مذاکره ایران و آمریکا چه بر سر «برند ایران» خواهد آورد؟
اگرچه این مسئله در هیاهوی رسانهها تا حدی گم شده است اما ایران، برند پیشرفت تحت تحریمها و فشارهای بینالمللی و توطئههای سیاسی را از آن خود کرده است. این نه یک شعار که یک مسئله کاملا عینی است. هیچ کشوری نتوانسته همچون ایران تحت فشارهای سنگین بینالمللی، اینقدر تاب بیاورد و در عین حال پیشرفت هم بکند. این برند بودن برای ایران، موجب شده است تا این کشور در رقابتهای سیاسی در منطقه، یک منبع الهامبخش و اثرگذار محسوب شود.
این مسئله را آن جوان عرب به خوبی درک کرده بود. پنج سال قبل، او در یکی از برنامههای زنده شبکه الجزیره، سوالی را مطرح کرد که چندان به مذاق میهمان برنامه خوش نیامد. او پرسید: «۳۰ سال از معاهده کمپ دیوید گذشته است. مصر ۳۰ سال در صلح بوده در حالیکه الان نسبت به وضع داخلی و پیشرفت کمبود وجود دارد. اما در مقابل ۳۰سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد در حالیکه ۸ سال آن در جنگ و بقیه در محاصره اقتصادی گذشته است و امروز میبینید که ایران ماهواره به فضا میفرستد اما حالا مصر بعد از ۳۰ سال به کجا رسیده است؟» پطروس غالی که در زمان پذیرش کمپ دیوید وزیر امورخارجه انور سادات بود و حتی همراه او به کنست اسرائیل هم رفته و بعدها هم دبیر کل سازمان ملل شده بود، به عنوان میهمان برنامه پاسخ داد: «مصر در بسیاری از زمینه ها پیشرفت کرده است» اما مجری از او پرسید: «آیا به سمت عقب پیشرفت کرده؟» و غالی پاسخ داد که: «در زمینههای مختلف مصر پیشرفت کرده است.» او نزدیکی به جهان غرب را به عنوان یکی از این پیشرفتها بیان کرد! پیشرفتی که با اعتراض مجری برنامه هم مواجه شد.
الهام بخش بودن برند ایران موجب میشود تا در چارچوب رقابتهای منطقهای مورد هجمه قرار بگیرد. مقالات بسیاری در خصوص ارائه یک تصویر «حیلهگر» از ایران در رسانههای عربی منتشر میشود که در تلاش است تا این پیام را به مخاطب القا کند که دشمنی ایران با آمریکا و یا اسرائیل یک دروغ بزرگ است چرا که ایران با بازی سیاسی سعی میکند منافع خود را از جانب این فیلم دروغین تامین کند. بعضا ایران خدمتکار سیاستهای آمریکا و اسرائیل در گسترش تفرقه مذهبی معرفی میشود. یکی از محورهای ضد ایرانی که ظریفانه در شبکه الجزیره دنبال میشود، همین مسئله است. آنها سعی میکنند همان محوری که ایران را برند کرده است را مورد هجوم قرار دهند لذا ایران به کمک به آمریکا در اشغال عراق و کمک به اسرائیل در تفرقهافکنی مذهبی متهم میشود.
در این میان اما دیپلماسی عمومی کشور چه با توئیتر و فیسبوک میخواهد عملیاتی شود و چه با حضور رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا، باید حول آنچه که ایران را برند کرده است و در تولید قدرت نرم برای او موثر بوده، صورت پذیرد. اگرچه شیوههای انتقال پیام در دیپلماسی عمومی اهمیت بهسزایی دارد اما آنچه حرف اول و آخر را میزند، روایتی است که باید از خود بر ذهن مخاطب به جای گذاشت.
