در هشتاد و یکمین قسمت از معجون وبلاگی، منتخبی از مطالب وبلاگ نویسان فارس در موضوعاتی از قبیل «کنکوری که نیاز به بصیرت دارد! »، «ویژگی های فرد معتدل چیست!؟ » و موضوعات دیگر منتشر شده است.
شیــــــرازه: وب نویسان
فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است.
محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر
چه بیشتر، شیـــرازه
در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی»
تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.
یقیناً
مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا
گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمیباشد. بر این اساس
تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور
معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از
بخش ارتباط با ما ارسال نمایند. وبلاگ بچه های دولت آباد نوشت: کنکوری که نیاز به بصیرت دارد!
سوال هوش: فرض کنید یک نفر پای پیاده به سمت مشهد برود و یک نفر دیگر با یک سواری بنز آخرین سیستم ،کدام یک زودتر میرسد جواب چیست؟
جواب: هیچ کدام آن کسی زودتر می رسد که سوار بر مرکب سرخ شهادت باشد و راه هزار ساله را یک شبه طی کند.
سوال فیزیک: فیزیک از چه جیزهایی تشکیل شده است؟
جواب: از الکترونهایی که دیوانه وار و عاشقانه به دور همه هستیشان می چرخند و به عبارتی همان با بصیرتهایی که دور ولی فقیه هشان می چرخند.
سوال شیمی: جامد را تعریف کنید؟
جواب: جامدات همان خواص بی بصیرت هستند که در اوج فتنه ها فوقش میتوانند فقط در جای خودشتان بلغزند.
سوال دوم شیمی: مایع چیست؟
جواب: مایعات همان بادمجان دور قابچینان هستند که نان به نرخ روز خوری میکنند و به عبارتی به شکل ظرفشان در می آیند.
سوال جغرافی: کوفه کجاست؟
جواب: کوفه جا نیست کوفه زمان است کوفه سیاه چال تاریخ است که دنیا پرستان آلوده به روزمره گی در آن خواهند پوسید.
آری با این وجود تمام دنیا باید بداند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند.
سوال هنر: هنر را در یک جمله تعریف کنیدو برای آن یک مثال بزنید؟
جواب: شهادت
هنر مردان خداست و به عنوان مثال"همت" و "باکری" ها یا همان شهیدی که هیچ
زمین و خانه و ماشین و یلایی به نامش نیست جز اسم کوچه ما
سوال زیست شناسی: چهار روز تشنگی چه بلایی بر سر متابولیسم بدن انسان می آورد؟
جواب: مردانگی و غیرت و رشادت را افزایش میدهد و بعنوان مثال گردان حنظله
سوال ریاضی: دو دوتا میشود چند؟
جواب: حداقلش چهار تا (مادران شهدا)
سوال آخر: روش تهیه انقلاب جهانی اسلام را بنویسد؟
جواب: یک جو معرفت را در ظرفی ریخته و یک قطره اشک بر مصیبت کربلا به ان اظافه میکنیم بعد آن را روی حرارت عشق امام حسین (ع)که تا غیامت در دل ها است حرارت میدهیم تا خوب گر بگیرد،سپس یک اقیانوس نفرت از دشمنان اهل بیت را به آن اضافه کرده و میگذاریم تا ۱۴۰۰سال بگذرد تا حسابی جا بیفتد در آخر آن را در برابر نفس حق نایب امام زمان قرار می دهیم تا قوام بیابد. حالا خروش لازم برای انقلاب جهانی اسلام آماده است.
وبلاگ دانشجویی حقوق نوشت: ویژگی های فرد معتدل چیست!؟
"اعتدال"واژه
ای است که که نوید بخش امید و روشنی در دل نخبه ها و جوانان شده است ؛واژه
ای که مدتی است جایگاه ویژه ای در ادبیات ما پیدا نموده است.به همین دلیل
بر خود لازم دیدیم که با شفاف سازی مفهوم این واژه و مشخص کردن ویژگی های
فرد معتدل،کمکی به معتدلین نموده باشیم:
نخستین مشخصه یک فرد معتدل تمایل بسیار زیاد وی به داس می باشد،فرد معتدل علاقه بسیار شدیدی دارد که از داس استفاده نماید.
