کد خبر: ۳۵۵۳۰
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۵ - ۱۸ شهريور ۱۳۹۱

نقش از رخسار فيروزآباد می رود

سابقه هنر صخره اي در ايران به دوران نوسنگي بازمي گردد اما آنچه اين سرزمين را در ميان ديگر كشورها برجسته مي سازد، گونه اي از هنر صخره‌اي است كه آن را به عنوان نقش برجسته مي شناسيم. آفريدن نقش برجسته بر بستر صخره‌ها در ايران قدمتي چهار هزار ساله دارد.

به گزارش شیرازه روزقبل سایت خبری تحلیلی فیروزآنلاین خبری مبنی بر نابودی آثارباستانی فیروزآبادداد که امروز هم روزنامه مردم سالاری نیز براین خبراهتمام کامل دارد که نقش برجسته‌ها در حقيقت برگ‌هايي از کتاب مصور تاريخ و فرهنگ و هنر ايران هستند که در پس آن انديشه‌هاي فراواني نهفته و تا امروز نه تنهاتمام مفاهيم آنها به درستي آشکار نشده است بلکه در اثر غفلت و سهل‌انگاري مسوولين رو به نابودي مي روند تا گوشه‌اي از هويت تاريخي ايراني هم با آنها نابود شود.از بوته‌هايي که در کتيبه‌هاي بيشاپور روييدند تا محو شدن حجاري‌ها روي آنها و نابود شدن سنگ‌هاي تاريخي.

دوره درخشان هنر حجاري را بايد دوره ساساني دانست. در اين دوره زيبايي، ظرافت، دقت و مهارت هنرمندان ساساني به اوج خود مي رسد. در استان فارس زادگاه ساسانيان، شش نقش در طاق بستان کرمانشاه، نقشي در سلماس آذربايجان غربي و يک نقش در شهر ري قرار داشته که امروزه اثري از اين نقش باقي نمانده است. نقش برجسته‌هايي که در استان فارس قرار دارند، شامل مناطق تنگاب فيروزآباد، نقش رستم، نقش رجب، تنگ چوگان، تنگ قنديل، دارابگرد، برم دلک، گويوم، سرمشهد و سراب بهرام است.

موضوع سنگ نگاره‌هاي ساساني شامل تاج ستاني شاه از اهورامزدا و آناهيتا، پيروزي بر دشمنان، بزرگداشت پادشاه توسط بزرگان دربار، صحنه‌هاي خانوادگي، جنگ سواران و صحنه شکار است. کتيبه نقش برجسته‌ها معمولاً دوزبانه (پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني) بوده و به معرفي شخصيت‌ها مي پردازند. البته کتيبه‌هايي نيز وجود دارند که ارتباطي با موضوع نقش برجسته‌ها ندارند.

از ويژگي‌هاي مهم نقش برجسته‌هاي ساساني توجه به طبيعت گرايي در خلق اندام‌ها، تحرک و لطافت نقش‌ها است. به استثناي ايوان کوچک و بزرگ طاق بستان که در ساخت آن از معماري الهام گرفته شده، بقيه نقش برجسته‌ها در يک کادر مستطيل شکل قاب‌بندي شده‌اند.حضور خدايان در نقش‌ها نيز در واقع براي بيان مشروعيت و نشان دادن شکوه سلطنت است. نمايش پيکره بزرگ شاه در تمامي صحنه‌ها، که گاهي از کادر نقش برجسته بيرون مي زند، تاکيدي بر اهميت و عظمت پادشاه است. تاج ستاني تمثيل پادشاهي و تجليل از پادشاه است و نشانه تاييد ايزدي که به پادشاه قدرت و مشروعيت مي بخشد. اين امر نشان مي‌دهد شاهان ساساني به مفهوم الوهيت و خاستگاه ايزدي دودمان خود مي‌انديشيدند. در اين ميان نقش‌برجسته فيروزآباد، بزرگ‌ترين نقش‌برجسته كشور كه يك دوره هزار ساله از تاريخ ايران باستان در آن به تصوير كشيده شده، به‌دليل فرسايش شديد در حال انهدام است.

