مردم ايران فريبکارند يا سران آمريکا؛
دروغهاي رؤساي دولتهاي آمريكا از ابتدا تا امروز+ فیلم
از انتهای قرن نوزدهم، روساي جمهور آمریكا انگيزه و هدف واقعي خود از ورود به جنگ خارجي را هرگز به ملت خود اعلام نكردند. كشتار عظيم، فقر و آزادي كه شهروندان آمريكا و کشورهای جهان در اين جنگها از دست دادند حاصل اعتماد بيجا به ادعاهاي غيرواقعي رهبران کاخ سفید بود كه قبل از ورود به جنگ مطرح میساختند.
به گزارش شیرازه به نقل از مشرق، بخشي از تحولات بينالمللي قرن گذشته متاثر از شيوه عملكرد و سياست خارجي
ايالات متحده در جهان بوده است. كليه اين تحولات خصيصه مشتركي داشتند كه
آن هم توسعهطلبي، رقابت و برتريجويي ايالات متحده بوده است. از اينرو،
كليه ائتلافها و اتحادهاي منعقد شده ميان آمريكا و ديگر كشورهاي جهان
همواره در راستاي تحقق اين هدف است.
كارشناسان سياسي منافع ايالات متحده آمريكا را بر اين اساس طبقهبندي ميكنند كه كدام يك از منافع، استفاده از قدرت نظامي را توجيه ميكند. به عبارت ديگر، اهل سياست تلاش ميكنند با وضوح بيشتري رابطه بين منافع و سياست دفاعي و راهبرد نظامي آمريكا را نشان دهند.
بنابراين، منافع آمريكا به ترتيب درجه اهميت به پنج دسته تقسيم ميگردد: بقاي ملي، منافع حياتي، منافع اصلي، منافع فرعي و منافع ناچيز. در دو مورد اول، استفاده صد در صد از نيروي نظامي وجود دارد. در مورد سوم، ضرورت استفاده از نيروي نظامي براي تامين منافع حدود 50 درصد است. در مورد چهارم، 25 درصد احتمال استفاده از نيروي نظامي وجود دارد و در مورد پنجم، لزومي براي استفاده از نيروي نظامي وجود ندارد.(1)
در سال 1992 طرحي موسوم به پاكس آمريكا (Paxamerica) و يا صلح آمريكايي مطرح شد كه بخشي از ايدههاي عنوان شده در اين طرح، در "سند استراتژي امنيت ملي آمريكا"(2) سال 2000 كه "قرن جديد آمريكايي" نام برده شده، قيد گرديده است. براساس "استراتژي نوين امنيت ملي ايالات متحده در راس معماري ژئوپلتيك جهان تنها يك ابرقدرت وجود دارد كه از يك نيروي نظامي بيهمتا برخوردار است" و از اين پس در دست زدن به اقدام يكجانبه و پيشگيرانه و اعمال حق دفاع از خود ترديد نكرده و به محض شناسايي يك تهديد فوري حتي قبل از اينكه اين تهديد جنبه عيني پيدا كند وارد جنگ خواهد شد.
اين مقاله تلاش دارد تا جنگافروزي و تهاجم نظامي آمريكا به كشورهاي خارجي را از زاويه ديگري مورد كنكاش قرار داده و نشان دهد كه دولتمردان كاخ سفيد طي يك قرن گذشته همواره با دروغگويي و فريب شهروندان خود آتش جنگ و حمله نظامي به كشورهاي خارجي را برافروختند.
در واقع، پيشينه تاريخي تزوير و دروغگويي روساي جمهور سابق در زمان جنگ و قبل از آن كاملاً روشن و غيرقابل انكار است. حملات نظامي واشنگتن به ساير كشورها همواره به كشتار انسانهاي بيگناه و ويراني عظيم شهرهاي جهان منجر شده است كه تحت مديريت جهاني نابخردانه و غيرعقلاني دولتمردان ايالات متحده آمريكا تا به امروز همچنان ادامه دارد.
روساي جمهور آمريكا زماني كه براي جنگهاي خارجي آماده ميشوند همواره به دروغ توسل ميجويند. با نگاه اجمالي به تاريخ آمريكا، اين الگو و روند به راحتي قابل تشخيص است.
ودرو ويلسون: غرق شدن كشتي Lusitania – جنگ جهاني اول بين سالهاي 1917-1918
"اين اعلان جنگ عليه همه كشورهاست. كشتيهاي آمريكايي غرق شدهاند، مرگ فجيع شهروندان آمريكايي عميقاً ما را اندوهگين ساخته و اين در حالي است كه كشتيها و مردم ساير كشورهاي دوست و بيطرف نيز همچنان به همين شيوه در درياها غرق ميشوند. در حال حاضر، كل جامعه بشري با اين چالش روبرو است. هر كشوري خود بايد تصميم بگيرد چگونه با اين مشكل برخورد كند.
اما تصميم واشنگتن بايد مبتني بر اعتدال و برگرفته از اصل مشاوره و قضاوت صحيح باشد آنگونه كه در خور شان و شخصيت و انگيزههاي ملت آمريكاست. ما بايد احساسات هيجاني را از خود دور نماييم. انگيزه ما در راستاي انتقامگيري يا نشان دادن قدرت فيزيكي برتر ايالات متحده آمريكا نخواهد بود بلكه فقط در جهت اثبات حقوق انساني ماست، از اينرو ما تنها پيروز جنگ خواهيم بود." ودرو ويلسون، 2 آوريل 1917
با غرق شدن كشتي Lusitania ، روزنامههاي آمريكايي صرفاً به موضوع كشته شدن اتباع آمريكايي پرداختند و هيچ اشارهاي به محموله كشتي نكردند.
زمانيكه رئيسجمهور ويلسون به دولت آلمان اعتراض و ادعا كرد كه كشتي فوق حامل هيچگونه سلاح و نيروي نظامي نبوده است، وزير خارجه وي در واكنش به اين دروغ ويلسون استعفا داد. حقيقت ماجرا اينست كه دولت آمريكا و بريتانيا اسناد بار كشتي را جعل نموده و به همه دروغ گفته بودند بطوريكه در آن زمان همه تصور ميكردند واقعاً هيچ تسليحاتي در كشتي وجود نداشته است.
ويلسون با اين دروغ كه به اروپا ملحق شويم تا جهاني امن براي دموكراسي بسازيم و به بهانه حمله آلمان به كشتي Lusitania وارد كارزار جنگ جهاني اول شد اما ماجرا در روي ديگر سكه اين بود كه ويلسون توسط صاحبان صنايع آمريكايي و اروپايي كه ميخواستند مهمات و تسليحات خود را به متقفين بفروشند متقاعد شده بود تا وارد جنگ جهاني اول شود.(3)
آمار و ارقام نشان ميدهد كه اين جنگ 4 ساله خانمانسوز حدوداً 8.5 ميليون كشته، 21 ميليون مجروح و 7.7 ميليون اسير و مفقود شده بر جاي گذاشت.(4)
فرانكلين دلانو روزولت: تحريم ژاپن ، واقعه پرل هاربر- جنگ جهاني دوم بين سالهاي 1941-1945
"روز گذشته، 7 دسامبر 1941 ايالات متحده آمريكا در يك حمله غافلگيرانه و برنامهريزي شده مورد حمله نيروي دريايي و هوايي امپراتوري ژاپن قرار گرفت. ايالات متحده آمريكا به درخواست ژاپن قرارداد صلح با اين كشور امضا كرده بود و تاكنون نيز با دولت و امپراتوري اين كشور در راستاي حفظ صلح و امنيت در اقيانوس آرام همكاري داشت.