به
وسیله داس وی می تواند افراد بسیاری را درو نماید، اما این درو نمودن
هیچگاه به معنای نابودی نیست، فرد معتدل می تواند به جای افراد(علف های)درو
شده، افراد جدیدی را جایگزین کند و این نشان از توانایی بالای وی دارد.
مثلا رئیس جمهوری را می شناسم که آنقدر توانایی داشت که توانست در کمتر از
سه ماه علاوه بر درو نمودندن بیش از سیصد نیرو، به همان مقدار نیرو جایگزین
آنها نماید….
دومین مشخصه یک فرد معتدل
این است که نقد را خیلی دوست دارد، البته نه هر نقدی را، بلکه تنها آن
نقدی پذیرفته است که غیر از تعریف و تمجید چیزی را در بر نداشته باشد.
منتقدانی که عادت دارند هی ایراد بگیرند و چشم و گوششان را باز می کنند و
فرد را زیر ذره بین می بینند که منتقد نیستند، بلکه بی سواد اند، منتقد
باید کمی حیا داشته باشد اصلا منتقد باید برود به جهنم…
سومین
ویژگی یک فرد معتدل این است که خیلی پای حرفش می ایستد،این یکی از آن
ویژگی هایی است که واقعا برای فرد معتدل نیاز است ،مگر نشنیده اید که از
قدیم گفته اند حرف مرد یکی است.
مثلاً
اگر فرد معتدلی بگوید:«یارانه گدا پروری است، باید کاری نماییم که دست مردم
به سمت دولت دراز نباشد» خب از آنجا که این فرد معتدل است، حسابی پای این
حرفش می ایستد و هرگز کاری نمی کند که دست مردم به سمت دولت دراز شود…
اصلاً
این فرد چون حرفش یکی هست،حتی سبد کالا هم نمی دهد که مبادا دست مردمش به
سمت دولت دراز شود. یا مثلا اگر جایی گفت که باید با اخلاق بود و با ادب با
مردم صحبت نمود؛در جای دیگر به مردمش نمی گوید ترسو، یا بزدل….
چهارمین
ویژگی فرد معتدل این است که «معتدل»است،فرد معتدل هیچگاه اهل افراط نیست
،نه تنها اهل افراط نیست، بلکه با افراطی ها هم مبارزه می کند ،حتی پیروز
هم می شود…
شاید از خودتان بپرسید افراطی دیگر کیست؟ و البته سوال
به جایی است، افراطی کسی است فقط بلد است نقد کند، افراطی کسی است که به
اعتدال رأی نمی دهد، اصلاً افراطی یعنی خود شما، شاید هم من…شاید هم…….
وبلاگ گل یاس نوشت: یک روز تابستان برای شما چگونه می گذرد؟یه روز تابستونی گرم که همه مشغول انجام کاهاشون هستن چقدر خوبه
انسان وقت خودشو در یه مسیر سازنده هدف گزاری کنه و در همون مرحله از سنش
بزرگواری و خودگذشتگی رو یاد بگیرد.
ولی
بعضی ها هستند که در طول تابستون فقط دنبال خرید رفتن و بازی با رایانه
هستند، که واقعا به نظر من جالب نیست و نتایج خوبی به بار نمی آورد، چون
چشم هم نیاز به استراحت داره و باید در هر شرایطی به سلامتی جسم برسیم.
یکی
از بهترین کارها تو تابستون شرکت در امر خداپسندانه و جوانمردانه اردوهای
طرح هجرت ۳ صالحین هست بچه های علاقه مند با شرکت در کار خیر هم به آبادانی
شهر و دیار خودشون می رسند هم با مشاغل مختلف آشنا می شوند که این کار
باعث از بین رفتن تنبلی و بی حوصلگی در بچه ها می شود.
این امر در
نوع خودش بسیار طرفدار داره و به خوبی ازش استقبال شده است. در طول ۳ماهه
تابستون اردو های طرح برگزار نمی شه و فقط حدود ۱۰ روز هست. نوجوان های
عزیز می توانند با استفاده از خلاقیت خودشون از وسایلی که کاربرد خاصی
ندارن به عنوان کاردستی استفاده بشه که این امر موجب استعداد یابی نوجوان
ها می شود.
