کد خبر: ۷۵۸۰۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۱۸ شهريور ۱۳۹۴

گویش باستانی در یکی از روستاهای کازرون + ویژگی های دستوری

در گويش‌ دوسیرانی واژه‌هاي فارسي باستان، اوستايي و پهلوي ديده مي‌شود كه بازمانده صرف زبان پهلوي هنوز هم رايج است.
به گزارش سرویس شهرستان های شیرازه به نقل از کازرون خبر، گویشهای ایرانی در ادوار مختلف و در نقاط مختلف ایران تنوع زیادی دارد، که بعضی از آنها در حال حاضر منسوخ شده، و برخی در حال فراموشی هستند. در بعضی از روستاهای استان فارس گویشهای خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. اینها عبارتند از گویش های متداول در شهر نودان و روستاهای دوسیران، سمغان، عبدوئی، کنده ای، پاپون، ماسرم و بعضی دهکده های دیگر. این گویش ها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند.

روستای دوسیران، عکس

گويش‌هاي زبان فارسي بخشي از ميراث ماندگار فارسي به شمار مي‌آيد كه در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار مي‌گيرد و به رغم آنكه در گذر تاريخ دستخوش تغييرات گسترده قرارگرفته اما در برخي از مناطق، اين گويش ها همچنان كاربرد دارد.

روستای دوسیران، عکس

 به طور كلي مي‌توان گفت آميختگي گويش‌ها و لهجه ها در استان فارس موجب شده‌است كه‌ نوع گفتار در اين استان بسيار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوييم به ازاي هرشهر يا روستاي موجود در اين استان، نوعي گويش و لهجه‌خاص وجود دارد كه در برخي موارد شباهت‌ها و در پاره‌اي موارد اختلافاتي با هم دارد، سخني به گزاف نگفته‌ايم.

روستای دوسیران، عکس

اگر اين تقسيم‌بندي را قدري كلي تر و بسته تر ببينيم بايد گفت هر شهرستان استان فارس داراي نوعي گفتار خاص و گويشي از زبان فارسي است به طوري كه مثلا اصطلاحاتي كه‌ در شهرستان جهرم ‌و روستاهاي آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار مي‌گيرد با واژه‌ها و اصطلاحاتي كه در شهرستان كازرون و روستاهاي آن در غرب فارس مورد استفاده قرار مي‌گيرد، متفاوت است.

روستای دوسیران، عکس

در برخي از مناطق استان فارس گويش‌هاي خاص آن قدر توسعه يافته و غني شده است كه‌ به‌ اعتقاد اهالي اين مناطق بايد نوع گويش آنان را زباني ديگر ناميد، اين موضوع در بخش کوهمره نودان و روستای دوسیران، در غرب استان فارس به وضوح قابل رؤيت است. به طوري كه بسياري از صاحبنظران، گويش دوسیرانی را زباني مستقل از زبان فارسي مي دانند كه داراي دستور زبان ويژه است.

روستای دوسیران، عکس

در عين حال كلمات و واژه‌هاي اين نوع زبان‌ها كه در شهرستان‌هايي مانند خنج و كازرون نيز در بين مردم رواج دارد بسيار شبيه به واژگان فارسي است و يك فرد فارسي زبان اگر چه نتواند به اين زبان گفت و گو كند اما در مقابل فردي كه به آن سخن مي‌گويد مي‌تواند مفاهيم كلي را دريابد.

روستای دوسیران، عکس

برخي از اهالي مناطق استان فارس از جمله روستاهايي در منطقۀ کوهمره نودان، واژهايي در گفتار و نوشتارهاي خود به كار مي‌برند كه واژه‌هاي اصيل زبان پهلوي و زبان ايران باستان است و نياكان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل اين واژه‌ها را در گفت و گوهاي خود به كار برده اند.

روستای دوسیران، عکس

 اگر چه ورود اقوام مختلف با مذهب و زبان هاي متفاوت تغييراتي در گويش بوميان و برخي لغات ايجاد كرده است اما به دليل شرايط طبيعي و اقليمي خاص دوسیران، بسياري از واژگان اصيل پارسي ساختار اوليه خود را حفظ كرده و برخي كلمات نيز هنوز به همان شيوه اصلي خود تلفظ مي شود.
محدود شدن کوهمره دوسیران در بین رشته كوههای بلند زاگرس، باعث شده است اين منطقه در یک قرنطينه طبيعي قرار گيرد و به رغم تبادلات فرهنگي، ساختار فرهنگ و زبان، دست نخورده باقي بماند.

