بغضی که نشکست
به گزارش شیرازه به نقل از جهرم تبصیر شب گذشته چشم همه ی مردم به آسمان بود و زمین ها بی تابی می کردند.این روزها دلها تشنه تر از زمینند...
آسمان ابری است ، بوی باران می آید . هوا طوفانی شده . باد شدیدی می وزد.کاش باران ببارد ... . چند قطره باران به روی شیشه ی روشنایی راهرو می بارد . یاد شب هایی که با صدای تق تق اصابت باران بر روی شیشه ها تا صبح خوابمان نمی برد بخیر... گفتند دیگرشهرهای همجوار باران آمده. لباس های آویزان شده بر روی طناب داخل حیاط را از ترس خیس شدنشان داخل می آورم.خیلی خوشحالیم. منتظر باران ... . فجر نزدیک است. از فرط خستگی خوابم می برد ... .نوای "الله اکبر" برخاسته از مناره های مسجد محل می گوید:"حی علی الصلاه ، حی علی الصلاه... ".
ناگهان از خواب بر می خیزم .در لابه لای" لا اله الا الله" مؤذن ، دنبال صدای باران می گردم . صدای باران نمی آید... .با عجله خودم را به حیاط می رسانم . چشمانم خواب آلود است .مصلحت چیز دیگری بوده... . باران نباریده ... . بغض آسمان در گلو ماند و نشکست . باد تمام ابرها را برده بود.هوا صاف است.
قنوت گرفته ام : اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِى جَمِيعِ الاْفَاقِ. خداوندا، ما را به باران سيراب كن، و رحمت خويش را بر ما بگستر. در همه جاى زمين براى گياهان زيبا و خوش منظر ابرى بارنده روانه كن.اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَكَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ.خدايا درود بر محمد و آل او فرست، و از بركات آسمانها و زمين ما را برخوردار گردان كه تو بر هر چيز توانايى.
همچنان منتظر بارانیم ... .
انتهای خبر/ص