کارها از سلام و تعارف گذشته، باید عملگرا بود/ گله از نمایندگانی که با رای مردم وکیلالدوله شدهاند
فساد یعنی ویرانی تمام بنیان های فرهنگی اجتماعی، فسادی که سرمنشا اصلی آن سیاستهایی است که فقط منافع گروه اقلیت را تامین می کند. فساد یعنی خواستن همه منابع برای اقلیتی که سیراب شدنی نیستند. استمرار فساد در تمام ارکان بدان معناست که مانعی سد راه آن نیست و مهره ها آنچنان چیده می شوند که به فساد دامن بزنند.
جالب آنجاست، آن عده از مفسدین که در حال تعقیب و یا گرفتار دستگاه قضایی هستند، اعضای رسمی حاکمیت و یادرهمان اصطلاح آقازاده ها هستند. گاهی در بعضی تریبون ها اعلام می شود اگر دستگاه قضایی بعضی مفسدان را دستگیر و شاید حکم اعدام آنان را صادر کرده است( مثلا همین بابک زنجانی معروف)، اما تکلیف هزاران هزار میلیاردپول بیت المال چه می شود؟ اصل داستان اینجاست که باید روی بازگشت پول های غارت شده خبر منتشر کنند، اگر نه این مفسدان چه در زندان باشند و چه در سفر آخرت، سودی برای مردم ندارد.
مشکل اصلی ما شعار است و اگر میشد به نحوی جلوی شعار دادن های عوام فریبان را بگیریم یک قدم به جلو برمیداشتیم. آنچه باعث پیشرفت فساد وتباهی دراین کشور است همین داستان شعار است . بیاییم یکسال نسخه شعار را از تمام شئون سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی حذف کنیم تا شاید به یک نتیجه مثبت برسیم.
در واقع اجازه ندهیم نه شعار سازی کنند و نه از تریبون ها پخشش کنند. باید بگوییم شعار ممنوع، بگوییم شعار حرام است . اصلا مراجع تقلید با نفوذی که دارند و سکوت اختیار کرده اند یک فتوا بدهند که شعار دادن و عمل نکردن حرام است، خیانت در حق ملت است و در حکم محاربه با امام زمان است!
امروز کارها از سلام و تعارف گذشته و نیازمند عملگرایی هستیم. هر روز شخصی می آید و یک شعار تازه میدهد و چند صباحی مردم را منتظر نگه میدارد و بدون ارایه کارنامه و بدون بازخواست، طرفی را میگیرد و میرود . همین مجلس شورای اسلامی که حالا باید یازدهمین دوره اش را به نظاره بنشینیم تا کنون چه پاسخی به ملت داده است؟ چه قدم مثبتی برای معیشت مردم برداشته است؟ کدام گره صنعت و اشتغال بدست این افراد باز شده است؟
جز اینکه با رای مردم وکیلالدوله شده اند و بعد از چهار سال بی حاصل در پاسخ به انتظارات ملت می گویند، اشتباه در انتخاب آدم ها عاقبتش همین است! از کجا معلوم مردم در این انتخابات پیش رو باز هم اشتباه انتخاب نکنند؟ این بصیرت انتخاباتی باید از کجا بیایید؟ از یک هفته کاغذ چسبانی به در و دیوار شهر؟ انتخاب یعنی هرکسی خوشتیپ تر بود ،خوش عکس تر بود به همان رای بدهیم؟ اصلا این افراد که نامزد می شوند از کجا پیدایشان می شود؟ از کدام دستگاه توصیه دارند که شغل نمایندگی را انتخاب کنند؟
در دولت یازدهم و دوازدهم هرچه بازنشسته بود وزیر شد و آقایان وزرای بازنشسته هم هرچه بازنشسته در چنته داشتند گزینه مدیرکلی و استانداری ها کردند. بعد گروهی آمدندروی لج ولج بازی، قانونی را وسط کشیدند و گفتند بازنشسته ها باید بروند و جوانان بیاییند. انتخاب بازنشسته ها یک آسیب بود و انتخاب جوانان بدون تجربه یک آسیب دیگر. وقتی صف نماینده ها از صف مدیران اجرایی استانها جداست، وقتی بازنشسته ها مشاور مدیران اجرایی جوان نیستند، وقتی هر کسی هرکاری از روی سلیقه انجام داد، نظام دچار مشکل می شود و کارها معطل می ماند.
مدیران اجرایی هر روز می گویند اعتبار نداریم و آقای نماینده با حوزه راه سازی هماهنگ نیست و دنبال کسب اعتبار آزاد راه هم نمی رود. در حوزه راه و شهرسازی همین استان خودمان مدیرکل بازنشسته بدون ریالی اعتبار منصوب می کنند و بعد اعتراض می کنند کاری نکرده و بازنشسته است، جوانان را سرپرست می کنند و چند ماهی بدون اختیار و اعتبار بی خیال امور می شود تا کارها بیش از اندازه معطل بماند و اگر سرمایه گذاری هم خواست وارد گود شود با اختیارات یک سرپرست قادر نیست ریسک کند و کارهای اصولی انجام دهد و پشیمان می شود.
