کد خبر: ۶۵۷۵۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۳

پنجاه و دومین معجون وبلاگی شیرازه؛ من یک جهادم!/ یک جلسه امتحانی جذاب

در پنجاه و دومین نسخه از معجون وبلاگی، منتخبی از برترین مطالب وبلاگ نویسان فارس در موضوعاتی از قبیل «من زن میخوام بابا»،«نمای از تربیت ماهواره ای و اسلامی » و چند موضوع دیگر منتشر شده است.
شیرازه وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر،شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخش
ارتباط با ما ارسال نمایند.

وبلاگ "فرزندخاک” می نویسد: من جهاد مغنیه ام

shahid Moghniye

"لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

و چه زیبا فرمود مرشد انقلاب که شهادت هنر مردان خداست.

آری، مردان خدا

همان ها که با پاهایشان می روند و با بالهایشان بر می گردند؛

همان ها که در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقون اند؛

همان ها که فهمیدند دنیا محل گذرست،

و محیا شدند از بهر قربانی؛

و امروز

باز باید از شهدا خواند؛

همان ها که خدا هم عاشقان است

و خود گفت:که خون بهایشان میشود؛

و امروز

مرا بار دگرست بر دوش،

که من را تاب آن دارم،نمی دانم.

و امروز

باید همه جهاد شویم،

همان جهادی که امروز مهمان حاج رضوان است در رضوان خدا؛

و چقدر جهاد سخت است،

برای جهاد شدن،

باید از جهاد اکبر گذشت و

در جهاد اصغر،به جهاد مغنیه شدن رسید.

خدایا

پیروزمان گردان در جهاد اکبر

و در جهاد اصغر محشورمان کن

با جهاد مغنیه.

وبلاگ ۱۴ صابرین نوشت: نمای از تربیت ماهواره ای و اسلامی

_ (7)._._1

پاتوق وبلاگ نویسان مرودشت نوشت: من زن میخوام بابا

indeتx

پــسر گــفــت بــابــا بــرام زن بگیر
دلــم گـشـتــه در بــنــد زلـفـی اسـیر

پــدر گــفـــت فـــرزنـــد دلــبــنـد باب
دوبـاره بــرایم چـه دیـــدی به خـواب

پــســر گـــفـــت دلـــــداده او شــــدم
اسـیـر دو چــشــم و دو ابــرو شــــدم

پـدر گـفتش ایـن عاشـقیّت عزا است
بـرایـم غم و غصه همچون غـذا اسـت

پـسرگـفـت عــزای تـو شـــادی مــن؟
غــم و غــصه ات عــشــقــبـازی مـن؟

پـدر گـفـت مگر مـغـز در کلّه نیست؟
شب و روز از غصه بَهرم یکی اســت

مـن هـمـچـون خـر لنگ در کار خود
بــمـانـدم کــمـر خــم شــد از بار خـود

بـود هـشـت من رهن نُه ای پسر
شــدم از غــم مـُفــلسی خِــنـگ و خــر

تــو دیـگــر مـَنـه قــوز بــالای قــوز
کــمــی هــم بـه بـدبخـتی ام چشــم دوز

بــمـانــدم چــو مــرغــی اسـیر قفس
بــرایـــم نــمــانـــده دگــر یــک نــفــس

پـسر گـفــت تــا حـل شـود مشکلات
شـوم مــن در ایــن جنگ شطرنج مـات

شــود مــوی مـن همچو دندان سپید
زســر هـرچـه عشق است خواهد پـریـد

مرجع وبلاگی شهرستان فسا نوشت: هروز تماسش Missed call میشه…

همین چند روز پیش سر کلاس بودم،یکی از درسهای اختصاصی.هنوز خیلی از درس استاد نگذشته بود که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره.خدا رو شکر روی حالت لرزش بود و صداش در نیومد.گوشیمو از جیبم آوردم بیرون و دیدم یکی از دوستای صمیمیه.پیش خودم گفتم بیخیال،بذار زنگ بخوره تا قطع شه،بعد از کلاس خودش زنگ میزنه.برنداشتم تا زنگ زدنش تموم شد.

