به بهانه سالرزو بازگشت آزادگان به وطن:
گفتگو با احمدرضا مداح عکاس خبری و همیار سلامت استان فارس/ جهاد گری از قبیله شقایق ها
احمدرضا مداح این روزها دوربین را کنارگذاشته ولباس مدافعان سلامت را بر تن کرده تا در کنار آنان جهاد را در مسیری دیگر ادامه دهد تا بگوید این جهاد همچنان ادامه دارد...
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، اولین بارچند سال پیش او را در یکی از نشست های خبری دیدم، قبل از این شنیده بودم که یکی ازعکاسان خبری شهر شیرازجانباز و آزاده است اما تااین زمان اورا ندیده بودم.
چهره اش سوخته ی ترکش و مین دشمن است و داغی بر «چهره» دارد که به ما می گوید او از قبیله شقایق هاست.
طنین گرم صدایش و لبخند همیشگی که بر لب داشت مرا بیش از قبل ترغیب می کرد به سوی هم صحبتی با او و شنیدن خاطراتش از زمان هشت سال جنگ تحمیلی و دوران پر فراز ونشیب اسارت،اما انگار زیاد دلش نمیخواست از دوران اسارت صحبتی کند.
روزها گذشت تا اینکه در پایگاه تحلیلی خبری شیرازه مشغول به فعالیت شدم و این افتخار شامل حالم شد که با احمد رضا مداح تنها عکاس خبری جانباز وآزاده شهرم همکار شوم و بیش ازگذشته با روحیاتش آشنا شوم.
روحیاتی که با شیوع کرونا و مرگ و میر هم شهری هایمان بیش از قبل جهادی بودنش را نمایان کرد و او را سوق داد به سمت عکاسی از بیماران کرونایی، کادر درمان و حتی غسال هایی که غسل و تدفین کرونایی ها را بر عهده داشتندف کاری که شاید از عهده هرکسی بر نمی امد.
این روحیه جهادی و شجاع آنقدر به من جرات بخشید که ازاو خواهش کردم در یکی از جلساتی که برای عکاسی به بیمارستانهای کرونایی میرود در کنارش به تهیه گزارش و گفتگو از بیماران و کادر درمان بخش کرونا بپردازم.
روحیهاش دقیقاً مانند روحیه بچههای جبهه و جنگ در دهه ۶۰ است. هرجا که احساس کند نیاز به حضورش دارند، با اشتیاق هرچه تمامتر میرود و برایش فرقی نمیکند میدان جنگ سخت باشد یا جنگ نرم، سیل باشد یا زلزله، کروناباشد یا مشکلات معیشتی مردم، همه جا حضور دارد و با عکس هایی که از مشکلات و معضلات شهر میگیرد گاهی مسئولین را به ستوه می آورد تا جایی که به او یا یکی از همکاران شیرازه زنگ می زنند و درخواست می کنند که گزارش تصویری اش را از روی سایت بردارد تا خودشان در اسرع وقت به رفع مشکل بپردازند.
و این یعنی همچان آزاده بودن، یعنی همچنان جهادگر و مبارز باقی ماندن و مداح یعنی نسلی که سوختن را برای ساختن و آباد کردن برگزیده است.
و امروز خبرنگار شیرازه به بهانه سالرزو بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گفتگویی با عکاس این رسانه انجام داده است که ادای دینی باشد در برابر جهاد های بی پایان احمدرضا مداح.
شیرازه؛ خودتان را به صورت کامل کنید:
احمدرضا مداح، متولد ۲۹ خردادماه سال ۱۳۴۷ در شیراز هستم. از سال ۸۴ بهمنظور جمعآوری آثار ایثارگران ابتدا با سایت ایثار همکاری کردم و بعد از آن با خبرگزاری برنا و بعد هم خبرگزاری ایکنا و نوید شاهد همکاری داشتم و این همکاریم با رسانههای مختلف همچنان ادامه دارد و اکنون به عنوان عکاس خبری پایگاه تحلیلی خبری شیرازه مشغول به فعالیت هستم .