روستای دوسیران، عکس

زبان فارسي، زبان اصلي مردم دوسیران در همه ادوار تاريخي بوده است كه امروز نيز با تغييراتي اندک، دراين خطه رايج است.

روستای دوسیران، عکس

در منطقه کوهمره، گویش ویژه کوهمره ای وجود دارد و بیشتر اهالی، با این گویش که برخی از ویژگی های باستانی راداراست، سخن می گویند. اهالی کوهمره را نمی توان لر دانست، زیرا اولاً گویش آنان لری نیست و ثانیاً عضویت یا پیوستگی نژادی با شهرستان های لر نشین مانند ممسنی و لرستان ندارند. بنا به دلایل متقن تاریخی و اسناد مستدل و مکتوب و اشارات برخی از زبان شناسان داخلی و خارجی، بی گمان گویش کوهمره ای، ادامه گویش ایرانیان باستان بویژه زبان ساسانیان است. پس بجاست که گویش آنان را با نام واقعی آن، کوهمره ای دوسیرانی بنامیم.

روستای دوسیران، عکس

سکندرامان الهی در کتاب قوم لر، به این نکته اشاره نموده است که برخی از طوایف کوهمره، از زمان های باستان دراین منطقه، سکونت داشته اند. گویش آنان، برخی از ویژگی های باستانی را حفظ کرده است.

کاوه بیات در کتاب شورش عشایر، از گویش کوهمره ای، به نام گویشی از گویش های تاتی نام برده است.

روستای دوسیران، عکس


در گويش‌ دوسیرانی واژه‌هاي فارسي باستان، اوستايي و پهلوي ديده مي‌شود كه بازمانده صرف زبان پهلوي هنوز هم رايج است.


گویش دوسیرانی از قديمي‌ترين گویشهای استان فارس است كه به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوي ساساني هنوز در آن استعمال مي‌شود.

 ويژگي‌هاي دستوری

براي ساختن فعل جعلي بعد از بن مضارع شناسه (ی) به كار مي‌رود كه بازمانده ist زبان پهلوي ساساني است .
ترسيد؛ ترسی tersi  
كه در زبان پهلوي ترسِست (tarsist) بوده است.

صرف فعل گذشتۀ خوردن در گويش دوسیرانی:
 
ماضی ساده:
من ؛ ام خه  om-kha

تو ؛ اُت  خه  ot-kha

او؛ اُش خه  osh-kha

ما ؛ا ُمو خه    omoo-kha

شما ؛ اتو خه   otoo-kha

آنها؛ اشو خه  
oshoo-kha

 

روستای دوسیران، عکس

ماضی استمراری:

ام می خه

ات می خه

اش می خه

امو می خه

اتو می خه

اشو می خه

 
ماضی نقلی:

ام خرده

ات خرده

اش خرده

امو خرده

اتو خرده

اشو خرده

 
روستای دوسیران، عکس
 
ماضی بعید:

ام خردسا

ات خردسا

اش خردسا

امو خردسا

اتو خردسا

اشو خردسا

 
ماضی ابعد:

ام می خرده بدسا

ات می خرده بدسا

اش می خرده بدسا

امو می خرده بدسا

اتو می خرده بدسا

اشو می خرده بدسا

 
حال ساده:

می خورم

می خوره

می خه

می خوروم

می خوری

می خورین

 
روستای دوسیران، عکس
 
 
آینده:

ام ما بخورم

ات ما بخوره

اش ما بخه

امو ما بخوروم

اتو ما بخوری

اشو ما بخورین

امر:

بخه

 
نهی:

مخه

 
حرف «ب» كه در آخر كلمات چند حرفي فارسي بعد از «الف» بيايد و ساكن باشد در گويش دوسیرانی بدل به «واو» مي‌شود.

خواب؛ خو xow

آفتاب؛ افتو aftow

دوشاب؛ دوشو doshow

 
 
كلمات دو حرفي كه حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبديل مي‌شود.

شب؛ شو sow

آب؛ او ow

 

 

تلفظ a در آخر واژه‌ها به جاي h صامت در اصل پسوند ag فارسي ميانه بوده كه g افتاده و a هنوز تلفظ مي‌شود. به عنوان مثال:

خانه را خانگ xana مي‌گفته‌اند.


علامت استمرار

براي ساختن فعل زمان حال به جاي علامت استمرار «دارد» پيشوند هي hey يا اسي asey به كار مي‌رود.

دارد مي‌نويسد؛ هي مي‌نويسد asey/hey minevise

 
 
منفي كردن افعال

براي منفي كردن افعال، حرف نفي نه را قبل از اسم يا صفت مي‌آورند و فعل معين حذف مي‌شود.

