به مناسبت روزجهانی ناشنوایان؛
سرنوشتی که با سکوت گره خورده/ 2 درصد جمعیت ایران را ناشنوایان تشکیل میدهند
زندگی که با سکوت گره خورده و سرونشت و لحظه های این افراد را تکراری تر از تکرار می کند، در این میان آنچه مسلم است کم کاری و حتی بی توجهی مدیران ارشد کشوری و استانی باعث شده این جمعیت 2 درصدی نادیده گرفته شوند.
به گزارش اجتماعی شیرازه، سال گذشته بایکی از دوستانم به منزل بانویی رفتیم که دو فرزند معلول داشت که یکی نا شنوا بود و دیگری معلولیت جسمی داشت وبر روی ویلچر روزگار را سپری میکرد.
وارد حیاط منزل که شدیم ریحانه 18 ساله که ناشنوا بود تا چشمش به ما افتاد پا به فرار گذاشت و به داخل اتاقش رفت و در را بر روی خود بست.
اول از این رفتار او کمی ناراحت شدم و فکر کردم از حضور ما معذب است ودوست ندارد به آنها کمک کنیم (برای حمایت مالی به منزل آنها رفته بودیم) اما کمی که گذشت دوستم از او اجازه گرفت و وارد اتاقش شد و با زبان اشاره که مخصوص ناشنوایان است بااو صحبت کرد.
تا آن زمان نمیدانستم مریم زبان اشاره هم می داند چون نه دراطرافیانش نه در محل کار فرد ناشنوایی نبود که او را مجبور به آموختن این زبان کرده باشد.
دلیل تسلطش به این نوع گفتگورا که پرسیدم گفت: اگر حرف های مادر ریحانه را بشنوی متوجه میشوی چرا من زبان اشاره را آموخته ام.
مادر ریحانه و رعنا پس ازآوردن چای نگاه خسته وغمباری به رعنا کرد و گفت: شرایط این دخترم با وجود ویلچر نشین بودن بهتر از ریحانه است چون توانسته با معلولیتش کنار بیاید اما ریحانه که تا سن هفت سالگی رفتار عادی و خوبی داشت از دوران مدرسه به بعد تغییر کرد و به سختی با غریبه ترها ارتباط برقرار می کند.
اوگفت: ریحانه تا سن مدرسه عادی بود و با اینکه نمیشنید اما تمام آنچه لازم بود را درک میکرد، تا حدی که برخی کارهای بیرون از خانه مثل خرید از سوپر مارکت را به او میسپردم تا بهانهای باشد برای اینکه خودش را بپذیرد ودر جامعه رفت وآمد داشته باشد تا اینکه به سن مدرسه رسید و با اینکه هوشش طبیعی بود اما اجازه نداند در مدرسه عادی درس بخواند و گفتند باید او را به مدرسه استثنایی ببرید.
چون در مدرسه استثنایی کودکانی با معلولیت های بسیار حضور داشتند همین شد بهانه ای برای اینکه همسایه ها و کودکان کوچه او را مسخره کنند هر روز اذیتش میکردند و او را دست میانداختند، ازآن به بعد همه چیز تغییر کرد و ریحانه گوشه گیرو منزوی شد وبا تلاش بسیارما فقط تا سوم راهنمایی درس خواند.
چون معتقد بود در کوچه و خیابان کسی بلد نیست با آنها صحبت کند به همین خاطر فکر میکنند ما ناشنوایان درکی از محیط اطراف خود نداریم غریبهها به چشم ترحم یا دست انداختن به مانگاه می کنند.
معلولیت جسمی درنتیجه ناآگاهی جامعه به معلولیت اجتماعی منجر می شود
حرف های مادر رعنا و ریحانه که تمام شد به این فکر کردم که این اولینبار نیست که معلولیت جسمی افراد دارای معلولیت در نتیجه ناآگاهی جامعه به معلولیت اجتماعی آنها نیز منجر میشود و سرنوشتشان را دستخوش تحولات ناخوشایند میکند.