گوشیمو گذاشتم کنار دفترم. هنوز چند ثانیه ای از زنگ خوردنش نگذشته بود که باز دیدم گوشیم داره زنگ میخوره،دیدم دوباره همون دوستمه.بازم درسم از نظر خودم مهمتر بود،گفتم بذار ایندفعه هم جواب ندم،بعد کلاس اصلا خودم بهش زنگ میزنم. اینقدر زنگ خورد تا خودش قطع شد.ایندفعه گوشیمو گذاشتم تو جیبم.یه چند دقیقه گذشته بود که لرزش گوشیم سه باره حواسمو از درس پرت کرد.تو ذهنم اومد که خودشه.گوشیمو از جیبم آوردم بیرونو دیدم،بله خودشه.باز اومدم از کلاس برم بیرون تا جوابشو بدم،ولی درس مهم بود.با اینکه میتونستم بعدا هم از بقیه بچه های کلاس درسو بپرسم،بیخیال بیرون رفتن شدم.

ایندفعه دیگه خودم گوشیمو قطع کردم و گذاشتمش رو حالت بیصدا تا دیگه اگه زنگ هم خورد حواسم پرت نشه.بعد از کلاس،به گوشیم یه نگاه انداختم.دیدم اوه اوه،۶ بار تماس از دست رفته از طرف همون دوست صمیمیم دارم.خیلی سختم شد.خودمو برای هر حرفی آماده کردم.با کلی خجالت شمارشو گرفتمو وقتی برداشت گفتم،الو سلام.چطوری؟ تا اینو گفتم،برگشت گفت واقعا که،خیلی بی معرفتی،نگفتی کارت دارم.نگفتی ناسلامتی دوست صمیمیه همیم.نتونستی دو دقیقه از کارت بزنی جواب ما رو بدی!گفتم باور کن سر کلاس بودم،درسم خیلی مهم بود،اختصاصی بود،استادم جای مهم درس بود.ولی بازم من شرمندتم،ببخشید،امری هست در خدمتم.گفت دیگه نمیخوام،همون موقع کارت داشتم،انجام شد،دیگه الان وقتش گذشته،شما برو به درست برس یهو مشروط نشی!اینارو گفت و قطع کرد.

فرداش چندتا پیامک براش فرستادم که ببخشید،عذر میخوام.ولی جواب نداد.بعد از کلاسم رفتم پیشش.ازم ناراحت بود،حق داشت.خلاصه با معذرت خواهی راضیش کردم که دیگه تکرار نشه ایشالا.همه ما یه دوست داریم که هیچکدوم از دوستامون به اندازه اون به ما نزدیک نیست.از پدر و مادرمون هم بیشتر.حتی از رگ گردنمون بهمون نزدیکتره. هر روز پنج بار،هر بار ۶ دفعه مستقیما بهمون زنگ میزنه.حی علی الصلاه، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح،حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل. بشتاب به سوی نماز،بشتاب به سوی رستگاری،بشتاب به سوی بهترین کار. ولی متاسفانه خیلی از ما ها اصلا نمیشنویم،یه گوشمون میشه در و اون یکی دروازه.انگار نه انگار.

هر روز زنگ میزنه و هر روز تماسش Missed Call میشه.هر دفعه ۶ بار.۵ دفعه صدامون میزنه،یعنی روزی ۳۰ بار تماسشو بی جواب میذاریم.بعدشم وقتی غذامونو خوردیم و سر کلاسمون رفتیم،آخرای وقت جوابشو میدیم.خودمونیم،خیلی بی معرفتیم.هر دفعه تماسشو جواب نمیدیم.میذاریم بعد ۳-۴ ساعت بهش زنگ میزنیم.

تازه توقع هم داریم هر چی میخوایم،برامون انجام بده،خیلی پر روییم،نه؟!خیلی نامردیه که ۲۰ دقیقه تو روز براش وقت نذاریم.تازه این وقتی هم که میذاریم،باعث حل مشکلات خودمون میشه،خودمون روحیه میگیریم.دوست از این بهتر؟!وقتی هم صدات میزنه،اگه به موقع جوابشو بدی،به نفع خودته.اون که بی نیازه از جواب منو تو.اگه ما هم جوابشو ندیم ازش چیزی کم نمیشه.