تاريخ نشان ميدهد كه فاصله ايالت هاوايي از ژاپن آنقدر زياد است كه مطمئناً چنين حملهاي نميتوانست بدون برنامهريزي از چند روز يا چند هفته قبل اتفاق بيفتد. در ايام جنگ، دولت ژاپن تعمداً تلاش كرده است تا واشنگتن را با اظهارات كذب و دروغ و ابراز اميدواري براي تداوم صلح فريب بدهد."فرانكلين روزولت، 8 دسامبر 1941
فرانكلين روزولت در ايام جنگ جهاني دوم بارها به اقدامات تحريكآميز دست زد با اين اميد كه يكبار ديگر احساسات مردم را تحريك نمايد. حملات دريايي تحريكآميز عليه آلمانها در درياي آتلانتيك موفقيتآميز نبود، بنابراين روزولت در نهايت مجبور شد با يك سري اقدامات خصمانه اقتصادي-نظامي ژاپن را تحريك نمايد و با اعلام ضربالاجلهاي غيرقابل قبول دولتمردان ژاپن را وادار ساخت تا از روي ناچاري به نيروهاي نظامي آمريكا در بندر پرل هاربر حمله كنند.
صدها تن از سربازان نيروي دريايي آمريكا در حمله ژاپنيها به پرل هاربر كشته شدند زيرا روزولت خواسته بود آمريكا وارد جنگ جهاني دوم شود اما با وجود اطلاع ارتش از حمله احتمالي و قريبالوقوع ژاپنيها هيچگاه به شهروندان در خصوص اين واقعه هشدار ندادند.
فرانكلين روزولت زماني دروغ گفت كه اعلام كرد ايالات متحده آمريكا با ژاپن در شرايط صلح به سر ميبرد اما به بهانه دفاع آمريكا در برابر حملات غافلگيركننده ژاپن نيروهاي نظامي اين كشور در چين توسط هواپيماهاي آمريكايي مورد حمله قرار گرفتند.
اما واقعاً چرا روزولت براي ورود به جنگ جهاني دوم به مردم آمريكا دروغ گفت؟ روزولت زمينه حمله به بندر پرل هاربر را فراهم ساخت. پروژه نيوديل روزولت شكست خورد و رئيسجمهور آمريكا به جنگي نياز داشت تا سياستهاي فاجعهبار خويش را نجات دهد.(5)
پرفسور توماس بیلی در کتاب خود با عنوان "مردی در خیابان" ادعای فریبکارانه روزولت را تایید میکند و مینویسد: فرانکلین روزولت به دفعات مردم آمریکا را پیش از واقعه پرل هاربر فریب داده بود...(6)
گفتني است جنگ جهاني دوم حدوداً 63185500 نفر كشته و زخمي بر جاي گذاشت(7) بطوريكه پرتاب بمب اتمي آمريكا بر روي هيروشيما و ناكازاكي ژاپن و دهها بمب بر روي شهر توكيو در سال 1945 به تنهايي حدود 200 هزار نفر را به كام مرگ فرستاد.
هري ترومن: تهديد كمونيسم، نقض منشور سازمان ملل متحد – جنگ كره بين سالهاي 1950-1953
"يكشنبه 25 ژوئن نيروهاي كمونيستي به جمهوري كره حمله كردند. اين حمله نظامي بدون هيچ شك و ترديدي روشن ساخته است كه جنبش كمونيسم بينالمللي خواهان استفاده از تجاوز مسلحانه با هدف سلطه بر كشورهاي مستقل است.
اقدامات تجاوزكارانه خطرات كاملاً جدي را بر امنيت كشورهاي آزاد تحميل ميسازد. حمله به كره نقض آشكار صلح و البته منشور سازمان ملل متحد بود. رهبران كمونيست با اقدام نظامي خود در كره توهين و بياحترامي خود به اصول بنيادين اخلاقي كه سازمان ملل متحد پايهگذاري كرده است را ثابت كردند.
اين چالشي فراروي تلاش ملتهاي آزاد براي ساختن جهاني است كه در آن انسانها ميتوانند در صلح و آزادي زندگي كنند. اين چالش اقصي نقاط جهان را فرگرفته است. پس وظيفه همه ماست كه با آن روبرو شويم .... " هري ترومن، 19 جولاي 1950
جنگ کره بین نیروهای آمریکایی و متحدین آنها در شبهجزیره کره از یک طرف و جمهوری دموکراتیک خلق کره با پشتیبانی چین و کمکهای نظامی شوروی از طرف دیگر انجام گرفت. در این جنگ بیش از 36500 سرباز آمریکایی جان خود را از دست دادند.
ترومن به دروغ به مردم آمریکا گفته بود که کره شمالی به کره جنوبی حمله کرده و اينكار را به تبعيت از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از یک توطئه جهانيسازي كمونيسم انجام داده است و ايالات متحده بايد از خود و همپيمانانش دفاع كند. اما حقيقت ماجرا اين بود كه ترومن و فرماندهان ارتش به دنبال بهانهاي بودند تا سربازان را به مناطق خاور دور براي توسعه امپراتوري آمريكا گسيل دارند.
در واقع، شواهد نشان میدهد که كره جنوبي متجاوز و آغازگر جنگ بوده است اما مسئله مهمتر اينكه اين يك جنگ داخلي محسوب ميشود. اتحاد جماهیر شوروی در اين ماجرا مشاركتي نداشت و ایالات متحده هم نبايست در اين مورد دخالت ميكرد. کره جنوبی، ایالات متحده نیست و در واقع نزدیک ایالات متحده نبود كه از آن به عنوان هدف "دفاعي" ياد بشود!
در حالیکه برآورد کشتهشدگان جنگ کره بیشتر از روی حدس و گمان بوده، باور عمومی این است که این جنگ سه ساله جان 3 میلیون نفر را گرفته که نیمی از آنها غیرنظامی بودهاند. تلفات قابل ملاحظه غیرنظامیان بیشتر به دلیل جمعیت این کشور است که متراکمترین جمعیت را در جهان دارد. آمار و ارقام نشان ميدهد كه در جنگ كره تقريباً 500 هزار سرباز كره شمالي، 400 هزار سرباز چيني، 415000-245000 سرباز كره جنوبي، 37000 سرباز آمريكايي و حدود 2 ميليون شهروند غيرنظامي كره جان خود را از دست دادند.(8)
ليندون جانسون: حادثه خليج تونكن، "اصل دومينو" – جنگ ويتنام بين سالهاي 1964-1974 ؛ "جنگ عليه فقر"
"شب گذشته به ملت آمريكا اعلام كردم كه حكومت ويتنام شمالي تعمداً و با برنامهريزي قبلي حملات نظامي ديگري را عليه شناورهاي نيروي دريايي آمريكا در آبهاي بينالمللي ترتيب داده است، از اينرو، ما نيز با حملات هوايي ناوچهها و تاسيسات نظامي آنها كه در اين عملياتهاي خصمانه مورد استفاده قرار گرفته بودند، را منهدم ساختيم. در اين عمليات دو هواپيماي آمريكا مفقود شدند.
پس از مشورت با رهبران دو حزب، تصميم گرفتم صدور قطعنامه اعلام همبستگي و عزم ايالات متحده آمريكا در دفاع از آزادي و حفظ صلح در آسياي جنوب شرقي را از كنگره درخواست بنمايم. اقدامات اخير حكومت ويتنام شمالي به مثابه چرخشي نوين و خطرناك به سوي شرايط وخيم گذشته در آسياي جنوب شرقي بوده است." ليندون جانسون، 5 اوت 1964
حادثه دریایی معروف به" حادثه خلیج تونکن "در سال 1964 میلادی اتفاق افتاد. در این روز بین یک رزمناو آمریکایی که برای کمک به ویتنام جنوبی وارد خلیج تونکن شده بود و چند قایق جنگی متعلق به ویتنام شمالی جنگ سختی درگرفت که نتیجه آن به نفع ویتنام شمالی بود. بعد از این واقعه، ایالات متحده آمریکا رسماً وارد جنگ ویتنام شمالی شد و اولین حمله هوایی به آن کشور را در همین روز انجام داد.
