مخالفان معمار دستگاه قضا، پرچمداران نفاق/ مظلومیت بهشتی، داغ فاجعه هفتم تیر
را زیر سؤال میبرد.
وقتی به عملکرد جبهه مخالفان در صدر اسلام، صدر انقلاب و فتنه اخیر نگاهی بیندازیم میتوان فهمید که همه آنها نقاط مشترکی داشتهاند اما در روند تاریخ و نوع ابزار و به کارگیری آن متفاوتاند ولی در ماهیت یکیاند.
محور مشترک آنان همواره اسلام ناب و فرهنگ غنی اهل بیت علیه السلام و بعد از آن امامت و ولایت بوده است.
تابستان داغ ۱۳۶۰ بیشک حوادث تلخ و بزرگی را برای ملت ایران داشت، حوادثی که موجب شد بهترین سرمایههای این مرزوبوم قربانی دسیسههای مخالفان نظام شوند، قربانی کینه افرادی شوند که نه تنها از انسانیت بویی نبرده بودند بلکه گوی سبقت را در میدان از آدمکشان تاریخ ربوده بودند.
سرمایههای عظیمی نظیر چمران، بهشتی، رجایی، باهنر، قدوسی، مدنی و صدها انسان وارسته دگر قربانی شدند تا تابستان را داغتر نمایند.
شهید بهشتی مصداق بارز فردی است که علاوه بر دارابودن ویژگیهای شخصیتی منحصر به فرد، در تمام مراحل زندگی مدافع اصل ولایت و امامت بود و از این رو مخالفان این تفکرش، به ترور شخصیت او پرداختند.
«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند…» آخرین جملات و کلماتی بود که از لبهای حق گوی شهید بهشتی میتراوید.
در شامگاه هفتم تیرماه بهشتی و یارانش به درجه رفیع شهادت نائل شدند که مردم همیشه در صحنه این نظام اسلامی با شعار «بهشتی بهشتی راهت ادامه دارد» به استقبلال عزیزانشان آمده بودند و این جلوهی عظیم دیگری از بصیرت و ولایتمداری مردم در آن تابستان داغ بود.
شهادت دکتر بهشتی داغی عزم بر دل این ملت نهاد که هنوز هم داغ و غم آن بر دل سنگینی میکند.
جریانی که آن روز علیه بهشتی و حزب جمهوری اسلامی برآشفت، امروز جریان روشنفکر بیماری است که با یاری قلم گاهی به مبانی دین اسلام و فرهنگ غنی اهل بیت سلامالله علیها حمله میکند و گاهی حاکمیت دین و ولایت فقیه را زیر سؤال میبرد.
اما هنوز بهشتیها، مطهریها و رجاییها هستند که افکار و آثارشان تضمینکننده زیربنای فکری آیندگان خواهد بود و بذر اندیشهشان در دلهای بصیر و جوان نفوذ کرده و هر روز بیشتر میشود و همواره ثمر خواهد داد چرا که به برکت اندیشههای آنان در شرایط سخت به بهترین پیشرفتها در همهی ابعاد رسیدهایم.
امام خمینی (ره) در مورد شهدای هفتم تیر در صحیفه خود جلد ۱۶ میفرمایند:”مگر شهدای بزرگوار هفتم تیر در مجاهدت سرسختانه خود و فداکاری بی دریغ در راه هدف چه میخواستند جز پیروزی انقلاب و سرنگونی پرچم شیطانی کفر و نفاق و جز افتادن ماسک ریا و تزویر چهرههای کریه و ددمنشانه به صورت خلقی و اسلامی؟ چه بسا اگر این شهادتهای دلخراش واقع نمیشد، آنان با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازیهای سیاسی باقی میماندند و بی امان ضربههای خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد میکردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه میشدند و با ضربه نهایی امریکا و دیگر ابرقدرتها جمهوری را شکست میدادند، یا لااقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی میکردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادتهای پی در پی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید.”
آری در آن حادثه همیشه داغ تاریخ بهترین فرزندان این خاک زیر خروارها خاک مدفون شدند، شهیدانی که به تعبیر امام خمینی (ره) به تعداد شهدای کربلا بودند در این بین آنچه بر داغی این حادثه میافزود فقط فقدان شهید بهشتی نبود بلکه مظلومیت فراوان وی بود و باز هم به تعبیر امام خمینی: "شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مُرد.”