در ضمن بخاطر داشته باشید که همه کارهایی که گفته شد برای حفظ سلامت روحی نوجوان های خلاق هم هست .
تابستون
یکی از بهترین و زیباترین فصل های خداست که خدای مهربون اون رو وسیله شادی
ما قرار داده تا با استفاده کردن از هوا و ساعات روزش بتونیم ساعات خوشی
رو واسه خودمون رقم بزنیم که یکی از اونا گردش خانوادگی هست.
ولی
بعضی وقتها ما انسان ها کاری می کنیم که باعث رنجش همه می شود. برای مثال
ما وقتی می رویم گردش حاضر نیستیم یه پلاستیک خشک و خالی همراه خودمون
ببریم تا زباله هامون را داخلش بریزیم فکر می کنیم محیط زیست خونه خالمونه
که هرکاری خواستیم باهاش می کنیم.
غیر از ریختن زباله ها ما با
شکستن شاخه درختان باعث خشک شدن درختان می شویم و شایدم با آتیش کردن و
خاموش نکردنش باعث خرابی جنگل ها بشویم.
خب می شود از همه اینا
جلوگیری کرد فقط اراده و پشت کار نیاز داره یک روز تابستونی رو می شود ازش
استفاده های بسیاری کرد فقط باید خودمون هم بخوایم و تلاش کنیم تا از لحظه
لحظه عمرمون به خوبی استفاده بشود و الکی هدرش ندیم.
بعضیا فکر
میکنند که با یه روز که نمیشه دکتری گرفت ولی یکی نیست بهشون بگه آقایون یا
خانم های محترم همین یه روز یه روز جمع میشه. میشه یه سال . یه عمر باید
بشینیم حسرت یک سال عمر از دست رفتمون را بخوریم ولی نمی شود اگه خودمونم
بخوایم می شود به جاها های خوب رسید.
یه روز تابستونی رو باید جوری
به شب رسوند که شب غصه روز از دست رفتتو نخوری یه یا علی بگو و روزت رو
شروع کن، وقتی روزت شروع شد نگذار از دستت برود از ثانیه ثانیه اش استفاده
کن ….
روز تابستونیت بخیر باشه نوجوان روشنفکر
باشگاه وبلاگ نویسان فارس نوشت: دو کلام درد خون با جناب بریتانیای کبیر…سلام استعمارگر پیر…
اوه اوه ببخشید، جناب بریتانیای کبیر.
حالتان خوب است؟
چرخ مستعمره ها برایتان خوب می چرخد؟
معلوم است که می چرخد…
چه سؤال بیخودی می پرسم!
بگذریم در ایران خوش می گذرد؟
راستی از باغ قلهک چه خبر؟
بی خیالش ملکه سلامت باشد باغ کیلویی چند؟
خب می گفتم، گوشت با من است؟
ما ایرانی ها یک ضرب المثل معروف داریم که می گوید: اگر برای من آب نداشت، برای تو که نان داشت…
حالا شده حکایت مذاکرات…
برای شما که بد نشد، دوباره سور و سات تان به راه است…
خلاصه کم نگذارید.
جاسوس خانه ی خودتان است…
به جاسوسی، اوه ببخشید به کنجکاوی تان ادامه بدهید…
خوش باشید…
ما هم کم کم باید به فکر عوض کردن بعضی مناسبت ها در تقویممان باشیم…
مثلا
روز۱۲شهریور را که روز مبارزه با استعمار انگلیس است عوض کنیم و بگذاریم …راستی نظر خودتان چیست؟
چه اسمی را دوست دارید؟
امر بفرمایید تا همان را در تقویم های جلالی مان بنویسیم.
البته نظر من این است که بگذاریم روز مصالحه با بریتانیای کبیر.
چطور است؟
به هر حال ریش و قیچی دست خودتان، کوتاهی نکنید…
دارند صدایم می زنند، فعلا من بروم دنبال نخود سیاه.
