پدری که 4 اسماعیل را به قربانگاه حق و باطل فرستاد/ اکبر و بیژن و عباس و جهانگیر چهار لاله به یک خانه نورافشانند
حاج محمد شیردم نشان درجه یک ایثار را از دست محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت گرفت و در سال گذشته نیز در همایش معرفی چهرههای ماندگار به عنوان یک چهره ماندگار استان فارس معرفی شدند.
ما اکنون در زمانی قرار داریم که پدران و مادران شهداء در سن کهولت قرار دارند و باید این فرصت را مغتنم بشماریم و همه مردم و مسئولان در این فرصت باقی مانده با این عزیزان دیدار داشته باشند و از نحوه زندگی خانواده شهداء درس بگیرند.
فرزندان حاجی محمد به ترتیب این گونه که در ادامه می آید به شهادت رسیدند؛ جهادگر شهید بیژن شیردم سال 59 در منطقه ذوالفقاریه آبادان، شهید جهانگیر شیردم در سال 62 در عملیات خیبر در منطقه طلائیه، شهید حاج جهانبخش (عباس) شیردم در سال 64 در عملیات فاو و سردار شهید حاج علی اکبر شیردم سال 65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
در ادامه خاطره همسر یکی از شهدای خانواده شیردم از زندگی با همسر شهیدش میآید.
همسر شهید جهانگیر شیردم در خصوص زندگی شهید گفت: جهانگیر در سال 1335 در آبادان به دنیا و بدلیل شغل پدر تحصیلات خود را در تهران در رشته ریاضی و فیزیک گذراند و خدمت سربازی او مصادف با دوران انقلاب بود و به فرمان امام که فرمودند: ارتش را ترک کنید از خدمت فرار کنید او هم به فرمان ولی خود لبیک گفت و فرار کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوره سربازی را به پایان رساند.
همسر شهید جهانگیر در خصوص اخلاق و ویژگی های رفتاری او می گوید:
" جهانگیر خیلی خوش اخلاق بود به پدر و مادرش بسیار احترام می گذاشت. از دروغ پرهیز می کرد و به همه توصیه می کردکه در هیچ شرایطی دروغ نگوئید چه بسا که یک دورغ کوچک فاجعه ای ببار آورد و هنگامی که در تهران بود در کلاس های طلبگی حاضر می شد. "
شهید جهانگیر سال 1359 به عضویت سپاه در آمد و پس از به شهادت رسیدن برادرش بیژن بهمن ماه سال 1360 داوطلبانه از سوی سپاه پاسداران تهران به جبهه اعزام شد.
یکی از همرزمان شهید به بیان خاطره ای پرداخت که جهانگیر در جبهه به همرزمان خود توصیه می کرد که او را حسین صدا بزنند.
همرزم شهید از نحوه ی مدیریت شهید و نماز شب ها و قران خواندن های او هم می گوید که به عنوان معاون گردان مهندسی قرارگاه نجف در عملیات های والفجر 6 و 7 شرکت داشته که پس از شهادت پیکر مطهر شهید به علت حملات دشمن در منطقه طلائیه جا می ماند.
همسر شهید که در سال 1380 پس از 18 سال دور و فراق پیکر همدم خود را در آغوش گرفت می گوید وقتی از شهادت ایشان با خبر شدم آن لحظه باور نمی کردم. به برادرشان گفتم: اگر شوهر من شهید شده می خواهم جسد او را ببینم و چون جسدی وجود نداشت سکوت کردند. " تا این که برادرش نواری را که نحوه شهادت ایشان را از زبان همرزمانش ضبط کرده بود برای من آوردند "
برای اخرین بار که می خواست عازم جبهه شود نزد من آمد و خداحافظی کرد و رفت اما طولی نکشید که پس از چند ساعت برگشت. به او گفتم: چرا برگشتی؟
گفت می خواهم نهار امروز را باهم بخوریم و بعد بروم، انگار می دانست آخرین نهاری است که با ما می خورد و دیگر بر نمی گردد.
تشییع مرحوم حاج محمد شیردم