به یک درصد در سال 55 و بودجه عمران شهری در همین زمان از 79/. درصد به 72/. درصد کاهش یافت، این درحالی بود که بودجه نظامی کشور از 21.9 درصد در سال 1351 به 29.61 درصد در سال 1355 رسید (نمودار شماره 4).
در این زمینه میتوان به خرید تسلیحات نظامی ایران از آمریکا اشاره کرد که از 113 میلیون دلار در سال 1348 (با افزایش 37 برابری) به 4213 میلیون دلار در سال 1355 رسید (نمودار 5).
نفت 6 میلیونی و مردمی که با هیزم خانههایشان را گرم میکردند
براساس آنچه در جدول یک آمده است، در سال 1352 تولید روزانه نفت ایران به روزانه 6 میلیون بشکه رسید، با اینحال در سال 1355 سوخت مصرفی واحدهای مسکونی بیش از 39 درصد از جمعیت روستایی کشور هیزم و سوخت حیوانی بود. همچنین در این سال تنها 75 درصد از جمعیت شهری و 22 درصد از جمعیت روستایی به نفت دسترسی داشتند و درمجموع مصرف روزانه نفت در کشور کمتر از 10 درصد و صادرات آن بیش از 90 درصد بود (نمودار شماره 6).
در اینجا بهطور خلاصه به برخی از آمارهای برخورداری شهرها و روستاهای کشور از زیرساختهای رفاهی اشاره میشود:
امکانات بهداشتی- درمانی: شاه درحالی اوایل دهه 50 از ورود ایران به تمدن بزرگ سخن میگفت که تعداد مراکز بهداشتی و درمانی روستایی کشور در سال 1357 فقط 1500 واحد بوده است، این در حالی است که درهمین سال ایران دارای ۴۵۲ شهر و بیش از ۹۲ هزار روستا بود.
برق درزمینه برقرسانی گرچه نسبت برخورداری شهرهای کشور در سال آخر حکومت پهلوی 90 درصد بود، اما در این سال، تعداد روستاهای برخوردار از برق 4327 روستا بود که فقط 14 درصد از روستاهای کشور را شامل میشد (نمودار 7).
مسکن مسکن که یکی از نیازهای اولیه انسان در کنار خوراک و پوشاک است، در سالهای پایانی حکومت پهلوی در بدترین شرایط کیفی و کمی بود، چنانکه براساس آمارها، از مجموع 33 میلیون و 747 هزار نفر جمعیت کشور در سرشماری سال 1355 تعداد یکمیلیون و 77هزار نفر در کپر زندگی میکردند. همچنین از مجموع 6 میلیون و 700 هزار خانوار سرشماریشده در کل کشور، محل سکونت بیش از یکمیلیون و 900 هزار خانوار (جمعیتی بالغبر 9 میلیون و 590 هزار نفر) فقط دارای یک اتاق بود؛ به عبارت سادهتر، 28.45 درصد از جمعیت کشور در واحدهای مسکونی زندگی میکردند که تنها یک اتاق داشت. (نمودار 8).
آب از قرنها پیش محققان ثابت کردهاند که آلودگی و عدم دسترسی به آب شرب سالم، ازجمله عوامل اصلی بیماریهایی همچون وبا، اسهال، مالاریا، عفونتهای ویروسی، تب حصبه، تراخم و برخی دیگر از بیماریها است، بااینحال بهرغم شعارهایی همچون میراثداری ایران باستان، در سال 1355 حدود 78.47 درصد از مناطق روستایی و 10.74 درصد از مناطق شهری کشور فاقد آب لولهکشی بودهاند (نمودار 9).
شاه فرار نکرد، دررفت
«جان استمپل» (دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران) در کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد: «دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر شاه وارد شد و آن شوک آنچنان موثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد».
همان شاهی که خود را روزی میراتدار کوروش و داریوش میدانست، حالا از دیدن جمعیتی میلیونی که به خاطر سالها استبداد وی، از فقر، تبعیض، بیعدالتی و ظلم او بهخشم آمده بودند، رفت تا در امان باشد.
شاه از فهم زبان ملت عاجز بود؛ در همان دورانی که شاه بین 300 تا 800 میلیون دلار صرف جشن 2500 ساله پادشاهی کرد، 35 درصد از جمعیت ایران دچار سوءتغذیه بودند.