از سابقه جبهه، اسارت و جانبازیت برای ما بگو:
سال ۶۲ بود که برای اولین بار اعزام شدم، اول به ارومیه، از انجا بلافاصله به جلدیان، بعد مریوان و دوراهی بانه - پنج وین عراق، بیست و چهارم اردیبهشت سال ۶۵ درست قبل از عملیات والفجر مقدماتی، من تخریب چی بودم و در یک عملیات ایزایی در بجلیه عراق با موج انفجار و مینی که قرار بود خنثی شود، اما منفجر شد، مجروح و اسیر شدم، اسارتی که پنجاه و یک ماه طول کشید، دقیقا ۴ سال و سه ماه تا اینکه بتوانم در دوم شهریورماه ۱۳۶۹ با دهمین گروه آزاده ها به وطن برگردم.
هنوز نتوانستم برای خودم اسارت را معنی کنم. این قضیه واقعاً گفتنی نیست. فقط این را بدانید که در آن سالها در غربت و در میان بعثیان خیلی زجر کشیدیم بهطوری که هنوز خاطرات آن را نتوانستم فراموش کنم.
چطور با عکاسی خبری و دنیای رسانه آشنا شدی؟
سال ۷۸ به عکاسی علاقه مند شدم، قبل از آن هم به ورزش به صورت جدی پرداخته بودم، سال ۸۳ بود که در روابط عمومی بنیاد شهید مشغول شدم در همین زمان بود که خبرنگاری را به صورت حرفه ای شروع کردم و عکس هایم از مراسم وداع و تشییع شهدا، مناسبت های مربوط به خانواده شهدا و ایثارگران در سایت ایثار انتشار دادم، سال ۹۲ به عنوان مسئول روابط عمومی و فرهنگی هیئت ورزش های جانبازان و معلولین استان فارس برای مدت سه سال و نیم فعالیت کردم، در همین مدت در خبرگزاری ایکنا و برنا هم فعالیت داشتم و اکنون به صورت تمام وقت با خبرگزاری رضوی همکاری دارم.
از سختی کار خبرنگاری و عکاسی خبری برای ما بگو؟
سختی کار خبرنگار در حقیقت همین است که باید درد ها کمبودها، مشکلات را ببینی و بنویسی آن هم با زبانی که مفید به حال جامعه باشد و اثر گذار شود، خبرنگار با شادی مردم شادی و با گریه مردم، گریه می کند و چیزی که می بیند را به تصویر می کشد، بارها عکاسان و تصویر برداران را در تشییع شهدا دیده ام که حین انجام کار چشمهای شان خیس گریه است، در حقیقت ما با مردم زندگی می کنیم اگرچه گاهی با مهربانی و گاهی با خشونت بدرقه می شویم، گاهی توهین می شنویم و گاهی کتک می خوریم ولی این حرفه همین هست که می بینید ما پیه همه چیز را به تنمان مالیده ایم.
به عنوان یک جانباز که به واسطه کار خبری با اعضای جامعه جانبازان در تماس است، فکر می کنید نهادهای مسئول این جامعه توانسته اند روح زندگی و تلاش را در آنها زنده نگه دارند؟
جانبازها با این که مشکلات و ناتوانی جسمی دارند اما خانه نشین نشده اند و در عرصه ورزش، هنر و مسائل اجتماعی فعال هستند، جانباز شیمیایی ای داریم که کار هنری اش زینت بخش حرم سید علاالدین حسین (ع) است، جانبازانی داریم که با درجه استادی در دانشگاه ها در حال تدریس هستند، جای آن خالی می ماند اگر از شهدای تلاشگری مثل شهید گل باد نژاد که در حین ورزش قهرمانی در مسابقات پارا آسیایی، پا در رکاب دوچرخه درگذشت و به جمع دوستان شهیدش پیوست از این دست تلاشگران بی ادعا بین بچه های جانباز زیاد هستند چه بچه های تیم تیراندازی چه بچه های بسکتبال با ویلچر فارس به هرحال ما «فرزندان جانباز این ملت» سعی کرده ایم خودمان را نشان دهیم و بگوییم که همچنان کنار ملت هستیم البته این جا کسی دنبال شما نمی آید ببیند چکار می کنی باید خودت را نشان بدهی تا بیایند سراغت این مشکل اینجا وجود دارد و برای عده ای می تواند به گم نامی و حاشیه نشینی ختم شود.