در واقع، حادثه خلیج تونکن از سوی لیندون جانسون بهانه شروع جنگ ویتنام اعلام شد. اما حقيقت ماجرا اين بود كه هيچ حمله غافلگيركنندهاي از جانب ويتنام عليه كشتي جنگي آمريكا حادث نشده بود و رئيسجمهور جانسون براي جلب حمايت مردم در خصوص ورود كاخ سفيد به جنگ ويتنام داستاني غيرواقعي را تعريف كرد. اين دروغ به صدور قطعنامه خليج تونكن انجاميد كه به رئيسجمهور اجازه ميداد تا از كليه اقدامات ضروري براي دفاع از نيروهاي آمريكا استفاده نمايد.(9)
در واقع، دولتمردان كاخ سفيد نميخواستند تسلط بر منطقه جنوب شرق آسيا، نفت و خطوط دريايي به چين را از دست بدهند. حقایقی که بعدها افشا شد نشانگر آن بود که حادثه خلیج تونکن به نحوی که آمریکا ادعا میکرد نبوده است. افشای نوارهای مکالمات شخصی جانسون و مک نامارا حاکی از آن بود که کل ماجرا مانند یک پروندهسازی و دروغپردازی بوده است.
از جنگ جهانی دوم تاکنون جنگ ویتنام فاجعهبارترین نبرد در تاریخ آمریکا به شمار میرود. جنگ ویتنام را همچنین میتوان بزرگترین شکست نظامی آمریکا نامید. این جنگ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به "ویتکنگ" از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش بهویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
در جنگ ويتنام حدود 4 ميليون شهروند غيرنظامي، 1.1 ميليون سرباز ويتنام شمالي، 40 هزار سرباز ويتنام جنوبي و 58000 هزار نيروي نظامي آمريكا جان خود را از دست دادند.
ريچارد نيكسون: سياست"ويتنامي كردن"، بمباران كامبوج بين سالهاي 1969-1973 ، "جنگ عليه جنايت"
"امشب، يگانهاي نظامي آمريكا و ويتنام جنوبي به مقر فرماندهي عمليات نظامي كمونيستها در ويتنام جنوبي حمله خواهند كرد... اين حمله به مثابه تجاوز به كامبوج نيست.... ما اين حمله را نه با هدف كشاندن جنگ به كامبوج بلكه با هدف پايان دادن به جنگ ويتنام و پيروزي صلح واقعي انجام خواهيم داد كه همه آرزوي تحقق آن را داريم.
تلاش نمودهايم تا براي پايان دادن به اين جنگ از طريق مذاكره آن هم در پاي ميز كنفرانس و نه با درگيري بيشتر در ميدان جنگ همه راهكارهاي احتمالي را در پيش بگيريم ... اظهارات امشب من به مثابه اخطاري براي رهبران ويتنام شمالي خواهد بود مبني بر اينكه ما در راستاي تحقق صلح صبور و شكيبا خواهيم بود و در پاي ميز مذاكره رفتاری مسالمتآميز خواهيم داشت اما به احدي اجازه نميدهيم كه ما را تحقير كند. ما شكست نخواهيم خورد." ريچارد نيكسون، 30 آوريل 1970
نیکسون تصمیم گرفت راهحل "ویتنامی کردن" جنگ را دنبال کند. وی اعلام کرد به دنبال کاهش تلفات نیروهای آمریکایی و از طرفی پشتيباني هوایی، دریایی و تسلیحاتی از ارتش ویتنام جنوبی است. در این راستا سقف نیروهای آمریکایی را از 500 هزار نفر به 100 هزار نفر در سال 1970 کاهش داد.
خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام ادامه یافت و در ژانویه 1973، دو ماه پس از خروج آخرین سرباز آمریکایی از خاک ویتنام صلح برقرار شد. اما جنگ در راستای سیاست ویتنامی کردن آن در بین ویتنامیها ادامه یافت. شرکت آمریکا در جنگ ویتنام بیش از 135 میلیارد دلار هزینه در برداشت. علاوه بر این، بیش از 57 هزار نفر از نیروهای آمریکا در این جنگ کشته و بیش از 300 هزار نفر زخمی شدند.
جنگ میان ویتنام شمالی و جنوبی تا سال 1975 ادامه یافت تا اینکه در ماه می نیروهای ویتنام شمالی بطور کامل بخش جنوبی را تصرف کردند. جنگ ویتنام نخستین جنگی بود که ایالات متحده آمریکا آشکارا بازنده آن گرديد و اثر آن تا سالها در حکومت و ملت آمریکا قابل مشاهده بود.(10)
از سوي ديگر، دكترين نيكسون بر ضرورت حفظ و صيانت منافع آمريكا در سراسر جهان تاكيد داشت و در صدد بود تا به غارت و چپاول منابع خام و ثروتهاي ساير كشورها بوسيله آمريكا جنبة كاملاً رسمي و مقتدرانه بدهد و از تحركات استعماري و استثماري تحت عنوان منافع امريكا حفاظت و صيانت به عمل آورد و از آنجا كه هنوز ارتش فرامرزي آمريكا تحت عنوان "نيروهاي واكنش سريع" شكل نگرفته بود حفاظت از حكومتهاي زير سلطة آمريكا و منافع اين كشور به عهدة حكومتهاي خاص در مناطق مختلف جهان گذاشته ميشد.
ايالات متحده آمریکا با دخالت در کامبوج و حمایت از "خمرهای سرخ" مصیبتهای زیادی به این کشور وارد کرد."پرنس سیهانوک" یکی دیگر از رهبرانی بود که سودای دوستی با آمریکا در سر نداشت. پس از سالها ایجاد تنش در رژیم "پرنس سیهانوک" (از قبیل دسیسه برای سوء قصد و بمبارانهای سری مفتضحانه "نیکسون/کیسینجر" در سالهای 70-1969) سرانجام "واشنگتن" طی کودتایی در سال 1970 "سیهانوک" را سرنگون کرد. این سناریویی بود که باعث شد "پول پات" و "خِمِرهای سرخ" اش وارد مهلکه شوند.
پنج سال پس از آن، خمرها قدرت را بدست گرفتند. اما پنج سال بمباران توسط آمریکاییها اقتصاد سنتی کامبوج را به نابودی کشاند و کامبوج قدیم برای همیشه از بین رفت. "خمرهای سرخ" به طرز باور نکردنی مصیبتهای فراوانی بر این سرزمین بد اقبال وارد نمودند. جالب آن که آمریکا پس از شکست از "ویتنامیها"، به حمایت نظامی و دیپلماتیک از "پول پات" پرداخت.
جنگ در ویتنام و سیل درگیریها در لائوس و کامبوج بسیار مهلکتر بودند. شمار کشتهشدگان این جنگها نیز به طور دقیق مشخص نیست، با این حال چندین برآورد علمی نشان دادند که درگيريهاي نظامي به سرکردگی آمریکا در کامبوج منجر به مرگ 600 تا 800 هزار نفر شده و تعداد کشتهشدگان جنگ لائوس نیز به حدود یک میلیون نفر میرسد.
رونالد ريگان: تهديد عليه دانشجويان رشته پزشكي آمريكا– حمله نظامي به گرانادا در سال 1983 ، بمباران ليبي در سال 1986 ، آمريكا عليه "امپراتوري شيطان"- جنگ سرد بين سالهاي 1981-1989 ؛ "به خاطر نميآورم" – ماجراي ايران كنترا؛ "جنگ عليه مواد مخدر"
روزنامه نيويورك تايمز مينويسد: "ريگان در جلسه 8 ساعته اداي شهادت طي روزهاي 16 و 17 فوريه 1990 در خصوص ماجراي ايران- كنترا 88 مرتبه گفت: در كل چيزي به ياد نميآورم يا نميتوانم به خاطر بياورم."
