ولادت، جراحت و شهادت در رمضان/ خانواده ای با شش رزمنده و سه شهید
این خانواده در مبارزات انقلابی در جهرم نیز حضوری پر رنگ داشته اند، بطوریکه در زمان اعلام حکومت نظامی در جهرم، 4 تن از فرزندان حاج عباس در زندان رژیم شاه بسر می بردند.
حاج عباس پدر شهیدان شبیری عارفی به تمام معنا
حجت الاسلام مهربان از مبارزین انقلابی در جهرم درباره حاج عباس شبیری چنین می گوید: وقتی بخواهیم درباره شهدای خانواده شبیری صحبت کنیم باید اول درباره حاج عباس شبیری صحبت کنیم؛ چرا که ایشان به واسطه تربیت شهیدان شبیری حق زیادی بر گردن جهرم دارد. ما حاج عباس را یک عارف به تمام معنا می شناختیم که خداوند چنین توفیقی به وی داد که توانست چنین فرزندانی را تربیت کند.
سه شهید خانواده شبیری
در میان 6 رزمنده این خانواده، سه تن از آنها یعنی: محمد حسن، محمد باقر و محمد کاظم شبیری به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند.
شهید محمد حسن شبیری هم مفقود الاثر است و او را شهید محسوب کرده اند.
پیکر مطهر شهید محمد باقر شبیری بعد از 24 سال، توسط گروه تفحص برون مرزي شناسایی و در سال 1385 بر روی دستان مردم جهرم تشییع و در امام زاده "بی بی دو خواهران" به خاک سپره می شود. محمد باقر در عملیات والغجر یک در منطقه شرهانی به شهادت رسیده بود.
اما آنچه دلیل نگارش این سطور شد تلاقی زمانی انتشار مطلب با تولد، جراحت و شهادت یک شهید این خانواده با ماه مبارک رمضان است! شهید محمد کاظم شبیری شهیدی که بعنوان تخریبچی در خط مقدم جبهه فعالیت می کرده است.
تولد، مجروحیت و شهادت در رمضان
وی جزو شهیدانی است که زندگی اش عجیب با رمضان عجین شده است. محمدکاظم در ماه مبارک رمضان سال 1346 متولد و در عملیات رمضان به شدت از ناحیه فک، دهان، صورت و دست و پا مجروح و در رمضان سال 1378 به دلیل عوارض شیمیایی به جامانده از حلبچه به شهادت می رسد.
محمد صادق شبیری برادر شهید محمد کاظم با بیان خاطره ای از برادرش چنین می گوید: در جهرم حکومت نظامی بود، خانه ما سر خیابان نزدیک به مخابرات بود که نیروهای شاه روی پشت بام مخابرات که مسلط به خانه ما بود مستقر شده بودند، شهید محمدکاظم می رفت روی پشت بام مدام مأموران شاه را اذیت می کرد تا با آنها درگیر شود؛ به دلیل اینکه 4 نفر از برادرانمان نیز در زندان شاه بازداشت بودند، مادرم از محمد کاظم می خواست که از پشت بام پائین بیاید. ولی محمد کاظم سنگ برداشته بود تا با آن به مأموران شاه بزند که چون من چند سالی از بردارم بزرگتر بودم گوشش را گرفتم و او را از پشت بام پائین آوردم. می خواهم بگویم شهید محمدکاظم دارای چنین روحیه نترسی بود که خیلی از ماها جرأت انجام آنرا نداشتیم. به همین دلیل بزرگتر که شد بعنوان تخریبچی در جبهه فعالیت می کرد و همیشه در تخریب کارهای سخت را به امثال محمد کاظم محول می کردند.
نحوه مجروحیت
دوستان و همرزمان شهید محمد کاظم شبیری در بیان نحوه مجروحیت وی می گویند:
در عملیات رمضان شهید محمد کاظم و مرحوم سرهنگ صابر مأمور به گردان خط شکن بودند که با کمک یکدیگر معبری در میدان مین برای عبور نیروها باز کنند، اما فرمانده گردان به گفته این دو قانع نمی شود تا نیروهایش را از این معبر عبور دهد!
