کد خبر: ۳۶۴۷۲
تاریخ انتشار: ۲۳:۲۵ - ۱۴ مهر ۱۳۹۱

نیاز انسان به معنویت

علت اینکه چرا جامعه ما علیرغم اینهمه هجمه ها و این همه تبلیغات سوئی که علیه معنویت انجام می‌گیرد، نیاز به معنویت را احساس می‌کند، یک علت عمده‌اش فطری بودن معنویت است

به گزارش شیرازه به نقل از آباده نما بحث اینکه جامعه نیاز به معنویت دارد و اینکه چه راهکاری توان تغذیه این نیاز را دارد بحثی واقعا به روز است و بحثی است که باید در محافل و مجالس مختلف مورد بحث قرار بگیرد.

در اینکه چرا جامعه ما علیرغم اینهمه هجمه ها و این همه تبلیغات سوئی که علیه معنویت دارد انجام می‌گیرد، مع‌ذلک نیاز به معنویت را احساس می‌کند، چه علت یا عللی می‌تواند داشته باشد، یک علت عمده‌اش فطری بودن معنویت است.
عشق به حق و حقیقت در نهاد انسانها و در سرشت و خلقت و فطرت انسانها نهفته شده است. قرآن کریم در سوره روم آیه 30 به این بحث اشاره فرمود: « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ؛‌ اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست‏» گونه آفرینش انسان بر مبنای حق طلبی و حق خواهی است و این آفرینش غیر قابل تغییر است، لا تبدیل لخلق الله. یعنی نمی‌شود این فطرت ـ فطرت الله ـ را دگرگون کرد، و لذا در روایت در ذیل این آیه آمده است، «ای: فطرت توحید» یعنی عشق به حقیقت بی نهایت، عشق به یک حقیقت مطلق.
این اطلاق گرایی، مطلق طلبی و مطلق خواهی در نهاد هر انسانی است. سرشت انسان بر مبنای بی‌نهایت طلبی و اطلاق گرایی و بی‌نهایت خواهی آفریده شده است، که به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست، لا تبدیل لخلق الله. این آفرینش غیر قابل تبدیل و غیر قابل تغییر است.
بنابراین عشق به معنویت، عشق به پرواز در بی‌نهایت، مسئله ای است که در نهاد انسانها نهفته شده است و انسان با تغذیه مسائل محدود هرگز قانع نمی‌شود. یعنی اگر محدودیتها و مقیدها، از هر جنسی، از هر سنخی و از هر مدل و نمونه‌ای اگر بخواهد به انسان تزریق شود ممکن است به طور تسکینی و به طور موقتی جا باز کند، اما در نهایت انسان آن را پس خواهد زد، آن چیزی که بالاخره انسان را آرامش جدی و اصیل و عمیق می‌بخشد، چیزی جز فنا در بارگاه بی‌نهایت نیست. چیزی جز در سایه ارتباط با حقیقت مطلق به معنای واقعی و به حمل شایع، چیزی جز این امکان‌پذیر نیست.
اگر انسان به سراغ شهرت و شهوت، ثروت و مال و جاه و مقام و امثال اینها می‌رود، شاید به طور موقت احساس بی‌نیازی به غیر از آن بکند، اما در دراز مدت پس می‌زند، شما کدام ثروتمند، کدام شهرتمند را سراغ دارید که به دنبال نام و نشان و موقعیت و قدرت و امثال اینها رفت، و احساس امنیت و آرامش کرد؟ هرچه بیشتر رفت، تشنه‌تر شد و احساس گم گشتگی و گم شدگی بیشتری کرد، هرچه بیشتر رفت ناامن‌تر و مریض‌تر شد.
شما می‌بینید بزرگترین خیانتها و جنایتها از ناحیه افرادی که از بالاترین موقعیتهای ثروت و قدرت و شهوت و شهرت و شوکتهای دنیایی و امثال اینها برخوردارند سر‌می‌زند. این ناآرامی‌ها، این نابسامانی‌ها، این جنگ و جدالها، این خونریزیها، همه اینها معلول آن نابسامانی‌های روحی حاکم بر شخصیت سردمداران جنگ و خونریزی است، آنچه از دست آنها سر می‌زند، نمودار واقعیت و درون اینهاست، درون درگیر است، درون آتشین است، هرچه گستره و قلمرو این آتش افروزی در درون بیشتر باشد در بیرون بیشتر اثر می‌کند، به خصوص که اگر فرصتها و موقعیتهای ظهور و بروز از قبیل صحنه قدرت، شهوت، شهرت، ثروت و امثال اینها را داشته باشد با سرعت و شتاب بیشتری این عملیات را انجام می‌دهند، اما اینها آرام بخش نیست.