"به ياد ميآورم كه به من گفته شده بود سطوح مشخصي از اعضاي دولت يا سازمانها هستند كه طبق لايحه الحاقي بولاند اجازه داشتند تا چنين معاملاتي را ترتیب دهند. اين مسئله دقيقاً منطبق بر دستورات من بود مبني بر اينكه ما بايد طبق قانون حركت كنيم. من هرگز آنچه را كه به من گفتند زير سوال نبردم يا به چالش نكشيدم چون وكيل نيستم اما در كابينه چندين وكيل را به خدمت گرفتهام. تصور من بر اين بود آنچه را كه ميشنوم عين واقعيت است آن هم زمانيكه آنها به من ميگفتند ميتوان چنين كاري را انجام داد" رونالد ريگان، 16-17 فوريه 1990
شواهد حاكي از آنست كه دكترين ريگان مبتني بر حفاظت از منافع آمريكا در سراسر جهان به شكل مستقيم و از طريق بكارگيري "نيروهاي واكنش سريع" و همچنين استفاده از سياست مهار عليه كشورهاي مخالف آمريكا بود.
تهاجم نظامي آمریکا به گرانادا با نام رمز عملیات خشم اضطراری در سال 1983 انجام شد. در این عملیات نظامی ایالات متحده آمریکا به گرانادا، جزیرهای در دریای کارائیب حمله کرد و نتیجه آن پیروزی ایالات متحده آمریکا در عرض چند هفته بود. محرک این حمله کودتای خونین نظامی بود که منجر به به قدرت رسیدن یک دولت انقلابی به مدت چهار سال شده بود و این حمله موجب شد تا دولت قانونی دوباره بر سر کار آید. گرانادا در سال 1974 از بریتانیا استقلال گرفت و چپگرایان جنبش جواهر نوین در کودتایی در سال 1979 قدرت را به دست گرفته و قانون اساسی را معلق نمودند. پس از کشمکش قدرت در درون حکومت در سال 1983 که منجر به برکناری و کشتن نخستوزیر انقلابی موریس بیشاپ شد تهاجم آمريكا در بامداد روز 25 اکتبر 1983 آغاز شد.(11)
نيروي زميني و دريايي ارتش آمريكا به اين كشور حمله كردند كه در طول درگيريها 19 سرباز آمريكايي كشته شدند.
حملات هوایی آمريكا به ليبي با هدف تنبیه معمر قذافی، رهبر لیبی، در پی بمبگذاری یک مرکز تفریحی در برلین آلمان اتفاق افتاد. در این بمبگذاری 79 آمریکایی زخمی و دو نفر نیز کشته شدند. انگلستان از این حمله كاخ سفيد حمایت کرد اما مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای در محکومیت آن صادر کرد.
ماجرای ایران–کنترا که به ماجرای مکفارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از 20 اوت 1985 تا 4 مارس 1987 باز میگردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده میشد.
اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکستنخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت. کنگره آمریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوا را ممنوع کرده بود و ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.
ریگان هم به دلیل دروغپردازی به مردم و نمایندگان کنگره تا مرز سقوط پیش رفت. وي به صراحت ادعا كرده بود: ما هيچ – تكرار مي كنم – هيچ اسلحه يا چيز ديگري را براي آزادي گروگانها معامله نكرديم و نخواهيم كرد. اما بعدها ريگان فروش بيش از 2000 فروند سلاح ضدتانك به ايران را در ازاي قول تهران براي آزادسازي گروگانها تاييد كرد. فروش مخفیانه سلاح به ایران که رابطه با آن طبق قوانین کنگره ممنوع بود و انتقال وجوه حاصل از فروش سلاح به شورشیان ضددولت چپگرای نیکاراگوئه موسوم به کنتراها دامن ریگان را گرفت.(12)
ریگان که دروغ گفته بود بعداً عذرخواهی کرد. او گیر نیفتاد اما کوچکترهایی مثل سرهنگ اولیور نورث روانه حبس شدند. رونالد ريگان بخش قابل توجهي از اعتبار خويش را در ماجراي ايران-كنترا از دست داد زيرا قول و تعهد خود مبني بر اينكه با تروريستها مذاكره نخواهد كرد، را زير سوال برد.(13)
كاخ سفيد به راه مخفي براي تامين منابع مالي مخالفان نيكاراگوئه نياز داشت زيرا كنگره كمك نظامي به آنها را ممنوع كرده بود. اين در حالي بود كه در جنگ بين مخالفان و ساندينيستها تقريباً 12332 نفر كشته شدند.(14)
جورج واكر بوش: "ديكتاتور مواد مخدر" مانوئل نوريگا – حمله نظامي به پاناما در سال 1989، "ماجراي كودكان نابالغ" – جنگ اول خليج فارس در سال 1991 ، "جنگ عليه مواد مخدر" (ادامه دارد)
"... من بسيار نگرانم نه فقط در مورد خلع سلاح فيزيكي بلكه به دليل خشونت و قساوتي كه سازمان عفو بينالملل گزارش نموده است و ماجراهايي را تاييد ميكند كه سلطان وحشيگري آنها را قبلاً براي ما تعريف كرده بود. اين باوركردني نيست، منظور من افرادي هستند كه بر روي دستگاه دياليز جان خود را از دست ميدهند تا اين دستگاهها به بغداد فرستاده شود.
كودكان نابالغي كه از دستگاههاي مخصوص زايمان زودرس بيرون كشيده ميشوند تا اين دستگاهها را به بغداد منتقل نمايند. حال، نميدانم چه تعداد از اين داستانها را ميتوان ثابت كرد اما خوب ميدانم زماني كه وي در اينجا بود درباره آنها از ته دل سخن ميگفت. و پس از آن سازمان عفو بينالملل پا به ميدان گذاشت و وقوع اين جنايات را از زبان افرادي شنيد كه از مرز عبور کرده بودند. اين جنايتي نفرتانگيز است." جورج واكر بوش، 9 اكتبر 1990
حمله نظامی ایالات متحده به پاناما یا همان عملیات هدف مشروع، جنگی است که با تهاجم نیروهای ایالات متحده به پاناما در ماه دسامبر سال 1989 میلادی روی داد. این جنگ را دولت جرج بوش پدر به اتهام دست داشتن مانوئل نوریگا، رئیس جمهور پاناما، در قاچاق مواد مخدر آغاز کرد و نتیجه آن پیروزی نظامی ایالات متحده و دستگیری رئیسجمهور پاناما و انتقال وی به زندانی در ایالات متحده بود.
پس از پایان جنگ، با برگزاری انتخابات رئیسجمهور جدیدی برای پاناما برگزیده شد، ارتش پاناما منحل گشت و آمریکا کنترل کانال پاناما را به دست گرفت.(15)
جرج پوش پدر در 20 دسامبر1989 دلایل زیر را برای حمله به پاناما مطرح نمود:
1- تضمین امنیت شهروندان آمریکایی ساکن پاناما: جرج بوش رئیسجمهور پاناما را به اعلان جنگ علیه آمریکا و تهدید جانی بیش از 35000 شهروند آمریکایی ساکن در پاناما متهم کرد.
2- دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در پاناما.
3- مبارزه با قاچاق مواد مخدر و پولشویی مربوط به آن: دولت آمریکا پاناما را متهم کرد که بصورت واسطهای برای انتقال مواد مخدر به اروپا و آمریکا درآمدهاست.
4- دفاع از پیماننامه توریخوس-کارتر در مورد کانال پاناما: کنگره آمریکا ده سال پس از بازگشت کنترل کانال پاناما به کشور پاناما، مانوئل نوریگا را تهدیدی برای بیطرفی کانال قلمداد کرد و اعلام کرد که بر اساس پیماننامه فوق آمریکا دارای حق مداخله نظامی برای بازپسگیری کنترل کانال پاناما را دارد. بنابر گزارش كميته دفاع از حقوق بشر آمريكاي مركزي آمار تلفات حمله نظامي ایالات متحده آمریکا به پاناما بين 3000-2500 نفر اعلام شده است.