دهه 50 درحالی به سالهای پایانی خود نزدیک میشد که سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به 10 درصد فقیر، از 19.20 در سال 1348 به 33.80 در سال 54 رسیده بود. در این سالها ضریب جینی به عدد 502/. رسید که در چند دهه اخیر رقمی بیسابقه بوده است. دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران درباره آنچه بهعنوان توسعه در دوره پهلوی یاد میشود، مینویسد: «آیا رشد آنی و فزاینده در استفاده از وسایل نقلیه، وسایل خانگی، تعطیلات خارج، تفریحات عرضهشده در رستورانها و قمارخانهها، خانههای کاخمانند و امثال اینها، توسط اقلیتی ممتاز، هزینههای سرسامآور نظامی و بر باد دادن سرمایه کشور در تاجگذاری دیرهنگام (1346)، جشنی مضحک و بینالمللی به بهانه موهوم 2500 سال پادشاهی ایران (1350)، دهمین سالگرد ضدانقلاب خونین شاه (1352) و تفننهای سالانه فرح در شیراز به نام جشن هنر که در آن علاوهبر اتلاف پولهای فراوان، زندگی روزمره مردم محل بهکلی مختل میشد، موسیقی جدید غربی در بازار قدیمی شیراز نواخته میشد و... را میتوان توسعه اقتصادی تعبیر کرد؟» در پایان این سوال مطرح میشود که آیا شاه چارهای جز رفتن داشت؟
با پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت، گرچه درنهایت اهداف اولیه مردم و نخبگان سیاسی محقق نشد، اما با افزایش فروش نفت، اقتصاد کشور از اقتصاد مبتنیبر تولیدات کشاورزی و کارگاههای سنتی، شدیدا به «نفت» وابسته شد. بر این اساس در طول چندین سال، تولید ناخالص کشور بهطور قابلتوجهی افزایش یافت، بهطوریکه از سال 1338 تا 1355 تولید ناخالص داخلی ایران در یک روند صعودی، از 44هزار میلیارد ریال به 242 میلیارد ریال (به قیمت پایه 76) رسید. در این دوره تولید سرانه هر ایرانی نیز از دو میلیون ریال در سال 1338 به 7.2 میلیون ریال در سال 55 (به قیمت پایه سال 1376) رسید. به عبارتی طی 17 سال (55-1338) تولید سرانه کشور 3.6 برابر شد. علاوهبر تولید ناخالص داخلی، یکی دیگر از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان یعنی نرخ رشد اقتصادی که تغییرات آن میتواند با تغییر در میزان تولید و درآمد سرانه، میزان رفاه اقتصادی را به تصویر بکشد، در دوره 1338 تا سال 1355 بهطور قابلتوجهی افزایش یافت، چنانکه در این دوره رشد اقتصادی کشور از پنج تا 17 درصد در نوسان بوده که نشان از رشد نسبتا بالایی است.
این وضعیت شاه را در موقعیتی قرار داد که خود آن را «تمدن بزرگ» نامید. حالا خزانه کشور بهواسطه فروش نفت آنقدر ارقام درشتی داشت که شاه بیتوجه به هشدار سازمان برنامه و بودجه، دیوانهوار در حال خرج کردن این پولها بود. آنچنانکه برای برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی حدود 650 تا 800 میلیون دلار هزینه کرد. «مارسل هودر» عضو تیم تدارکات این جشن درباره هزینههای جشن میگوید: «بودجه دو سال سوئیس را ظرف دو روز خرج کردند». اما حال سوال این است که چرا باوجود مطلوب بودن برخی شاخصهای اقتصادی، انقلاب اسلامی روزبهروز خود را دستیافتنیتر دید؟ بهعبارتیدیگر، چرا باوجود بالا بودن شاخصهای اقتصاد کلان، شاه به سقوط نزدیک شد؟
نظریهپردازان انقلاب سه عامل استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رویاهای بلندپروازانه اقتصادی شاه را ازجمله عوامل اقتصادی- سیاسی موثر بر سقوط پهلوی دوم میدانند. این مولفهها خود نتایجی را به بار آورد که سرعت سقوط شاه را بیشتر کرد؛ تکمحصولی شدن اقتصاد کشور و وابستگی شدید به نفت، نابودی کشاورزی و رشد قابلتوجه مهاجرتهای روستا به شهر، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملی و احتکار ثروت ملی در دست دربار، سطح پایین بهرهوری، تشدید فاصله طبقاتی و... ازجمله نتایج زیانبار سیاستهای اقتصادی محمدرضا شاه پهلوی بود که وی را از رسیدن به آرمانشهر متوهمانه «تمدن بزرگ» بازداشت.