در آخر هم برای همه همکارانم، آرزوی موفقیت و صبر همراه با تلاش دارم و به آنها می گویم با تمام قوا جلو بروید، اگرچه عده ای ناراحت باشند که ما همه جا هستیم.
احمدرضا مداح این روزها دوربین را کنارگذاشته ولباس مدافعان سلامت را بر تن کرده تا در کنار آنان جهاد را در مسیری دیگر ادامه دهد تا بگوید این جهاد همچنان ادامه دارد...
انتهای پیام/س
چهره اش سوخته ی ترکش و مین دشمن است و داغی بر «چهره» دارد که به ما می گوید او از قبیله شقایق هاست.
طنین گرم صدایش و لبخند همیشگی که بر لب داشت مرا بیش از قبل ترغیب می کرد به سوی هم صحبتی با او و شنیدن خاطراتش از زمان هشت سال جنگ تحمیلی و دوران پر فراز ونشیب اسارت،اما انگار زیاد دلش نمیخواست از دوران اسارت صحبتی کند.
روزها گذشت تا اینکه در پایگاه تحلیلی خبری شیرازه مشغول به فعالیت شدم و این افتخار شامل حالم شد که با احمد رضا مداح تنها عکاس خبری جانباز وآزاده شهرم همکار شوم و بیش ازگذشته با روحیاتش آشنا شوم.
روحیاتی که با شیوع کرونا و مرگ و میر هم شهری هایمان بیش از قبل جهادی بودنش را نمایان کرد و او را سوق داد به سمت عکاسی از بیماران کرونایی، کادر درمان و حتی غسال هایی که غسل و تدفین کرونایی ها را بر عهده داشتندف کاری که شاید از عهده هرکسی بر نمی امد.
این روحیه جهادی و شجاع آنقدر به من جرات بخشید که ازاو خواهش کردم در یکی از جلساتی که برای عکاسی به بیمارستانهای کرونایی میرود در کنارش به تهیه گزارش و گفتگو از بیماران و کادر درمان بخش کرونا بپردازم.
روحیهاش دقیقاً مانند روحیه بچههای جبهه و جنگ در دهه ۶۰ است. هرجا که احساس کند نیاز به حضورش دارند، با اشتیاق هرچه تمامتر میرود و برایش فرقی نمیکند میدان جنگ سخت باشد یا جنگ نرم، سیل باشد یا زلزله، کروناباشد یا مشکلات معیشتی مردم، همه جا حضور دارد و با عکس هایی که از مشکلات و معضلات شهر میگیرد گاهی مسئولین را به ستوه می آورد تا جایی که به او یا یکی از همکاران شیرازه زنگ می زنند و درخواست می کنند که گزارش تصویری اش را از روی سایت بردارد تا خودشان در اسرع وقت به رفع مشکل بپردازند.
و این یعنی همچان آزاده بودن، یعنی همچنان جهادگر و مبارز باقی ماندن و مداح یعنی نسلی که سوختن را برای ساختن و آباد کردن برگزیده است.
و امروز خبرنگار شیرازه به بهانه سالرزو بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گفتگویی با عکاس این رسانه انجام داده است که ادای دینی باشد در برابر جهاد های بی پایان احمدرضا مداح.
شیرازه؛ خودتان را به صورت کامل کنید:
احمدرضا مداح، متولد ۲۹ خردادماه سال ۱۳۴۷ در شیراز هستم. از سال ۸۴ بهمنظور جمعآوری آثار ایثارگران ابتدا با سایت ایثار همکاری کردم و بعد از آن با خبرگزاری برنا و بعد هم خبرگزاری ایکنا و نوید شاهد همکاری داشتم و این همکاریم با رسانههای مختلف همچنان ادامه دارد و اکنون به عنوان عکاس خبری پایگاه تحلیلی خبری شیرازه مشغول به فعالیت هستم .
از سابقه جبهه، اسارت و جانبازیت برای ما بگو:
سال ۶۲ بود که برای اولین بار اعزام شدم، اول به ارومیه، از انجا بلافاصله به جلدیان، بعد مریوان و دوراهی بانه - پنج وین عراق، بیست و چهارم اردیبهشت سال ۶۵ درست قبل از عملیات والفجر مقدماتی، من تخریب چی بودم و در یک عملیات ایزایی در بجلیه عراق با موج انفجار و مینی که قرار بود خنثی شود، اما منفجر شد، مجروح و اسیر شدم، اسارتی که پنجاه و یک ماه طول کشید، دقیقا ۴ سال و سه ماه تا اینکه بتوانم در دوم شهریورماه ۱۳۶۹ با دهمین گروه آزاده ها به وطن برگردم.
