حلقه «تئوری مرد دیوانه»
نگاهی جامع به استراتژی هیأت حاکمه آمریکا نشان میدهد دولتمردان این کشور آگاهانه به دنبال اجرای «تئوری مرد دیوانه» هستند که اولین بار توسط کیسینجر پیگیری و در دوره نیکسون اجرا شده بود.چرا این تئوری در حال حاضر احمقانه است؟
شیرازه:در آمریـــکا هــــر صـــبح، یـــــــک دونالد ترامپ جدید از رختخواب رئیسجمهور آمریکا برمیخیزد و درباره مسائل داخلی و بهویژه بینالمللی اظهارنظر میکند. هیچکس نمیداند رئیسجمهور آمریکا امروز 10 ژانویه 2019 چه خواهد گفت و چه تصمیمی خواهد گرفت. او لحظهای تصمیم میگیرد و به لطف صفحه شخصیاش در توئیتر آن را به جهان مخابره میکند. رئیسجمهور آمریکا چگونه فکر میکند؟ آیا در پشت این تصمیمات ناگهانی، یک متفکر برجسته ایستاده است و تلاش میکند در خفا ترامپ را هدایت کند یا او خود این تصمیم را برای خود گرفته که تا میتواند غیرقابل پیشبینی و عجیب و غریب باشد.
دومی را خودش نیز بیشتر دوست دارد. او سالها قبل از اینکه حتی به ریاستجمهوری فکر کند گفته بود که دوست دارد غیرقابل پیشبینی باشد. او کمی چاشنی دیوانگی به این تصمیمات نیز اضافه میکند تا طرف مقابلش را برای تصمیمگیری در فشار قرار دهد. او بارها با استفاده از این روش، به راحتی توانسته به آنچه میخواسته دست پیدا کند. نیکی هیلی، نماینده مستعفی آمریکا در سازمان ملل در گفتوگو با نشریه «آتلانتیک» در اینباره گفته بود برای به کرسی نشاندن حرفهایش و تحقق اهدافی که در سر دارد، اینطور وانمود میکرده که دونالد ترامپ مردی دیوانه است و هر اقدامی ممکن است انجام دهد. او بهعنوان نمونه به استفاده از این روش را در مذاکرات با همتایان خود در شورای امنیت بهویژه در رابطه با موضوع تصویب قطعنامههایی علیه کرهشمالی اشاره کرده و گفته ترامپ سعی کرد با دیوانه جلوه دادن، امتیازاتی را از آنها در مذاکرات بگیرد و درنهایت سه دور تحریمهای سخت علیه پیونگیانگ را به تصویب برساند.
در آمریکا اسم استراتژیای را که ترامپ از آن بهره گرفته استراتژی «madman» گذاشتهاند. استراتژی (مرد دیوانه) را اولین بار ریچارد نیکسون سی و هفتمین رئیسجمهور آمریکا عملیاتی کرد. طراح اصلی این ایده از هنری کیسینجر سیاستگذار برجسته آمریکایی بود. در این استراتژی باید رئیسجمهور آمریکا از خود رفتارهای دیوانهوار و غیرقابل پیشبینی نشان دهد تا رقبا و کشورهای خارجی این کشور درگیر ترس و واهمه شوند.
نیکسون که با این استراتژی مرد دیوانه، خود را مردی دیوانه نشان میداد بالاخره با رسوایی واترگیت مجبور به استعفا از سمت ریاستجمهوری شد. اما این بار شخص دیگری میخواهد خود را در کسوت رئیسجمهوری دیوانه نشان دهد؛ دونالد ترامپ که در سال 2017 بهطوری رسمی رئیسجمهور آمریکا شده است بارها بر اساس این تئوری رفتارهای خود را سازمان داده است. خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، اعلام عدم امضای بیانیه سران هفت کشور صنعتی جهان، تاختن به کشورهای ناتو قبل از آغاز اجلاس سران این سازمان در بروکسل، اعلام ناگهانی خروج از سوریه و افغانستان و... از جمله اقداماتی است که او با انجام دادن آنها سعی کرده به دیگران نشان دهد که با فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی طرف هستند. به نظر میرسد این تئوری به مذاق ترامپ بسیار خوش آمده است که علاوهبر رئیسجمهور، مقامات دولتیاش را نیز با پالایش چند باره به این سمت هدایت کرده است. او بر همین اساس تیلرسون را از وزارت خارجه آمریکا کنار گذاشت تا به جای او دیوانه دیگری همچون مایک پومپئو را بر سر کار بیاورد. جان بولتون دیوانه جنگطلب جمهوریخواه سومین مقامی است که بر اساس استراتژی مدمن سیاستخارجی آمریکا را هدایت میکنند.
