کد خبر: ۷۶۰۵۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۷ - ۲۲ شهريور ۱۳۹۴

مقابله با باغ شهرها، کلاه بیاوریم یا سر؟

هم‌اکنون مسئولین مؤسسه احیاگران به درد چه کنم گرفتار شده و به نظر می‌رسد زورش نمی‌رسد در مقام دفاع از ۵ هزار مالک که اکثراً بازنشستگان هستند و گروهی هم از جانبازان و دیگران برآیند.
به گزارش شیرازه، محمد عسلی در روزنامه عصر مردم نوشت: «هوای آسمان آبی شیراز
و عطر کوچه‌های نسترن‌آگین
و آواز پرستوها
که از باغ بهارانند
تسلای دل من نیست
مرا با دشت‌های تشنه پیوندی است
که از شادی تهی
پاییز پاییزند
اگر این شاعر جنوبی پنجاه سال پیش که این شعر را سروده هم‌اکنون می‌بود و می‌دید که دیگر در شیراز نه از آسمان آبی خبری است و نه از کوچه‌های نسترن‌آگین و نه آواز پرستویی، شاید به گونه دیگری شعر می‌سرود.
زیرا باغ‌های قصردشت و دیگر باغ‌های معروفی که فقط نامشان در خاطره‌ها مانده به معنای گذشته دیگر وجود خارجی ندارند؛ آنچه هم مانده‌اند در حال خشکیدن‌اند. شهر زیر بار ترافیک و آلودگی هوا کمر خم کرده، درختان نارنج منازل بافت قدیم یکی پس از دیگری طعمه ساختمان سازی شده‌اند.
و در بافت جدید هم طعمه برج‌سازی و اگر آدمی پیدا شد و گفت: می‌خواهد برای شهر ریه سالم درست کند و ریه سالم هم همین درختان هستند، فوراً هزاران انگ و رنگ زمین‌خواری به او می‌زنند و نتیجه آن می‌شود که پس از گذشت ۲۵ سال حالا ما شاهد تخریب دیوارهای حافظ باغ‌هایی باشیم که اگر این دیوارها نباشند لوله‌ها و کنتورهای آبرسان هم در امان نیستند. جا دارد به آمار دستبردها توجه شود.
و اما بعد.
در گزارش‌هایی که به مسئولین داده شده عنوان کرده‌اند که دره‌های سبز و خرم شمال، کنار رودخانه‌ها و دامنه‌های سبز و خرم با تغییر کاربری به خانه و ویلا تبدیل شده‌اند.
اما آیا عنوان شد که در شیراز آیت‌الله حائری امام جمعه سابق شیراز و نماینده سابق ولی فقیه در فارس سنگستان‌ها و خارستان‌هایی را به باغ‌های میوه با سیستم آبیاری قطره‌ای تبدیل کرده‌اند که نه زمین کشاورزی بوده و نه قابلیت کشاورزی داشته است؟
آیا عنوان کرده‌اند که اکثریت قطعات باغ‌ها به فرهنگیان بازنشسته، کارمندان ادارات دولتی، آزادگان و جانبازان و خانواده شهدا تحویل شده که همگی آنها به لحاظ درآمد ماهیانه زیر خط فقرند؟
متأسفانه شایع شده این باغ شهرها مربوط به سرمایه‌داران و افراد متمول است. کدام افراد متمول ۵۰ کیلومتر راه را طی می‌کنند تا به دامنه‌های سیاخ، دریمه یا ملوسجان برسند و در آنجا با دیلم و بیل و کلنگ سنگ‌های بزرگ و وزین از زمین در آورند گوده بزنند و یک نهال میوه بکارند با آفتابه و لوله و غیره آب دهند، شاید سبز شود و بعد از سبز شدن مدام قیچی به دست با کرم‌های ساقه‌خوار مبارزه کنند، سم‌پاشی کنند و در وسط بیابان برهوت بتوانند بدون حفاظ و دیوار زن و فرزند را از گرما و سرما حفظ کنند؟
آیا این شوق و انگیزه برای جایگزینی باغ‌های شهر شیراز که همه زیر خروارها سنگ و بتون مدفون شدند، ستودنی نیست؟
متأسفانه این جَوّی که در بین بعضی از مردم شیراز نسبت به فلسفه وجودی باغ شهرها به وجود آمده و عده‌ای از مسئولین هم به آن دامن می‌زنند نقض غرض بانیان است که نخست به این کار انسانی و اسلامی اقدام کردند. مگر همین مسئولینی که امروز حضور دارند امضایشان پای اسناد واگذاری نیست؟ در آن سال‌ها که مجوز رسمی و سند به خریداران دادند چرا اعتراض نکردند و حالا می‌گویند جزو منابع طبیعی بوده و یا اینکه زمین کشاورزی و غیره… مسئولین فلاحت می‌گویند زمین‌های واگذاری منابع طبیعی پولش پرداخت شده. واقعیت قضیه این است. قریب به ۵ هزار باغ در فازهای اول، دوم و سوم سیاخ، دریمه و پشت کوه هیچکدام بیش از ۵۰ میلیون تومان مشتری نداشته‌اند و ندارند و اکثریت آنها هم بین بیست تا بیست و پنج میلیون تومان معامله شده‌اند.
