به بهانه روز پزشک؛ تلخ و شیرینهای همسران همسنگر در مصاف با کرونا
حضور زوج پزشک شیرازی علیرغم داشتن ۲ فرزند ۵ و ۱۲ ساله در خط مقدم مبارزه با کرونا
در این روزها که اغلب مردم بیشتر اوقات خود را در خانه و در کنار خانواده سپری میکنند، عده ای نیز حسرت به آغوش کشیدن بی دغدغه فرزندان خود دارند و محکم،معتقد و استوار در خط مقدم و مبارزه با ویروس منحوس کرونا می جنگند....
به گزارش شیرازه ،در این روزها که اغلب مردم با رعایت اصول بهداشتی و یا ماندن در خانه، تا حد ممکن سعی دارند خود را از ابتلا به کرونا دور نگه دارند، هستند افرادی که خانه،خانواده و حتی فرزندان کوچک خود را رها و زندگی خود را وقف رسیدگی و درمان افرادی کردهاند که به بیماری کرونا مبتلا شدهاند،در این بین خانوادههایی هم وجود دارد که زن و شوهر هر دو پزشک و یا عضو کادر درمانی هستند و با عشق به مردم کشور و شهرشان کنار یکدیگر و در یک سنگر به مقابله با این ویروس منحوس می پردازند.
خبرنگار ما نیز به پاس قدر دانی از زحمات آنان و به بهانه روز پزشک به سراغ زن و شوهری رفته است که هر دو پزشک بیمارستان علی اصغر شیراز هستند.
سعید ارم متخصص جراحی عمومی و ندا جویان متخصص بیماری های داخلی زوج جوانی که از ابتدای راه تحصیل با هم همراه و همدل شدند تا در سنگر مدافعان سلامت یاری گر بیماران باشند، حالا که کشور در شرایط جنگ با ویروس منحوس کرونا قرار گرفته نیز دوش به دوش یکدیگر بخشی از زندگی خود را در بیمارستان علی اصغر شیراز سپری کردند آنچه در ادامه میخوانید متن گفتگو با این زوج پزشکی است.
ابتدا خودتان را معرفی کنید:
سعید ارم ۴۶ ساله و متخصص جراحی عمومی و استخدام رسمی در حوزه درمان شهرستان خرم بید که به صورت پاره وقت یا آنکالی به مدت ۲ سال است که در بیمارستان علی اصغر شیراز مشغول به فعالیت هستم.
چه شد علی رغم اینکه پاره وقت بودید تصمیم گرفتید در بیمارستانی فعالیت کنید که حالا تبدیل به مرکز کرونای استان شده بود؟
طبق قرار کاری که داشتیم در این شرایط ترجیح دادم با بیمارستان ادامه همکاری دهم،چون این فعالیت را نوعی توفیق برای خود میدانم و همیشه از خداوند توفیق خدمت به بندگانش و بیماران را داشتم و حالا با اتفاقاتی که پیش آمد و سراسر کشور درگیر ویروس خطرناک کوئید ۱۹ شدند این فرصت پیش آمد که خود را محک بزنم و ادای دین کنم، اکنون که شش ماه این است کشور ما و البته سراسر دنیا با این بیماری درگیر است من و همسرم نیز با ماندن در عرصه سلامت، خدمت به هم وطنان را انتخاب کردیم و علی رغم داشتن دو فرزند ۱۲ و ۵ ساله سختی کار را به جان خریدیم و در این بیمارستان به ارائه خدمت مشغول هستیم و وقتی دیدیم این بیماری وارد کشور شده لازم دیدم به سهم خود ادای دین کرده باشیم.
در شرایطی که دو فرزند کوچک داشتید همین باعث نشد که شما و همسرتان به خاطر سلامت آنها از ادامه همکاری ترس داشته باشید؟
دکتر ارم: در روزهای اول که در قرنطینه کامل بودیم این ترس را داشتم چون به طبع انسان معمولاً باید در شرایط خوف و رجا از ترس دوری کند اما بنده اعتقاد پیدا کردم که خداوند وقتی فرصتی می دهد جرأت هم عطا میکند و شاید خودم اوایل باورم نمی شد که این جرات را پیدا کنم به همین خاطر بسم الله گفتم و کنار بیماران کرونایی شروع به کار کردم و قطعاً ابتدا خواست خدا و سپس اراده انسان است که موجب میشود دل به دریا زده و وارد گود خطر شود.
گرچه روزهای اول بسیار سخت بود ولی بعد همین ابراز همدردی همشهریان و هموطنان با ما و قدردان بودنشان از کادر درمان قوت قلبی برای من و همکارانم شد تا مصمم تر از قبل ادامه دهم.
ارم می گوید: رعایت پروتکل های بهداشتی و نکات ایمنی در مقابل بیماری که توسط مردم انجام می شود ما را بیش از هر چیز دیگری خوشحال می کند و به انجام وظیفه خود در شرایط فعلی افتخار می کنیم.