من بلد نيستم؛ مه نه بلدم   mo na baladam

بايد توجه داشت اين نه كه براي منفي كردن به كار مي‌رود فقط جلو افعال معين (است و هست) قرار مي‌گيرد.

حرف «را» كه نشانه مفعول بي واسطه (مستقيم) است در گويش بوشهري وجود ندارد و به جاي «را» كو به كار مي‌رود.

كتاب را بده؛ كتابكو هاده   ketaba kue hade

دفتر را بياور؛ دفتركو اسبا   daftara kue osba


علامت جمع

در گويش دوسیرانی بجای علامت جمع كه «ها» است، ال « al» مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

كتاب‌ها؛ كتابل ketabal
درخت‌ها؛ درختال deraytal

اکثر واوها به اي «I» تبديل مي‌شود.
بود؛ بيد bid
دود؛ ديد did
 
در لهجه دوسیرانی هنگام صحبت كردن واژه‌ها و اسامی را معمولا خلاصه مي‌كنند و براي خلاصه شدن كلام هميشه چند حرف آن افتاده و مختصر مي‌شود.

مثال:

عبدالرحیم = احری

ارغوان= اغو

سلطنت= سلی

قدرت اله = قرو (قری)


در گويش دوسیرانی «ن»هاي آخر كلمات ادا نمي‌شود. مثلا به نان «نو» مي‌گويند.
نان؛ نو nu

دوسیران؛ دوسورو Dosorou

کازرون؛ کوزری Kowzeri

در گويش دوسیرانی همچنين جلو افعال يك «ها» یا«وا»   اضافه مي‌شود.
بکن: واکن   vakan
بده؛ هاده hade    

 

 برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:

 اشکهل    Eshkahl    یعنی: صدای برخورد موجود زنده با کوه یا سنگ

ا گا اندن    Aga-andan   یعنی: آمادۀ شخم زدن، سفت شدن گل باران یا آب خورده

اور    Awr   یعنی: ابر

ایناق    Eynagh    یعنی: سرحال، باشکوه،

باهنده    Bahondah   یعنی: پرنده

برم    Borm   یعنی: ابرو

برهدن    Borhedan  یعنی: بریدن، از نفس افتادن

بلی بلی    Belibeli  یعنی: سوسو کردن نور

بشکدن    Boshkedan  یعنی: عاشق شدن

بو سمارک    Boosomarak  یعنی: بوی چیزهایی مثل گوشت و تخم مرغ و...

بونه    Boonah  یعنی: دکه، جایگاه

پره   Pera  یعنی: دوک

پریزه    Periza  یعنی: بقچه ای که در آن چیزهایی مثل داروهای محلی نگهداری می شود.

تاپندن    Tapondan  یعنی: حمله کردن

ترزندن    Terzondan  یعنی: سوزاندن مو

تلندن    Tolondan  یعنی: سوراخ کردن

تلواسه    Talwasah  یعنی: نگرانی، دلهره

تمبرک    Tambarak  یعنی: مسخره، طنز

تنخا    Tankha  یعنی: چارپا

پشک    Peshk  یعنی: پخش شده

پتور    Patoor  یعنی: پخش شده

پرماسندن    Pormasondan  یعنی: خرد کردن نان تیری و ...