در میدان مین غلط زد تا ثابت کند برای تخریبچی ننگ است مین از دستش در رفته باشد!
شهید محمد کاظم به فرمانده گردان می گوید برای تخریبچی ننگ است اگر مینی در میدان مین مانده باشد. لذا خودش به همراه مرحوم صابر در معبر میدان مین غلت می زنند و گردان هم پشت سر آنها از میدان مین عبور می کنند.
در حین عبور نیروها از میدان مین در عملیات رمضان، بدلیل سر و صدایی که بین نیروها صورت می گیرد عراق متوجه عبور نیروهای ایرانی از این منطقه می شود و کلیه نیروهای گردان را به زیر رگبار می گیرد. بطوریکه همه نیروها زمین گیر و تعداد زیادی نیز زخمی و شهید می شوند.
آرپی چی زن گردان نیز از روی ترس بر روی زمین می خوابد که شهید محمد کاظم آرپی چی را از وی می گیرد و همزمان با شلیک تیربارچی عراقی به سمت وی شلیک می کند که صورت و دست شهید محمد کاظم از ناحیه دست، فک، دهان، شکم و پا به شدت مجروح و سنگر عراقی به همراه تیربارچی منهدم می شود.
رؤیای صادقانه مادر شهید
جالب این جاست که همزمان با مجروحیت شهید محمد کاظم مادر شهید نیز خواب وی را می بیند و در رویایی صادقانه از مجروحیت فرزندش با خبر می شود.
مادر شهید محمد کاظم در این رابطه توضیح می دهد: ماه مبارک رمضان بود، خواب پسرم محمد کاظم را دیدم که دستش در دست عراقی هاست. صورتش را با میله ای داغ می کردند. پسرم را از دست عراقی های کشیدم بیرون و گفتم چرا بچه ام را داغ می کنید، مگر بچه ام چه کار کرده است؟ که محمد کاظم گفت: مادر چرا زود ناراحت می شوی، حضرت ابراهیم را هم در آتش انداختند اما نسوخت، بعد از این خواب فهمیدم که پسرم محمد کاظم یا مجروح شده، یا اسیر شده و یا شهید شده است.
جلال جعفرزادگان همرزم و دوست شهید محمد کاظم درباره این شهید می گوید: از نیروهای ثابت قدم تخریب بود، تخریب جایی است که خطر زیادی دارد و تعارف ندارد. تخریب جای خوشایندی نیست؛ اسیر شدن، مفقود شدن، شهادت و مجروحیت در آن زیاد پیش می آمد. ولی از نیروهای ثابت قدم و مثمر ثمر تخریب بود. بارها مجروح شد اما از جبهه دست بر نمی داشت. با وجود شدت جراحت از ناحیه دست و پا باز هم بعنوان اولین نیرویی بود که در عملیات والفجر1 به جبهه رفت.
روزهای پایانی عمر شهید
محمد صادق شبیری برادر شهید محمد کاظم در بیان
احوالات روزهای پایانی زندگی برادرش بیان می کند: شهید محمد کاظم چون آثار شیمیایی
از حلبچه داشت، روی اعصاب و عملکرد بدنی وی تأثیر گذاشته بود، و در این اواخر
عوارض شیمیایی اعصابش را ضعیف کرده بود. تا اینکه به دکتر مراجعه می کند، دکتر
دارویی به وی داد تا از 24 ساعت فقط دو ساعت آنرا بخواید که تأثیر نداشت، دکتر بعد
از آن دارویش را تغییر داد تا از 24 ساعت فقط 2 ساعت بیدار بماند که باز هم تأثیر
گذار نبود.
محمد کاظم شبیری بالاخره در رمضان سال 1378 بر اثر سانحه رانندگی حین مأموریت، در بیمارستان بقیه الله تهران بستری می شود که در نهایت بدلیل عوارض شیمیای ناشی از حضور در جبهه به درجه رفیع شهادت نائل می گردد.
انتهای پیام/224224