کد خبر: ۶۰۶۸۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۲۹ شهريور ۱۳۹۳

زنانی که نمی‌خواهند زن باشند!

ایجاد و گسترش تفکری به نام فمنیسم در میان زنان با بهانه هایی مانند برابری زن و مرد، شرایطی نامناسب را برای دوری زنان از جایگاه واقعی آنان در خانواده و جامعه فراهم کرده است.
به گزارش شیرازه به نقل از فرهنگ نیوز؛ فمنیسم و جنبش اصالت به زن یکی از موضوعاتی است که در دهه آخر قرن نوزدهم با بهانه‌هایی مانند استثمار زن و ضایع شدن حق او راه‌اندازی شد. بهانه‌ای برای مساوی بودن و یکسان بودن؛ یکسان بودن و حقوقی که به تعبیری باید به‌طور یکسان بین دو جنس متفاوت با ساختارهای و ویژگی‌های متنوع و بعضاً متضاد تقسیم می‌شد. بهانه‌هایی که می‌توانست این دو جنس را به هم نزدیک و در واقع دور کند.
 
شلیک به نقش‌های زنانه
 
فمنیست‌ها به برخی از نقش‌هایی که زنان بر عهده دارند، ایراد وارد می‌کنند. نقش‌هایی که با اصالت زن تطبیق دارد، مثلاً مادری در نگاه فمنیسم از مهم‌ترین مصادیقی است که از آن به عنوان یکی از نقش‌های کلیشه‌ای یاد می‌کنند و آن را نه تنها کمالی برای زن نمی‌دانند، بلکه عامل تحقیر زنان و حربه جامعه مردسالار برای استمرار سلطه خود تلقی می‌کنند. فمنیست‌ها بین «مادر زیست شناختی» و «مادر اجتماعی» تفاوت قائل می‌شوند. به اعتقاد آن‌ها هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که مادر زیست شناختی که عهده‌دار تولد فرزند است، با مادر اجتماعی که عهده‌دار تربیت و پرورش اوست یکی باشد.
 
 
طرفداران این تفکر سعی می‌کنند مادری را نقشی اجتماعی یعنی نقشی غیر بیولوژیک جلوه دهند. وقتی مادری نقشی اجتماعی شود، اولاً باید به طور مساوی میان زن و مرد تقسیم شود، ثانیاً می‌توان با تغییر الگوهای رایج در این باره مراکزی را برای این کار اختصاص داد و تربیت فرزند را که از نظر ایشان مانعی سر راه پیشرفت زن است از دوش وی برداشت. چرا که مادر دانستن زن تنها در حد تولد فرزند قابل قبول است، ولی اینکه مسئولیت تربیت و پرورش جسمی و روحی فرزندان هم با مادران باشد ظلم به وی است. خلاصه اینکه فمنیست‌ها یا اصل مادری را مسئله اصلی زنان می‌دانند یا تفسیر موجود در جامعه از مادری را ظلم می‌شمارند.
 
کارد و پنیر نه! قلب و عقل
 
شاید جالب باشد که موضوع زن و اصالتش را از نظر اسلام هم بدانیم، یک نگاه ایدئولوژی و کامل. اسلام با توجه به نیازهای فردی و اجتماعی زن و مرد به تبیین نقش‌های جنسیتی می‌پردازد. از نظر اسلام خانواده محل آرامش، آسایش و رفاقت بین زن و شوهر است. هیچ بنیانی نزد خداوند شریف‌تر از تشکیل خانواده نیست. اهمیت این ماجرا تا جایی است که در اسلام، مسلمانان با ازدواج، دین‌شان کامل می‌شود و اعمالی که انجام می‌دهند بعد از تأهل ثواب و پاداش بیشتری پیدا می‌کند.
 
حتی در مقابل بدترین افراد امت اسلام کسانی هستند که زندگی بدون همسر را پیشه کرده‌اند. خانواده بهترین محل تلاقی ویژگی‌های مکمل زن و مرد است. می‌توان رابطه زن و مرد در خانواده را به نقش قلب و عقل در بدن انسان تشبیه کرد که عدم وجود هر یک، مانع از بروز کارکرد مورد انتظار از بدن می‌شود و هر دو به یک اندازه به دیگری نیازمند است.
 
