کد خبر: ۱۰۳۷۸۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۸ - ۱۳ دی ۱۳۹۵

امنیت از دست رفته !

از شاخص‌ترین سیاست‌های فاجعه‌بار منطقه‌ای در دهه‌های اخیر که محصول تفکرات لیبرالیسم و صهیونیسم است، می‌توان به جنگ تحمیلی، واقعه یازده سپتامبر‌،‌ تهاجم و اشغال عراق و افغانستان و در نهایت،‌ تشکیل گروه‌های تروریستی تکفیری در عراق و سوریه اشاره کرد.

به گزارش شیرازه، « جواد منصوری» در روزنامه «حمایت» نوشت:

اتحادیه اروپا طی ده‌های گذشته به صورت ناخواسته و یا شاید از موضع ضعف و نیاز نسبت به آمریکا و رژیم صهیونیستی، سیاست‌‌هایی را در غرب آسیا و کشورهای اسلامی در پیش‌گرفته است که بوی تسلیم شدن در مقابل استراتژی واشنگتن و تل‌آویو از آن به مشام می‌رسد، به گونه‌ای که بعضی از زمامداران و متفکرین اروپایی، بارها تعابیری مانند «گروگان بودن اروپا در زنجیر آمریکا و رژیم صهیونیستی» را به کار برده‌اند. این تعابیر و تفاسیر به این دلیل عنوان می‌شوند که این دو متحد به ظاهر نزدیک اروپا، نه به منافع آن‌ها در قبال جهان اسلام توجه می‌کنند، نه آینده اروپا را مد نظر قرار می‌دهند و نه امنیت آن‌ها برای سیاستمداران آمریکایی و صهیونیستی اهمیت دارد.
از سوی دیگر، قاره اروپا و آمریکا به لحاظ جغرافیایی، شرایط بسیار متفاوتی دارند، چراکه اروپا به کشورهای جهان اسلام کاملاً نزدیک است و به دلیل درهم تنیدگی با منافع کشورهای اسلامی،‌ نمی‌تواند حتی لحظه‌ای نسبت به تحولات جهان اسلام در شمال آفریقا و غرب آسیا بی‌تفاوت باشد. بر همین مبنا، اروپایی‌ها احساس می‌کنند که به علت تاثیرگرفتن از تحلیل‌های غلط،‌ فریب‌ و زورگویی آمریکا و رژیم صهیونیستی در غرب آسیا و آفریقا، منافع آنان با منافع جهان اسلام در تضاد قرار گرفته و متحمل خسارت‌های سنگینی شده‌اند.
از جمله شاخص‌ترین سیاست‌های فاجعه‌بار منطقه‌ای در دهه‌های اخیر که محصول تفکرات لیبرالیسم و صهیونیسم است، می‌توان به مواردی همچون جنگ تحمیل شده به انقلاب اسلامی، واقعه یازده سپتامبر‌،‌ تهاجم و اشغال عراق و افغانستان و در نهایت،‌ تشکیل گروه‌های تروریستی تکفیری در عراق و سوریه اشاره کرد که منجر به کشیده شدن پای اروپا به این فتنه‌انگیزی‌ها شد و رابطه آن‌ها را با دنیای اسلام تخریب کرد. اما ورود اتحادیه اروپا به جنگ سوریه و تأمین تسلیحاتی تروریست‌های به اصطلاح میانه‌رو، موجب شد که نه تنها منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت کشورهای عضو این اتحادیه، از ناحیه حمایت از تروریست‌ها تأمین نشود بلکه اکنون در حال دست‌وپنجه نرم کردن با بحران‌‌هایی مانند معضل آوارگان سوریه و تهدیدات بی‌سابقه تروریستی هستند.