قطعات آباد و دارای درخت میوه که بیشتر بادام و انار و انگور و گردو است بدون دیوار ماندگار نخواهند بود. یعنی در این بیابان‌ها امنیت نخواهند داشت پس احداث دیوار برای این باغ‌ها تغییر کاربری نیست، بلکه ضرورت حفظ آنها و جزء لوازم آنهاست.
باغ شهرهای ازمابهتران در دامنه کوه‌های جنوبی صدرا که بالای یک میلیارد تومان خرید و فروش می‌شوند تفریحگاه و محل خوشگذرانی است و مالک آنها همان سرمایه‌دارانی است که برای تفریح به آنجا می‌روند.
این باغ شهرها را نخست شرکت عمران و توسعه صدرا احداث کرد و واگذار نمود. متأسفانه آنها در امن و امانند، اما زیر خط فقری‌ها که با چنگ و دندان به عشق درختکاری و با مجوز رسمی تن به کار داده‌اند مورد تعرض و تهدید قرار گرفته‌اند.
چرا؟
مؤسسه احیاگران فارس که همان فلاحت در فراغت باشد در گذشته زیر نظر دفتر امام جمعه محترم اداره می‌شده و ایشان یک مقام رسمی و مذهبی بوده‌اند اینک هم زیر نظر همین دفتر هست.
هم‌اکنون مسئولین مؤسسه احیاگران به درد چه کنم گرفتار شده و به نظر می‌رسد زورش نمی‌رسد در مقام دفاع از ۵ هزار مالک که اکثراً بازنشستگان هستند و گروهی هم از جانبازان و دیگران برآیند.
نتیجه آن می‌شود که موج نارضایتی در بین مالکین طرفدار و علاقه‌مند به نظام بی‌جهت به وجود آید که چرا برای باغ‌هایتان دیوار کشیده‌اید.
مگر باغ‌های قصردشت که سالیان دراز به شهر هوای سالم و رونق و میوه دادند از همان ابتدا دیوارکشی نشده بودند؟
مگر می‌شود بدون دیوار درختان میوه و وسایل کار را حفظ کرد؟ امروز هر مترمربع دیوار تابوکی بیست و پنج هزار تومان هزینه دارد. اگر میلیون‌ها مترمربع دیوار را ضربدر ۲۵ هزار تومان کنیم ارقام نجومی می‌شود.
فرض کنیم دیوارها خراب شوند و این باغ‌ها که به خون دل تا به اینجا قد کشیده‌اند از بین بروند، آیا این سنگستان‌ها و خارستان‌ها قابل کشاورزی یا دامداری‌اند؟
در آینده با این خرابی‌ها چه می‌کنیم؟ جز اینکه خرابی‌ها را به سنگ‌های بیابان اضافه می‌کنیم حاصلی ندارد.
اگر قانون پاسخگو نیست، قانون وضع کنیم. اگر قرار است طبق قانون وجهی به هر عنوان دریافت شود، دریافت کنیم. اما این سرمایه‌های ملی را از بین نبریم و به نارضایتی‌ها دامن نزنیم. پرونده‌های مالکین را بررسی کنیم ببینیم در اختیار چه کسانی است و با آنها چه کرده‌اند؛ آن وقت به قضاوت نشینیم و راه چاره بیابیم.
چرا مردم را مقابل خود قرار می‌دهیم تا عده‌ای بهانه پیدا کنند جلوی اجرای قانون را بگیرند؟
راه چاره دیگری هم هست که خلاف قانون کاری صورت نگیرد.
خشک و تر را با هم نسوزانیم و قبل از هر اقدامی مراحل قانونی را طی کنیم. این کار به صلاح است. چرا در شرع داریم: الناس مسلطون علی اموالهم و نیز داریم: الزرع للزارع و لو کان غاصبا و نیز داریم حیازت مباهات یعنی آباد کردن و حیازت کردن زمین‌های بلاصاحبی که آنها را آباد می‌کنیم. همه اینها درست است. لیکن تمامی این باغداران به صورت رسمی مالک قطعات باغشان هستند و دیوار از لوازمات باغ است و نمی‌توان آن را تفکیک کرد.
از همه مهمتر اینکه شهر از شدت تراکم اتومبیل و جمعیت در مضیقه است؛ به علت خشکسالی و کم‌آبی بسیاری از روستاییان به شهر ورود کرده‌اند؛ چه اشکال دارد که حداقل یک خانواده ۵ نفری ضربدر پنج هزار باغ کنیم بشود ۲۵۰۰۰ نفر در قطعات این باغ‌ها مشغول کارند نه مشغول خوشگذرانی. زیرا این باغ‌های کم سن و سال محل خوشگذرانی نیستند.
آیا به این مهم توجه شده است که صدها نفر از کارگران روستایی کنار هر یک از فازهای فلاحت در فراغت مشغول کارند؟
آیا این نوعی ایجاد خوداشتغالی و یا اشتغال آسان نیست؟ در این شرایط سخت اقتصادی می‌توان گرهی باز کرد تا از بسیاری نارضایتی‌ها پیشگیری کرد نه آنکه گره دیگری هم به گره‌ها اضافه کرد. کلاه بیاوریم ولی سَر نه.
بقیه بماند تا بعد.
نویسنده :
محمد عسلی
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
باغش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
يکشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۴
0
فقط حائری صددرصد