دومی را خودش نیز بیشتر دوست دارد. او سالها قبل از اینکه حتی به ریاستجمهوری فکر کند گفته بود که دوست دارد غیرقابل پیشبینی باشد. او کمی چاشنی دیوانگی به این تصمیمات نیز اضافه میکند تا طرف مقابلش را برای تصمیمگیری در فشار قرار دهد. او بارها با استفاده از این روش، به راحتی توانسته به آنچه میخواسته دست پیدا کند. نیکی هیلی، نماینده مستعفی آمریکا در سازمان ملل در گفتوگو با نشریه «آتلانتیک» در اینباره گفته بود برای به کرسی نشاندن حرفهایش و تحقق اهدافی که در سر دارد، اینطور وانمود میکرده که دونالد ترامپ مردی دیوانه است و هر اقدامی ممکن است انجام دهد. او بهعنوان نمونه به استفاده از این روش را در مذاکرات با همتایان خود در شورای امنیت بهویژه در رابطه با موضوع تصویب قطعنامههایی علیه کرهشمالی اشاره کرده و گفته ترامپ سعی کرد با دیوانه جلوه دادن، امتیازاتی را از آنها در مذاکرات بگیرد و درنهایت سه دور تحریمهای سخت علیه پیونگیانگ را به تصویب برساند.
در آمریکا اسم استراتژیای را که ترامپ از آن بهره گرفته استراتژی «madman» گذاشتهاند. استراتژی (مرد دیوانه) را اولین بار ریچارد نیکسون سی و هفتمین رئیسجمهور آمریکا عملیاتی کرد. طراح اصلی این ایده از هنری کیسینجر سیاستگذار برجسته آمریکایی بود. در این استراتژی باید رئیسجمهور آمریکا از خود رفتارهای دیوانهوار و غیرقابل پیشبینی نشان دهد تا رقبا و کشورهای خارجی این کشور درگیر ترس و واهمه شوند.
نیکسون که با این استراتژی مرد دیوانه، خود را مردی دیوانه نشان میداد بالاخره با رسوایی واترگیت مجبور به استعفا از سمت ریاستجمهوری شد. اما این بار شخص دیگری میخواهد خود را در کسوت رئیسجمهوری دیوانه نشان دهد؛ دونالد ترامپ که در سال 2017 بهطوری رسمی رئیسجمهور آمریکا شده است بارها بر اساس این تئوری رفتارهای خود را سازمان داده است. خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، اعلام عدم امضای بیانیه سران هفت کشور صنعتی جهان، تاختن به کشورهای ناتو قبل از آغاز اجلاس سران این سازمان در بروکسل، اعلام ناگهانی خروج از سوریه و افغانستان و... از جمله اقداماتی است که او با انجام دادن آنها سعی کرده به دیگران نشان دهد که با فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی طرف هستند. به نظر میرسد این تئوری به مذاق ترامپ بسیار خوش آمده است که علاوهبر رئیسجمهور، مقامات دولتیاش را نیز با پالایش چند باره به این سمت هدایت کرده است. او بر همین اساس تیلرسون را از وزارت خارجه آمریکا کنار گذاشت تا به جای او دیوانه دیگری همچون مایک پومپئو را بر سر کار بیاورد. جان بولتون دیوانه جنگطلب جمهوریخواه سومین مقامی است که بر اساس استراتژی مدمن سیاستخارجی آمریکا را هدایت میکنند.