پلیس و ارتش کشورهای اروپایی هم‌زمان با آغاز جشن‌های سال نو میلادی،‌ تدابیر امنیتی در شهرهای اصلی اروپا را تشدید کرده و پایتخت‌های مهم این قاره مانند رم،‌ پاریس،‌ مادرید، بروکسل و برلین از ترس حملات تروریست‌های داعش و القاعده که در سال 2016 اتفاق افتاد، تحت مراقبت‌های بی‌سابقه اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته‌اند. انگلستان نیز که در همراهی با رژیم صهیونیستی و آمریکا برای تشکیل هسته‌ اولیه تروریست‌های سوریه و عراق، بیشترین سهم را داشته است، اخیراً اعلام کرده که اروپا و به‌ویژه انگلیس در معرض حملات شیمیایی داعش قرار دارند و از شهروندان این کشور خواسته هرگونه رفتار مشکوک را گزارش کنند. اروپایی‌ها این غرامت را بدان سبب پرداخت می‌کنند که در چارچوب سیاست‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار گرفته‌اند؛‌ سیاست‌هایی که مشخصاً به‌منظور گسترش هژمونی و استیلا بر منطقه طراحی شده و بخشی از هزینه‌های سنگین آن از جیب مالیات‌دهندگان اروپایی تأمین می‌شود.  این پیامدها در کنار درگیر شدن اروپا در این ماجرا،‌ دو تفکر جدید منتقدانه را در میان اندیشمندان و صاحب‌نظران این قاره شکل داده است: طرفداران یک تفکر سؤال می‌کنند که تا کی باید از رژیم صهیونیستی و کاخ سفید حمایت کرد و زیان‌های ناشی از آن را پرداخت نمود؟ موجودیت رژیم صهیونیستی چقدر به نفع اروپاست و این موجودیت تا چه زمانی قادر به تأمین امنیت همه‌جانبه اروپا خواهد بود ؟ سیاستمداران اروپایی امروز به طور جدی، پاسخ‌های تردیدآمیز و منفی به این سؤال می‌دهند و معتقدند که آمریکا و رژیم صهیونیستی با وجود بحران‌های اقتصادی و امنیتی، در درازمدت قادر به تأمین امنیت کشورهای عضو اتحادیه اروپا نخواهند بود.قائلین به دیدگاه انتقادی دوم نیز می‌پرسند که آیا واقعاً تحولات غرب آسیا مانند بیداری اسلامی، تقویت جبهه مقاومت و گسترش نفوذ ایران در منطقه به زیان اروپاست و یا اینکه تحلیل‌های منحرف‌کننده محافل تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز آمریکایی – صهیونیستی این وقایع را به عنوان یک تهدید جدی برای امنیت اروپا جلوه می‌دهند؟ آیا اگر در کشورهای اسلامی، حکومت‌های دست‌نشانده آمریکا و متحدین تل‌آویو ساقط شوند، دولت‌های جدید حتماً رویکرد ضداروپایی خواهند داشت؟ پاسخ‌هایی که دولت اوباما و نتانیاهو به این سؤالات و ده‌ها نمونه مشابه آن می‌دهند، هنوز نتوانسته منتقدین را قانع کند چراکه بسیاری از مردم و دولت‌های منطقه، به‌اندازه‌ای که با آمریکا دشمن هستند، با اروپا ضدیت ندارند و حتی برخی از کشورهای اروپایی روابط سنتی و دیرینه با کشورهای اسلامی منطقه دارند. در نتیجه، اندیشمندان و برخی سیاستمداران کهنه‌کار اروپایی تأکید دارند که نتیجه پیروی و حمایت از نقشه‌های نابخردانه نظام سلطه در مناقشات و جنگ‌های غرب آسیا، سایه تهدید و وحشتی است که به جان مردم اروپا افتاده و ضروری‌ترین اقدام،‌ خروج از اتحاد خسارت‌بار با آمریکا و رژیم صهیونیستی است.  طرفه آنکه همراهی با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا و رژیم کودک‌کش صهیونیستی، قطعاً نهایت ضعف در زیرساخت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و نظامی اروپا را در پی خواهد داشت و لابی‌های این دو رژیم، تنها به تشدید مسئله آوارگان در اروپا و تهدیدات امنیتی دامن نخواهد زد بلکه به کلیت اتحادیه اروپا، فروپاشی یورو و تخریب رابطه با کشورهای غرب اروپا نیز کشیده خواهد شد.

انتهای پیام/

نظرات بینندگان