باید به فکر ملت بود این پروژه نداریم و اعتبار نمی دهند و اختلاس ها بسیاری را خسته کرده، باید به فکر چاره بود واین گره را گشود . این گره نه با دندان که با دست باز می شود اگر به آینده کشور و فرزندان خود نگاهی پر مهر داشته باشیم.
شعار محوری آنانکه وارد عرصه انتخابات میشوند «تغییرات» است؛ به ویژه در بخش های اقتصادی که عمده گرفتاری های موجود را برای ملت ایجاد کرده است. معلوم نیست «اهالی احساس تکلیف کرده» با چه برنامهای و کدام قدرت اجرایی قادرند مقابل مافیای قدرت و قاچاق ایستادگی کنند؟ مافیایی که مانع از ایجاد تغییرات در کشور و نظام قانونگذاری شده است.
اما وقتی آدم ها پشت تریبون قرار می گیرند،قدرت بیان شعارهایشان دو چندان میشود. تا امروز کسی سر جای خودش نبوده و اوضاع و احوال ملت حکایت از موج بیتدبیریها دارد. بی تدبیری هایی که شرایط را اینگونه رقم زده است. ایجاد نظم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اولویت اصلی اداره یک کشور است، اما نگاه بخشی و خصوصا قومی (برتری طلبی نژادی) یکی از جمله چالشها فراروی ایجاد نظم در جامعه است.
متاسفانه تکرویهای سیاسیون و گسترش فساد ناشی از رانت سبب ساز بروز بسیاری از مشکلات فعلی در کشور شده است و حالا حلقه های فشار بر ملت هر روز تنگ تر می شود.باعث تأسف است که فعالان سیاسی آن چنان نظم اقتصادی را برهم زده اند که مجالی برای ادامه مسیر نیست. در واقع ما ماندهایم و انزوای ناشی از حرکت های غلط سیاسی در عرصه های بین المللی. این باعث شده ندانیمبا شعار های کهنه و قدیمی چه کنیم و ندانیم معیشت ملت را در این انزوای اقتصادی چگونه بهبود بخشیم.
حالا نوبت به مجلس یازدهم رسیده است، نبود احزاب برای پیگیری حقوق ملت و سازماندهی اعتراضات، گاه سبب ساز بروز خشونتهای خیابانی میشود اما اگر «احزاب» به معنای واقعی آن وجود داشتند و حقوق ملت را از قدرت مطالبه می کردند و با تربیت کادر حزبی طریق درست مطالبات را می جستند نباید امروز با کوهی از مطالبات انباشته شده مواجه می بودیم.
تربیت کادر حزبی یک ضرورت است تا با معرفی آنان در قالب چهره های جدید و کارآمد مانع از تکرار چهره های تکراری باشیم. تا نیروی جوان و تازه نفس مدیر روزهای بحران کشور باشد.اما وقتی به روند ثبت نام نامزدهای انتخاباتی نگاه می کنیم متاسف می شویم؛ بعضی بیهدف و شاید برای آزمون بخت خویش به این معرکه قدم می گذارد . این در حالی است که برای مجلس به مردانی از جنس فولاد نیاز داریم، ناخدایان دریا دیده ای که از موج های بلند و بحران های پیش روز نمی هراسند .
در این داستان و برای نماینده شدن ما یک فرصت ۴ ساله داریم که بهتر است با آزمون و خطا به آن ورود نکنیم، اگر قرار باشد افراد مبتدی و غیر مطلع وارد مجلس شوند و دو سال اول را صرف شناخت مسائل کنند و دو سال دوم را به فکر ورود به آزمون ۴ ساله دوم مجلس باشند و قوانین اصلاح نشود امور ملت به نحو احسن ساماندهی نخواهد شد. ما بر این باوریم که برای مجلس باید افرادی از جنس فولاد آبدیده انتخاب شوند و این افراد باید در میدان انتخاب خود را در معرض رای ملت قرار دهند و با ورود به مجلس وکیل نه که خادم ملت باشند و از پا نیفتند و امور را با قاطعیت و تانهایت پیگیری کنند.
تجربه بروز انقلاب در کشورهای مختلف جهان برای بسیاری ملت ها اتفاق افتاده است. این دگرگونیها اگر با سازماندهی فرهنگی و پرهیز از هیجانهای لحظهای همراه نباشد به نتیجه نهایی نخواهد رسید که هیچ از اواسط مسیر دچار اختلال نیز خواهد شد و شکست آن شکست هویت ها، انگیزه ها و اعتقادات فردی و اجتماعی خواهد بود.
ما برآنیم تا با حفظ و تقویت انگیزه و اعتقادات فردی و اجتماعی مانعی بر سر راه فروپاشی اجتماعی، اعتقادی و هویتی باشیم.فروپاشی که عامل و محرک اصلی آن امور معیشتی حول محور اقتصاد یک ملت است و باید در رفع این تنگناها گوشش کرد.