موزه «قائم آل محمد» جایی که باید دیده شود+عکس
به گزارش شیرازه به نقل از لامرود - شهر علامرودشت از توابع شهرستان لامرد، استان فارس دارای جمعیتی حدود 4500 نفر و تاریخی کهن است که می توان از روی آثار متعدد و ناشناخته همچون قلعه های جت و علامرودشت به تاریخ آن پی برد. اما این آثار بیان کننده همه تاریخ و فرهنگ این دیار نبوده و موزه ای شخصی در کنار کتابخانه ای بزرگ در این شهر وجود دارد که می توان آنرا نه تنها معرف فرهنگ و هنر این سرزمین دانست، که حتی باید از آن به عنوان یک موزه ایران شناسی نام برد. موزه ای بنام قائم آل محمد که توسط یک بومی بنام سید مرتضی بنی هاشمی تأسیس و تجهیز شده است.
فکر نخستین احداث این موزه را باید به سالها قبل برگرداند، زمانی که موسس
آن روزگار جوانی خویش را در مسافرت های پی در پی به کشورهای حوزه خلیج فارس
به میانسالای می رساند و با هر بار بازگشت به وطن مشاهده می نمود که چگونه
فرهنگ منطقه دچار نغییر و تحول شده و باید به نوعی آنرا برای نسل آینده
حفظ نمود تا آنان بدانند که پدرانشان چگونه در شهر خویش زیسته و چگونه آنرا
ساخته اند. از اینرو بود که ایشان با هزینه شخصی و تلاشی وصف ناپذیر
ساختند ساختمانی که اکنون یک طبقه از آن بیش از سیصد متر مربع وسعت داشته و
مأخذ و محلی برای مراقبت از گنجی شده است که در گمنامی آن برای بسیاری از
مردمان، رقیبی برای بانی محترم آنست. بانی که همچون موزه اش در بیرون از
مرزهای استان و حتی کشور شناخته تر از محل زندگیش است.
ساختمان موزه هر چند نمایی زیبا به خود نگرفته است، اما زیبایی فرهنگ و هنر را می توان فارغ از طبقه نخست آن که دارای کتابخانه ای با بیش از 20 هزار جلد کتاب ارزشمند است در طبقه دوم مشاهده نمود. قسمتی مهم و عظیمی از موزه متعلق به شیوه زیست مردمان همین دیار در گذشته ای نه چندان دور است. از آثار این بخش وسایل کشاورزی، آبیاری، ظروف سفالی و اسباب بازیهایی می باشد که روزگاری اسباب تمرین بزرگ منشی مردمان این دیار بوده است. آثار این بخش که نمونه های آن کمتر می توان در موزه های مردم شناسی مراکز استانها مشاهده نمود، با سفارشها و توصیه ها و در نهایت پرداختهای نقدی موسس به برخی از مردمانی، جمع آوری شده است که قدر آنرا در مواقعی جزء در تنور پخت نان، نمی دانسته اند، ولی اکنون با آن، خاطرات خویش و پدرانشان را زنده می کنند.
جدا از بخش مردم شناسی باید به دیدن عکسها و تصاویر بزرگان منطقه و
مراسمهای مختلف برگزار شده در آن دیار همچون تعزیه های ماه محرم نیز
پرداخت. تصاویری که به جرأت می توان گفت که حتی در بسیاری از منازل صاحبان
تصاویر و گردانندگان مراسمات نیز وجود ندارد. بخش دیگر از موزه هر چند مردم
شناسی است اما نه برای شناخت مردم این منطقه، بلکه مردمان ایران اسلامی و
حتی کشورهای مسلمان. چنانچه سرپرست و بانی موزه بیان می دارند، سوغاتهای
آورده شده از سفرهای متعدد خارج از کشور و خصوصاً به قاره آفریقا باعث غنای
این بخش شده است. بخشی که در آن شمشیر ها و سپرها از گذشته های خیلی دور
سخن گفته و تفنگهای سرپر از گذشته ای نزدیک که موزه باید رابط بین آن نسلها
و نسل حاضر باشد.
بخش مهم و ارزشمند دیگر این موزه متعلق به اشیاء عتیقه و کهنی است که هر
چند در معرض دید عموم نیست و نمی توان همه آنرا مشاهده نمود، که باید نیز
چنین باشد، زیرا ارزش معنوی کتابهای خطی و سکه های قدیمی این بخش کمتر کسی
را از وسوسه های مادی می رهاند و می تواند بلایی بیاورد بر سر فرهنگ مردمان
این دیار کهن، چنانچه آمده است بر دیگر مردمان و می شد با نبود نیتی خالص و
توانی وافر تجربه اش را در این شهر نیز به تماشا نشست، که خوشبختانه چنین
نشده و نخواهد شد.
این همه حقیقت موزه نیست، حقایقی دیگر نیز وجود دارد که باید از زبان آقای
بنی هاشمی بانی این مکان شنید. حقایقی نظیر کم لطفی مسئولان ملی و استانی
در کمک به ایشان برای ایمن سازی و نگهداری مطلوب از آثار موجود در موزه، از
قول و وعده های بی سرانجام مسئولان میراث فرهنگی، از تقاضای انتقال موزه
به استانهای دیگر همچون استان لرستان و حتی فکر خروج آن از کشور به منظور
نگهداری مطمئنتر و پاسداشت ارزنده تر، از بی مهری مسئولان شهری برای تبلیغ و
شناساندن این مکان به دیگر مناطق و حتی به مسئولین ملی. البته نباید از
تشکر ایشان از آموزش و پرورش آنهم البته فقط در دوره ای خاص گذشت که دانش
آموزان را مهمان فرهنگ گذشته خودشان می کردند.