استبداد نفتی فاتحه شاه را خواند
براساس آنچه در نمودار یک آمده است، تولید روزانه نفت ایران از روزانه 635 هزار بشکه در سال 1328 به روزانه 6 میلیون بشکه در سال 1352 رسید. بدینترتیب میزان درآمد حاصل از فروش نفت از روزانه هزار دلار در سال 1347 به روزانه 20 هزار و 700 دلار در سال 1355 رسید (نمودارهای شماره 1 و 2).
درآمدهای حاصل از دوپینگ نفتی باعث شد شاه برنامههای بلندپروازانه سیاسی و اقتصادی را یکی پس از دیگری به مرحله اجرا بگذارد، گرچه هشدارهای زیادی از سوی سازمان برنامه و بودجه وقت به شاه داده شد، اما رویای متوهمانه «تمدن بزرگ» و جانشینی کوروش کبیر و همچنین استبداد و خودهمهپنداری وی، چشمان و گوش شاه را آنچنان کور و کر ساخته بود که حرفهای کارشناسی را نشنود.
حال سوال این است که شاه با درآمدهای نفتی دهه 50 چه کرد؟ آیا این درآمدها صرف ارتقای رفاه عمومی و معیشتی مردم شد؟ آیا این درآمدهای کلان صنعت و اقتصاد را از وضعیت بحرانی سالهای دهه 20 و 30 رهانید؟
در پاسخ به این سوالها برخی از محققان به لحاظ اقتصادی دو عامل اصلی را در سقوط رضاشاه بیش از سایر عوامل موثر میدانند؛ اول استبداد و دوم سرنوشت درآمدهای نفتی، اما این دو چگونه بر اقتصاد کشور موثر افتاد؟
همانطور که گفته شد، در سالهای بعد از نهضت ملی شدن نفت، اهمیت نفت در اقتصاد سنتی ایران بهشدت افزایش یافت، در این میان با افزایش دلارهای نفتی، جایگزینی واردات و توسعه صنایع صادراتی دو راهبرد صنعتی بودند که شاه انتخاب کرد. گرچه در شرایط آن زمان ایران راهبرد منطقی بود، اما این راهبردها نهتنها به توسعه اقتصادی ختم نشد، بلکه به دلیل وابستگی بیشازحد به نفت، از بین رفتن زیربناهای اقتصادی در نتیجه اجرای نادرست اصلاحات ارضی و تراز منفی تجاری، ساختار اقتصاد کشور را از هم پاشید، بهطوریکه نسبت صادرات غیرنفتی به نفتی، از 23 درصد در سال 1341 به دو درصد در سال 1356 رسید (نمودار 3).
شاید شبیه به طنز به نظر برسد، اما این حقیقت است که در سال 1356 دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم برای ۳۳ روز در سال را داشت و کشاورزی از خودکفایی نسبی سالهای قبل از اصلاحات ارضی به مصرفکننده محصولات وارداتی تبدیل شده بود.
«انقلاب شاه و مردم» اقتصاد روستا را از هم پاشید
به جرات میتوان گفت که اصلاحات ارضی به لحاظ وسعت اجرا و تاثیرات مثبت و مخرب آن بر اقتصاد و روابط روستایی، یکی از مهمترین تحولات در تاریخ روستاهای کشور بوده است، چنانکه شاه نیز از اصلاحات ارضی با عنوان «انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم» یاد میکند. انقلاب شاه از این جهت که روابط اقتصادی و تولید سنتی را دگرگون کرد مهم بود، اما آنچه اتفاق افتاد، نه به نفع روستاییان بود و نه به نفع اقتصاد کشور.