برخلاف دیدگاه‌های فمنیستی که خانواده را محل سرکوب زن و میدان مسابقه برای سلطه‌جویی جنسیتی معرفی می‌کنند، در دین اسلام خانواده محل بهره‌برداری زن و شوهر از ویژگی‌های جنس مخالف است. اسلام خانواده را بهترین محل ارضای صحیح قوای جنسی می‌داند که در پناه آن، هم سلامت جسمی و هم آرامش روانی حاصل می‌شود. اما مهم‌تر از همه این‌ها خانواده نخستین کانون برای تربیت نسل فردای جوامع است. همه این موارد در سایه آرامشی حاصل می‌شود که مدیریت صحیح زن در خانواده آن را به دست آورد. مدعیان دفاع از حقوق زنان مشارکت اجتماعی زنان را تنها در پرتو قدرت اقتصادی می‌دانند و تحقق حقوق آن‌ها را در درآمد مستقل.
 
فمنیسم در ایران
 
برای زمان ورود این نگاه و اثرگذاری آن بر زنان ایرانی تقریباً منبع موثق و رسمی نیست. اما آن طور که از شواهد و قرائن بر می‌آید در ابتدا و در دوره قاجار، همزمان با سفر پادشاهان و مسئولان مملکتی به خارج از کشور تنها اخبار نهضت زنان در غرب در نشریات داخلی انعکاس یافت و فعالیت‌های متمدنانه! در تشکیل مدارس دخترانه به سبک جدید و تشکیل انجمن‌های زنان خلاصه می‌شد.
 
اما ظهور سلسله پهلوی، فصل جدیدی در تاریخ زنان ایران گشود و غرب‌زدگی نیمه پنهان چهره خود را آشکار ساخت. کشف حجاب در سال ۱۳۱۷ بهانه آزاد کردن نیمی از نیروهای انسانی جامعه یعنی بانوان بود و به اصطلاح عده‌ای نقطه عطفی! در تاریخ جنبش فمنیسم در ایران به شمار می‌رفت. مسابقه انتخاب دختر شایسته، تشکیل کاخ‌های جوانان و تشکیل شهرک‌های دختران دیگر نمونه‌های ظهور این پدیده در ایران بود؛ فعالیت‌هایی که همگی متأثر از الگوهای غربی آن هم از نوع مبتذل دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی بودند؛ ابتذالی که جلوه مشخص آن حضور کسانی همچون اشرف پهلوی به عنوان رئیس سازمان زنان کشور به شمار می‌رود. در ادامه این روند هم بود که مطبوعاتی چون زن روز، دختران و پسران، اطلاعات هفتگی و جوانان که در عصر پهلوی مسئولیت الگوسازی غربی برای زن ایرانی را به عهده داشت، فیلم‌ها و سرودها و آهنگ‌هایی را ترویج می‌کردند که به گونه‌ای به موضوع زن مربوط می‌شد.
 
پیروزی انقلاب، باعث رکود این جنبش مروج ابتذال در کشور بود؛ رکودی که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ ادامه داشت. اما از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۷ یعنی در اوج دوران جنگ تحمیلی جریان فمنیسم باز هم به جامعه زنان راه یافت اما تحرکات سیاسی ضدانقلاب به فعالیت‌های فرهنگی گرایش پیدا کرد و تلاش کرد گروه‌های مختلف در اروپا و امریکا با یکدیگر به همگرایی دست پیدا کنند؛ در حقیقت به جریان انداختن جنبش زنان بهانه‌ای بود تا ضد انقلاب و سلطنت طلب‌ها جبهه واحد فرهنگی علیه انقلاب و زنان مسلمان به راه اندازند.
 
 
 
پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، فضای کشور را تغییر داد، این بار الگوهای توسعه، طعمه به جریان انداختن جنبش دفاع از حقوق زنان بود؛ بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی در خارج از کشور تشکیل و طرفداران جنبش فمینیسم در ایران همچون شهلا لاهیجی، محسن سعیدزاده، شیرین عبادی و رخشان بنی‌اعتماد در سمینارهای سالانه این بنیاد شرکت می‌کردند. در آن سال‌ها البته برنامه‌های دیگری نیز برای موج دادن به این جنبش در کشور در دستور کار قرار گرفت؛ برنامه‌هایی همچون درج مقالاتی در نشریات فمنیستی داخل کشور از سوی خارج نشینان و انتشار مطالبی از سوی نیروهای داخلی در نشریات فمینیستی خارجی.
 