پایان جنگ ایران و عراق همزمان با بروز تشنّج عراق و کویت بود. ارتش عراق در زمان حکومت صدام حسین و حزب بعث عراق در تاریخ 11 مرداد 1369 (1990 میلادی) به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. عراق با این حمله باعث بروز بحرانی بینالمللی گردید و اخطار شورای امنیت را نپذیرفت. جورج بوش پدر در سال 1991 با توسل به بهانه دفاع از كويت در برابر تجاوز عراق و تشکیل ائتلاف بینالمللی علیه صدام حسین وارد جنگ شد اما حقيقت این بود که صدام تهديدي براي اسرائیل بود و ضمن اینکه آمريكا ميخواست از نفت و سرزمين كويت براي پايگاههاي خود استفاده كند.
دلیل حمله عراق به کویت مشکل بدهی 30 میلیارد دلاری عراق به کویت و تلاش عراق برای بازسازی اقتصاد عراق بود که در جنگ ایران و عراق نابود شده بود. عراق معتقد بود چون جنگ ایران و عراق به سود کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بودهاست، دولتهای عربی باید بدهی 30 میلیارد دلاری عراق را ببخشند. کویت زیر بار نرفت و تنش با کویت بروز کرد.
از جنگ خلیج فارس به عنوان جنگ اول خلیج فارس و یا در بعضی منابع جنگ دوم خلیج فارس و از عملیات حمله آمریکا به عراق در سال 1991 میلادی تحت عنوان طوفان صحرا یاد میکنند.
این نبرد بنا بر گفته مورخان بزرگترین نبرد قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم از لحاظ تعداد تجهیزات و متحدان است. اين در حالى است که گزارشهايى وجود دارد مبنى بر اينکه آمريکا از حمله عراق به کويت اطلاع داشته و با عدم مخالفت خود با اين حمله به نوعى به آن چراغ سبز نيز نشان داده است.
صدام در تاريخ 25 ژوئيه 1990 (تقریباً يک هفته قبل از حمله) طى يک ملاقات اضطرارى با آوريل گلاسپى، سفير آمريکا در عراق تمايل خود را براى ادامه گفتوگوها با کويت بر سر اختلافات موجود ابراز داشته بود. در این ملاقات گلسپی از طرف رئيسجمهور آمريكا پيغام داد كه چنانچه عراق براي احقاق حق تاريخي خود در راستاي بازپس گيري سرزمين كويت اقدام نمايد كاخ سفيد واكنشي نشان نخواهد داد و صدام حسين نيز اين ادعا را باور كرد.
عمليات طوفان صحرا در سال 1991 تقريباً صدها هزار كشته و زخمي را بر جاي گذاشت- بيش از 25000 شهروند غيرنظامي و نظامي ظرف 48 ساعت جان خود را در اين جنگ از دست دادند. پس از خاتمه جنگ خليج فارس، ايالات متحده آمریكا براي "ساختن جهاني بهتر" و ادعاي مراقبت از كودكان به اقدامات خصمانه خود عليه عراق از طريق اعمال تحريمهاي مختلف ادامه داد كه اين سياست نيز حدود 500 هزار كودك را به كام مرگ فرستاد- اين كودكان به دليل تحريمهاي آمريكا جان خود را از دست دادند زيرا واشنگتن از ارسال داروهاي حياتي، آب سالم و مواد غذايي به عراق ممانعت به عمل آورده بود.(16)
ويليام جي. كلينتون: "مداخله بشردوستانه"- بمباران ناتو عليه بوسني و هرزگوين در سال 1995 ؛ "مداخله بشردوستانه"- بمباران ناتو عليه يوگسلاوي در سال 1999
"برايان اتوود، هماهنگ كننده امور بشردوستانه آمریکا، كه به تازگي از منطقه بازگشته است توضيح داد كه با يك زن سالخورده آلبانيايي در اردوگاهي خارج از شهر تيرانا ديدار و گفتگو كرده است. اين زن سالخورده به چشم خود ديده است كه مقامات صربستاني چگونه مردان خانواده او و بسياري از مردان روستا را محاصره نموده، دستان آنها را بسته و بنزين بر روي آنها ريختند و همگي آنها را در جلوي چشمان خانوادههايشان به آتش كشيدند.
اين ماجرايي بسيار وحشتناك است كه اگر برخی دیگر از پناهندگان نیز آن را تعریف نميكردند، تقریباً غیرقابل باور بود. آنچه كه بايد به خاطر بسپاريم اينست كه اين فاجعه حاصل يك عمليات برنامهريزي شده دقيق است نه يك خشم و عصبانيت خارج از كنترل لحظهاي، عملياتي كه دولت بلگراد براي هدف سياسي خاصي سازماندهي كرده است– یعنی، حفظ قدرت خود بر كوزوو با پاكسازي مردم اين سرزمين. پس، اين سياست هرچه زودتر بايد متوقف گردد." بیل کلینتون، 28 آوريل 1999
پس از درخواست پطروس غالی، دبیرکل وقت سازمان ملل، برای اعمال منطقه پرواز ممنوع که دستکم سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل خواهان آن بودند نیروهای ناتو به سرکردگی آمریکا به مدت 18 ماه بوسنی و صربستان را هدف حملات هوایی و نیز حملات توپخانهای و موشکی قرار دادند. این در حالی است که تا آن زمان جهانیان تنها نظارهگر قتلعام مسلمانان بوسنی بودند و بالاخره در پی درخواستهای فراوان جوامع اسلامی حاضر به مداخله در این جنگ شدند.
كلينتون در سال 1995 اعلام كرد كه قصد دارد براي تضمين امنيت منطقه بالكان به مردم بوسني كمك كند. اما با وجود گذشت تقريباً دو دهه بعد نيروهاي خارجي آمريكا و ساير كشورها هنوز از منطقه خارج نشدهاند. برخورد نظامي در يوگسلاوي به ناتو اين بهانه را داد تا حتي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي از منطقه بالكان خارج نشود. البته اين مسئله كم و بيش با معادن سرب، روي، كادميم، طلا و نقره، نيروي كار ارزان و بازار آشفته اين منطقه بیارتباط نبود.
در خصوص تعداد تلفات جنگ بوسني آمار دقيقي وجود ندارد بطوريكه سازمانهاي حقوق بشر ميزان تلفات اين جنگ را حدود 200000 نفر، سازمان بهداشت عمومي بوسني و هرزگوين 146340 نفر، سازمان سيا 156500 نفر، موسسه تحقيقاتي ولاديمير زرايوويچ 220000 نفر و دادگاه لاهه در پرونده رهبر سابق يوگسلاوي حدود 102622 نفر اعلام كردهاند.(17)
اما فاجعه قتل عام مسلمانان بوسنی در قلب اروپا به همین جا ختم نشد. نیروهای ناتو در روز 24 مارس 1999 یک سری حملات هوایی را علیه یوگسلاوی به دلیل عملیات نظامیاش در کوزوو انجام دادند که این اقدام پس از بیتوجهی به مخالفت و هشدارهای روسیه به قطع رابطه مسکو با این تشکیلات نظامی صورت گرفت.
در حالی که حملات ناتو فشار سنگینی را بر رژیم میلوشویچ که به شدت درگیر جنگ داخلی با مسلمانان بوسنی بود وارد میکرد اما بلگراد در برابر این حملات تا حد توان ایستادگی نمود اما سرانجام مقاومت صربها در برابر قدرت نظامی ناتو در هم شکست و در روز 10 ژوئن 1999 این تشکیلات نظامی پس از 78 روز حملات هوایی خود به یوگسلاوی را متوقف کرد.
توقف این حملات که به نابودی تجهیزات استراتژیک و امکانات لجستیکی - زیرساختی یوگسلاوی منجر شده بود در پی آن صورت گرفت که بلگراد خروج نیروهای ارتش خود از کوزوو را به طور رسمی اعلام کرد.
