کد خبر: ۵۰۴۶۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۹ - ۰۱ بهمن ۱۳۹۲
یک نغمه جانسوز قشقایی

گَلِـی بهمن، گَلِـی قوزوم

آهنگ " گَلِی بهمن، گَلِی قوزوم" یکی از آهنگ‌های سوزناک و غمگین قشقایی‌هاست و بیشتر در رثای از دست دادن جوانان خوانده می‌شود
سرویس اجتماعی شیـــرازه: آهنگ‌ها و نغمه‌های ایل قشقایی هر کدام دارای تاریخچه و پشتوانه‌ای تاریخی است که هر کدام دارای مضمونی اجتماعی و روایی هستند. در مقاله‌ی زیر به تاریخچه یکی از آهنگ‌های ایل قشقایی به نام " گَلِي بهمن، گَلِي قوزوم" می‌پردازیم که بیشتر از طریق منقولات و سخن‌های بزرگان و سالمندان ایل بیان شده‌است. راجع به تاریخ و زمان حادثه زیر اطلاع دقیقی در دست نیست اما مکان جغزافیایی آن در متن شعر "کوه‌بزان" معرفی شده‌است.

نورباران در آخرین شماره نوشت: سال‌ها پیش در اواخر فصل بهار، فصل کوچ از قشلاق به ییلاق، یک طایفه از ایل بزرگ قشقایی برای استراحت در قسمتی از "کوه‌بزان" واقع در منطقه‌ی ماهور اتراق می‌کنند. یکی از پسران بزرگ و جوان ایل به نام "بهمن" برای گردشی کوتاه‌مدت از بقیه جداشده و بعد از کمی سوارکاری از اسب پیاده می‌شود و حین قدم زدن در سبزه‌زارها ناگهان درون چاهی می‌افتد و اسب او در کوهستان رها می‌شود.
وقتی خانواده‌ی بهمن متوجه تأخیر او می‌شوند به دنبالش می‌گردند اما به جز اسب بهمن چیزی نمی‌یابند و چون از یافتنش ناامید می‌شوند مجبور به ادامه‌ی راه به سوی ییلاق می‌گردند و بهمن در چاه می‌ماند.
خانواده‌ی بهمن در ییلاق برای او مراسم ختم می‌گیرند. آنان گمان می‌کردند بهمن طعمه‌ی حیوانات وحشی شده و مادر (یا خواهر) او در فراقش می‌سراید:
اوبا قونه تازا یوردا
"منزل در مکان جدید ماوا گرفت"
من بهمن وردم قوردا
"اما من بهمن را طعمه گرگ کردم"
قره چادر، بش دیرگ له
"صاحب چادری که پنج ستون دارد"
بهمن جانم شر ایرگ له
"بهمن جان ما که دلی مثل دل شیر دارد"
کوه بزانینگ اویزه بویزه
"در اطراف کوه ‌بزان"
قوین ملر بولماز قوزه
"گوسفند صدا می‌کند اما بره‌اش نیست"
کور اولایده سرونازی ایکه گوزه
"کور شود  دو چشم‌های سروناز"
گَلِی بهمن، گَلِی قوزوم
"بیا بهمن، بیا بره‌ی من-کنایه از عزیزی-"
اواخر تابستان هنگام بازگشت به قشلاق، ایل در نزدیکی همان چاهی که بهمن در آن افتاده‌بود، اتراق می‌کند و باز به یاد بهمن که در همین کوه او را از دست داده‌بودند صدای شیون و زاری بلند می‌شود.
از زمان اتراق مدتی می‌گذشته و اسب بهمن مرتب مسیری را طی می‌نموده. افراد ایل موقعی متوجه بیقراری اسب می‌شوند به دنبالش راه می‌افتند تا ببینند اسب به کجا می‌رود. آنها متوجه رفتار مرموز اسب بر سر چاهی می‌شوند و متوجه می‌شوند کسی درون چاه ‌است. زمان بهار چون اطراف چاه پراز سبزه و گیاه بوده کسی متوجه چاه نمی‌شد اما الان چاه مشخص می شود. یکی از مردان به درون چاه می‌رود و بهمن را ته چاه پیدا می‌کند در حالی که لاغر و نحیف شده و قادر به تکلم نمی‌باشد.
بهمن را به ایل می برند و او بعد از بازیافتن قدرت جسمی و تکلم خود همه چیز را شرح می‌دهد و می‌گوید در این مدت غذایش آب و گِل و یا گیاهان بوده و لطف و عنایت پروردگار او را زنده نگه داشته است.
آهنگ " گَلِی بهمن، گَلِی قوزوم" یکی از آهنگ‌های سوزناک و غمگین قشقایی‌هاست و بیشتر در رثای از دست دادن جوانان خوانده می‌شود. تاریخچه‌ی و مکان این آهنگ و شعر، در گفتگو با افراد قدیمی ایل قشقایی ساکن "کوه‌بزان" ماهور، بیان شده‌است.

نظرات بینندگان