پای صحبتهای جمالی جانباز 70 درصد و نویسنده کتابهای دفاع مقدس؛
یکپارچگی نیروهای ما باعث پیروزی شد/ هدف الهی ما را در جنگ به سربلندی و افتخار نائل کرد
اسماعیل جمالی جانباز 70 درصد شیمیایی جنگ است، سال 1360، با گذشت چند ماه از جنگ، وارد جبههها شد و با گذراندن یک دوره فشرده آموزشی، خودش را به منطقه سومار در غرب رساند.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری شیرازه، به مناسبت هفته دفاع مقدس به سراغ یکی از جانبازان ۷۰ درصد این دوران رفتیم، نامش اسماعیل جمالی است و بی شک آنان که اهل کتاب و کتابخوانی و مرور اتفاقات هشت سال جنگ تحمیلی هستند سرگذشت وی را در کتاب چشمهای خردلی خواندهاند، کتابی که نام آن برگرفته از ماده شیمیایی خردل است که بعثی ها در زمان جنگ بارها از آن استفاده کرده و تعداد بسیاری از هموطنان و رزمندگان ما را به شهادت رسانده یا دچار آسیبهای جبران ناپذیری کردند یکی از این افراد، اسماعیل نویسنده کتابهای دفاع مقدس است.
کسی که معتقد است برای نوشتن از جنگ می بایست از خودش و خاطراتی که برایش رقم خورده آغاز می کرد تا برای مخاطبان باورپذیرتر باشد.
اسماعیل جمالی می گوید: ۲۰ فروردین ماه ۱۳۴۳ در روستای نوجین از توابع فراشبند که اکنون تبدیل به شهر شده است به دنیا آمدم، دوران ابتدایی را در روستای نوجین و در تنها مدرسه این روستا آغاز کردم مدرسه ای که سه معلم بیشتر نداشت و معمولاً یکی از آنان در مدرسه حضور داشت، پس از آن برای ادامه تحصیل دو مشکل سد راهم وجود داشت یکی اینکه مدرسه ای نبود که تحصیلاتم را ادامه دهم و دوم به لحاظ مالی توان کافی برای رفتن به شهر را نداشتیم به همین خاطر من و دو تن از دوستانم تصمیم گرفتیم به شهر رفته هم درس بخوانیم و هم کار کنیم تا راه درآمدی داشته باشیم برای ادامه تحصیل، از همین رو در زمان قبل از انقلاب و بحبوحه درگیری ها، برای ادامه تحصیل و کسب درآمد با دو تن از دوستانم به شیراز آمدیم.
جمالی ادامه داد: علاوه بر درس و کار در راهپیمایی ها و گردهمایی های انقلابیون نیز شرکت میکردیم به همین خاطر زمانی که از شهر به روستا باز می گشتیم اخبار و اتفاقات را از شیراز به روستا منتقل کرده تا مردم روستای ما نیز مطلع شوند.
وی افزود: راهپیمایی و تظاهرات و اعتراضات مردم و مقاومت انقلابیون ادامه داشت تا اینکه با همت هم وطنان و به رهبری امام خمینی (ره) انقلاب به پیروزی رسید، اما هنوز طعم شیرین این شادی در کام مردم بود که ماجرای خوانین فارس اتفاق افتاد که نقطه آغاز آن هم از منطقه ما و نوجین شکل گرفت، در این ماجرا تعدادی مجروح و شهید شدند که از جمله این شهدا اسفندیار پناهی از اهالی روستای نوجین بود.
این نویسنده دفاع مقدس ادامه داد: ماجرای خوانین هم که با تلاش نیروهای انقلابی به پایان رسید بلافاصله جنگ تحمیلی آغاز شد به همین خاطر از روستای ما در مرحله اول ۲۱ نفر به جبهه اعزام شدند و من هم که آن زمان ۱۷ سال داشتم هفتمین نفری بودم که ثبت نام کردم و در سال ۱۳۶۰ عازم جبهه های جنگ شدم.
جمالی می گوید: در ابتدای جنگ که گروهان و گردان وجود نداشت و به اصطلاح جنگ نامنظم بود و هنوز جبهه ها شکل و شمایل منظمی به خود نگرفته بودند بنده حضور داشتم و در عملیاتهای مختلف ازجمله والفجر مقدماتی والفجر ۱،بدر، خیبر، کربلای ۱۰ و... شرکت کردم و به نوعی در زمان جنگ از مرز بازرگان تا دهنه خلیج فارس را تجربه کردم تا این که در عملیات والفجر ۸ دشمن با زدن شیمیایی باعث مجروح و کشته شدن افراد زیادی شد و من نیز در همان عملیات از ناحیه چشم و گوش دچار حادثه شدم، این عملیات یکی از مواردی بود که تلفات شیمیایی بسیاری داشت.
جمالی با بیان اینکه جنگ با تمام بدی هایش قانون دارد گفت: اما بعثی ها از قانون جنگ هم عدول کرده و از سلاح شیمیایی استفاده کردند که این یک نبرد نابرابر بود.
وی اضافه کرد: دولتهای غربی که این مواد و سلاحهای شیمیایی را ساخته و در اختیار عراق قرار داده بودند پس از استفاده از آن می بایست به دنبال یادگیری راه درمانش باشند پس مجروحان شیمیایی را می پذیرفتند، ایران هم از همین فرصت استفاده کرده و مجروحان شیمیایی را برای مداوا به کشورهای اروپایی از جمله آلمان، بلژیک، هلند و انگلستان فرستاد تا علاوه بر درمان رزمندگان، به دنیا ثابت کند عراق قانون جنگ را رعایت نکرده و از سلاح مرگبار شیمیایی استفاده نموده است.