مریم پس از صحبت های این مادر گفت: بیش از سه سال است این خانواده را می شناسم و حرفهای مادراین دختر باعث شد که ترغیب شوم زبان اشاره را یاد بگیرم، تا من هم یکی ازهزاران انسانی نباشم که به دلیل ناآگاهی از شرایط ناشنوایان و ضعف خودم بااین گونه افرا نتوانم ارتباط برقرار کنم.
دوستم ادامه داد: افراد ناشنوا بهدلیل نوع معلولیتشان و به این دلیل که گفتگو با آنها از کانال زبان اشاره صورت میگیرد و اغلب مردم آن را بلد نیستند بیش از سایر گروهها مورد استهزا و نادیده گرفته شدن قرار میگیرند چون بیشتر مردم به علت عدم توانایی در برقراری ارتباط با ناشنوایان گمان میکنند آنها درکی از محیط پیرامون خود ندارند، در حالی که چنین نیست وبرخی ازاین افراد اگر به آنهاتوجه شود میتوانند تبدیلبه نوابغ شوند.
مریم درست می گفت، این رفتارهای اشتباه صرفِ طیف خاصی از جامعه نیست و متأسفانه در میان افراد تحصیلکرده و حتی دارندگان جایگاههای اجتماعی بالا نیز مصداق دارد و درد گاهی آنقدر عمیق است که بسیاری از مدیران حتی بیآنکه متوجه شوند ضربات عمیقی را بر پیکره روح و روان معلولان بهویژه ناشنوایان وارد میکنند و با این تصور که به دادخواهی این جامعه مظلوم برخاستهاند از آنان توقع رشد و بالندگی نیز دارند
یکی از جفاهایی که در حق این طیف میشود و هیچگاه درمدیریت شهری و شهرسازی دیده نشده است، توجه به زیرساخت های شهری، به ویژه در مترو و اتوبوس های شهری است که باعث می شود ناشنوایان در مسیر یابی های خود دچار مشکلات فراوان شوند، یا در بانکها ومحیط هایی که نوبت دهی به صورت صوتی انجام می شود گاهی مشکلاتی را برای ناشنوایان به وجود می آورد و زندگی روزمره آنان رابا مشکلاتی مواجه می کند.
زندگی که با سکوت گره خورده و سرونشت و لحظه های این افراد را تکراری تر از تکرار می کند، در این میان آنچه مسلم است کم کاری و حتی بی توجهی مدیران ارشد کشوری واستانی باعث شده این جمعیت 2 درصدی نادیده گرفته شوند.
اگر چه در ایران مطالعات زیادی روی ناشنوایان انجام نشده و اطلاعات موثقی از وضعیت آنها در دست نیست اما بر اساس آمار فدراسیون جهانی ناشنوایان، از جمعیت ۷۲میلیونی ناشنوایان جهان فقط ۳درصد آموزشهای زبان اشاره و زبان مادری را فرا میگیرند.
حدود2 درصد از جمعیت ایران را ناشنوایان تشکیل میدهند و ناشنوایان 14 درصد از جمعیت معلولان کشور هستند، بااینحال علیرغم مشاهده پیشرفت در زمینههای مختلف علمی و تکنولوژی، متأسفانه سیستم آموزشی برای اقلیت ناشنوایان هنوز به شکل سنتی و قدیمی اداره می شود و دانشگاهها هنوز برای برقراری رابطه بین استاد و دانشجوی ناشنوا تمهیدی نیاندیشیدهاند.
مدارس همچنان از پذیرش دانشآموزان دارای اختلالات شنوایی درماندهاند و تا جای ممکن زیر بار آن نمیروند حتی اگر به قیمت رفتن کودکی با هوش طبیعی به مدارس استثنایی تمام شود
انتهای پیام/س
وارد حیاط منزل که شدیم ریحانه 18 ساله که ناشنوا بود تا چشمش به ما افتاد پا به فرار گذاشت و به داخل اتاقش رفت و در را بر روی خود بست.
