شهرستان ها >> خنج
شهیدی که در روستای خود پایگاه بسیج ﺗﺄسیس کرد
در قسمتی از وصیت نامه این شهید آمده: همواره به فرمایشات رهبر انقلاب توجه فرموده و از این حالت بی تفاوتی به درآمده و برای حفظ جمهوری اسلامی و اسلام، شتابانه راهی میدان های نبرد گردید.
به گزارش سرویس شهرستانهای شیرازه به نقل از خنج کهن، یکی دیگر از دریادلانی که در مسابقه ایثار و شهادت، گوی سبقت را ربود و زیباترین اشعار را در کتاب جاویدان حسینی به یادگار نوشت، «شهید بهمن انصاری» بود. او که در نیمه اردیبهشت ماه سال 1344 در خانواده ای متدین و ولایتمدار در روستای مَز از توابع شهرستان خنج دیده به جهان گشود، یکی از اسوه های ایثار و گذشت بود که عبودیت و بندگی خالصانه از او انسانی عاشق ساخته بود.
بهمن، تحصیلات ابتدایی را در روستای مز گذراند و به علت نبود امکانات برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی، به روستای اَرَد رفت. با قبولی و آوردن رتبه در این مقطع، مورد تشویق معلمانش قرار گرفت.
وی تحصیلات متوسطه را در رشته علوم تجربی در دبیرستان بهروزیان شهر اوز ادامه داد و در آنجا فرصتی یافت تا علاوه بر تحصیل، به فعالیت های انقلابی و بسیجی در سپاه بپردازد.
بهمن، خوش اخلاق و مؤدب بود و همیشه به تزکیه نفس و نظافت ظاهری خود اهمیت می داد. متین و باوقار بود و پرمحتوا بودن سخنش، همه را به تحسین وا میداشت. بهمن از دلباختگانی بود که روح پاکش عاشقانه در پی وصال معشوق در فضای معنوی و ملکوتی جبهه در پرواز بود. او همچون مرغ در قفس، اشعار پروازش را چنین زمزمه می کرد:
"خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم، در پی جانان بروم"
در همین ایام بود که با احساس وظیفه پس از طی دوره آموزش نظامی، از سنگر مدرسه خود را آماده سنگر جبهه کرد و در عملیات افتخارآفرین "بدر" دوشادوش رزمندگان جبهه حق، شجاعانه به نبرد پرداخت و از ناحیه پای راست مورد اصابت ترکش قرار گرفت.
به دستور پزشکان به خانه بازگشت و فرصتی یافت تا ادامه تحصیل دهد؛ اما دیری نپایید که دلباختگی اش به اسلام و میهن باعث شد بار دیگر مدرسه را ترک و در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار خدمت کند.
وی در سال 1363 در روستای مز، پایگاه مقاومت تاسیس کرد و با وجود فعالیت در پایگاه مقاومت، از سنگر مبارزه دست بر نمیداشت.
بالاخره در تاریخ ششم مردادماه 1365 برای بار دوم راهی دیار پاکان شد و با همت و اراده استوار و ایمان خالصانه اش، به میهمانی خدا رفت و در حاشیه «خورعبدالله» در غروب 29 مردادماه 1365 بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن، به دیدار محبوب خویش شتافت.
پیکر پاک و مطهرش در تاریخ 4 شهریورماه 1365 در مراسمی باشکوه با شرکت انبوه مردم در زادگاهش آرمید.
فرازی از وصیت نامه شهید بهمن انصاری از شهرستان خنج:
برادران عزیزم، همه ما میدانیم که روزی طعمه مرگ سیاه خواهیم شد، پس چه بهتر با مرگ سرخ از این جهان رفتن و چگونه زیستن و چگونه مردن را به نسل های آینده بیاموزیم؛ چون همگی ما در برابر نسل های آینده مسئولیم.
همواره به فرمایشات رهبر انقلاب توجه فرموده و از این حالت بی تفاوتی به درآمده و برای حفظ جمهوری اسلامی و اسلام، شتابانه راهی میدان های نبرد گردید.
در پایان از خانواده ام می خواهم با شهید شدن من، خود را ناراحت ننمایند و برایم گریه نکنند، چون به هدفم رسیده ام.
بهمن، تحصیلات ابتدایی را در روستای مز گذراند و به علت نبود امکانات برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی، به روستای اَرَد رفت. با قبولی و آوردن رتبه در این مقطع، مورد تشویق معلمانش قرار گرفت.
وی تحصیلات متوسطه را در رشته علوم تجربی در دبیرستان بهروزیان شهر اوز ادامه داد و در آنجا فرصتی یافت تا علاوه بر تحصیل، به فعالیت های انقلابی و بسیجی در سپاه بپردازد.
بهمن، خوش اخلاق و مؤدب بود و همیشه به تزکیه نفس و نظافت ظاهری خود اهمیت می داد. متین و باوقار بود و پرمحتوا بودن سخنش، همه را به تحسین وا میداشت. بهمن از دلباختگانی بود که روح پاکش عاشقانه در پی وصال معشوق در فضای معنوی و ملکوتی جبهه در پرواز بود. او همچون مرغ در قفس، اشعار پروازش را چنین زمزمه می کرد:
"خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم، در پی جانان بروم"
در همین ایام بود که با احساس وظیفه پس از طی دوره آموزش نظامی، از سنگر مدرسه خود را آماده سنگر جبهه کرد و در عملیات افتخارآفرین "بدر" دوشادوش رزمندگان جبهه حق، شجاعانه به نبرد پرداخت و از ناحیه پای راست مورد اصابت ترکش قرار گرفت.
به دستور پزشکان به خانه بازگشت و فرصتی یافت تا ادامه تحصیل دهد؛ اما دیری نپایید که دلباختگی اش به اسلام و میهن باعث شد بار دیگر مدرسه را ترک و در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار خدمت کند.
وی در سال 1363 در روستای مز، پایگاه مقاومت تاسیس کرد و با وجود فعالیت در پایگاه مقاومت، از سنگر مبارزه دست بر نمیداشت.
بالاخره در تاریخ ششم مردادماه 1365 برای بار دوم راهی دیار پاکان شد و با همت و اراده استوار و ایمان خالصانه اش، به میهمانی خدا رفت و در حاشیه «خورعبدالله» در غروب 29 مردادماه 1365 بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن، به دیدار محبوب خویش شتافت.
پیکر پاک و مطهرش در تاریخ 4 شهریورماه 1365 در مراسمی باشکوه با شرکت انبوه مردم در زادگاهش آرمید.
فرازی از وصیت نامه شهید بهمن انصاری از شهرستان خنج:
برادران عزیزم، همه ما میدانیم که روزی طعمه مرگ سیاه خواهیم شد، پس چه بهتر با مرگ سرخ از این جهان رفتن و چگونه زیستن و چگونه مردن را به نسل های آینده بیاموزیم؛ چون همگی ما در برابر نسل های آینده مسئولیم.
همواره به فرمایشات رهبر انقلاب توجه فرموده و از این حالت بی تفاوتی به درآمده و برای حفظ جمهوری اسلامی و اسلام، شتابانه راهی میدان های نبرد گردید.
در پایان از خانواده ام می خواهم با شهید شدن من، خود را ناراحت ننمایند و برایم گریه نکنند، چون به هدفم رسیده ام.
نظرات بینندگان