پنجشنبه های شهدایی شیرازه:
سردار بی سر، نغمه هایش جاری است
مداح و شاعر هم که بود، می گفت: من شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و امام حسین (ع) بی سر .
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه،دیوارهای سفید تا مدینه همراهی ات می كند ، اگرچه مسجد كوچكی در دل محله قدیمی است ، اما دریای دلی را در خود جای داده كه شیرازی ها به وجودش افتخار می كنند.
خبرنگار شیرازه این بار رفت سراغ شهیدی که وصیت کرده بود مرا در قبری که در کتابخانه مسجد المهدی آماده کرده ام، دفن کنید.
شهید شیرعلی سلطانی سال 1327هجری شمسی در خانواده ای متدین در محله كوشك قوامی شیراز بدنیا آمد تحصیلات خود را ازهمان مكتب خانه شروع كرد تا كلاس ششم ابتدایی درس را ادامه داد و سپس به علت شورعلاقه بسیاری كه به معارف اسلامی داشت در یكی از مدارس حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت .
عاشق حسین بود ، خادم ابوالفضل و سرباز امام زمان ، مسجدش را المهدی نام گذاشت و در مقامش سرود : كیست مهدی بزم ایمان را سراج،
در دل این مسجد كوچك ، آرامگاه مرد بزرگی است كه در كنار دیوار خانه خدایش برای خود آرمگاهی بنا كرده بود پیش از شهادت و در پناه آن با معبود و معشوقش راز و نیاز می كرد و آرام می گرفت.
قبرش پایین كتابخانه است ، انگار می دانسته كه در این خانه كوچك میزبان خیلی ها باید باشد ، به حرمت بزرگی آقایش پایین مجلس را انتخاب كرده است.
شهید حاج شیرعلی سلطانی را همه با نام شهید سردار بی سر می شناسند ، انگار پیش از شهادت هم به گونه ای با آقایش مراوده داشته ، هر چه از او طلب كرده پاسخ گرفته است.
شیرعلی ، با مرام و پهلوان مسلك بوده ، اگر چه در آن سالها سن و سالی نداشته اما دیگران حرفش را می خواندند.
شهید شیر علی ، با واسطه آقایش راهش را انتخاب كرد .عشق به حسین وادارش كرد تا لباس سبز سپاه را بپوشد البته به مادرش گفته بود كه در خواب دیده است كه لباس سبزی به وی هدیه شده و شیر علی را سرباز امام زمان خطاب كرده اند و عاقبت عشق به حسین پایش را به جبهه بازكرد.
شهید شیرعلی ، در عملیات فتح بستان ، موج انفجار مجروحش كرد ، تمام بدنش از كار افتاده بود ، وقتی شهدا را جمع می كنند ، وی را در پلاستیك می پیجند و همراه بقیه شهدا به سردخانه تحویل می دهند ، صداها را می شنید اما نمی توانست حرف بزند یا حركتی كند .
در آن حال به امام حسین متوسل می شود به آقایش می گوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم ، پس شرمنده ام نكن.
وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند كیسه ای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است ، كیسه را باز می كنند می بینند هنوز زنده است ، اكسیژن وصل می كنند و به بیمارستان منتقلش می كنند.
شهید سلطانی به یارانش گفت : من از خدایم خواسته ام تا جلو امام حسین شرمنده نشوم ، وقتی شهدا وارد محشر می شوند چگونه سر بر بدن داشته باشم و به حضور امام حسین برسم.
شهید شیرعلی ، در عملیات فتح بستان ، موج انفجار مجروحش كرد ، تمام بدنش از كار افتاده بود ، وقتی شهدا را جمع می كنند ، او را در پلاستیك می پیجند و همراه بقیه شهدا به سردخانه می دهند ، صداها را می شنید اما نمی توانست حرف بزند یا حركتی كند .
سردار بی سر ، می دانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای از جبهه دشمن تن بی سرش را بر زمین جای می گذارد.
پیكر بی سر شهید سلطانی ، دوازدهم فروردین سال 61 در قبری كه با دستان خودش ، دركتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود ، خلوت و پناهش بود ، به خاك سپردند.
شهید شیرعلی به نزدیكانش سفارش كرده بود ، ای همه ی كسانی كه مرا دوست می دارید ، از شما تقاضا دارم هنگامی كه خبر شهادت من به شما رسید ، ناراحت نشوید و مبادا خدای ناكرده از جمهوری اسلامی انتقاد كنید و بگویید همه ی جوان های مردم را به كشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه ی این انقلاب عزیز كرد.
وصیت کرده بود مرا در قبری که در کتابخانه مسجد المهدی آماده کرده ام، دفن کنید.وقتی قبر را دیدند، فهمیدند که کوچک تر از پیکر ایشان است. وقتی چنازه شهید آمد، دیدند سر ندارد.وی برای بدن بی سرش قبر کنده بود. قبر و پیکر چه به هم می آمدند.
دو وصیتنامه جذاب از آن شهید..
1-اي همه ي كساني كه مرا دوست مي داريد ، از شما تقاضا دارم هنگامي كه خبر شهادت من به شما رسيد ، ناراحت نشويد و مبادا خداي ناكرده از جمهوري اسلامي انتقاد بگيريد كه همه ي جوان هاي مردم را به كشتن داد. نه، ما ذليل بوديم خدا ما را به واسطه ي اين انقلاب عزيز كرد...
اي هزاران بار جان ناقابل من فداي اسلام عزيز باد، مبادا اشكال بگيريد كه اگر بالاي سر فرزندانش مي ماند بهتر بود، نه به خدا اين حرف ها غلط محض است. من، زن و فرزندم رابه خدا مي سپارم كه خدا بهترين يار و بهترين مدد كار است و از ساحت مقدسش مي خواهيم كه آن ها را به راه راست هدايت كند. آمين يا رب العالمين.
و از شما مي خواهم به جاي اين فكر ها مشتتان را گره كرده و از ولايت فقيه كه همان اسلام راستين است و از اين انقلاب و از اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين و از خميني كبير اين پير پارسا دفاع نماييد تا خدا شما را در دوعالم ياري كند...."
2-ای همه انسانهایی که در پی سعادت ابدی هستید اگر می خواهید از چنگال گرگهای درنده و سلطه گرنجات پیدا کنید همگی روی به اسلام این آئین نجات بخش روی آورید که فقط اسلام است که با آن می توان بشریت را از همه بد بختیها نجات بخشد به امید آن روز که بشریت آگاه گردد و اسلام عزیز روی آورد. انشالله.........
اشعاری شهید سلطانی......
اي كه سرمستي زصهباي شهيد
از دل و جان بشو آواي شهيد
شمع آسا گرچه ما خود سوختيم
عالم حق را ولي افروختيم
گشته از خون ، سرخ گر دامان ما
ماند ليكن نام جاويدان ما
اي كه مي خواهيد فخر نام ما
بشنويد از جان و دل پيغام ما
تا نپيماييد راه اتحاد
بر شما راه ظفر مسدود باد
پيروي بايد ز آل الله كرد
دست هر دژخيم را كوتاه كرد
روي سلطاني به درگاه حسين
گر شهادت طالبي راه حسين
سخن اخر:
مینویسم تا یادم نرود که تمام اقتدار میهنم را از پرواز شما دارم...
با شهدا بودن سخت نیست، باشهدا ماندن سخت است.
انتهای پیام/ف
نظرات بینندگان