در شهری ادامه تحصیل دادم که پزشکی یک رویای دست نیافتنی بود
این پزشک جراح در پاسخ به این سوال که چرا رشته پزشکی را انتخاب کردید و اگر پزشک نمیشدید چه حرفهای را دنبال میکردید ماجرای جالبی از نحوه ورودش به مسیر پزشکی تعریف کرد و گفت: وقتی رشته پزشکی را انتخاب کردم قبل از آن با مشکلاتی روبرو بودم چون در محیطی درس می خواندم که کسی فکر درس نبود و در شهری ادامه تحصیل دادم که پزشکی یک رویای دست نیافتنی بود و حتی معلم دبیرستان درست و حسابی هم نداشتیم اما با هر زحمتی بود بالاخره در سال ۱۳۷۱ دیپلم کاردانی گرفتم و رفتم رشته مدارک پزشکی آنقدر ناشی(نابلد) و محروم بودم که کسی برایم تعیین رشته نکرد، دانشگاه که رفتم و یک ترم درس خواندم تازه فهمیدم می شود تغییر رشته داد به همین خاطر رفتم علوم آزمایشگاهی و لیسانس گرفتم اما چون عاشق پزشکی بودم مجدد کنکور شرکت کرده و پزشکی قبول شدم ترم پنجم کاردانی رشته پزشکی بورسیه سپاه قبول شدم اما متاسفانه چون طرح نگذرانده بودم موفق نشدم وارد سپاه شوم بعد از گذراندن دوسال طرح سربازی چون لیسانس داشتم دانشگاه دولتی نمیتوانستم شرکت کنم دانشگاه آزاد یزد با رتبه ۱۳ قبول شدم و اکنون هم بسیار خوشحالم که پزشک هستم و مطمئنا اگر هزار مرتبه دیگر به عقب برگردم باز پزشکی را انتخاب می کنم نه به خاطر درآمده آن بلکه به خاطر خدمتی که می توانم به هم وطنانم ارائه دهم به پزشکی فکر میکنم و دیگر هیچ.
از اینکه با همسرتان همکار هستید چه احساسی دارید؟
بسیار خوشحالم و همواره آرزویم این بوده که در کنار همسرم هر دو به مردم و میهن و کشورمان در کسوت پزشکی خدمت کنیم و به این موضوع به خوبی اذعان دارم که اگر انسان در زندگی هدفش رسیدن به آرزوهای خوب باشد و از خداوند هم بخواهد و تلاش کند و تمام هدفش رضای خدا و خلق خدا باشد حتماً پروردگار نیز کمک خواهد کرد و بنده معتقدم دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
یکم شهریور سالگرد ازدواج دو همسر همسنگر
دکتر ارم در ادامه جالب ترین بخش زندگی خود و همسرش را تولد فرزند اولشان در حین کار می داند و می گوید: چون هر دو پزشک کشیک اورژانس بودیم فرزند اولمان حین کار متولد شد اما این همکار بودن گاهی سختی هایی نیز به همراه دارد و سخت ترین قسمت کار ما برمی گردد به سال ۱۳۹۲ که من تخصص جراحی دانشگاه کرمان قبول شدم و همسر تخصص داخلی دانشگاه بوشهر و مجبور بودم برای چهار سال از همسر و فرزندم دور باشم آن هم یک مسافت ۹۰۰ کیلومتری.
دکتر ارم در پایان گفت جالب است بدانید روز ازدواج ما یکم شهریورماه ۱۳۸۵ مصادف با روز پزشک بود یعنی امروز سالگرد ازدواجمان است.
خدمت به بیماران را یک وظیفه انسانی می دانم
ندا جویان همسر دکتر سعید ارم نیز در ادامه این گفتگو، خدمت به بیماران را یک وظیفه انسانی می داند و در پاسخ به این سوال که آیا ساعات و لحظه ای شد که به این فکر کنید که چرا من و همسرم در چنین شرایطی هر دو درگیر این بیماران شویم و گامی به عقب بردارید؟ گفت: بنده متخصص بیماریهای داخلی هستم و سابقه پزشکی ام از سال ۱۳۸۳ که پزشک عمومی بودم آغاز شد و سپس تخصص گرفتم و با عنوان پزشک در قالب استخدام رسمی در شهرستان فیروزاباد آغاز به کار کردم و همزمان با آن بیمارستان علی اصغر به صورت پاره وقت همکاری داشتم، اما قبل از اسفند ماه که هنوز ماجرای کرونا پیش نیامده بود تصمیم گرفتم به بیمارستان علی اصغر به صورت دائم وارد شوم که این تصمیم مصادف شد با ورود ویروس کووید ۱۹ و شیوع بیماری کرونا در کشور و شیراز با توجه به اینکه تعداد بیماران در این بیمارستان زیاد بود و به عنوان مرکز کرونای فارس در نظر گرفته شده بود می توانستم بدون هیچ مشکلی به محل کار قبلی ام که شهرستان بود برگردم اما چون احساس مسئولیت می کردم حتی یک بار هم به این قضیه فکر نکردم که به دلیل شرایط خاص بیماران، ادامه همکاری ندهم چون وظیفه پزشکی به من حکم می کرد باید به مردم خدمت کنم از طرفی با خود گفتم اگر من نه، پس چه کسی باید در این مسیر به بیماران بدحال کمک کند.