اول از این رفتار او کمی ناراحت شدم و فکر کردم از حضور ما معذب است ودوست ندارد به آنها کمک کنیم (برای حمایت مالی به منزل آنها رفته بودیم) اما کمی که گذشت دوستم از او اجازه گرفت و وارد اتاقش شد و با زبان اشاره که مخصوص ناشنوایان است بااو صحبت کرد.
تا آن زمان نمیدانستم مریم زبان اشاره هم می داند چون نه دراطرافیانش نه در محل کار فرد ناشنوایی نبود که او را مجبور به آموختن این زبان کرده باشد.
دلیل تسلطش به این نوع گفتگورا که پرسیدم گفت: اگر حرف های مادر ریحانه را بشنوی متوجه میشوی چرا من زبان اشاره را آموخته ام.
مادر ریحانه و رعنا پس ازآوردن چای نگاه خسته وغمباری به رعنا کرد و گفت: شرایط این دخترم با وجود ویلچر نشین بودن بهتر از ریحانه است چون توانسته با معلولیتش کنار بیاید اما ریحانه که تا سن هفت سالگی رفتار عادی و خوبی داشت از دوران مدرسه به بعد تغییر کرد و به سختی با غریبه ترها ارتباط برقرار می کند.
اوگفت: ریحانه تا سن مدرسه عادی بود و با اینکه نمیشنید اما تمام آنچه لازم بود را درک میکرد، تا حدی که برخی کارهای بیرون از خانه مثل خرید از سوپر مارکت را به او میسپردم تا بهانهای باشد برای اینکه خودش را بپذیرد ودر جامعه رفت وآمد داشته باشد تا اینکه به سن مدرسه رسید و با اینکه هوشش طبیعی بود اما اجازه نداند در مدرسه عادی درس بخواند و گفتند باید او را به مدرسه استثنایی ببرید.
چون در مدرسه استثنایی کودکانی با معلولیت های بسیار حضور داشتند همین شد بهانه ای برای اینکه همسایه ها و کودکان کوچه او را مسخره کنند هر روز اذیتش میکردند و او را دست میانداختند، ازآن به بعد همه چیز تغییر کرد و ریحانه گوشه گیرو منزوی شد وبا تلاش بسیارما فقط تا سوم راهنمایی درس خواند.
چون معتقد بود در کوچه و خیابان کسی بلد نیست با آنها صحبت کند به همین خاطر فکر میکنند ما ناشنوایان درکی از محیط اطراف خود نداریم غریبهها به چشم ترحم یا دست انداختن به مانگاه می کنند.
معلولیت جسمی درنتیجه ناآگاهی جامعه به معلولیت اجتماعی منجر می شود
حرف های مادر رعنا و ریحانه که تمام شد به این فکر کردم که این اولینبار نیست که معلولیت جسمی افراد دارای معلولیت در نتیجه ناآگاهی جامعه به معلولیت اجتماعی آنها نیز منجر میشود و سرنوشتشان را دستخوش تحولات ناخوشایند میکند.
مریم پس از صحبت های این مادر گفت: بیش از سه سال است این خانواده را می شناسم و حرفهای مادراین دختر باعث شد که ترغیب شوم زبان اشاره را یاد بگیرم، تا من هم یکی ازهزاران انسانی نباشم که به دلیل ناآگاهی از شرایط ناشنوایان و ضعف خودم بااین گونه افرا نتوانم ارتباط برقرار کنم.
دوستم ادامه داد: افراد ناشنوا بهدلیل نوع معلولیتشان و به این دلیل که گفتگو با آنها از کانال زبان اشاره صورت میگیرد و اغلب مردم آن را بلد نیستند بیش از سایر گروهها مورد استهزا و نادیده گرفته شدن قرار میگیرند چون بیشتر مردم به علت عدم توانایی در برقراری ارتباط با ناشنوایان گمان میکنند آنها درکی از محیط پیرامون خود ندارند، در حالی که چنین نیست وبرخی ازاین افراد اگر به آنهاتوجه شود میتوانند تبدیلبه نوابغ شوند.