متاسفانه وقت نماز مغرب و عشاء که میشه،خیلی از ماها کلاس داریم،و خدا هر روز دقیقا وسط کلاسمون داره تماس میگیره،و ما هر روز… خب این مشکل رو خیلی راحت میشه با یه برنامه ریزی ساده حل کرد،فقط یکم تغییر تو ساعت کلاسهای عصر،میتونه این تداخل رو بر طرف کنه،و این موضوع کاملا به مسئولین آموزش مربوط میشه. امیدواریم با کمی برنامه ریزی دقیق تر این مشکل هم بر طرف بشه تا دانشجویان و استادان بتوانند این فریضه الهی رو سر وقت و به جماعت اقامه کنند.

وبلاگ بچه های جنگ نوشت: آدمهای بزرگ قیافه بزرگی ندارند، روح بزرگی دارند!


آدمهای بزرگ، درد دیگران را د ارند. آدمهای معمولی درد خودشان را دارند. آدم های کوچک بی دردند.

آدمهای بزرگ ارزش و عظمت دیگران را می بینند. آدمهای معمولی و متوسط به عظمت خود فکر میکنند.آدمهای کوچک و ضعیف عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.

آدمهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند. آدمهای معمولی و متوسط به دنبال کسب دانش هستند.آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند.

آدمهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند. آدم های متوسط و معمولی به دنبال حل مسئله هستند.آدمهای کوچک و ضعیف اصلا مسئله ندارند و همیشه مسئله ها رو دوس دارن پاک کنند یا پنهان

آدمهای بزرگ اغلب سکوت را بر سخن گفتن ترجیح میدهند. آدمهای متوسط و معمولی گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند.آدمهای کوچک و ضعیف با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند.

آدمهای بزرگ قیافه ای بزرگ ندارند، روحی بزرگ دارند. بزرگ باشید و بزرگ بیندیشید.

مرجع وبلاگی فرهنگیان فارس نوشت: امتحانی خلاق و جذاب

farhangnews_110106-310790-1421393247

می شود از کلیشه های همیشگی فاصله گرفت و امتحان رو برای بچه ها تبدیل به یک فرایند لذت بخش کرد و هم می توان امتحان را ادامه آموزش و یادگیری تلقی کرد تا سنجش صِرف.

یکی از دبیران مطالعات اجتماعی در صفحه شخصی خود با انتشار این تصویر از نوآوری در امتحانات درس خود خبر داد. «مه سان» که این روش را «تبدیل الگوهای ملال آور، استرس زا و تنفر آمیز امتحان به یک امر لذت بخش و خاطره انگیز و آموزش دهنده» نامیده بود، در رابطه با ابتکار جدید خود نوشت:

۷ صبح روز دوشنبه – روی در مدرسه، بچه ها درحین ورود به مدرسه با این برگه روبه رو شدند، دانش آموزان پایه هشتم برگه راهنمای آزمون را از خانم رضایی ( سرایدار مدرسه ) تحویل بگیرید. (آزمون از همینجا شروع شد!)امتحان

ساعت ۷:۱۵ – اسامی گروه بندی بچه ها برای امتحان را بر روی دیوارها نصب کردیم! ۲۹ گروه ۵ نفره ، جمعا ۱۴۵ دانش آموز پایه هشتم مدرسه . بچه ها تازه فهمیدند که امتحان مطالعات اجتماعی ترم اولشان گروهی است و گروه ها را نیز خودمان با شناختی که از بچه ها داشتیم گروه بندی کرده بودیم!

ساعت ۷:۴۰ بعد از اینکه گروه ها در جاهاشون مستفر شدند به هر گروه پوشه ای داده شد، محتویات پوشه (۶ نقشه با موضوعات مختلف از قاره آسیا ) متنی درباره بحران های قاره آسیا ، برگه ی تعاریفی ( که اگر نیاز داشتند از تعاریف ی که برایشان آوردیم استفاده کنند) ، نقشه خام قاره آسیا، برگه سوالات ، پاسخ نامه ، برگه ارزشیابی فردی و گروهی ، نقشه هایی هم به دیوارها زده شده بود که در صورت نیاز استفاده کنند.

امتحان شروع شد و گروه ها مشغول تحلیل نقشه ها و پاسخ دادن بودند ، امتحان تقریبا سه ساعت و سی دقیقه طول کشید من آخرای امتحان از خستگی و پا درد افتادم و گوشه ی راهرو نشستم روی زمین ، می دیدم که یکی یکی برگه هاشون رو می دادند می آمدن سمتم ، «خانم خیلی امتحان بیستی بود ، خانم ما تا حالا اینجوری امتحان نداده بودیم ، خانم خیلی کیف داشت ، خانم باز امتحان اینجوری بگیرید ، نازنین بدو بدو آمد گفت خانم گروه بندی عاااالی بود دستتون درد نکنه و..»

