کد خبر: ۲۳۰۵۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ - ۰۶ بهمن ۱۳۹۰

فداکارى بى نظیردر لیلة المبیت

اعمال ورفتار هر فرد، زاییده طرز تفکر وعقیده او است.جانبازى وفداکارى از نشانه‏هاى افراد با ایمان است.اگر ایمان انسان به چیزى به حدى برسد که آن را بالاتر از جان ومال خود بداند، قطعا در راه آن سر از پا نمى‏شناسد وهستى وتمام شؤون خویش را فداى آن مى‏سازد. قرآن مجید این حقیقت را در آیه زیر منعکس کرده است:
 
انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون .(حجرات:15)
«مؤمنان کسانى هست که به خدا وپیامبر او ایمان آوردند ودر آن هرگز تردید نکردند وبا مال وجان خود در راه خدا کوشیدند; آنان به راستى در ایمان خود صادقند.
 
در سالهاى آغاز بعثت، مسلمانان سخت ترین شکنجه‏ها وزجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل مى‏کردند. آنچه که دشمنان را از گرایش به آیین توحید باز مى‏داشت همان عقاید خرافى نیاکان وحفظ مقام خدایان وتفاخر به امتیازات قومى وطبقاتى وکینه‏هاى موروثى قبیله‏اى بود.این موانع تا روزى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پیشرفت اسلام در مکه واطراف آن وجود داشت وجز با قدرت نیرومند ارتش اسلام از میان نرفت.
 
فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهى از آنان به حبشه وگروه دیگرى به یثرب مهاجرت کنند. با آنکه پیامبر وحضرت على از حمایت‏خاندان بنى هاشم وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابى طالب ناگزیر شد به همراه تنى چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گوید وتا سال هفتم هجرت که سال فتح خیبر بود در آنجا اقامت گزیند.
 
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در سال دهم بعثت‏حضرت ابوطالب، بزرگترین حامى ومدافع خویش را، در مکه از دست داد. بیش از چند روز از مرگ عموى بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خدیجه، که هیچ گاه از بذل جان ومال در پیشبرد هدف مقدس پیامبر دریغ نمى‏داشت، نیز چشم از جهان پوشید. با در گذشت این دو حامى بزرگ، میزان خفقان وفشار بر مسلمین در مکه فزونى گرفت; تاآنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را بازندانى کردن پیامبر یا با کشتن ویا تبعید او خاموش سازند. قرآن مجید این سه نقشه آنان را یاد آور شده، مى‏فرماید:
 
واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین (انفال:30)
به یاد آور هنگامى را که کافران بر ضد تو حیله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند ویا تبعید کنند.آنان از در مکر وارد مى‏شوند وخداوند مکر آنان را به خودشان باز مى‏گرداند; وخداوند از همه چاره جوتر است.
 
سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردى انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد صلى الله علیه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده مى‏شدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش مى‏شد ولذا خاندان هاشم نمى‏توانست‏با تمام قبایلى که در ریختن خون وى شرکت کرده بودند به خونخواهى ومبارزه برخیزند.
 
فرشته وحى پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
 
شب مقرر فرا رسید.مکه ومحیط خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در تاریکى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویى به جانب خانه رسول خدا روى آوردند.اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیرى خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است ودر بستر خود آرمیده است. براى اجراى این نقشه لازم بود که فرد جانبازى در بستر او بخوابد وروانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادى که نقشه قتل او را کشیده‏اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است ولذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود واز راه عبور ومرور افراد در کوچه وبیرون مکه جلوگیرى نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد ودر خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسى است که پیش از همه به وى ایمان آورده است واز آغاز بعثت، پروانه‏وار، گرد شمع وجود او گردیده است. آرى، این شخص شایسته کسى جز حضرت على -علیه السلام نیست واین افتخار باید نصیب وى شود.
 
از این رو، پیامبر رو به حضرت على کرد وگفت:مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیده‏اند وتصمیم گرفته‏اند که به طور دسته جمعى به خانه من هجوم آورند ومرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابى وآن پارچه سبز را به خود بپیچى تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه ام ودر بسترم آرمیده ام ومراتعقیب نکنند. وحضرت على -علیه السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.
 
چهل نفر آدمکش اطراف خانه پیامبر رامحاصره کرده بودند واز شکاف در به داخل مى‏نگریستند ووضع خانه را عادى مى‏دیدند وگمان مى‏کردند که پیامبر در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند وآنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنان مخفى نمى‏ماند.
 
اکنون باید دید که پیامبر اکرم، با این مراقبت‏شدید، چگونه خانه را ترک گفت.
 