جدا از متحدان قدیمی
اقدامات دونالد ترامپ بر مبنای تئوری مرد دیوانه عمدتا در سیاست خارجی آمریکا بازتاب داشته است. هدف ترامپ از این اقدامات ترساندن دیگر کشورها و کسب منفعت بوده است، اما هزینههای اجرای این سیاست آن هم با وضعیت فعلی آمریکا که درگیر کاهش توان نظامی و اقتصادی است، بیشتر از منافع آن بوده است. آمریکا هنوز هم قدرتمند است اما دیگر آن قدرتمند سابق نیست و بسیاری از تواناییها و قابلیتهایش را از دست داده است. استراتژی مدمن، اروپا یعنی متحد سنتی آمریکا را که به دنبال تداوم روابط عمیق در حوزههای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی با آمریکاست، نگران کرده است. رفتارهای ترامپ باعث ایجاد شکاف و گسل در روابط این دو مجموعه شده است. همین مساله باعث شده آنها به این نتیجه برسند تا زمانی که ترامپ در آمریکا بر سر کار است، نمیتوانند روابط سابق را داشته باشند. بر همین اساس نیز به ناچار به فکر اتحادهای جدید بدون حضور آمریکا افتادهاند. اروپا اکنون علیرغم تهدیدات آمریکا در حال افزایش واردات انرژی از روسیه است و در دو سال گذشته توافقات معنادار اقتصادی را با چین و ژاپن به امضا رسانده؛ توافقاتی که واکنشی به جنگهای تعرفهای ترامپ بوده است. اروپا به ترامپ با رفتارهای دیوانهوار و غیرقابل پیشبینی بیاعتماد شده و این بیاعتمادی به تعهدات آمریکا برای دفاع از اروپا در ناتو نیز کشیده شده است تا از اروپا زمزمههایی برای تشکیل ارتش متحد اروپایی برای دفاع از قاره سبز در برابر آمریکا، روسیه و چین به گوش برسد.
ترامپ یک مساله را نیز در این بین فراموش کرده است. با کاهش قدرت، ترساندن دیگران بهخصوص متحدان آنچنان جواب نمیدهد. کشورها شاید از یک ابرقدرت مسلط بترسند اما از یک ابرقدرت در حال افول نمیترسند و ترجیح میدهند راه خود را از آن جدا کنند. اقدامات آمریکا در زمینههای بستن تعرفه بر کالاهای وارداتی، کاهش کمکهای اقتصادی و نظامی به متحدان و نیز کاهش نیروهای نظامی آمریکا در جهان باعث شده متحدان آمریکا به این نتیجه برسند که این کشور دیگر دیواری بلند برای تکیه نیست و اعتماد به آن کاری اشتباه است. کشوری که قدرتش در حال کاهش مداوم است و دست به اقدامات نامتعارف میزند، گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری روی روابط استراتژیک نیست.
ترامپ با درک اینکه شناخت درستی در سیاست ندارد، استراتژی مدمن را در دستور کار خود قرار داد. این استراتژی در پارهای از موارد توانست به کمک او بیاید. ترامپ بر همین اساس گمان کرد که در تمام دوران ریاستجمهوریاش میتواند با نشان دادن خود بهعنوان فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی، در مسائل بینالمللی منافع آمریکا را تامین کند. اما کارکرد این استراتژی نیاز به الزاماتی دارد که ترامپ از آنها غافل است. برخلاف آنچه ترامپ و همفکرانش تصور میکنند، از این روش تا زمانی میتوان استفاده کرد که طرفهای مقابل متوجه آن نشوند. با افشای این استراتژی، قابلیت اثرگذاری آن نیز از بین میرود. علاوهبر این بنا کردن این استراتژی بر پایه «اشتباهات محاسباتی» در نتیجه دلخواه نیز اثر منفی خواهد گذاشت. نمونه اشتباه محاسباتی آمریکا در کاربرد این استراتژی به پرونده توافق هستهای ایران (برجام) بازمیگردد.
کشور غیرقابل اعتماد
در پرونده برجام، راحتترین و سهلالوصولترین مسیر برای دونالد ترامپ، استفاده از بندهای 36 و 37 برجام برای اعمال فشار بر ایران بود. در برجام سازوکار بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران بهنحوی طراحی شده بود که به هر یک از اعضای دارای حق وتو اجازه میداد بهراحتی و بهصورت یکجانبه تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را احیا کنند. در صورتی که هر یک از اعضای گروه 1+5 شکایتی درباره عدم پایبندی ایران به مفاد برجام مطرح میکردند، شورای امنیت بهجای رایگیری بر سر «تعلیق تحریمها» باید بر سر «ادامه تعلیق تحریمها» رایگیری میکرد. معنای دیگر این سخن آن است که چنانچه هر یک از کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین یا روسیه بنا به هر دلیل و برخلاف تصمیم سایر اعضا «ادامه تعلیق» را وتو میکردند، تحریمهای شورای امنیت علیه ایران بهسادگی از سر گرفته میشد.