آنچه که نیاز انسان را تأمین می‌کند و بالاخره آرامش جدی به انسان می‌دهد خداست «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، آرامش در سایه ارتباط با حقیقت بی‌نهایت به معنای واقعی و درست آن است، نه بی‌نهایتهای سرابی، نه آن خوشی‌های به اصطلاح دروغینی که در قالب مسائل دنیوی که به تعبیر بسیار زیبا و دلنشین قرآن « وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور؛ و زندگى دنيا، چيزى جز سرمايه فريب نيست!» بهره دنیا، در مقام ارزیابی چیزی جز یک تسکین موقت، یک مسکّن موقت و یک تخریب دائمی، اثری ندارد. بهره‌های دنیا چیزی جز فریبندگی نیست. «كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً ؛ همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مى‏پندارد» پس نیاز به معنویت فطری انسان است.
از سوی دیگر انسانها در طول تاریخ دو تجربه را انجام دادند؛ اول: تجربه معنویت. و دوم: تجربه ابتذال.
در معنویت تجربه کردند دیدند هر کجا که جای پای معنویت مثبت و معنویت به حق و درست بود، آثار مطلوب و مناسب خودش را داشت؛ امنیت، آرامش، آسایش، ترقی و تعالی و رشد بود.
بشریت یک نگاهی که به گذشته خودش می‌کند می‌بیند هرکجا آموزه‌های دین به صورت صحیح بود، هرکجا آموزه‌های معنوی وجود داشت در کنارش ترقی و تعالی قابل قبول، ترقی و تعالی متناسب با شخصیت و شئون و انسان وجود داشت. این یک تجربه
و در تجربه مقابل، ابتذال و انحراف را تجربه کرد، به گذشته تاریخ نگاه می‌کند، می‌بیند که هر کجا که جای پای ابتذال و انحراف بود، هر کجا که انسان، تک بُعدی حرکت کرد، و آن بُعدش هم بُعد حیوانیت بود، و زمینه را برای ارضای ابعاد جسمانی، طبیعی و حیوانی فراهم کرد. چیزی جز ننگ و عار و ذلت و نکبت و بدبختی دستاوردی نداشت. چیزی جز استعدادسوزی، فرصت سوزی، نابسامانی، ناامنی، ناآرامی، اضطراب و امثال اینها نتیجه‌ای نداشت.
همین را دنیای امروز هم دارد تجربه می‌کند. آمارهایی که سازمانهای بهداشت جهانی ارائه می‌کنند، تصریح می‌کنند که در کشورها و ملتهایی که ایمان مذهبی وجود نداشته باشد میزان دردها و ناراحتی‌های اعصاب و روان بسیار بالاست. درست است که مسائل و امراض عصبی ریشه بیولوژیک دارد، اما همانها هم معتقدند که این ریشه‌هایی که در سیستم مادی و فیزیکی بدن، سلسله اعصاب را ناراحت می‌کند، ناامن می‌کند در نهایت یک سری ریشه‌های ماوراء طبیعی دارد که آن را در حوزه ایمان و بی‌ایمانی باید جستجو کرد و خود اینها تصریح دارند که در کشورها و یا در اقوام و ملتهایی که ایمان مذهبی وجود ندارد، آمار نگرانیها و ناراحتی‌های اعصاب و روان بالاست و در اقوام و ملتهایی که ایمان مذهبی وجود دارد آمار این بیماریها پایین است.
این در سطح کلان و در سطح خرد و جزئش، در مورد تک تک افراد، محسوس و مشهود است. آن کسی که به یک سری پشتوانه‌ها و باورهای درست معنوی معتقد است از یک امنیت و آرامش، و از یک توانمندی و صبر، رضا و توکل و تسلیم خوبی برخوردار است و آن کسی که ایمان ندارد از یک اضطراب و ناامنی و خود گم کردگی و امثال اینها برخوردار است.
بر این اساس است که بشریت خودش را هیچگاه بی‌نیاز از معنویت نمی‌بیند و وعده‌های قرآنی بر اساس همین تحلیل روانشناسانه و روان کاوانه است که می‌فرماید؛ «والعاقبة للتقوی» «والعاقبة للمتقین» چرا که مسائل مبتذل، مسائل غیر معنوی ریشه فطری ندارد، آنچه که ریشه فطری ندارد عارضی می‌شود و آنچه که جنبه عارضی است بالاخره زائل می‌شود، دوام ندارد، آن چیزی که بقاء دارد و آن چیزی که دوام دارد، آنچه که ماندگار است، آن چیزی است که در ذات انسانهاست و در ذات انسانها توحید است. در ذات انسانها ایمان و عشق به حقیقت بی نهایت است و بالاخره یک روزی بروز می‌کند و در مجموع «والعاقبة للتقوی» «والعاقبة للمتقین» خودش را در عرصه این عالم نشان خواهد داد.


انتهای خبر/ص

برچسب ها: نیاز ، انسان ، معنویت ، شیرازه
نظرات بینندگان