خانم جویان ادامه داد: تمام کسانی که چه قراردادی و چه رسمی بودند همه در بیمارستان ماندند و با توکل به خدا کار را شروع کردیم البته جز تعداد محدودی که به دلیل بیماری و یا شرایط خاص ادامه همکاری ندادند.
وقتی با بیماران کرونا روبرو شدید چه حسی داشتید؟
از همان ابتدا احساس می کردم در یک جبهه جنگ هستم یعنی این کار برای من و همسرم یک وظیفه مقدس به حساب میآمد و همسرم که به صورت پاره وقت در بیمارستان مشغول بود می توانست قطع همکاری کند که فقط یکی از ما درگیر این مشکل و بیماری باشیم ولی هیچگاه نه خودش تصمیم به اینکار گرفت و نه از من چنین چیزی خواست، اما اوایل به خاطر دو فرزندمان و اینکه هنوز مشخص نبود شیوع بیماری و درگیری در کودکان به چه صورت است از ابتلای آنها بسیار هراس داشتیم به همین دلیل آنها را
نزد پدربزرگ و مادربزرگشان در شهرستان گذاشتیم و مدتی از آنها دور بودیم که این مسئله هم برای من و هم برای بچه ها خصوصاً دخترم که پنج سال بیشتر ندارد بسیار سخت بود و گاهی آنقدر دلتنگ می شدیم که لحظات برای مان زجرآور میشد،ولی به خاطر احتمال این که ممکن است هر کدام از ما با بیماری درگیر شده باشیم و به خاطر حفظ سلامتی فرزندان و پدر و مادرمان این دوری را تحمل می کردیم.
جویان اضافه کرد: وقتی دیدم این ماجرا طولانی شد آنها را به شیراز آوردیم و برای دوری آنها از بیماری گاهی من و آقای دکتر مجبور هستیم با دیدن کوچکترین علائم چندین بار تست کرونا دهیم و تا زمانی که جواب منفی نشود به منزل نمی رویم البته ناگفته نماند که تمام مدت به خدا توکل کرده ایم چون ممکن است در یک دوره ای ناقل بوده و بی علامت باشیم.
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره از بودن در کنار بیماران مبتلا به کوئید 19چیست؟
دکتر جویان تلخ ترین خاطرات و لحظات بودن در بخش کرونا و بیماران کرونایی را فوت یکی از مبتلایان عنوان میکند که روزها و ساعت ها برای بهبودش وقت گذاشته اند تا درمان شود اما به علت شدت بیماری جلو چشم کادر درمان از دنیا میرود اما برعکس این ماجرا هم زمانی است که بیمار درگیری شدید ریه دارد و شدت بیماری اش به حدی است که شاید انتظار بهبودی نداریم اما وقتی به طور کامل بهبود می یابد و از بیمارستان مرخص می شود شیرین ترین و لذت بخش ترین لحظه برای من و کادر درمان است،اما از دست دادن همکاران کادر درمان و پزشکانی که روزی با آنها بر سر یک کلاس و یک جلسه و دوره نشسته اند و بعد شاهد مرگ آنها بر اثر ابتلا به این ویروس هستند را تلخ تر از هر لحظه دیگری میداند و میگوید: این اتفاق خستگی را بر تن ما مینشاند و برای تک تک پرسنل شوک بزرگی محسوب می شود.
این زوج همراه و همسنگر در پایان به اتفاق عنوان کردند: چیزی که همیشه ما را اذیت میکند این است که گاهی فکر می کنیم در حق دو فرزندمان کوتاهی کردهایم خصوصاً خانم دکتر جویان که باید ابتدا مادر باشد و سپس به وظیفه پزشکی عمل کند معتقد است: بیش از حد درگیر بودن با حرفه پزشکی باعث شده لحظه های کمتری را با فرزندانم باشم که این قضیه من را آزار میدهد اما هر وقت به جمله معروف دکتر غریب فکر میکنم که گفته؛«کسی که پزشک باشد متعلق به خودش نیست و کسی که متعلق به خود باشد دیگر پزشک نخواهد بود.» من را کمی آرام می کند و با احساس بهتری به کار ادامه میدهم.
به گزارش شیرازه،در ایران روز بیست و سوم اوت مصادف با اول شهریور ماه که همزمان با زادروز تولد ابو علی سینا است برای روز پزشک در نظر گرفته شده است، ابوعلی سینا از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران است که آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت بسیار دارد.
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشته است که یکی از معروف ترین کتاب هایش کتاب شفا، دانشنامه علمی و فلسفی جامع و کتاب قانون یکی از کتابهای معروف ابن سینا در زمینه علم پزشکی می باشد./
انتهای پیام/
نظرات بینندگان