بسیارى از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حالى که آیاتى از سوره یس را قرائت مى‏کرد (1) صف محاصره کنندگان را شکافت وآنچنان ازمیانشان عبور کرد که احدى متوجه نشد.امکان این مطلب قابل انکار نیست; چه هرگاه مشیت الهى بر این تعلق گیرد که پیامبر خود را از طریق اعجاز وبه طور غیر عادى نجات دهد، هیچ چیز نمى‏تواند مانع از آن شود.ولى سخن اینجاست که قراین زیادى حکایت مى‏کند که خدا نمى‏خواست پیامبر خود را از طریق اعجاز نجات بخشد، زیرا در این صورت لازم نبود که حضرت على در بستر پیامبر بخوابد وخود پیامبر به غار «ثور» برود وسپس با زحمات زیادى راه مدینه را در پیش گیرد.
 
برخى نیز مى‏گویند هنگامى که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود وپیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولى این نظر دور از حقیقت است وهرگز شخص عاقل باور نمى‏کند که چهل آدمکش که خانه را براى این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریت‏خود را آنچنان سرسرى بگیرند که همگى با خیال آسوده بخوابند!
 
ولى بعید نیست،همان طور که برخى نوشته‏اند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها، خانه را ترک گفته بود. (2)
 
یورش به خانه وحى
ماموران قریش، در حالى که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه‏اى بودند که همگى به خانه وحى یورش آورند وخون پیامبر را که در بسترش آرمیده است‏بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏نگریستند واز فرط فرح در پوست نمى‏گنجیدند وتصور مى‏کردند که به زودى به آخرین آرزوى خود خواهند رسید. ولى على -علیه السلام، با قلبى مطمئن وخاطرى آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا مى‏دانست که خداوند پیامبر عزیز خود رانجات داده است.
 
دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند وماموریت‏خود را انجام دهند. پرده‏هاى تیره شب به کنار رفت وصبح صادق سینه افق را شکافت. ماموران با شمشیرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پیامبر هجوم آوردند واز اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوى خود بودند از شادى در پوست‏خود نمى‏گنجیدند، اما وقتى وارد خوابگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شدند حضرت على -علیه السلام را به جاى پیامبر یافتند.خشم وتعجب سراپاى وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت على کردند وپرسیدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من مى‏خواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت‏به سوى حضرت على -علیه السلام حمله بردند واو را به سوى مسجد الحرام کشیدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزیر آزادش ساختند ودر حالى که خشم گلوى آنان را مى‏فشرد تصمیم گرفتند که از پاى ننشینند تا جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را کشف کنند. (3)
 
قرآن مجید براى اینکه این فداکارى بى نظیر در تمام قرون واعصار جاودان بماند، در طى آیه‏اى جانبازى حضرت على -علیه السلام را مى‏ستاید واو را از کسانى مى‏داند که جان به کف در راه کسب رضاى خدا مى‏شتابند:
 
ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد . (بقره:207)
برخى از مردم کسانى هستند که جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند از دست مى‏دهند; وخداوند به بندگان خود رؤوف ومهربان است.
 
جنایتکار عصر بنى امیه
بسیارى از مفسران شان نزول آیه‏اخیر را حادثه «لیلة المبیت‏» مى‏دانندوبر آنند که آیه به همین مناسبت در باره حضرت على -علیه السلام نازل شده است. (4)
 
سمرة بن جندب، عنصر جنایتکار عصر اموى، با گرفتن چهار صد هزار درهم حاضر شد که نزول این آیه را در باره حضرت على -علیه السلام انکار کند ودر یک مجمع عمومى بگوید که آیه در باره عبد الرحمان بن ملجم نازل شده است! وى نه تنها نزول این آیه را در باره على -علیه السلام انکار کرد بلکه افزود که آیه دیگرى(که در باره منافقان است) در باره‏على -علیه السلام نازل شده است. (5) آیه مزبور این است:
 
دانشمند معروف شیعه، مرحوم شیخ طوسى، در امالى خود دنباله واقعه هجرت را که منتهى به نجات پیامبر شد چنین مى‏نویسد:
 
شب هجرت سپرى شد وعلى -علیه السلام از محل اختفاى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آگاه بود وبراى فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند. (6)
 
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در یکى از شبها حضرت على -علیه السلام وهند بن ابى هاله فرزند خدیجه به غار رفتند وبه محضر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیدند. پیامبر دستورهاى زیر را به حضرت على داد:
 
1)             دو شتر براى من وهمسفرم آماده کن.(در این موقع ابوبکرگفت: من قبلا دو شتر براى این کار آماده کرده ام. پیامبر فرمود: در صورتى این دو شتر را از تو مى‏پذیرم که پول هر دو را بپردازم.سپس به على دستور داد که پول شتران را بپردازد».
 
2)             من امین قریش هستم وهم اکنون امانتهاى مردم در خانه من است.فردا باید در محل معینى از مکه بایستى وبا صداى رسا اعلام کنى که هرکس امانتى نزد محمد دارد بیاید وآن را باز گیرد.
 