شما بمانید و بعضی ها…
پی نوشت : کاش تاریخ را به یاد بیاوریم…
همایش
خبرنگاران استان فارس به میزبانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان،
بخشداری، شهرداری و شورای اسلامی در شهر زرقان چندی پیش برگزار شد.
همایش
خبرنگاران استان فارس روز سه شنبه ۲۷ مرداد ماه با حضور تمامی خبرنگاران
صدا و سیما به همراه عوامل واحد خبر و جناب آقای سهرابی مدیر کل صدا و
سیمای مرکز فارس و برخی از مسئولین شهر زرقان برگزار شد.
این همایش
با سخنرانی بخشدار زرقان،ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان، آقای
سهرابی مدیر کل صدا و سیما مرکز فارس در سالن آمفی تئاتر شهرداری زرقان
آغاز شد و از تمامی خبرنگاران تجلیل به عمل آمد.
گلباران قبور مطهر
شهدا، بازدید از خانواده های شهدا و مناطق گردشگری زرقان و در آخر صرف نهار
برنامه هایی بود که در کنداکتور این همایش پیش بینی شده بود که تمامی این
برنامه ها با حضور مدیر کل صدا و سیما و برخی از مسئولین و خبرنگاران به
خوبی برگزار گردید، اما متاسفانه گلباران قبور ۲۰۲ شهید گلگون کفن شهر
زرقان از این برنامه ها حذف شد و شاخه گلهایی که خریداری شده بود در
انتظار قدوم این مسئولین خشک و پژمرده شدند.
و حالا باید دوباره این جمله معروف امام خمینی را متذکر بشویم که هر چه داریم از شهدا داریم…
وبلاگ آسمانیان نوشت:عاشقان دیروز، تنهایان امروز،بی کسان فردا… وقتی میگیم ماقبل تاریخ نرید به ۱۰۰۰۰ سال پیش!
همین
حداقل شش، هفت سال پیش، که هنوز مهر و محبت بین همه موج می زد، همین چند
سال پیش که تا اسم عید دیدنی یا مهمونی می آمد چنان ذوق زده می شدیم که شب
خوابمون نمی برد همین چند سال پیش که تا اسم مادر بزرگ می امد یاد چای خوش
رنگ خانوم جون توی قوری گل قرمزی می افتادیم.
همین چند سال پیش که تا اسم مادر می امد یاد غذای خوش مزه به خصوص قرمه سبزی می افتادیم...
همین
چند سال پیش که تا اسم حیاط می امد یاد شب های پر ستاره ای می افتادیم که
مامان جون حیاط و آب پاشی می کرد و روی تخت فرش می انداخت و سماور رو یک
گوشه می گذاشت و وقتی پدر می امد و روی تخت فرش می انداخت و سماور رو یک
گوشه می گذاشت و وقتی پدر می امد یه چای لب سوز به پدر می داد اونم توی
استکان های کمر باریک...
همین چند سال پیش که برای دست پخت مامان جون می مردیم و زنده می شدیم اما حالا باید توی ساندویج فروشی بیرونمون کنند...
همین چند سال پیش که تا اسم ماه مهر می امد شوق و ذوق برای رفتن به مدرسه به او خودش می رسید...
همین چند سال پیش که تا اسم پدر می امد یاد کار کردن و دست های پینه بسته اون می افتادیم...
همین چند سال پیش که تا اسم بازی می امد یاد خاله بازی، هفت سنگ یا فوتبال با بچه های محله می افتادیم...
همین چند سال پیش که تا اسم تابستان می امد یاد کمک خرج خونه شدن می افتادیم.
و
اما حالا تا اسم پدر بزرگ مادر بزرگ میاد میگیم سالمند و خونه سالمندان تا
اسم عید دیدنی یا مهمونی میاد می گیم خدا کنه زودتر برن وضع موجود رو که
دیگه می دونید!
گرونیه
دیگه! تا اسم مادر میاد میگیم میخوام تنها باشم اونم توی اتاقم تا اسم
دستپخت مامان میاد میگیم کاش همون ساندویجه خورده بودم تعجب نکنید بعضیا
میگن!
