یک پژوهشگر موسیقی در گفتوگو با شیرازه؛
استیلای ادبیات در شیراز، موسیقی را کمرنگ کرد/آقا محمد صادق خان ترانه های شیرازی را به تهران برد/ تاریخ شفاهی موسیقی سنتی فارس به پای اصفهان نمی رسد
گروه فرهنگی شیرازه، در نظر دارد از این پس، در بخشی تحت عنوان «نجواها و نواها»، با رویکردی تخصصی به حوزه موسیقی با هنرمندان و کارشناسان این رشته، در مورد موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته شده است به بحث و گفتوگو بنشیند. هدف از انتشار این سلسله گفتوگو ها نیز ایجاد بستری برای بهبود فضای فرهنگی شهر و ارتقا سطح دانش عمومی در مورد موسیقی خواهد بود.
یکی از مکتبهای برجسته در سنت ردیفنوزای و آواز ایرانی، مکتب شیراز بوده است که به زعم بسیاری از پژوهشگران موسیقی، نقش آن در حال کمرنگ شدن است. برخی دیگر نیز پا را از این فراتر گذاشتهاند و مدعی هستند که مکتب آواز شیراز به کلی فراموش شده است.
اگر این ادعاها مبنایی درست داشته باشند و به راستی نام شیراز از دایره مکاتب زنده موسیقی ایران خارج شده باشد، علت را باید در کجا جست؟ اگر شعر و ادبیات پارسی نسبت مستقیمی با موسیقی سنتی دارند، چرا ردیفنوازی و ردیفخوانی در شهر سعدی و حافظ به پای اصفهان و حتی تبریز نرسیده است؟
خبرنگار شیرازه برای گفتوگو در مورد مکتب آواز شیراز به دیدن یکی از برجستهترین پژوهشگران موسیقی کشور آمده است.
این پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی علاوه بر تخصص خود در زمینه نوازندگی سنتور، تحقیقات مکتوب فراوانی را نیز تا کنون در زمینه تاریخ معاصر موسیقی ایران به قلم تحریر درآورده است.
این چهره شناختهشده موسیقی که مسیح افقه نام دارد فعالیت هنری خود را از سال 1355 در کارگاه موسیقی رادیو تلوزیون ایران آغاز کرد و پس از آن نزد بسیاری از اساتید نامدار موسیقی ایران از جمله استاد فرامرز پایور بر دانش خود افزود.
وی تا کنون در بیش از 300 کنسرت در داخل و خارج از کشور به ایفای هنر نوازندگی پرداخته است. همچنین از شاخصترین آلبومهای وی میتوان به «نسیم» اشاره کرد که شامل تکنوازیهای وی در دستگاه چهارگاه و آواز بیات ترک است که در سال 1388 روانه بازار موسیقی شد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح بخش نخست از گفتوگوی سعید دهقانی؛ دبیر گروه فرهنگی شیرازه؛ با این کارشناس موسیقی در مورد مکتب شیراز است:
بیشتر کسانی که تسلط کاملی بر گوشهها و دستگاههای موسیقی ایرانی دارند، از مکتب آواز شیراز کمتر حرف به میان میآورند، این در حالی است که نام دیگر شهرها مانند اصفهان با نام یکی از مشهورترین مکاتب آوازی ایران در پیوند است. آیا شیراز چیزی از اصفهان کمتر دارد یا علت را باید در جایی دیگر جست؟
این که نام مکتب شیراز کمتر در میان اصحاب فرهنگ و هنر شنیده میشود به خاطر استیلای ادبیات در این شهر بوده است. شعر فضای فرهنگی این شهر را اشباع کرده است. در مجموع غلبه ادبیات در این شهر از دیرباز تا کنون، نام موسیقی شیراز و به خصوص مکتب شیراز را کمرنگ کرده است.
با این حال نباید فراموش کرد که موسیقی در شهر شیراز یک ریشه بسیار محکم تاریخی دارد، هر چند که مکتوبات و یا مستندات زیادی وجود ندارد که به ما برای تحلیل تاریخ موسیقی در این شهر کمک کند.