در مورد روستاییان هدف اولیه اصلاحات ارضی تقسیم زمین بین دهقانان و از بین بردن روابط ارباب و رعیتی بود که گرچه شاه قدرت تاریخی زمینداران و کلانسرمایهداران (اربابها) را از آنها گرفت، اما شیوه تقسیم زمین آن چیزی نبود که موجب افزایش رفاه اقتصادی، ایجاد عدالت و توزیع عادلانه ثروت شود. بر این اساس پس از اجرای اصلاحات ارضی گرچه هدف اولیه این بود که 50 درصد از زمینها (بهلحاظ مساحت) به دهقانان تعلق گیرد، اما عملا فقط 9 درصد از زمینها به روستاییان داده شد و روابط کهنه ارباب و رعیتی همچنان باقی ماند، بهطوریکه خردهمالکان (زمینداران کمتر از دو هکتار) از 462 هزار نفر در قبل از اصلاحات ارضی به حدود دو میلیون نفر در سال 1351 رسید که حالا با تفکیک اراضی، دیگر تولید صرفه اقتصادی نداشت.
همچنین حدود 47.5 درصد از روستاییان که فاقد «نسق زراعی» بودند، پس از اصلاحات ارضی صاحب زمین نشدند. اینها همان کسانی بودند که سالها در دستگاه ارباب و رعیتی زحمتکشیده بودند و حالا با دستهای خالی (عدم تعلق زمین و تعدیل نیروی کار در دستگاه ارباب و رعیتی) باید بهسوی شهرهای بزرگ مهاجرت میکردند.
با از بین رفتن روابط سنتی تولید در روستا (مبتنیبر ارباب و رعیتی و زمینداری بزرگ) به جهت عدم تعریف روابط جدید تولید و تفکیک اراضی، میزان تولیدات کشاورزی بهشدت کاهش یافت. در این زمان با افزایش بارگذاری صنایع مونتاژ خارجی در شهرها، جمعیت زیادی از جوانان و میانسالان به مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ مهاجرت کردند که خود باعث شکلگیری حلبیآبادهای زیادی شد، چنانکه منشی امور بینالملل فرح پهلوی در سالهای پایانی دهه50، وضعیت تهران را اینگونه توصیف میکند: «هجوم روستاییان باعث گسترش حلبیآبادهای متعدد در حاشیه شهرها شد و انبوه کارگرانی که در این مناطق فاقد کلیه امکانات، سکنی گزیدند بهقدری ناراحت و بیتاب بودند که وقتی جرقه انقلاب درخشید، همه به انقلاب پیوستند».
هزینههایی که صرف خرید تسلیحات شد
همانطور که در مقدمه گفته شد، شاخصهای کلان اقتصاد همچون سرانه تولید، درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی در دهه 50 رشد چشمگیری داشت که ناشی از جهش یکباره فروش نفت بود، بهطوریکه شاه رکورد تولید و فروش نفت در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب را شکست، اما حبس این درآمدها در چند بخش ازجمله خرید تسلیحات نظامی، نهتنها توسعه اقتصادی را به ارمغان نیاورد، بلکه سقوط وی را سرعت بخشید.
درحالی که 35 درصد از جمعیت کشور (در سال 1351) دچار سوءتغذیه شدید بودند، بودجه بخش بهداشت و عمران شهری در بودجه سالانه بهطور قابلتوجهی کاهش یافت، بهطوریکه بودجه بخش بهداشت از 1/1 درصد در سال 1351 به یک درصد در سال 55 و بودجه عمران شهری در همین زمان از 79/. درصد به 72/. درصد کاهش یافت، این درحالی بود که بودجه نظامی کشور از 21.9 درصد در سال 1351 به 29.61 درصد در سال 1355 رسید (نمودار شماره 4).
در این زمینه میتوان به خرید تسلیحات نظامی ایران از آمریکا اشاره کرد که از 113 میلیون دلار در سال 1348 (با افزایش 37 برابری) به 4213 میلیون دلار در سال 1355 رسید (نمودار 5).
نفت 6 میلیونی و مردمی که با هیزم خانههایشان را گرم میکردند
براساس آنچه در جدول یک آمده است، در سال 1352 تولید روزانه نفت ایران به روزانه 6 میلیون بشکه رسید، با اینحال در سال 1355 سوخت مصرفی واحدهای مسکونی بیش از 39 درصد از جمعیت روستایی کشور هیزم و سوخت حیوانی بود. همچنین در این سال تنها 75 درصد از جمعیت شهری و 22 درصد از جمعیت روستایی به نفت دسترسی داشتند و درمجموع مصرف روزانه نفت در کشور کمتر از 10 درصد و صادرات آن بیش از 90 درصد بود (نمودار شماره 6).
