یادداشت؛
زنان شیرازی؛ سوژه نگارگران برای ترسیم مفهوم عفت
مکتب شیراز، از اواخر قرن هفتم به این سو تصویر واضحی از نوع پوشش زنان این شهر در آن دوران به ما میدهد. همین امر ثابت میکند که «حجاب» یک سنت مستحکم در میان زنان بزرگ بوده است.
پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ پوشیدگی زنان و مردان یکی از عناصر هویت بخش ملی در هنر ایران است. اگر ما بخواهیم تحلیل درستی از بازتاب جهانبینی ایرانیها نسبت به امر حجاب و پوشیدگی داشته باشیم باید به قرنها پیش از اسلام بازگردیم، چرا که در ایران پیش از اسلام نه تنها تصویر زنان پوشیده بر روی سنگ نگاره ها به ترسیم درآمده است بلکه همانند یک الگو تصویر زن نمونه را به هنرمندان قرون بعدی داده است. پس از ورود اسلام نیز این رویه ادامه پیدا کرد.
تعدد پرشمار آثار هنری در فلات ایران به علت کهن بودن این تمدن، ایجاب میکند که اگر بخواهیم امر پوشیدگی را به صورت مصداقی در هنر تبیین و تحلیل کنیم بهتر است یک شهر مشخص را انتخاب کرده و هرآنچه را که مردم آن در طول قرون متمادی به عنوان یک ارزش به تصویر کشیده اند، را در کنار همدیگر بگذاریم تا درک درستی از ارزشهای فکری حاکم بر فرهنگ یک گروه اجتماعی به دست بیاوریم.
در این میان شهر شیراز را انتخاب کرده ایم چرا که همواره محل تلاقی اندیشه های گوناگون بوده و هنرمند بالندگی دوچندانی را در این شهر به خود داشته است.
از سی راه تا شیراز
از نقش برجستههای تخت جمشید در مییابیم که آنچه در دوران اسلامی در آثار هنری نگارگران مکتب شیراز نمود پیدا کرد یک پیشینه تاریخی کهن داشته است. با این حال آنچه در ادامه خواهید خواند تحلیل وضعیت پوشش زنان از قرن 7م هجری قمری به این سو است چرا که تعداد آثار به دست آمده از این دوره نسبت به سایر دوره های تاریخی بسیار بالاتر است و به فراخور همین امر میتواند استناد محکمتری را برای ما به همراه داشته باشد.
اواخر قرن 7م مصادف بود با تازش ایلخانان به بسیاری از نقاط ایران از جمله شیراز. هر چند که تاختن مغولها به ایران با ویرانیها و غارتهای بیشماری همراه بود اما از یک واقعیت نمیتوان چشم پوشید و آن این است که مغولها به دلیل داشتن اعتقادات «شمنیسم» و پرستش اجزا طبیعت، به هنر تصویرگری اهمیت میدانند. همین امر سبب شد که نقاشی ایرانی یا نگارگری در شیراز و دیگر شهرهای تحت استیلای خاندان ایلخانی رشد و نمو داشته باشد تا ما هماکنون بتوانیم تصویر زن را از تعداد پرشمار نقاشی به دست آمده از آن دوران در ذهنمان مجسم کنیم.
آنچه در بالا میبینید، تصویری است از شاهنامهای که به سفارش قوامالدین حسن شیرازی یکی از وزرای آلاینجو در سال 741 هجری قمری اجرا شده است. این نسخه خطی که در مجموعهای شامل 320 صفحه و 104 تذهیب و نگاره به کتابت درآمده است میتواند تصویر کاملا روشنی از سنت پوشش زنان شیراز را به ما ارائه دهد. زنانی که در تصویر مشاهده میکنید، خنیاگرانی هستند که در مراسم تاجگذاری شاه انوشیروان ساسانی در حال نواختن دف و چنگ هستند. همانطور که مشاهده میشود، پوشش مو و سر این زنان شباهت بسیارزیادی با آنچه ما امروزه مقنعه مینامیم دارد.
همانگونه که مشاهده میشود، زنان حاضر در مجلس که از نوازندگان دربار هستند به خاطر نزدیکی به منبع قدرت، از احترام بالایی برخوردار بودهاند و آستین جامه آنها کاملا بلند است تا جایی که افتاده شدن آن به خوبی ترسیم شده است. اساسا ساختار لباس دو زن نوازندهای که در تصویر مشاهده میکنید تطابق کاملا مشهودی با آنچه که امروز حجاب می نامیم داشته است.
پیش از این که از این مثال گذر کنیم لازم است یک نکته جالب توجه را یادآور شویم و آن این است که نگارگران ایرانی در دوره استیلای مغولها مایل بودند، شاهان داستانهای ایرانی را با قیافه و شمایل مغولی ترسیم کنند. به همین خاطر است که در تصویر، به جز 3 نوازنده حاضر در دربار شمایل شاه و شاهزادگان حاضر در مجلس به چهرههای زردپوست شرق آسیا شبیه است.
قامت یک زن عاشق را باید دید
در تصویر زیر که برگی از کتاب « گلچین اسکندر شیراز» به سال 813 است، نگارگر کتاب شیرین را در حالی به تصویر کشیده است که به نقاشی خسرو نگاه میکند و مستخدمان او گوشه جامه بلند او را نگاه داشتهاند تا بر روی زمین کشیده نشود. به دور از اغراق است اگر ادعا کنیم لباس زنان محلی در روستاهای اطراف شهر شیراز تداوم همین نوع پوشش زنانه است.
اگر ما تصویر زن را در تمام نگارگریهای ایرانی تحلیل کنیم به این نتیجه میرسیم که هر گاه زن نقش مثبتی در این آثار داشته رنگ لباس او ملایمترو میل به رنگهای آبی و هر گاه نقشی منفی داشته است لباسش به رنگهای متمایل به رنگهای گرم به تصویر کشیده میشده است.
رنگهایی مانند قرمز اخرایی جلوه اهریمنی به ظاهر زنان میداده است، حال آنکه آبی فیروزهای در نگارگری ایرانی برای ترسیم پوشش زنان والامرتبه به کار میرفته است.
نگارگری در شهر شیراز به اندازه اصفهان رشد نداشت و مکتب شیراز در سالهایی که مکتب اصفهان و تبریز در اوج شکوفایی بود متوقف شد.
با این حال به این دلیل که فرهنگ نگارگران دربار در همه این شهرها وامدار همدیگر بوده است، تصاویری از زنان در نقاشیهای دیگر مکاتب در زمانهای مختلف ترسیم شده است تا بتوان این تداوم را بهتر درک کرد.
رضا عباسی- اصفهان- دوره صفویه
نظرات بینندگان