تحولی دیگر
 
این فعالیت‌ها و روند اجرای آن ادامه داشت تا دوم خرداد سال ۱۳۷۶، و انتخاب شدن سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور. از آن به بعد این برنامه‌ها با رویکرد دیگری ادامه یافت؛ فضای مطبوعات کشور به سمت نقد دیدگاه‌های اسلامی در حوزه زنان و اشاعه افکار فمنیستی گرایش پیدا کرد؛ موضوعی که به شدت با فرهنگ ایرانی که در کنار توجه به اصول اخلاقی نظیر فتوت، درستکاری، وفای به عهد و تأکید بر جایگاه خانواده و تکریم و تقدیس نقش مادری و همسری، بر رعایت حریم‌ها و هنجارها در رفتار جنسی تأکید مضاعف دارد در تناقض بود.
 
اشاعه دهندگان فرهنگ نوپدید فمنیستی در ایران، فراموش کرده بودند که فرهنگ ایرانی از خیلی قبل‌ترها با آموزه‌های دینی پیوند دارند؛ ارزش‌هایی که با حاکمیت نظام اسلامی، مورد تأکید بیشتری هم قرار گرفته بود. از این منظر مهم‌ترین حوزه چالش فمنیسم ایرانی چالش با آموزه‌های دینی فرهنگ ایرانی شد. برای همین فمنیسم ایرانی جایگاهی محکم و قابل توجه در میان بانوان ایرانی نیافت. از سوی دیگر این جنبش در ایران یک نفره، نماینده همه مکتب‌های فمنیستی است. روی دیگر این مسأله هم نوشتن کتب و مقالاتی در زمینه حقوق زنان از سوی اساتیدی چون شهید مطهری بود که به هیچ‌عنوان در قالب نگرش‌های فمینیستی نمی‌گنجید؛ زیرا این نوشته‌ها همه برگرفته از آموزه‌های اسلامی و عرف ایرانی است و تکریم زن را درکنار تکریم نهاد خانواده مطرح می‌کند.
 
تلاش مضاعف برای اشاعه تفکر فنیسم
 
در مقابل مروجان اندیشه‌های فمنیستی در ایران، بیشتر از جریانات بین‌المللی تبعیت می‌کنند و درصدد طرح و برجسته کردن مسائلی همچون خشونت علیه زنان و بزرگ‌نمایی آمار و ارقام این مسئله هستند، در این راستا تلاش برای کمرنگ نشان دادن و حذف تفاوت‌های جنسیتی در محیط‌های آموزشی و وضع برخی قوانین که رنگ و بوی برابری زن و مرد دارد نیز همواره در دستور کار این افراد قرار داشته است. نگاهی اجمالی بر این جریان گویای این نکته است که در سال‌های پایانی دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰، تلاش عمده جریان فمنیستی در داخل کشور، تغییر قوانین مدنی در جهت الگوی برابری میان دو جنس است، فعالیتی که تلاش می‌کرد مواد حقوقی مدنظر اسلام را غیر مستند نشان دهد و حتی بر ناکارآمدی برخی قوانین تاکید کند.
 
 
مهم‌ترین ویژگی این اقدام، پرهیز از رویارویی مستقیم و مقابله جویانه با قوانین اسلامی بود و تلاش می‌شد این قبیل اقدامات در راستای پویایی فقه شیعه و باز بودن باب اجتهاد تفسیر شود. در سال‌های انتهایی دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، عمده تلاش این جنبش متمرکز شد بر برنامه‌هایی همچون اشتغال زنان به عنوان مهم‌ترین جنبه مشارکت سیاسی و اجتماعی، حذف کلیشه‌های جنسیتی از متون آموزشی و تدریس و آموزش متون بین‌المللی که با گرایشات فمنیستی تدوین شده بودند.
 
آثار تلخ نتیجه تفکری اشتباه
 
بدیهی است چنین نگاهی به یکی از ارکان مهم و اثرگذار جامعه، یعنی زنان دارای پیامدهایی باشد. پیامدهایی که می‌توانند مفید یا مضر باشند. بدیهی است که در این یادداشت کوتاه نمی‌توان تمام ابعاد این تفکر را بررسی کرد و شرح نمود، اما به طور خلاصه به چند مورد اشاره می‌شود.
 