در اینجا بهطور خلاصه به برخی از آمارهای برخورداری شهرها و روستاهای کشور از زیرساختهای رفاهی اشاره میشود:
امکانات بهداشتی- درمانی: شاه درحالی اوایل دهه 50 از ورود ایران به تمدن بزرگ سخن میگفت که تعداد مراکز بهداشتی و درمانی روستایی کشور در سال 1357 فقط 1500 واحد بوده است، این در حالی است که درهمین سال ایران دارای ۴۵۲ شهر و بیش از ۹۲ هزار روستا بود.
برق درزمینه برقرسانی گرچه نسبت برخورداری شهرهای کشور در سال آخر حکومت پهلوی 90 درصد بود، اما در این سال، تعداد روستاهای برخوردار از برق 4327 روستا بود که فقط 14 درصد از روستاهای کشور را شامل میشد (نمودار 7).
مسکن مسکن که یکی از نیازهای اولیه انسان در کنار خوراک و پوشاک است، در سالهای پایانی حکومت پهلوی در بدترین شرایط کیفی و کمی بود، چنانکه براساس آمارها، از مجموع 33 میلیون و 747 هزار نفر جمعیت کشور در سرشماری سال 1355 تعداد یکمیلیون و 77هزار نفر در کپر زندگی میکردند. همچنین از مجموع 6 میلیون و 700 هزار خانوار سرشماریشده در کل کشور، محل سکونت بیش از یکمیلیون و 900 هزار خانوار (جمعیتی بالغبر 9 میلیون و 590 هزار نفر) فقط دارای یک اتاق بود؛ به عبارت سادهتر، 28.45 درصد از جمعیت کشور در واحدهای مسکونی زندگی میکردند که تنها یک اتاق داشت. (نمودار 8).
آب از قرنها پیش محققان ثابت کردهاند که آلودگی و عدم دسترسی به آب شرب سالم، ازجمله عوامل اصلی بیماریهایی همچون وبا، اسهال، مالاریا، عفونتهای ویروسی، تب حصبه، تراخم و برخی دیگر از بیماریها است، بااینحال بهرغم شعارهایی همچون میراثداری ایران باستان، در سال 1355 حدود 78.47 درصد از مناطق روستایی و 10.74 درصد از مناطق شهری کشور فاقد آب لولهکشی بودهاند (نمودار 9).
شاه فرار نکرد، دررفت
«جان استمپل» (دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران) در کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد: «دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر شاه وارد شد و آن شوک آنچنان موثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد».
همان شاهی که خود را روزی میراتدار کوروش و داریوش میدانست، حالا از دیدن جمعیتی میلیونی که به خاطر سالها استبداد وی، از فقر، تبعیض، بیعدالتی و ظلم او بهخشم آمده بودند، رفت تا در امان باشد.
شاه از فهم زبان ملت عاجز بود؛ در همان دورانی که شاه بین 300 تا 800 میلیون دلار صرف جشن 2500 ساله پادشاهی کرد، 35 درصد از جمعیت ایران دچار سوءتغذیه بودند.
دهه 50 درحالی به سالهای پایانی خود نزدیک میشد که سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به 10 درصد فقیر، از 19.20 در سال 1348 به 33.80 در سال 54 رسیده بود. در این سالها ضریب جینی به عدد 502/. رسید که در چند دهه اخیر رقمی بیسابقه بوده است. دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران درباره آنچه بهعنوان توسعه در دوره پهلوی یاد میشود، مینویسد: «آیا رشد آنی و فزاینده در استفاده از وسایل نقلیه، وسایل خانگی، تعطیلات خارج، تفریحات عرضهشده در رستورانها و قمارخانهها، خانههای کاخمانند و امثال اینها، توسط اقلیتی ممتاز، هزینههای سرسامآور نظامی و بر باد دادن سرمایه کشور در تاجگذاری دیرهنگام (1346)، جشنی مضحک و بینالمللی به بهانه موهوم 2500 سال پادشاهی ایران (1350)، دهمین سالگرد ضدانقلاب خونین شاه (1352) و تفننهای سالانه فرح در شیراز به نام جشن هنر که در آن علاوهبر اتلاف پولهای فراوان، زندگی روزمره مردم محل بهکلی مختل میشد، موسیقی جدید غربی در بازار قدیمی شیراز نواخته میشد و... را میتوان توسعه اقتصادی تعبیر کرد؟» در پایان این سوال مطرح میشود که آیا شاه چارهای جز رفتن داشت؟
منبع: فارس
نظرات بینندگان