با این حال نباید فراموش کرد که موسیقی در شهر شیراز یک ریشه بسیار محکم تاریخی دارد، هر چند که مکتوبات و یا مستندات زیادی وجود ندارد که به ما برای تحلیل تاریخ موسیقی در این شهر کمک کند.
آیا میتوانید با ذکر یک نمونه برای مخاطبان شیرازه توضیح دهید که منظورتان از این ریشه محکم موسیقی در شیراز چیست؟
بله، زمانی که ناصرالدین شاه قاجار بر تخت قدرت نشست؛ به دلیل داشتن ذوق و علاقه به هنر؛ نقاشان، نوازندگان و شاعرانی از تمامی ایران روانه تهران میشوند تا شاید اقبال به آنها رو کند و به دربار راه یابند. در آن زمان از شیراز نیز نوازندهای به نام آقا محمدصادق خان روانه دربار میشود.
وی که از بزرگترین نوازندگان سنتور در تاریخ موسیقی ایران محسوب میشود در شهر خود چندان شناخته شده نبود. به جرأت میتوان گفت که تمام استادان بزرگ سنتورنواز به نوعی با میراث هنری آقا محمدصادق خان مربوط هستند. با همه اینها، این که در شیراز عهد قاجار، وی چگونه سنتور را آموخته است موضوعی است که ذهن بسیاری از کارشناسان تاریخ موسیقی را به خود درگیر کرده است.
وی که از بزرگترین نوازندگان سنتور در تاریخ موسیقی ایران محسوب میشود در شهر خود چندان شناخته شده نبود. به جرأت میتوان گفت که تمام استادان بزرگ سنتورنواز به نوعی با میراث هنری آقا محمدصادق خان مربوط هستند. با همه اینها، این که در شیراز عهد قاجار، وی چگونه سنتور را آموخته است موضوعی است که ذهن بسیاری از کارشناسان تاریخ موسیقی را به خود درگیر کرده است.
در تاریخ موسیقی ایران، سنت ردیفنوازی بیشتر در دست تارنوازها بوده است. به عنوان نمونه خانواده فراهانی ادبیات منسجمی از ردیفهای ایرانی را به صورت سینهبهسینه به نسلهای بعد از خود منتقل کردند اما آنها نیز همه تارنواز بودند. ولی وقتی که آقا محمدصادق خان از شیراز به تهران میرود، او را به عنوان یک استاد ردیفنوازی میپذیرند. تفاوت وی با همنسلانش در این بود که برای اولین بار با نواختن سنتور به عنوان یک ردیف نواز بزرگ مطرح شد.
ورود آقامحمدصادق خان یک دگرگونی را در فضای موسیقی دربار و حتی جامعه آن روزگار به وجود آورد چرا که همزمان با ورود وی به تهران، ترانههای شیرازی در تهران محبوب میشوند. از دیگر سو نیز تنها نوازندهای که در ایران، نامش بر روی یکی از گوشههای دستگاهی موسیقی هم در ردیفهای سازی و هم در ردیف آوازی مانده است، آقامحمدصادقخان شیرازی بوده است. گوشه آقامحمدصادقخانی در دستگاههای سهگاه و بیات ترک خوانده و نواخته میشود.
همه آنچه که تا این جا بیان شد یک مصداق بارز از این واقعیت است که تاریخ شفاهی موسیقی شیراز آنچنان پراکنده است که کمتر میتوان در آن جستوجو کرد و یک تاریخ مکتوب و منسجم را از مکتب موسیقی شیراز به دست آورد.
به نظر شما علت چه میتواند باشد؟ یعنی چرا هیچ سندی وجود ندارد که از طریق آن به فهم تاریخی مکتب شیراز برسیم؟
شاید علت را باید در این امر مهم دانست که اساسا آثار بزرگان موسیقی شیراز توسط مردم همین شهر مورد بیلطفی قرار میگرفتهاند. حتی برخی از این موسیقیدانان مانند مرحوم کمال دهقان در خانواده خودشان هم غریب بودند.