مریم درست می گفت، این رفتارهای اشتباه صرفِ طیف خاصی از جامعه نیست و متأسفانه در میان افراد تحصیلکرده و حتی دارندگان جایگاههای اجتماعی بالا نیز مصداق دارد و درد گاهی آنقدر عمیق است که بسیاری از مدیران حتی بیآنکه متوجه شوند ضربات عمیقی را بر پیکره روح و روان معلولان بهویژه ناشنوایان وارد میکنند و با این تصور که به دادخواهی این جامعه مظلوم برخاستهاند از آنان توقع رشد و بالندگی نیز دارند
یکی از جفاهایی که در حق این طیف میشود و هیچگاه درمدیریت شهری و شهرسازی دیده نشده است، توجه به زیرساخت های شهری، به ویژه در مترو و اتوبوس های شهری است که باعث می شود ناشنوایان در مسیر یابی های خود دچار مشکلات فراوان شوند، یا در بانکها ومحیط هایی که نوبت دهی به صورت صوتی انجام می شود گاهی مشکلاتی را برای ناشنوایان به وجود می آورد و زندگی روزمره آنان رابا مشکلاتی مواجه می کند.
زندگی که با سکوت گره خورده و سرونشت و لحظه های این افراد را تکراری تر از تکرار می کند، در این میان آنچه مسلم است کم کاری و حتی بی توجهی مدیران ارشد کشوری واستانی باعث شده این جمعیت 2 درصدی نادیده گرفته شوند.
اگر چه در ایران مطالعات زیادی روی ناشنوایان انجام نشده و اطلاعات موثقی از وضعیت آنها در دست نیست اما بر اساس آمار فدراسیون جهانی ناشنوایان، از جمعیت ۷۲میلیونی ناشنوایان جهان فقط ۳درصد آموزشهای زبان اشاره و زبان مادری را فرا میگیرند.
حدود2 درصد از جمعیت ایران را ناشنوایان تشکیل میدهند و ناشنوایان 14 درصد از جمعیت معلولان کشور هستند، بااینحال علیرغم مشاهده پیشرفت در زمینههای مختلف علمی و تکنولوژی، متأسفانه سیستم آموزشی برای اقلیت ناشنوایان هنوز به شکل سنتی و قدیمی اداره می شود و دانشگاهها هنوز برای برقراری رابطه بین استاد و دانشجوی ناشنوا تمهیدی نیاندیشیدهاند.
مدارس همچنان از پذیرش دانشآموزان دارای اختلالات شنوایی درماندهاند و تا جای ممکن زیر بار آن نمیروند حتی اگر به قیمت رفتن کودکی با هوش طبیعی به مدارس استثنایی تمام شود
نیروی ناشنوا یا کمشنوا هنوز برای بسیاری از کار فرمایان به معنای نیروی ناکارآمد است و تأسف عمیق اینجاست که هنوز هیچ مرجعی خود را مسئول فرهنگسازی، رفع نگاههای تبعیضآمیز و جا انداختن شخصیت انسانی ناشنوایان نمیداند.
درپایان اشاره به این نکته ضروری است که بی توجهی به قشر ناشنوا نه تنها درمدیریت شهریو سیستم آموزشی بیداد می کند بلکه میتوان از سازمان صدا و سیما بهعنوان بزرگترین نهاد پایمال کننده حقوق افراد ناشنوا یاد کرد چراکه این سازمان بهعنوان رسانه ملی میتواند نقش مهمی در فرهنگسازی داشته باشد و با کار روی سوژههای مختلف، جامعه را نسبت به تکریم معلولان ترغیب کند اما متأسفانه عکس این اتفاق رخ داده و به جز چند برنامه محدود، حتی از زیرنویس کردن و استفاده از مترجم زبان اشاره نیز امتناع میشود.
سخن آخر اینکه:
امید است در دولت جدید که با شعار عدالت اجتماعی بر روی کارآمده است به قشر معلولان به ویژه ناشنوایان توجه بیشتری شود و نقایص موجود در جامعه مرتفع گردد تا نجوای سکوت از دنیای ناشنوایان رخت بربندد ورنگ تازه ای به دنیای آنان ببخشد.
انتهای پیام/س
نظرات بینندگان