چه تعریفی از دوران اسارت دارید؟
چطور با عکاسی خبری و دنیای رسانه آشنا شدی؟
سال ۷۸ به عکاسی علاقه مند شدم، قبل از آن هم به ورزش به صورت جدی پرداخته بودم، سال ۸۳ بود که در روابط عمومی بنیاد شهید مشغول شدم در همین زمان بود که خبرنگاری را به صورت حرفه ای شروع کردم و عکس هایم از مراسم وداع و تشییع شهدا، مناسبت های مربوط به خانواده شهدا و ایثارگران در سایت ایثار انتشار دادم، سال ۹۲ به عنوان مسئول روابط عمومی و فرهنگی هیئت ورزش های جانبازان و معلولین استان فارس برای مدت سه سال و نیم فعالیت کردم، در همین مدت در خبرگزاری ایکنا و برنا هم فعالیت داشتم و اکنون به صورت تمام وقت با خبرگزاری رضوی همکاری دارم.
از سختی کار خبرنگاری و عکاسی خبری برای ما بگو؟
سختی کار خبرنگار در حقیقت همین است که باید درد ها کمبودها، مشکلات را ببینی و بنویسی آن هم با زبانی که مفید به حال جامعه باشد و اثر گذار شود، خبرنگار با شادی مردم شادی و با گریه مردم، گریه می کند و چیزی که می بیند را به تصویر می کشد، بارها عکاسان و تصویر برداران را در تشییع شهدا دیده ام که حین انجام کار چشمهای شان خیس گریه است، در حقیقت ما با مردم زندگی می کنیم اگرچه گاهی با مهربانی و گاهی با خشونت بدرقه می شویم، گاهی توهین می شنویم و گاهی کتک می خوریم ولی این حرفه همین هست که می بینید ما پیه همه چیز را به تنمان مالیده ایم.
به عنوان یک جانباز که به واسطه کار خبری با اعضای جامعه جانبازان در تماس است، فکر می کنید نهادهای مسئول این جامعه توانسته اند روح زندگی و تلاش را در آنها زنده نگه دارند؟
جانبازها با این که مشکلات و ناتوانی جسمی دارند اما خانه نشین نشده اند و در عرصه ورزش، هنر و مسائل اجتماعی فعال هستند، جانباز شیمیایی ای داریم که کار هنری اش زینت بخش حرم سید علاالدین حسین (ع) است، جانبازانی داریم که با درجه استادی در دانشگاه ها در حال تدریس هستند، جای آن خالی می ماند اگر از شهدای تلاشگری مثل شهید گل باد نژاد که در حین ورزش قهرمانی در مسابقات پارا آسیایی، پا در رکاب دوچرخه درگذشت و به جمع دوستان شهیدش پیوست از این دست تلاشگران بی ادعا بین بچه های جانباز زیاد هستند چه بچه های تیم تیراندازی چه بچه های بسکتبال با ویلچر فارس به هرحال ما «فرزندان جانباز این ملت» سعی کرده ایم خودمان را نشان دهیم و بگوییم که همچنان کنار ملت هستیم البته این جا کسی دنبال شما نمی آید ببیند چکار می کنی باید خودت را نشان بدهی تا بیایند سراغت این مشکل اینجا وجود دارد و برای عده ای می تواند به گم نامی و حاشیه نشینی ختم شود.
در آخر هم برای همه همکارانم، آرزوی موفقیت و صبر همراه با تلاش دارم و به آنها می گویم با تمام قوا جلو بروید، اگرچه عده ای ناراحت باشند که ما همه جا هستیم.
احمدرضا مداح این روزها دوربین را کنارگذاشته ولباس مدافعان سلامت را بر تن کرده تا در کنار آنان جهاد را در مسیری دیگر ادامه دهد تا بگوید این جهاد همچنان ادامه دارد...
انتهای پیام/س
نظرات بینندگان