شاید علت را باید در این امر مهم دانست که اساسا آثار بزرگان موسیقی شیراز توسط مردم همین شهر مورد بیلطفی قرار میگرفتهاند. حتی برخی از این موسیقیدانان مانند مرحوم کمال دهقان در خانواده خودشان هم غریب بودند.
ما تنها نام بسیاری از بزرگان موسیقی شیراز را میدانیم اما حتی یک قطعه هم از نواختههایشان برایمان به ارث نرسیده است.
شما پیشتر نیز گفته بودید که رجال موسیقی شیراز بیش از این که در شهر خودشان شناخته شده باشند، در اصفهان شناخته شده اند.
کاملا همینطور است. وقتی که هنروران و فرهنگوران شیراز بزرگان موسیقی خودشان را نمیشناسند چه انتظاری باید داشته باشیم که بزرگان موسیقی سنتی در این شهر با نام شیراز شناخته شوند؟!. البته همانطور که عرض کردم این نیز از استیلای ادبیات بر فضای فرهنگی شهر ناشی میشود چرا که دیگر کمتر جایی در فضای فرهنگی و فکری به موسیقی اختصاص داده شده است. طبیعی است که در طول بیش از یک قرن و نیم پیش، آقامحمدصادق خان از شیراز به تهران میرود و کسی در شهرش متوجه رفتن او نمی شود!
کاملا همینطور است. وقتی که هنروران و فرهنگوران شیراز بزرگان موسیقی خودشان را نمیشناسند چه انتظاری باید داشته باشیم که بزرگان موسیقی سنتی در این شهر با نام شیراز شناخته شوند؟!. البته همانطور که عرض کردم این نیز از استیلای ادبیات بر فضای فرهنگی شهر ناشی میشود چرا که دیگر کمتر جایی در فضای فرهنگی و فکری به موسیقی اختصاص داده شده است. طبیعی است که در طول بیش از یک قرن و نیم پیش، آقامحمدصادق خان از شیراز به تهران میرود و کسی در شهرش متوجه رفتن او نمی شود!
حالا که گفتوگویمان به این جا رسیده است، دوست دارم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم که گرچه به صورت غیر مستقیم به بحث تاریخ موسیقی شیراز ارتباط ندارد اما برای تحلیل جامعهشناسی موسیقی بسیار مهم است. پرسش من از شما این است که اگر باور داشته باشیم ذوق و سلیقه عمومی برای گوش دادن به موسیقی فوقالعاده پایین آمده است، آیا علت نمیتواند همین بها ندادنها به تاریخ موسیقی به هر نام و تحت هر عنوانی باشد؟
البته که همینطور است. متاسفانه کمبود شناخت تخصصی در حوزه موسیقی موجب رواج یک ابتذال شنیداری شده است که در سطح کلان جامعه جاری و ساری است. برخی دلیلهای جامعهشناسی را برای تبیین این مساله به کار میبرند و به عنوان مثال میگویند که چون در فلات ایران از دیرباز خون های زیادی ریخته شده است و جنگ های زیادی را پشت سر گذاشته ایم مردم ما در ناخودآگاه جمعی خود احساس غم و اندوه دارند. پس به برخی از گونه های موسیقی پاپ گرایش پیدا می کنند تا برای چند دقیقه ای هم که شاد باشند. هر چند که این باور نیز می تواند درست باشد اما ارتباطی به بحث کارشناسی و تحلیل ارزش یک موسیقی ندارد.
ما موسیقی های پاپی در جهان داریم که بسیار فاخر و ارزنده هستند. از یک سو مردم پسند هستند و از سوی دیگر نیز بار هنری دارند. اما آن چه که در ایران وجود دارد، یک پدیده متفاوت است که تحلیل آن را باید به صورت تخصصی دنبال کرد.
حتی اگر جریان موسیقی پاپ را در ایران با کشورهای آمریکای شمالی مقایسه کنیم متوجه می شویم که حتی آن ها برای موسیقی مردم پسندشان هم مهندسی شده عمل کرده اند.
به گزارش شیرازه، ادامه این گفتوگو سه شنبه هفته آینده منتشر خواهد شد.
نظرات بینندگان