الف) تضعیف و تخریب عنصر مهم خانواده: همان‌طور که گفته شد، یکی از مهم‌ترین شعارها و آموزه‌های جنبش فمنیستی نقد و نفی نهاد خانواده است، اگر چه مواضع فمنیستی در نقد خانواده یکسان نیست اما وجه مشترک همه آن‌ها توجه نداشتن به جایگاه مادری و همسری است که برای آن اصالت قائل نیستند و معتقدند جایگاه بهره کشی از زن است و به عنوان نقش غیر صحیح به زنان تحمیل شده است. همین نگاه مشترک می‌تواند عامل اصلی تخریب خانواده شود. برای اینکه وجود مادر و یا همسر یکی از ارکان مهم خانواده است و با حذف آن یا کم کار شدن این عنصر مهم عملاً شیرازه خانواده با مشکل مواجه می‌شود.
 
 
ب) فراری شدن از ازدواج: یکی دیگر از آسیب‌های این جریان بالا رفتن سن ازدواج است و کم شدن تمایل خانم‌ها برای تشکیل حانواده است. قوانین برابر میان زنان و مردان، حضور گسترده زنان در مشاغل تمام‌وقت، تعارض تعهدات بیرون از خانه و درون خانه (مانند تعهد در برابر کارفرما) اقدام به ازدواج در کشورهای غربی را تا حدود زیادی کاهش داده است. بنا بر گزارشی درصد زنان ازدواج نکرده در سنین ۲۰ تا ۲۴ سال از ۳۶ درصد در سال ۱۹۷۰ به ۵۱ درصد در سال ۱۹۸۰ در آمریکا از ۴۶ درصد به ۵۲ درصد در فرانسه از ۴۵ درصد به ۵۷ درصد در اتریش رسیده است.
 
این ارقام در داخل کشور به صورت متقن موجود نیست اما بالا رفتن سن ازدواج به خصوص برای دخترانی که در بیرون از خانه مشغول به کار هستند بسیار بارز و قابل توجه است.
 
ج) افزایش طلاق در جامعه: یکی دیگر از آسیب‌های این نوع تفکر ایجاد استقلال کاذب و غیر مؤثر است؛ استقلال نادرستی که در زن به وجود می‌آید و نیازهایش را تنها در ظواهر مرد خلاصه می‌کند. همین عامل مهم و بسیار اثرگذار در مورد خانم‌ها باعث تخریب و از بین رفتن رابطه بین زن و شوهر می‌شود. همین نارضایتی‌ها و احساس دست و پاگیر بودن شوهر و سلطه طلبی‌اش! در برابر خانم‌ها باعث ایجاد نارضایتی می‌شود و جریان زندگی را به سمت تفکیک سوق می‌دهد. متاسفانه این آسیب در کشور ما هم به وجود آمده است. آمار دختران و زنانی که بعد از استقلال مالی و بعضاً جایگاه اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند مستقل از مرد زندگی کنند رو به افزایش است.
 
د) مشکلات جسمی و روحی زنان: بدیهی است اگر در رابطه با هر موضوعی بخواهیم به ظرفیت‌ها و توانایی‌ها توجه کنیم باید ظرف و مظروف با هم هماهنگ باشند. مثلاً برای حمل یک سنگ چند تنی باید از جرثقیل مناسب آن استفاده کرد نه از نفربر انسانی.
 
ساختار جسمی و روحی زن به طور خاصی آفریده شده که دارای لطافت‌ها و ظرافت‌های خاص خود است. با اینکه پیروان و علاقه مندان جنبش فمنیسم این عامل را عنصری برای بهانه تراشی و بهره کشی و محدود نمودن زنان در جامعه می‌دانند. اما حقیقت‌هایی که جنبه علمی هم دارد و ریشه منطقی دارد معتقد به این اختلاف در ساختار روحی و جسمی است. بدیهی است تحمل مشکلات و ظرفیت‌هایی که به سبب مسئولیت به مردان سپرده می‌شود در مواجهه با خانم‌ها تا حد زیادی فرق کند. همین عامل باعث از بین رفتن ساختار جسمی و روحی زنان می‌شود. ایجاد مشکلات روحی و جسمی پیش از موعد در زنان یکی از نتایج این جنبش و تابعیت از آن است.
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
جامعه شناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۳
0
مقام و منزلت زن در اسلام عزیز غیر قابل انکار و برای همه آشکار است. و شکل گیری جنبش های این شکلی به خاطر عدم رعایت اصول اسلام و فرامین دینی راجع به زن بوده که دست آویز دنیای سلطه و سوداگران فرهنگ و دلار شده.
امروز هم از نظر اقناعی اگر خوب کار نشود این روند رشد تصاعدی خواهد داشت.
تشکر