نقش‌برجسته فيروزآباد استان فارس در تنگاب و بين قلعه‌دختر و كاخ اردشير اول واقع شده است و صحنه تبادل قدرت بين دو حكومت ايران باستان، يعني اشكانيان و ساسانيان را روايت مي‌كند.

اين نقش‌برجسته به‌عنوان بزرگ‌ترين نقش‌برجسته ايران و نخستين نقش‌برجسته دوره ساساني در ميان 38 نقش‌برجسته ديگر ساساني است و به همين دليل، جايگاه ويژه‌اي دارد؛ اما اكنون اين اثر ارزشمند دچار فرسايش شديد شده و روبه ويراني است.

اين نقش‌برجسته روايتي از پايان حكومت 400 ساله اشكانيان و آغاز حكومت 500 ساله ساسانيان است كه در آن، انواع ابزارهاي جنگي، زينت‌آلات، رداها و لباس‌هاي ساساني و اشكاني به‌نمايش گذاشته شده است. به اين ترتيب به‌جز موضوع انتقال قدرت سياسي، بسياري از آداب فرهنگي و پوشش نظامي دوره‌‌هاي ساساني و اشكاني را به تصوير مي‌كشد.

يك كارشناس مرمت آثار سنگي كه تحقيقي درباره اين اثر انجام داده، معتقد است: روند فرسايش در اين نقش‌برجسته به‌شدت در حال افزايش يافتن است، به‌طوري كه اثر را روبه انهدام برده است.

عليرضا بهره‌مان كه سال گذشته تحقيقاتي را درباره فرسايش اين نقش‌برجسته انجام داد، به ايسنا گفت: پرسش اصلي من در اين بررسي‌ها اين بود كه چرا نقش‌برجسته تنگاب نسبت به نقش‌برجسته‌هاي هم‌دوره خود و حتي نسبت به نقش‌برجسته‌هاي قديمي‌تر، فرسايش بيشتري دارد.

او با اشاره به آزمايش‌هاي دقيق انجام‌شده روي اين اثر، بيان كرد: روند فرسايش در اين نقش‌برجسته به‌شدت در حال افزايش است و اگر آن را ببينيد كاملا مشخص است كه قسمت‌هاي نزديك به سطح زمين تا ارتفاع حدود 5 / 2 متري به‌شكل ورقه‌شده درآمده و در حال از بين رفتن است. وي ادامه داد: در آزمايش‌ها مشخص شد نوع سنگ اين صخره كه نقشي روي آن حكاكي شده، آهكي و رسي است. البته به نظر مي‌رسد خود حجار نيز هنگام كار متوجه اين موضوع شده، ولي شايد به دلايلي مجبور به انجام كار بوده، ولي بررسي اثر نشان مي‌دهد حكاكي نقش‌ها به‌صورت نيمه‌تمام رها شده است. در واقع، مقايسه بخش‌هاي مختلف اثر و تزيينات روي لباس‌ها نشان مي‌دهد كه در دو سمت مختلف نقش، تفاوت‌هايي وجود دارد. تا كنون در تمام بررسي‌هاي قديمي، تصور اين بود كه اين مساله به‌دليل فرسايش سنگ است، ولي اصل قضيه اين است كه حجار كار را ادامه نداده است.

او اظهار كرد: حتي مشخص است كه حجار ابتدا كادري را براي كار خود از پايين صخره انتخاب كرده، اما بعد مجبور شده كه آن را به بخش‌هاي بالاتر صخره منتقل كند و تمام اين تغييرات روي اثر مشخص است.

اين كارشناس مرمت آثار سنگي تاكيد كرد: اين نقش‌برجسته به‌طور دقيق بررسي شده و مطالعات آن، آسيب‌هاي واردشده را مشخص كرده است. به همين دليل بايد به سرعت يك طرح حفاظتي دقيق براي اين اثر در نظر گرفته شود.

انتهای خبر/ص

نظرات بینندگان