تا اسم ماه مهر میاد تاب و
عمل چند ساعت بدون گوشی بودن و ندایم تا اسم پدر میاد میگیم وای دوباره
قانون جدید و اسارت تا اسم بازی میاد میبینیم سره همه تو گوشی و تبلت
و…هست!
بیایید به این چند سال پیش فکر کنیم خیلی دور نیست...
باشگاه دانش آموزان وبلاگ نویس نوشت: با کمبود شعار مواجه شدیم! کمک….داشتم توی اینترنت وب گردی می کردم، آخه می دونید چیه؟ حوصلم سر رفته بود و گفتم یه چرخی تو اینترنت بزنم! چون علاقه من نسبت به عکاسی زیاد هست گفتم یه سَری هم به وبسایت ها در این مورد بزنم که با تیتر فوق العاده تعجب بر انگیز مواجه شدم!
بازگشایی سفارت انگلیس در تهران
آخه خدایا مگه میشه؟ گفتم حتما شوخیه رفتم سراغ سایت های بعدی! دیدم بله! حقیقت داره واقعا…
یه
لحظه توی فکر فرو رفتم و گفتم تا همین دو روز پیش داشتیم توی نماز جمعه و
راهپیمایی می گفتیم مرگ بر انگلیس و آمریکا، حالا چی شده انگلیسی ها از آب
گل آلود دارند ماهی می گیرند ولی مرگ بر آمریکا واسمون باقی مونده! بله… مثل اینکه دوستان اشاره میکنند مرگ بر آمریکا هم نباید بگیم…
( برای دیدن در سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید )
اینجور که داره پیش می رود، باید منتظر خبر های بعدی باشیم و دنبال شعار جدید باشیم...
آیا
واقعا این مطالب تامل بر انگیز نیست؟ نمی دانم دولت اصلا می داند خط قرمز
چیست یا چشم خود را بسته که به راحتی از روی ترکش های توافق هسته ای بگذرد؟ عرضی دیگه ندارم!
وبلاگ سردار شهید محمد اسلامی نسب نوشت: عده ای سرب و گلوله، عده ای میلیــــــــــاردهـا خوردند...
عده ای در خون و آتش ، عده ای در پول خلق
عده ای در خون و آتش، عـــــده ای در پول خلق
هر دو رقصیدند، اما این کجـــــا و آن کجـــــا؟
عده ای سرب و گلوله، عده ای میلیــــــــــاردهـا
هردو تا خوردند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟
عده ای بر روی میــــــــــن و عده ای بر بال قــــو
هر دو خوابیــدند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟
این یکی از سوز ترکش، آن یکی هم در ســـونا
سوختند این هر دو اما، اما این کجـا و آن کجــا؟
این یکی بر تخت ماســــاژ, آن یکی بر ویلچــری
هردو آرامنــــــــد،اما این کجـــا و آن کجــا؟
این یکی در عمق دجــــله، آن یکی آنتالیــــــــــا
هردو در آب اند، اما این کجـــــــا و آن کجــــــــا؟
خلق هر دو رقصیدند، اما این کجـــــا و آن کجـــــا؟
عده ای سرب و گلوله، عده ای میلیــــــــــاردهـا
هردو تا خوردند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟
عده ای بر روی میــــــــــن و عده ای بر بال قــــو
هر دو خوابیــدند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟
این یکی از سوز ترکش، آن یکی هم در ســـونا
سوختند این هر دو اما، اما این کجـا و آن کجــا؟
این یکی بر تخت ماســــاژ, آن یکی بر ویلچــری
هردو آرامنــــــــد، اما این کجـــا و آن کجــا؟
این یکی در عمق دجــــله، آن یکی آنتالیــــــــــا
هردو در آب اند، اما این کجـــــــا و آن کجــــــــا؟
عده ای کردند کـــار و عــــــده ای بستند بــــــار
هردو فعــــــــــــالند، اما این کجـــا و آن کجــا؟
عده ای کردند کـــار و عــــــده ای بستند بــــــار
هردو فعــــــــــــالند، اما این کجـــا و آن کجــا؟
شهدا شرمنده ایم