هر چند استفاده از این روش باعث میشد ایران برنامه هستهایاش را از سر بگیرد اما حداقل پیام غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و بینتیجه بودن مذاکره با این کشور را تثبیت نمیکرد. ترامپ با نشان دادن خود بهعنوان فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی به دنبال این بود که تهران را ناچار به پذیرش درخواستهای فرابرجامی خود کند اما اشتباه محاسباتی او در این پرونده که با همکاری پمپئو و بولتون به خروج آمریکا از برجام منجر شد، نتیجه دلخواه را برای آنان رقم نزد. تصمیم احمقانه آمریکا در خروج از برجام، شکافهایی در روابط این کشور با برخی متحدانش ایجاد کرد؛ شکافهایی که شاید برای ایران در آینده نزدیک فایدهای نداشته باشد اما در آرایش نظم بینالملل بدون آمریکا تاثیرگذار خواهد بود.
او یک ماه پس از خروج از برجام، با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی دیدار کرد اما او پیشتر به پیونگیانگ نشان داده بود که مذاکره برایش اهمیت چندانی ندارد، زیرا حتی پس از انعقاد یک قرارداد و رعایت مفاد آن، به سادگی میتواند آن را نقض کند. بر همین اساس پیونگیانگ هیچگاه در مذاکرات خود با واشنگتن حاضر به انجام تعهدات اصلی پیش از برداشته شدن تحریمها نشده است. ترامپ با این اقدام احمقانه، آمریکا را در تنگنای توافقات بینالمللی گرفتار کرده و هیچ کشوری حاضر نیست به آنها اعتماد کند.
اقدامات دونالد ترامپ بر مبنای تئوری مرد دیوانه عمدتا در سیاست خارجی آمریکا بازتاب داشته است. هدف ترامپ از این اقدامات ترساندن دیگر کشورها و کسب منفعت بوده است، اما هزینههای اجرای این سیاست آن هم با وضعیت فعلی آمریکا که درگیر کاهش توان نظامی و اقتصادی است، بیشتر از منافع آن بوده است. آمریکا هنوز هم قدرتمند است اما دیگر آن قدرتمند سابق نیست و بسیاری از تواناییها و قابلیتهایش را از دست داده است. استراتژی مدمن، اروپا یعنی متحد سنتی آمریکا را که به دنبال تداوم روابط عمیق در حوزههای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی با آمریکاست، نگران کرده است. رفتارهای ترامپ باعث ایجاد شکاف و گسل در روابط این دو مجموعه شده است. همین مساله باعث شده آنها به این نتیجه برسند تا زمانی که ترامپ در آمریکا بر سر کار است، نمیتوانند روابط سابق را داشته باشند. بر همین اساس نیز به ناچار به فکر اتحادهای جدید بدون حضور آمریکا افتادهاند. اروپا اکنون علیرغم تهدیدات آمریکا در حال افزایش واردات انرژی از روسیه است و در دو سال گذشته توافقات معنادار اقتصادی را با چین و ژاپن به امضا رسانده؛ توافقاتی که واکنشی به جنگهای تعرفهای ترامپ بوده است. اروپا به ترامپ با رفتارهای دیوانهوار و غیرقابل پیشبینی بیاعتماد شده و این بیاعتمادی به تعهدات آمریکا برای دفاع از اروپا در ناتو نیز کشیده شده است تا از اروپا زمزمههایی برای تشکیل ارتش متحد اروپایی برای دفاع از قاره سبز در برابر آمریکا، روسیه و چین به گوش برسد.
ترامپ یک مساله را نیز در این بین فراموش کرده است. با کاهش قدرت، ترساندن دیگران بهخصوص متحدان آنچنان جواب نمیدهد. کشورها شاید از یک ابرقدرت مسلط بترسند اما از یک ابرقدرت در حال افول نمیترسند و ترجیح میدهند راه خود را از آن جدا کنند. اقدامات آمریکا در زمینههای بستن تعرفه بر کالاهای وارداتی، کاهش کمکهای اقتصادی و نظامی به متحدان و نیز کاهش نیروهای نظامی آمریکا در جهان باعث شده متحدان آمریکا به این نتیجه برسند که این کشور دیگر دیواری بلند برای تکیه نیست و اعتماد به آن کاری اشتباه است. کشوری که قدرتش در حال کاهش مداوم است و دست به اقدامات نامتعارف میزند، گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری روی روابط استراتژیک نیست.