در واقع، الحاق كوزوو به يوگسلاوي منطقه حائل نظامي را بين يوگسلاوي و مسير خط لوله انتقال نفت از طريق بلغارستان، مقدونيه و آلباني ايجاد كرد. اين خط لوله با حمايت دولت آمريكا احداث ميشود كه امكان دسترسي ايالات متحده آمريكا و اروپاي غربي به نفت درياي خزر را فراهم ميسازد.
بنابر اطلاعات موجود، تقريباً 13241 نفر (10533 آلبانيايي، 2238 صربستاني، 126 رومانيايي ، 100 بوسنيايي و تعدادي ديگر) در جنگ كوزوو جان خود را از دست دادند.(18)
جورج دبلیو بوش: حمله 11 سپتامبر "القاعده" جنگ افغانستان 2001 – تاكنون موسوم به "جنگ عليه تروريسم"، 11 سپتامبر و ادعاي وجود" تسليحات كشتار جمعي" در عراق ، تهاجم نظامی به عراق 2003 – تاكنون
"با مدارك و دلايل متقن يا خطر بالقوهای روبرو هستیم، پس نميتوانيم براي دستیابی به اسناد قطعی و نهايي منتظر بمانيم. مدرك غيرقابل انكاری كه ميتواند به شكل ابري قارچ مانند ظاهر گردد. درك تهديدات زمان ما و اطلاع از طرحها و نيرنگهاي رژيم عراق، ما همه دلايل را در اختيار داريم تا بدترين حوادث را پیشبینی كنيم. ما وظيفه داريم فوراً از وقوع بدترين فجايع پيشگيري نماييم." جرج دبلیو بوش، 6 اكتبر 2002
در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در 11 سپتامبر سال 2001 طالبان در همان سال ايالت متحده را از تلاش بن لادن به طرحريزي حملهاي به خاك ايالت متحده آگاه ساخت. در ماه جولاي سال 2001 ایالات متحده تلاش داشت علیه طالبان در اواسط ماه اکتبر همان سال اقدام نظامي انجام دهد. از اینرو، شعلههای جنگ افغانستان در 7 اکتبر 2001 توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا با عنوان عملیات بلندمدت آزادی برافروخته شد. همزمان با حمله آمريكا به افغانستان در هفتم اكتبر سال 2001 طالبان بار دیگر پیشنهاد مذاکره بر سر تحویل بن لادن به آمريكا را ارائه داد.
هنگامی که جرج دبلیو بوش از پذيرش طرح طالبان امتناع ورزيد،گروه طالبان پیشنهاد تحویل بن لادن به یک کشور سوم را مطرح کرد اما بوش بار دیگر این پیشنهاد را رد کرد و بمباران افغانستان ادامه یافت.
سرانجام جرج بوش توانست کنگره را به صدور "مجوز جنگ" براي استفاده از نیروی نظامی عليه عراق متقاعد كند. بریتانیا نیز از سال 2002 فعالیتهای نظامی مستقل خود را آغاز کرد. هدف اصلی این جنگ در ظاهر مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن حامد کرزی به قدرت رسید و در انتخابات افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد.
اما بوش با این دروغ واهی که طالبان اسامه بن لادن را مخفی کرده است، به ارائه اطلاعات نادرست به کنگره براي اخذ مجوز جنگ مبادرت كرد. اما حقیقت ماجرا در اصل احداث خط لوله انتقال نفت و گاز از تركمنستان به ساير كشورهاي شمالي "...ستان" تا بندری واقع در آبهاي گرم درياي عرب در حوالی شهر كراچي پاکستان بود.
مركز تحقيقات كنگره در گزارش خود اعلام داشت تا ژوئن 2012 حدود 2156 سرباز آمريكايي كشته و 18109 نفر مجروح شدند اين در حالي است 1059 نيروي نظامي غيرآمريكايي در جنگ افغانستان كشته شدند.
براساس اين گزارش، در چند سال ابتدایی جنگ از تعداد کشتهشدگان افغانی آمار دقیقی موجود نیست اما بين سالهاي 2007 تا ژوئن 2012 حدود 19591 شهروند غيرنظامي افغانستان كشته و 23315 نفر هم مجروح شدند.(19)
جورج دبلیو بوش در 20 مارس 2003 فرمان عملیات نظامی موسوم به عملیات آزادسازی عراق را با یک ائتلاف بینالمللی به رهبری واشنگتن و لندن علیه عراق آغاز کرد. نیروهای اصلی حملهکننده به عراق شامل ارتشهای ایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحده و لهستان بوده است. ولی 29 کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و... با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف در اشغال عراق نقش داشتند. همچنین برخی شرکتهای پیمانکار تامین نیروی نظامی و امنیتی نیز با فرستادن دهها هزار نفر از مزدوران خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف دنیا بودند، مسئولیت تامین امنیت بخشهای وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق از جمله چاهها و مراکز پالایش نفت را بر عهده داشتند.
جرج بوش پسر با ارائه اسناد جعلی و دروغهای فراوان به بهانه بازداشتن عراق از كاربرد تسليحات كشتار جمعي و در عين حال ترويج دموكراسي موفق شد مجوز حمله به عراق را بدست آورد اما حقیقت در واقع چیز دیگری بود: نفت، دفاع از اسرائيل، سرزميني براي تاسيس پايگاههاي نظامي دائمي با هدف مديريت خاورميانه بزرگتر، تضمين فروش نفت براساس دلار آمريكا(صدام نفت عراق را با يورو ميفروخت)
این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در 19 اوت 2010 بهطور رسمی خاتمه یافت.
در خلال این جنگ قریب به 4500 سرباز آمریکایی جان خود را از دست داده و دست کم حدود 150هزار عراقي در حمله آمريکا به عراق کشته شدند. اگر چه بسياري معتقدند شمار کشتهشدگان اشغال عراق بين 600 هزار تا يک ميليون نفر برآورد شده است. چهار ميليون و پانصد هزار نفر نيز بيخانمان شدند. اين در حالي است كه هر روز بر تعداد اين تلفات به دليل شرايط حاكم بر عراق و اثرات حمله آمریكا به اين كشور افزوده ميگردد.
باراك حسين اوباما: "مداخلات بشردوستانه" و "مسئوليت حفظ جان انسانها" – بمباران ناتو و جنگ پارتيزاني در ليبي سال 2011 ؛ "مداخلات بشردوستانه" و "مسئوليت حفظ جان انسانها" – جنگ در سوريه، 2011- تاكنون
"در چنین شرایط متغیری، ضرورت ايجاب ميكند كشورها و ملتهاي جهان با يك صدا سخن بگويند و اين مسئله همان كانون توجه ما بوده است..... روز گذشته شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا پيام روشني را در راستاي محكوم نمودن خشونت در ليبي براي جهانيان ارسال كرد و از كساني كه مرتكب چنين اعمالي شدند خواست تا مسئوليت رفتار خود را بپذيرند و از مردم ليبي نيز حمايت كرد. همانند ساير دولتها، دولت ليبي مسئوليت دارد تا از اعمال هرگونه خشونتي اجتناب ورزد و امكان دسترسي افراد نيازمند به كمكهاي بشردوستانه را فراهم نمايد و به حقوق مردم خود احترام بگذارد.
دولت ليبي بايد در برابر ناتواني خود جهت پذيرفتن اين مسئوليتها پاسخگو بوده و تاوان نقض مداوم حقوق بشر را بپردازد. "(20) باراک اوباما، 22 فوريه 2011
نیروهای نظامی آمریکا و برخی از کشورهای غربی در سال 2011 برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع و نیز حمایت از نیروهای مخالف معمر قذافی حملات موشکی و هوایی گستردهای را علیه اهداف مختلف در لیبی انجام دادند. برآوردهای مختلف تلفات جنگ در لیبی بین 20 تا 80 هزار نفر است.(21)
حمله نظامی که در سال 2011 به قتل اسامه بن لادن منجر شد اگرچه حمله علیه یک دولت خارجی محسوب نمیشود اما بدون اجازه دولت پاکستان انجام گرفت و نقض صریح حق حاکمیت این کشور بر سرزمینش محسوب میگردد.
