شعرخوانی شاعر خوش ذوق آیینی جهرمی
به گزارش شیرازه به نقل از جهرم تبصیر صحبت ها و شعر استاد غلامرضا سازگار و همچنین شعر شاعر خوش ذوق جهرمی- ایوب پرندآور- را در ادامه می خوانید.
سازگار: مجمع شاعران اهلبیت(ع) احترام به حقیقت شعر است
در ادامه این مراسم غلامرضا سازگار شاعر و مداح اهلبیت گفت: قسم به لحظه شاعر و سوگند به لحظه شعر؛ آنگاه که مضامین مقدس را بر دوش خویش نقاشی میکشم و در تقدس خود، آبرنگ صنایع لفظی و معنوی را در هم میآمیزد، بر سجاده خیال مینشیند و از تربت شعر کلمه میسازد و در یک قطعه تسبیحی موزون میسراید.
این شاعر آیین ادامه داد: ستایش، حقیقت شعرشناس را که استخدام واژههای هر بیت را چینش خشتهایی در بهشت دانسته و صورت برزخی هر بیت شعر را یک بیت در جنتالخیال قرار اده است. سپاس خداوندی را که اهلبیت معانی را در 14 مصرع آفرید و هر مصرع را بابی مفتوح انشاءکرد و هر بابی را بیتی ماذون.
شاعر مجموعه «نخلستان» ادامه داد: شاعران را در قالبهای گوناگون قرار داد تا خویش را در هر غالبی بخواند و بشنود و مصراع پنجم را فرشتگانی از کریم در جایگاههای دانسته شده از مرد و زن، که مادرانه میسرایندش، می سوزند و میسوزانند برایش. اینها مقربانی از جنش فرشتگانند که شاهد کتاب علیونند. گاهی آدم مثنویاند، زمانی قصیده نوح، لحظهای یعقوب غزلند و آنی سلیمان ترکیب. سحر، مریم سپید و صبح، داوود ترجیحاند. عصر، یحیی قطعهاند و شب، آسیه نیما. مغرب، عیسی دوبیتی میشوند و عشاء، موسای ربانی.
سازگارا همچنین گفت: شاعر اهلبیت، ناقه صالحی است که مثال معجزات خاکی است، مست بار محبت خویش است و صحرای ایهام و استعاره صبوری کرده و در صحرای محشر، مست محشور میشود. او محتشمی است که پیامبر(ص) دستور منبرش داده و سکرش را به اهل قیامت افاضه مینماید و اینچنین است اجر مستی که صبور باشد!
وی در خاتمه نیز گفت: به مجمع شاعران اهلبیت(ع) خیرمقدم میگوید، حضور چنین حقایقی را و مبارک میداند قدوم شریفی را که به احترام حقیقت شعر، رنجه آمدن را بر خویش هموار کردهاند. به امید خواندن غزل ظهور به همراه رهبر فرزانه در محضر بقیةالله العظم والحمدالله رب العالمین.
زخم گلوی حسین چشمه خون خداست
خون خدا را فقط ذات خدا خونبهاست
آنکه ز خون گلو داده به قرآن حیات
کشتة او را اگر کشته بخوانی خطاست
مصحف آیات نور پیکر صد چاک اوست
آینه حسن او آن سر از تن جداست
ما همه ذریّه ایم سلسله عشق را
طینت ما شعله ای از عطش کربلاست
شیعه ز باران اشک می کند ایجاد سیل
شیعه به دریای خون طالب خون خداست
شیعه حیات ابد از دم شمشیر یافت
شیعه به اوج عطش تشنة جام بلاست
شور که شد با شعور، شور حسینی شود
گریة با معرفت، معرفت کبریاست
بزم وصال حسین در دل دریای خون
سیر عروج حسین از سر نی تا خداست
زخم جوانان او خندة فتح است و بس
خون علی اصغرش خون همه انبیاست
هر نی نیزار عشق فاش ندا می دهد
هر که حسینی بود، رگ رگ او نینواست
گریه "میثم" خورد آب ز خون حسین
فانی معراج خون، ساقی بزم بقاست
ایوب پرندآور شاعر خوش ذوق جهرمی نیز نامه اي زیبا و جانسوز را خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها برای مخاطبین قرائت کرد:
اين را به هوای كربلا پُست كنم
يا اينكه به مشهدالرّضا پُست كنم؟
یک نامه نوشته ام برایت بي بي!
این را به نشاني كجا پست كنم؟
بسم الله الرّحمن الرّحيم
بي بي! سلام، شب شده و كرده ام هوات
گفتم يكي دو خط بنويسم كه از صفات،
كم كم زلال تر شوم و مثل آينه
روحم جلا بگيرد و از بركت دعات
مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان
مثل فرشته ها بزنم بال در هوات ...
بانوی خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو
از زخم هاي كهنه تر از چادر سيات،
كه خاكي است و بوسه شلاق مي خورد
از آتشي كه شعله زد از گوشه ردات...
مولا كجاست؟ زخم دلش را چه مي كند،
آن شير زخم خورده صحراي عاديات؟
از من سلام و عرض ارادات و بندگي
حتما ببر به خدمت چشمان مرتضات...
ما را ملال نيست به جز دوري شما
خوبند بچه هام ... به قربان بچه هات...
جانم فداي زخم تو اي كاش پشت در،
زير فشار خرد كننده خودم به جات-
بودم كه تازيانه و سيلي به من خورد،
تا از كبود فاجعه مي دادمت نجات
يا اينكه زهر شعله آتش به من رسد
خاكسترم بسازد و ريزد به خاك پات...
اما چه حيف، روي تو نيلي شد و من آه ...
ماندم به حسرتي كه دهم جان و دل برات ...
من نذر كرده ام كه شود پهلوي تو خوب
من نذر كرده ام كه خدايم دهد شفات
اين نامه محتوي كمي خاكي تربت است
مال زمين زخمي غم، مال كربلات
گفتم برايتان بفرستم كه تا مگر
مرهم شود براي همان زخم شانه هات ...
قربان اين غمت كه گره خورده بر دلم
قربان اين جنون كه مرا مي دهد حيات
يك لحظه صبر كن و ... ببين راستي... عزيز
بين من و شما نكند خط ارتباط،
يك لحظه قطع گردد و سرگشته تر شوم،
لطفا بگير دست مرا، اِهدِنَا الصِرّاط...
مي ترسم اينكه گم بكنم شهر ندبه را
مي ترسم اينكه گم بكنم كوچه سَمات
مي ترسم اينكه باز در انجام واجبات
يا اينكه در تداوم ترك محرّمات
از من قصور سر زند واي واي واي
شرمنده تو گردم و آن چشم پر حيات...
بي بي! مباد آن كه فراموشتان شود
جان حسين جان حسن حاجت گدات...
خيلي ببخش طول كشيد و اذان صبح-
آمد و اين موذن و حيِّ عَلَي الصّلات ...
من هم كه با اين همه واگويه خواني ام
خيلي شدم مزاحم ساعات اِلتجات
پس بيشتر عزيز! مزاحم نمي شوم
قربان چشم هاي هميشه خدا نمات ...
بلوار نخل، كوچه هفتم، پلاك شعر
باشد نشان خانه من توي كائنات
چشم انتظارمت كه جوابي به من دهي
با دست خط سبز، كه جان را كنم فدات
دارد تمام مي شود اين نامه ... والسلام
امضاء ... خط فاصله ...
ايوب...
خاك پات...
انتهای خبر/ص
سال تحصيلی جديد مدارس علميه جهرم آغاز شد