او عنوان کرد: در همین راستا در سال ۱۳۶۵ ایران تعداد ۳۷ نفر مجروح را به صورت اورژانسی به اروپا فرستاد که تعدادی را به آلمان تعدادی را به بلژیک و هلند و عده ای را نیز به انگلیس فرستادند که به دلیل وضعیت حادی که ما داشتیم کسی ما را نپذیرفت و در نتیجه به اسپانیا اعزام شدیم.
این جانباز شیمیایی از روزهای دور از وطن سخن میگوید: بنده به مدت چهار ماه و نیم در کشور اسپانیا تحت درمان قرار گرفتم که از این فرصت برای تبلیغ نظام جمهوری اسلامی هم استفاده می کردم، پس از بیش از ۴ ماه برای ادامه درمان به آلمان غربی اعزام شده و مدت چهار ماه هم در این کشور بودیم.
وی با بیان اینکه در این کشور نیز بیکار ننشسته و به تبلیغ انقلاب و اسلام مشغول بودم که بسیار هم موثر واقع شده بود،گفت: تا اینکه پس از ۹ ماه به ایران برگشتم اما چون هنوز زیرساخت های درمان شیمیایی در کشور شکل نگرفته بود دوران سختی را گذراندم و پس از شش ماه مجدد به انگلستان اعزام شدم اما بیش از یک ماه به خاطر شرایط سخت موجود دوام نیاورده به ایران بازگشتم.
نویسنده کتاب لاله های تنگاب میگوید: پس از بازگشت به وطن، بیکار و در خانه ماندن را جایز ندانسته و به عنوان فرمانده حوزه مقاومت نوجین در راستای اعزام نیروها و حمایت رزمندگان به فعالیت مشغول شدم و از سال ۱۳۶۶ تا ۷۶ در نوجین مسئولیتهای مختلفی بر عهده من گذاشته شد تا این که با گذشت زمان، وضعیت جسمی من نیز بدتر شد و نیاز به پزشک متخصص همچنین منطقه خوش آب و هوا تر داشتم به همین خاطر از فراشبند به فیروزآباد نقل مکان کردیم.
جمالی افزود: در فیروزآباد نیز در مدت ۱۰ سالی که ساکن بودیم همواره به فعالیت های مختلف مشغول شدم اما به ناچار به شیراز آمدم تا به پزشکان متخصص نزدیکتر باشم و اکنون ۱۰ سال است در این شهر ساکن هستیم.
وی با بیان اینکه پس از ورودش به شیراز، هفت سال در خدمت آموزش و پرورش بوده است، در خصوص ماجرای نویسندگی خود نیز چنین گفت: جسته و گریخته خاطراتی را یادداشت کرده بودم، تا اینکه در سال ۱۳۸۷ به عنوان نماینده جانبازان شیمیایی به هلند اعزام شدم تا در خصوص منع سلاحهای شیمیایی صحبت کنم پس از آن به بلژیک رفتم، در این کشور منطقهای بود که در زمان جنگ جهانی اول و دوم همانند آبادان و شلمچه مورد حمله قرار گرفته و برای مردم آن منطقه مقدس بود، کتابخانهای در این شهر بود که اتفاقات و خاطرات جنگ جهانی را توسط نیروهایحاضر در جنگ مکتوب کرده بود.
او عنوان کرد: اینجا بود که افسوس خوردم که چرا جنگ ما با این گستردگی و دفاع جانانه رزمندگان، کمتر مورد توجه حوزه فرهنگ و نویسندگی قرار گرفته،به همین دلیل از بازگشت به ایران شروع به جمع آوری و مکتوب کردن خاطرات جنگ کرده و سرنوشت خودم را در قالب کتابی به نام چشمهای خردلی مکتوب کردم که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته است.
جمالی گفت: پس از آن تصمیم گرفتم بخشی از نوشتههایم را به زنانی اختصاص دهم که دوش به دوش مردان در جنگ از رزمندگان حمایت کرده و نقش موثری در جنگ ایفا کردند و نام آن را «هم پا» گذاشتم.
وی به کتابهای دیگری همچون لاله تنگاب، زندگی نامه شهید اسفندیار پناهی که در جنگ خوانین کشته شد، پنج یار دبستانی و پسران حوا اشاره کرد و گفت: کتاب قاب فیروزه هم به نقش بانوان در دفاع مقدس اشاره دارد که سال گذشته در تهران به عنوان اثر برتر در حوزه دفاع مقدس برگزیده شد.
جمالی افزود: همچنین «فرمانده نگران» و «زندگینامه داستانی شهید غلامی» شهید مدافع حرم از جمله آثاری است که در حوزه دفاع مقدس نوشته و دو مورد آخر آماده چاپ است.
این نویسنده جانباز در خصوص خاطرهای از جنگ تحمیلی ابراز داشت: بهتر است به جای خاطره، مطلبی را عنوان کنم که شاید در جنگ اصلیترین دلیل پیروزی ما بوده است.
جمالی عنوان کرد: در جنگی که تمام دنیا مقابل ایران بودند و رزمندگان ما با کمترین امکانات دفاع میکردند به این خاطر به پیروزی منجر شد که همه یکی بودند و مهمتر اینکه فرماندهان در جلو صف و نیروهای دیگر پشت سرشان یکدل و همراه نقش خود را ایفا میکردند از طرفی نیز هدفها، لباسها و خوراک ها همه یکی بود و مقام و موقعیت و پست باعث برتری افراد نمی شد، در چنین شرایطی بود که با وجود تجهیزات اندک نظامی دنیا به این باور رسید که یکپارچگی نیروهای ما باعث پیروزی شد و هدف الهی ما را در جنگ به سربلندی و افتخار نائل کرد./
انتهای پیام/
نظرات بینندگان