دوران جرج بوش و همچنین باراک اوباما آکنده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین بالاخص در سه کشور پاکستان، یمن و افغانستان بود. این حملات تاکنون باعث مرگ چندین هزار غیرنظامی شده است و علیرغم اعتراضهای مداوم و شدیداللحن مقامات افغان و پاکستانی هنوز ادامه دارند.
داعیهداران حقوق بشر و منع اشاعه تسلیحات بشری در حالی در تدارک حمله نظامی به سوریه هستند که در زمان حملات شیمیایی رژیم صدام علیه ایران و مردم بیگناه عراق سکوتی مرگبار بهنشانه رضایت اتخاذ کرده بودند. بهانهجوییها و دروغهای نخنمای باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا همچون اسلاف خویش زمانی رسواتر میشود که درمییابیم شورشیان سوری در گفتوگو با گزارشگران غربی مسئولیت این فاجعه انسانی را عهدهدار شده و آن را ناشی از مدیریت نادرست تسلیحات دریافتی از شاهزاده سعودی معرفی میکنند.
فیلم دروغهای اوباما
http://www.glennbeck.com/2012/10/24/glenn-beck-the-president-of-the-united-states-is-telling-callous-cold-and-calculated-lies/
نتیجهگیری
واشنگتن پس از خروج از سياست انزواطلبي دكترين مونروئه با در پيش گرفتن سياست خارجي فعال در پي تامین منافع گسترده سياسي، اقتصادي و نظامي خود در جهان است و البته به همين دليل با معضلات بيشماري نيز مواجه بوده است. دخالتهاي سياسي – نظامي ايالات متحده درگوشه و كنار جهان هزينه بسيار سنگيني را بر مالياتدهندگان آمريكايي تحميل نموده است.
آنان بايد بودجه حضور نظاميان خود را در خارج از كشور ميپرداختند. يكي از مشكلات عمده سياستمداران و افكار عمومي آمريكا، حفاظت از جان اتباع نظامي و غيرنظامي آمريكايي در سراسر جهان بوده است. ورود به هر جنگ در خارج از كشور، كاروان جوانان كشته يا زخمي را به داخل كشور در پي داشته و مدام با اعتراضات گسترده خانوادهها و جنبشهاي ضدجنگ همراه بوده است.
تاكنون دخالتهاي آشكار ايالات متحده، در نقاط ديگر جهان با خشم و اعتراض دولتها، ملتها و گروههاي بسياري روبرو شده است. چنين وضعيتي، امنيت ملي و جان شهروندان آمريكايي را به خطر مياندازد. شايد كمتر كشوري در جهان وجود داشته باشد كه مانند ایالات متحده آمريكا طي چند دهه گذشته آماج حملات تروريستي، گروگانگيري و بمبگذاري دشمنان قرار گرفته باشد.
افزون بر اين، دهها هزار نفر از نظاميان آمريكايي در سراسر دنیا جان خود را در جبهههاي جنگ و حوادث پشت جبهه از دست دادهاند. هزاران شهروند غيرنظامي آمريكايي در خيابانها، مراكز تفريحي و هنگام سفر با هواپيما، قرباني سياست خارجي آن كشور شدهاند و گروههاي مبارز و تروريستهاي حرفهاي، شهروندان آمريكايي را مورد حمله قرار ميدهند. حوادث تكان دهنده بيروت در اوايل دهه 1980 و اوج آن حمله به محل استراحت تفنگداران نیروی دریایی آمريكا، سياستمداران اين كشور را با اين واقعيت روبرو ساخت كه حفظ و حراست از جان اتباع آمريكايي در خارج از مرزهاي آمريكا تا چه اندازه دشوار است.(22)
از انتهای قرن نوزدهم، روساي جمهور آمریكا انگيزه و هدف واقعي خود از ورود به جنگ خارجي را هرگز به ملت خویش اعلام نكردند. كشتار عظيم، فقر و آزادي كه شهروندان آمريكا و سایر کشورهای جهان در اين جنگها از دست دادند جملگی حاصل اعتماد بيجا و بیمورد به ادعاهاي غيرواقعي رهبران کاخ سفید بود كه قبل از ورود به جنگ مطرح میساختند.
منابع و ماخذ
1- برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: مرتضي نعمتي زرگران ، "آمريكا ، راهبرد مبارزه با تروريسم و ساختار سياسي كشورهاي اسلامي" ، مطالعات خاورميانه ، سال سيزدهم و چهاردهم ، شماره 4 و 1 ، زمستان 85 – بهار 86
2-www.whitehouse.gov/nsc/nssall.html
3-http://truth11.com/2010/12/18/13-lies-an-abbreviated-history-of-u-s-presidents-leading-us-to-war/
4-http://www.historylearningsite.co.uk/FWWcasualties.htm
5-http://www.daveblackonline.com/lying_presidents.htm
6-http://www.ihr.org/jhr/v14/v14n6p19_Chamberlin.html
7- http://www.secondworldwarhistory.com/world-war-2-statistics.asp
8-http://warisacrime.org/content/lies-and-consequences-our-past-15-wars
9-http://www.motherjones.com/politics/1998/10/presidential-lies-and-consequences
10-http://www.mil.blogsky.com/1388/02/29/post-42/
11-http://en.wikipedia.org/wiki/Invasion_of_Grenada
12- http://libcom.org/history/articles/nicaragua-contras
13-http://www.usnews.com/news/articles/2008/06/06/presidential-lies-and-deceptions
14-http://journals.hil.unb.ca/index.php/JCS/article/download/14764/15833
15-http://en.wikipedia.org/wiki/United_States_invasion_of_Panama#Casualties
16-http://www.globalresearch.ca/more-lies-for-war-barack-obama-president-and-liar-in-chief/5349550
17-http://srebrenica-genocide.blogspot.com/2009/10/how-many-people-died-in-bosnian-war.html
18-http://en.wikipedia.org/wiki/Kosovo_War#Casualties
19-http://www.fas.org/sgp/crs/natsec/R41084.pdf
20-http://www.globalresearch.ca/a-century-of-lies-the-rationales-for-in-foreign-wars-a-century-old-white-house-tradition/5347442
21-http://en.wikipedia.org/wiki/Casualties_of_the_2011_Libyan_civil_war#Deaths_overall
22-http://www.lewrockwell.com/2002/10/robert-higgs/to-make-war-presidents-lie/
كارشناسان سياسي منافع ايالات متحده آمريكا را بر اين اساس طبقهبندي ميكنند كه كدام يك از منافع، استفاده از قدرت نظامي را توجيه ميكند. به عبارت ديگر، اهل سياست تلاش ميكنند با وضوح بيشتري رابطه بين منافع و سياست دفاعي و راهبرد نظامي آمريكا را نشان دهند.
بنابراين، منافع آمريكا به ترتيب درجه اهميت به پنج دسته تقسيم ميگردد: بقاي ملي، منافع حياتي، منافع اصلي، منافع فرعي و منافع ناچيز. در دو مورد اول، استفاده صد در صد از نيروي نظامي وجود دارد. در مورد سوم، ضرورت استفاده از نيروي نظامي براي تامين منافع حدود 50 درصد است. در مورد چهارم، 25 درصد احتمال استفاده از نيروي نظامي وجود دارد و در مورد پنجم، لزومي براي استفاده از نيروي نظامي وجود ندارد.(1)
در سال 1992 طرحي موسوم به پاكس آمريكا (Paxamerica) و يا صلح آمريكايي مطرح شد كه بخشي از ايدههاي عنوان شده در اين طرح، در "سند استراتژي امنيت ملي آمريكا"(2) سال 2000 كه "قرن جديد آمريكايي" نام برده شده، قيد گرديده است. براساس "استراتژي نوين امنيت ملي ايالات متحده در راس معماري ژئوپلتيك جهان تنها يك ابرقدرت وجود دارد كه از يك نيروي نظامي بيهمتا برخوردار است" و از اين پس در دست زدن به اقدام يكجانبه و پيشگيرانه و اعمال حق دفاع از خود ترديد نكرده و به محض شناسايي يك تهديد فوري حتي قبل از اينكه اين تهديد جنبه عيني پيدا كند وارد جنگ خواهد شد.
