تَب طِب؛ یک شیوع خطرناک!
سؤال این است که آیا پوریا و دیگرانی که مثل او برای انگیزههایی غیر از عشق به دانش پزشکی به این رشته وارد شده اند چگونه خواند توانست، در راستای ارتقا سطح سلامت و بهداشت کشورشان تلاش کنند؟
پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ روپوش سفید را در کیفش میگذارد و با سرعت از دانشکده پزشکی خارج میشود. با بغضی در گلو و صورتی خسته به سمت سالن تئاتر میرود. پوریا دانشجوی سال آخر پزشکی است اما تحصیل در این رشته را اصلا دوست نداشته است و تمایل داشته است که هنر بخواند. او میگوید: «فقر فرهنگی و فکری پدر و مادرها و جامعه باعث شده است که هالهای از تقدس به شغل پزشکی نسبت داده شود، حال آن که یک پزشک لزوما جایگاه اجتماعی بالاتری نسبت به سایر مشاغل ندارد».
این دانشجوی 24 ساله منتظر است تا تحصیلاتش در رشته پزشکی تمام شود تا به خواسته والدینش احترام گذاشته باشد و مردم او را «دکتر» صدا بزنند! پوریا میگوید: نیمی از روزم را در دانشکده و بیمارستان میگذارنم و با حالت تهوع و سرگیجه و حس تنفر از رشته تحصیلیم اوقاتم را سپری میکنم، تنها دلخوشیم دیدن فیلم و خواندن کتابهای رمان است تا از رنجهای روزانهام رهایی یابم.
آیا این رنجها را باید از آنچه وی نامش را بیفرهنگی جامعه گذاشته است دانست؟
طی چندسال اخیر، آمار پزشكان بیكار از 10 تا 15 هزار نفر برآورد شده است. هر چند که این رقمها، گاه تایید و گاه تكذیب شده است. با این حال این آمارها هم هیچگاه مانع ورود خیل عظیم دانش آموزان به رشته علوم تجربی نشده است.
براساس آمارها در كنكور سال 96، 930 هزار و 208 نفر داوطلب ثبت نام كرده بودند كه از این تعداد 580 هزار و 570 داوطلب در گروه علوم تجربی، 148 هزار و 500 داوطلب در علوم ریاضی و فنی، 184هزار و 195 داوطلب در گروه علوم انسانی، 10 هزار و 675 نفر در هنر و 6 هزار و 268 نفر در گروه آزمایشی زبانهای خارجی شركت داشتند..
همچنین در كنكور 97 نیز یك میلیون و 11 هزار و 825 داوطلب ثبت نام كرده اند كه از این تعداد 642 هزار و 451 نفر در گروه آزمایشی علوم تجربی، 144 هزار و 550 نفر در علوم ریاضی و فنی، 205 هزار و 26 نفر در علوم انسانی، 12 هزار و 260 نفر در هنر و 7 هزار و 538 نفر در گروه آزمایشی زبانهای خارجی شركت كردند.
این آمارها نشان میدهد که گرایش برای ورود به پزشکی، پیراپزشکی و دیگر رشتههای مرتبط تا چه اندازه فضای علمی کشور را اشباع کرده است. برای تحلیل این موضوع مؤلفههای جامعهشناختی ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال وقتی که برخی از دانشجویان پزشکی خود اذعان میکنند که علاقه و استعداد آنها در رشتهای دیگر بوده است اما برای این که آینده مالی خوبی داشته باشند به دانشکده پزشکی وارد شدهاند، نشان از آن دارد که دانش پزشکی راهی برای تشکیل بنگاههای اقتصادی شده است.
علی یکی از این دانشجویان است که اصالتا اهل شهرستان فیروزآباد است اما چندین سال است که در دانشکده علوم پزشکی شیراز تحصیل میکند. او معتقد است: « این روزها یک پزشک عمومی ساده علاوه بر این که منزلت اجتماعی بالاتری نسبت به حتی کارمندان دولت حتی مدیران و مسؤولان دارد، با این حال درآمد حاصله از ویزیت در درمانگاهها و بیمارستانها، پزشکان را در زمره اقشار طبقه متوسط به بالا جای داده است.»
آنچه که این دانشجو در جایگاه اجتماعی پزشکان نزد مردم میگوید گر چه حقیقت دارد، اما برخی از جامعهشناسان آن را یکی از عوامل «ضعف دانش عمومی» میدانند.
حشمت کشاورز، جامعه شناس و پژوهشگر علمسنجی بر این باور است که: «وجود خلاهای فراوان در رسانههای جمعی و معرفی مشاغل مختلف باعث شده است که مشاغل مرتبط با علوم انسانی به انزوا رانده شود. به همین خاطر تب پزشکی در زیر پوست جامعه به یک عارضه تبدیل میشود!»
او با اشاره به نسبت سطح مطالعه مردم و بتوارگی پزشکی در ایران میگوید: «در بسیاری از کشورهای توسعه یافته یک پزشک همان میزان درآمد دارد که یک پاکبان شهرداری یا حتی یک کارگر ساختمان دارد. از سالها پیش در ایران یک هاله شبه مقدس برای واژه پزشک تعریف شده است که با اقتضائات زمانه ناهمخوان است و افرادی که بنا به دلایلی خاص بدون علاقه به پزشکی وارد میشوند علاوه بر این که این به سطح سلامت عمومی صدمه میزنند، خود را نیز دچار سردرگمی و استیصال میکنند.»
حال سؤال این است که آیا پوریا و دیگرانی که مثل او برای انگیزههایی غیر از عشق به دانش پزشکی به این رشته وارد شده اند چگونه خواند توانست، در راستای ارتقا سطح سلامت و بهداشت کشورشان تلاش کنند؟
انتهای پیام/
نظرات بینندگان