 
3)             بعد از رد امانتها باید خود را آماده مهاجرت کنى.هروقت نامه من به تو رسید، دخترم فاطمه ومادرت فاطمه وفاطمه دختر زبیر بن عبد المطلب را همراه خود بیاور.واگر کسانى از بنى هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نیز فراهم کن.(سپس فرمود:)«از این پس هر خطرى که در کمین تو بود از تو برطرف شده است ودیگر آسیبى به تو نخواهد رسید». (7)
 
فداکارى امیر مؤمنان -علیه السلام در شبى که خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از طرف آدمکشان قریش محاصره شده بود امرى نیست که بتوان آن را انکار کرد ویا کوچک شمرد. خداوند براى اینکه به این رویداد تاریخى رنگ ابدى وجاودانى بخشد در قرآن مجید (سوره بقره، آیه‏207) از آن یاد کرده است و مفسران بزرگ نیز در تفسیر آیه مربوط به این واقعه به نزول آن در شان حضرت على -علیه السلام اشاره کرده‏اند.و اما در اینجا دو گواه تاریخى بر آن مى‏آوریم
 
دو مطلب تاریخى گواه مى‏دهد که عمل حضرت على -علیه السلام در آن شب جز فداکارى نبوده، آن حضرت به راستى آماده قتل وشهادت در راه خدا بوده است.
 
1)             اشعارى که امام -علیه السلام پیرامون این حادثه تاریخى سروده وسیوطى همه آنها را در تفسیر خود (8) نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازى اوست:
2)              
وقیت‏بنفسی خیر من وطا الحصى محمد لما خاف ان یمکروا به وبت اراعیهم متى ینشروننی ومن طاف بالبیت العتیق و بالحجر فوقاه ربی ذو الجلال من المکر و قد وطنت نفسی على القتل و الاسر
من جان خود را براى بهترین فرد روى زمین ونیکوترین شخصى که خانه خدا وحجر اسماعیل را طواف کرده است‏سپر قرار دادم.
آن شخص عالیقدر محمد بود. ومن هنگامى دست‏به این کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشیده بودند ولى خداى من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.
من در بستر وى بیتوته کردم ودر انتظار حمله دشمن بودم وخود را براى مرگ واسارت آماده کرده بودم.
 
3)             دانشمندان سنى وشیعه نقل کرده‏اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل ومیکائیل، خطاب کرد که: اگر من براى یکى از شما مرگ وبراى دیگرى حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد وزندگى را به دیگرى واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد ودر راه دیگرى فداکارى کند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمین فرود آیید وببینید که على چگونه مرگ را خریده، خود را فداى پیامبر کرده است; سپس جان على را از شر دشمن حفظ کنید. (9)
 
اگر از نظر بعضى مرور زمان بر این فضیلت‏بزرگ پرده کشیده است، ولى در آغاز اسلام عمل حضرت على -علیه السلام در نظر دوست ودشمن بزرگترین فداکارى به شمار مى‏رفت.در شوراى شش نفرى که به فرمان عمر براى تعیین خلیفه تشکیل شد على -علیه السلام با ذکر این فضیلت‏بزرگ بر اعضاى شورا احتجاج کرد وگفت:
 
من شما اعضاى شورى را به خدا سوگند مى‏دهم که آیا جز من کسى بود که براى پیامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آیا جز من کسى در جاى او خوابید وخود را سپر بلاى او کرد؟ همگى گفتند: والله جز تو کسى نبوده است. (10)
 
مرحوم سید بن طاووس در باره فداکارى حضرت على -علیه السلام تحلیل جالبى دارد وآن را به فداکارى اسماعیل وتسلیم او در برابر پدر قیاس کرده، برترى ایثار حضرت على -علیه السلام را اثبات کرده است. (11)

پى‏نوشتها:
1- منظور آیات هشتم ونهم ازاین سوره است.
2- سیره حلبى، ج‏2، ص 32.
3- تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏97.
4- مدارک نزول آیه را در باره على -علیه السلام سید بحرینى در تفسیر برهان (ج‏1، ص‏206 -207) ومرحوم بلاغى در تفسیر آلاء الرحمان (ج‏1، ص 184- 185) نقل کرده‏اند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابى الحدید،مى گوید:مفسران نزول آیه را در حق‏على نقل کرده‏اند.(ر.ک. ج‏13، ص 262).
5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4 ص 73.
6- اعیان الشیعة، ج‏1، ص‏237.
7- متن عبارت پیامبر این است:« انهم لن یصلوا الیک من الآن بشی‏ء تکرهه‏».
8- الدر المنثور، ج‏3، ص‏180.
9- بحار الانوار، ج‏19، ص‏39، به نقل از احیاء العلوم غزالى.
10- خصال صدوق، ج‏2، ص‏123 ; احتجاج طبرسى، ص 74.
11- ر.ک.اقبال، ص‏593; بحار الانوار، ج‏19، ص 98.
 
آیه الله جعفر سبحانی - فروغ ولایت صفحه 45

نظرات بینندگان