مذاکره با آمریکا، خوشوبش و احوالپرسی کردن روحانی و اوباما در سازمان ملل متحد با یکدیگر، بالا رفتن ترافیک نامهنگاری میان ایران و آمریکا و مواردی از این دست، اگرچه میتواند امکان (و تنها امکان) کاهش تحریمهای اقتصادی بر ایران را افزایش دهد اما از آنسو باید دید این خوشوبشهای احتمالی و نمادین، چه اثری بر «برند ایران» به جای خواهد گذاشت. این مراودات شاید مشکلات ایران را حل کند اما آیا برند ایران، هم چنان برند خواهد ماند؟ آنجوان عربی که با تمجید از ایران، پطرس غالی را غافلگیر کرده بود، وقتی خبر مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا را بشنود، چه احساسی خواهد داشت؟ آیا ایران برای او برند پیشرفت در عین تحریم و فشار و توطئه خواهد ماند؟
انتقال محور دستگاه دیپلماسی عمومی کشور از مقاومت، پیشرفت، استقلال و استکبار ستیزی به صلحطلبی و صلح دوستی و تعامل و تعادل، میتواند ایران را از برند جهانیاش به عقب بازگرداند. روایتگری از تعامل و تعادل ایرانیان اگرچه میتواند یکی از مهمترین محورهای دیپلماسی عمومی باشد اما به هیچوجه، وجه تمایز آشکار میان ایران و سایر کشورها نیست و این یعنی اینکه این مولفهها نمیتوانند از ایران یک برند بسازند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۶ دیماه ۱۳۷۶ و در خطبههای نماز جمعه، آسیبهای مذاکره ایران با آمریکا را مورد تحلیل قرار دادهاند. برخی از این آسیبها مستقیما به تضعیف «برند ایران» اشاره دارند. خواندن این جملات در روزهایی که سخن از مذاکره با آمریکا مرتب به گوش میرسد، میتواند مفید باشد:
اگر جمهورى اسلامى با آمریکا پشت میز مذاکره بنشیند، آمریکایی ها خیالشان از این جهت راحت مىشود؛ به هرجایى در دنیا مىگویند: شما براى چه تلاش مىکنید؟ شما که مثل ایران نخواهید شد، به پاى ایران که نخواهید رسید! هر چه بشوید، یک ملت و یک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پیدا نخواهید کرد؛ آن ها هم بالاخره مجبور شدند و اینجا پاى میز مذاکره آمدند؛ شما دیگر چه مىگویید؟ یعنى با تسلیم ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى ایران به نشستن پاى میز مذاکره با آمریکا، خیال آمریکا از بسیارى از این مبارزات دنیاى اسلام آسوده خواهد شد.
براى آمریکا خیلى خطرناک است که این فکر در دوستان و در تبعه دولت هاى تابع و پیرو او رسوخ پیدا کند. آمریکا در پى یک جواب است؛ باید کارى کند که به آن ها اینطور تفهیم شود که: «دیدید، این محاصره اقتصادى و همین فشارهایى که ما علیه جمهورى اسلامى به خرج دادیم، بالأخره جمهورى اسلامى را هم خسته کرد و مجبور نمود که او هم بیاید و زانو بزند و از آن پایگاه و از آن گردن برافراشتهاى که داشت، به ناچار پایین آید!». این را به دولت هایى که پیرو و تابعش هستند، تفهیم کند که: «نخیر؛ اینطور هم نیست که شما خیال کنید کسى که با ما نباشد، مىتواند از آسیب در امان بماند. جمهورى اسلامى هم بالاخره مجبور شد بیاید!»
همین دو، سه روز قبل از این، تلکسى دیدم که رئیس یکى از دولت هاى آفریقایى – که چند روز قبل از این، یکى از مسئولان ما حرفى را علیه آن دولت بر زبان رانده بود – مصاحبه کرده و گفته است که بله، ایران مدّتى ادّعا مىکرد که با آمریکا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور مىکند براى اینکه بتواند با آمریکا دست دوستى بدهد! هنوز هیچچیز نشده، اینطور مىگویند! در دنیا، تبلیغات و شایعات علیه ملت ایران و علیه جمهورى اسلامى و علیه دولت فضا را پُر خواهد کرد که این ها از انقلاب برگشتند. این ها آبروى انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد، دل ها را مردّد خواهد کرد، نهضت جهانى اسلامى را دچار افول خواهد کرد، استقلال ملت ایران را از دست او خواهد گرفت.