پس    Poss  یعنی: پسر

پودون    Powdoon  یعنی: روال عادی

پهکدن    Pahkedan  یعنی: ترسیدن

جمبازه    Jambazah  یعنی: بالا و پایین پریدن

جمندن    Jomondan  یعنی: پرت کردن

جو    Joo  یعنی: جدول

جیزما    Jizma یعنی: زجر

چرندن    Charrondan  یعنی: چلاندن

چرز    Charaz  یعنی: خوردن تخمه و سایر آجیل ها

چهسدن    Chahsadan  یعنی: نشستن

چیل    Chil  یعنی: لب

خاشت وا کندن    Khasht-vakandan  یعنی: نشخوار کردن

خپاخپ    Khepakhep  یعنی: ناگهانی

خرندن    Khorrondan  یعنی: حمله کردن، شبیخون زدن

دالنجه    Dalenja  یعنی: گلاویز شدن

ددکو    Dedakoo  یعنی: دختر

دکدن   Dakedan  یعنی: لرزیدن

دکندکا    Dakandaka  یعنی: رسوایی

دلندن    Dalondan یعنی: نشت کردن  

دهت    Doht  یعنی: دختر

دیپ    Dip  یعنی: دیو

ره    Reh  یعنی: اسهال

زرندن    Zarondan  یعنی: آرد کردن

سرسا    Saresa  یعنی: تعلل، معطل کردن

سروکو    Sarowkoo  یعنی: منت نهادن، سرزنش کردن

شوار   Showar  یعنی: دره

شوور #  کر    Shoowar# Kor  یعنی: گسترانیدن

شوم    Shoom  یعنی: شام

شو    Shoo  یعنی: شب

کاسه پشت    Kasaposht  یعنی: لاک پشت

کر    Kor  یعنی: جمع کردن، منقبض کردن

کرچندن    Korchondan  یعنی: خوردن همراه با گاز زدن

کرزندن    Karzondan  یعنی: انداختن

کرکو    Karakoo  یعنی: پسر

کرندن    Karondan  یعنی: کندن

کروزه    Korooza  یعنی: نالیدن

کریزه    Keriza  یعنی: نق زدن

کشتر    Kashotor یعنی: کوچ کردن

کل    Kol  یعنی: خشک

کلاک    Kelak  یعنی: چوبی که ته آن کج بوده و برای چیدن میوه از آن استفاده می شود.

کل کلاسنگ    Kolkolasong  یعنی: بوی نا

کلهته    Kelahta  یعنی: لاغر

کلهم    Kolahm  یعنی: تکه، قطعه

کمبال    Kombal  یعنی: چوب صاف و درازی که با آن گردو می تکانند.

کنهتر    Kenehter  یعنی: وسیله ای برای حمل هیزم که بر روی الاغ می گذارند.

کهتر    Kohtor  یعنی: ریزش سنگ از کوه

کهشور    Kohshoor  یعنی: طغیان

کهکاس    Kohkas  یعنی: قحطی

کهلندن    Kohlondan  یعنی: با عجله آمدن

گاکال    Gakal  یعنی: شخم زدن با گاو

گربز    Gorbez  یعنی: زرنگ

گرده    Gorda  یعنی: پهلو

گرنه    Gorena یعنی: معبر

گلی    Geley یعنی: گلایه

گهر    Gohr یعنی: آب از دست دادن برخی مواد

لغم    Lagham  یعنی: هوای گرگ و میش

لنج    Lonj  یعنی: لب

لوندن    Lawondan یعنی: بلعیدن 

لیوه لیوه    Livaliva  یعنی: به آرامی رفتن

مردرا    Merdara  یعنی: بکارگرفتن کارگران همراه با صرف نهار

مرزنگ    Merzeng یعنی: مژه

نزندن    Nozondan یعنی: تنظیم کردن هیزم در طناب مخصوص برای بار چارپایان

نسه    Nesa  یعنی: مغرب

نوپلخار    Navapalkhar  یعنی: ناموزون

نوتوشونه    Navatowshoona یعنی: بی قاعده و با عجله کار کردن

واپردهتن    Vapardahtan  یعنی: آماده کردن

واپهتن    Vapahtan  یعنی: جمع کردن چیزی از روی زمین

وا پهکندن    Vapahkondan  یعنی: غذای خشک خرد شده را با کف دست خوردن

وا چخدن      Vachokhedan یعنی: صدا را بر کسی بلند کردن

واخار    Vakhar  یعنی: بر هم زدن خاک برای پیدا کردن غذا توسط حیوانات و پرندگان

وا خردن    Vakhardan  یعنی: نوشیدن

وارچدن    Varochedan  یعنی: یعنی: تکیدن، لاغر شدن

وا کروزدن    Vakoroozedan    یعنی: نحیف و لاغر شدن

وا کلاچندن    Vakolachondan  یعنی: استخوان و امثالهم با دندان خوردن

وا کوندن    Vakavondan  یعنی: کاویدن، جستجو کردن

وانداز    Vandaz  یعنی: موکول شدن به زمان دیگری

ور شوردن    Varshooredan  یعنی: له شدن

ور ششتن    Varshoshtan  یعنی: زدن

ور فراهدن    Varferahedan  یعنی: از خواب پریدن

ور ماسدن    Varmasedan یعنی: خشک شدن

ورنگفتن    Varangoftan  یعنی: بر حسب تصادف، بندرت

وورو    Vowroo  یعنی: فکر و خیال

ووکو    Vowkoo  یعنی: عود کردن

هپرون    Haparoon  یعنی: حمله کردن و گرفتن

هرچنه    Harachenah یعنی: ناودان

همبار    Hombar  یعنی: آرام، یواشکی

هوتون هوتون    Howtoon howtoon  یعنی: بسیار نادر، بندرت

هیمه    Hima  یعنی: هیزم

هیوا = هیبا    Hiva  یعنی: نزد

نظرات بینندگان