خستگی و بیخوابی که برای طراحی سوالات و آزمون در یک هفته گذشته داشتم یادم رفت و پاشدم و با بچه ها رفتیم والیبال بازی کردیم ، از الان برای امتحان ترم دومشون هم من و هم خودشون هیجان دارند.

می شود از کلیشه های همیشگی فاصله گرفت و امتحان رو برای بچه ها تبدیل به یک فرایند لذت بخش کرد و هم می توان امتحان را ادامه آموزش و یادگیری تلقی کرد تا سنجش صِرف!

وبلاگ نیایش نوشت: وقتی کارتان را نمی‌توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید

1660-21-145156229i2-1017

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می‌گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن‌روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم‌های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه‌نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آنرا ببینم
وقتی کارتان را نمی‌توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید. خواهید دید بهترین‌ها ممکن خواهد شد. باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است …..

پاتوق جاماندگان نوشت: درسی از سوره یوسف برای منتظران

masih

حضرت یعقوب(علیه السلام) با اینکه پیامبر بود ولی در فراق حضرت یوسف(علیه السلام) گریه ها می کرد، حضرت یعقوب(علیه السلام) می دانست که حضرت یوسف(علیه السلام) در سلامتی به سر می برد و می دانست که فرزندش در کاخ عزیز مصر در آسایش است، ولی در فراقش گریه می کرد؛ قرآن با مثال زدن داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) به ما یاد می دهد که در زمان غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) چطور حضرت را یاری دهیم و چگونه بر غربت و فراق و تنهایی حضرت با سوز دل بگرییم.

یکی از وظایف ما شیعیان در زمان غیبت این است که دائماً به یاد امام زمانمان باشیم و دعا برای فرج ایشان را هرگز فراموش نکنیم.

چرا که ما در روایات رسیده از حضرت مهدی(علیه السلام) خوانده ایم که: برای فرج من دعا کنید تا برای سلامتیتان دعا کنم.

اللهم بلِّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه

وبلاگ مسیر نوشت: سفارش شهید اهل قلم به یک آقا زاده

855536_737

مرجع وبلاگی رکان کلوب نوشت:

1111111-660x330

گلوله خمپاره پشت خاکریز به زمین نشست. ترکش بزرگی پای بسیجی را قطع کرد. پاش به پوست بند شده بود.

یکی خودش را رساند وگفت: برادر چه کار میکنی؟

گفت: مگه نمیبینی؟ دارم جلوی این‌ها را می‌گیرم.

به‌ش گفت: ولی پات بدجوری زخمی شده.

بسیجی نگاهی به پاهاش انداخت. چیزی نگفت. باورش نمی‌شد.

با خونسردی گفت: الان موقع عقب رفتن نیست. پشت خاکریز دراز می‌کشم و طرف عراقی‌ها شلیک می‌کنم. پاتکشان که تمام شد، می‌روم اورژانس.»

وبلاگ من و شما نوشت: روزی چند دقیقه…

10895288_614226698723200_491420618_n

وبلاگ عاشق ایران اسلامی نوشت: امروز خودآگاهی یکی از مهمترین نیازهای مسئولین کشور است

index

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (مائده آیه ۵۷)

اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! افرادى که آیین شما را به باد استهزاء و بازى مى‏گیرند- از اهل کتاب و مشرکان- ولىّ خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید!

عاشقان ایران اسلامی همراه و همگام و همراه با مسلمین جهان و آزدان اندیشان جامعه بین المللی انزجار و تنفر خود را از اهانت و توهین کنندگان  به مقدسات اسلامی در یکی از مجلات فرانسوی و سران استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل بخصوص شیطان بزرگ آمریکا و اسرائیل و فرانسه وسران خود فروحته بعصی از کشورهای عربی که با شیطان بزرگ متحد شده اند و بنیاد اسلام و ارزشهای اسلامی تهدید می کنند  اعلام می دارند. اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

نظرات بینندگان