ترامپ با درک اینکه شناخت درستی در سیاست ندارد، استراتژی مدمن را در دستور کار خود قرار داد. این استراتژی در پارهای از موارد توانست به کمک او بیاید. ترامپ بر همین اساس گمان کرد که در تمام دوران ریاستجمهوریاش میتواند با نشان دادن خود بهعنوان فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی، در مسائل بینالمللی منافع آمریکا را تامین کند. اما کارکرد این استراتژی نیاز به الزاماتی دارد که ترامپ از آنها غافل است. برخلاف آنچه ترامپ و همفکرانش تصور میکنند، از این روش تا زمانی میتوان استفاده کرد که طرفهای مقابل متوجه آن نشوند. با افشای این استراتژی، قابلیت اثرگذاری آن نیز از بین میرود. علاوهبر این بنا کردن این استراتژی بر پایه «اشتباهات محاسباتی» در نتیجه دلخواه نیز اثر منفی خواهد گذاشت. نمونه اشتباه محاسباتی آمریکا در کاربرد این استراتژی به پرونده توافق هستهای ایران (برجام) بازمیگردد.
کشور غیرقابل اعتماد
در پرونده برجام، راحتترین و سهلالوصولترین مسیر برای دونالد ترامپ، استفاده از بندهای 36 و 37 برجام برای اعمال فشار بر ایران بود. در برجام سازوکار بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران بهنحوی طراحی شده بود که به هر یک از اعضای دارای حق وتو اجازه میداد بهراحتی و بهصورت یکجانبه تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را احیا کنند. در صورتی که هر یک از اعضای گروه 1+5 شکایتی درباره عدم پایبندی ایران به مفاد برجام مطرح میکردند، شورای امنیت بهجای رایگیری بر سر «تعلیق تحریمها» باید بر سر «ادامه تعلیق تحریمها» رایگیری میکرد. معنای دیگر این سخن آن است که چنانچه هر یک از کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین یا روسیه بنا به هر دلیل و برخلاف تصمیم سایر اعضا «ادامه تعلیق» را وتو میکردند، تحریمهای شورای امنیت علیه ایران بهسادگی از سر گرفته میشد.
هر چند استفاده از این روش باعث میشد ایران برنامه هستهایاش را از سر بگیرد اما حداقل پیام غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و بینتیجه بودن مذاکره با این کشور را تثبیت نمیکرد. ترامپ با نشان دادن خود بهعنوان فردی دیوانه و غیرقابل پیشبینی به دنبال این بود که تهران را ناچار به پذیرش درخواستهای فرابرجامی خود کند اما اشتباه محاسباتی او در این پرونده که با همکاری پمپئو و بولتون به خروج آمریکا از برجام منجر شد، نتیجه دلخواه را برای آنان رقم نزد. تصمیم احمقانه آمریکا در خروج از برجام، شکافهایی در روابط این کشور با برخی متحدانش ایجاد کرد؛ شکافهایی که شاید برای ایران در آینده نزدیک فایدهای نداشته باشد اما در آرایش نظم بینالملل بدون آمریکا تاثیرگذار خواهد بود.
او یک ماه پس از خروج از برجام، با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی دیدار کرد اما او پیشتر به پیونگیانگ نشان داده بود که مذاکره برایش اهمیت چندانی ندارد، زیرا حتی پس از انعقاد یک قرارداد و رعایت مفاد آن، به سادگی میتواند آن را نقض کند. بر همین اساس پیونگیانگ هیچگاه در مذاکرات خود با واشنگتن حاضر به انجام تعهدات اصلی پیش از برداشته شدن تحریمها نشده است. ترامپ با این اقدام احمقانه، آمریکا را در تنگنای توافقات بینالمللی گرفتار کرده و هیچ کشوری حاضر نیست به آنها اعتماد کند.
فرهیختگان
نظرات بینندگان