اين مقاله تلاش دارد تا جنگافروزي و تهاجم نظامي آمريكا به كشورهاي خارجي را از زاويه ديگري مورد كنكاش قرار داده و نشان دهد كه دولتمردان كاخ سفيد طي يك قرن گذشته همواره با دروغگويي و فريب شهروندان خود آتش جنگ و حمله نظامي به كشورهاي خارجي را برافروختند.
در واقع، پيشينه تاريخي تزوير و دروغگويي روساي جمهور سابق در زمان جنگ و قبل از آن كاملاً روشن و غيرقابل انكار است. حملات نظامي واشنگتن به ساير كشورها همواره به كشتار انسانهاي بيگناه و ويراني عظيم شهرهاي جهان منجر شده است كه تحت مديريت جهاني نابخردانه و غيرعقلاني دولتمردان ايالات متحده آمريكا تا به امروز همچنان ادامه دارد.
روساي جمهور آمريكا زماني كه براي جنگهاي خارجي آماده ميشوند همواره به دروغ توسل ميجويند. با نگاه اجمالي به تاريخ آمريكا، اين الگو و روند به راحتي قابل تشخيص است.
ودرو ويلسون: غرق شدن كشتي Lusitania – جنگ جهاني اول بين سالهاي 1917-1918
"اين اعلان جنگ عليه همه كشورهاست. كشتيهاي آمريكايي غرق شدهاند، مرگ فجيع شهروندان آمريكايي عميقاً ما را اندوهگين ساخته و اين در حالي است كه كشتيها و مردم ساير كشورهاي دوست و بيطرف نيز همچنان به همين شيوه در درياها غرق ميشوند. در حال حاضر، كل جامعه بشري با اين چالش روبرو است. هر كشوري خود بايد تصميم بگيرد چگونه با اين مشكل برخورد كند.
اما تصميم واشنگتن بايد مبتني بر اعتدال و برگرفته از اصل مشاوره و قضاوت صحيح باشد آنگونه كه در خور شان و شخصيت و انگيزههاي ملت آمريكاست. ما بايد احساسات هيجاني را از خود دور نماييم. انگيزه ما در راستاي انتقامگيري يا نشان دادن قدرت فيزيكي برتر ايالات متحده آمريكا نخواهد بود بلكه فقط در جهت اثبات حقوق انساني ماست، از اينرو ما تنها پيروز جنگ خواهيم بود." ودرو ويلسون، 2 آوريل 1917
با غرق شدن كشتي Lusitania ، روزنامههاي آمريكايي صرفاً به موضوع كشته شدن اتباع آمريكايي پرداختند و هيچ اشارهاي به محموله كشتي نكردند.
زمانيكه رئيسجمهور ويلسون به دولت آلمان اعتراض و ادعا كرد كه كشتي فوق حامل هيچگونه سلاح و نيروي نظامي نبوده است، وزير خارجه وي در واكنش به اين دروغ ويلسون استعفا داد. حقيقت ماجرا اينست كه دولت آمريكا و بريتانيا اسناد بار كشتي را جعل نموده و به همه دروغ گفته بودند بطوريكه در آن زمان همه تصور ميكردند واقعاً هيچ تسليحاتي در كشتي وجود نداشته است.
ويلسون با اين دروغ كه به اروپا ملحق شويم تا جهاني امن براي دموكراسي بسازيم و به بهانه حمله آلمان به كشتي Lusitania وارد كارزار جنگ جهاني اول شد اما ماجرا در روي ديگر سكه اين بود كه ويلسون توسط صاحبان صنايع آمريكايي و اروپايي كه ميخواستند مهمات و تسليحات خود را به متقفين بفروشند متقاعد شده بود تا وارد جنگ جهاني اول شود.(3)
آمار و ارقام نشان ميدهد كه اين جنگ 4 ساله خانمانسوز حدوداً 8.5 ميليون كشته، 21 ميليون مجروح و 7.7 ميليون اسير و مفقود شده بر جاي گذاشت.(4)
فرانكلين دلانو روزولت: تحريم ژاپن ، واقعه پرل هاربر- جنگ جهاني دوم بين سالهاي 1941-1945
"روز گذشته، 7 دسامبر 1941 ايالات متحده آمريكا در يك حمله غافلگيرانه و برنامهريزي شده مورد حمله نيروي دريايي و هوايي امپراتوري ژاپن قرار گرفت. ايالات متحده آمريكا به درخواست ژاپن قرارداد صلح با اين كشور امضا كرده بود و تاكنون نيز با دولت و امپراتوري اين كشور در راستاي حفظ صلح و امنيت در اقيانوس آرام همكاري داشت.
تاريخ نشان ميدهد كه فاصله ايالت هاوايي از ژاپن آنقدر زياد است كه مطمئناً چنين حملهاي نميتوانست بدون برنامهريزي از چند روز يا چند هفته قبل اتفاق بيفتد. در ايام جنگ، دولت ژاپن تعمداً تلاش كرده است تا واشنگتن را با اظهارات كذب و دروغ و ابراز اميدواري براي تداوم صلح فريب بدهد."فرانكلين روزولت، 8 دسامبر 1941
فرانكلين روزولت در ايام جنگ جهاني دوم بارها به اقدامات تحريكآميز دست زد با اين اميد كه يكبار ديگر احساسات مردم را تحريك نمايد. حملات دريايي تحريكآميز عليه آلمانها در درياي آتلانتيك موفقيتآميز نبود، بنابراين روزولت در نهايت مجبور شد با يك سري اقدامات خصمانه اقتصادي-نظامي ژاپن را تحريك نمايد و با اعلام ضربالاجلهاي غيرقابل قبول دولتمردان ژاپن را وادار ساخت تا از روي ناچاري به نيروهاي نظامي آمريكا در بندر پرل هاربر حمله كنند.
صدها تن از سربازان نيروي دريايي آمريكا در حمله ژاپنيها به پرل هاربر كشته شدند زيرا روزولت خواسته بود آمريكا وارد جنگ جهاني دوم شود اما با وجود اطلاع ارتش از حمله احتمالي و قريبالوقوع ژاپنيها هيچگاه به شهروندان در خصوص اين واقعه هشدار ندادند.
فرانكلين روزولت زماني دروغ گفت كه اعلام كرد ايالات متحده آمريكا با ژاپن در شرايط صلح به سر ميبرد اما به بهانه دفاع آمريكا در برابر حملات غافلگيركننده ژاپن نيروهاي نظامي اين كشور در چين توسط هواپيماهاي آمريكايي مورد حمله قرار گرفتند.
اما واقعاً چرا روزولت براي ورود به جنگ جهاني دوم به مردم آمريكا دروغ گفت؟ روزولت زمينه حمله به بندر پرل هاربر را فراهم ساخت. پروژه نيوديل روزولت شكست خورد و رئيسجمهور آمريكا به جنگي نياز داشت تا سياستهاي فاجعهبار خويش را نجات دهد.(5)
پرفسور توماس بیلی در کتاب خود با عنوان "مردی در خیابان" ادعای فریبکارانه روزولت را تایید میکند و مینویسد: فرانکلین روزولت به دفعات مردم آمریکا را پیش از واقعه پرل هاربر فریب داده بود...(6)
گفتني است جنگ جهاني دوم حدوداً 63185500 نفر كشته و زخمي بر جاي گذاشت(7) بطوريكه پرتاب بمب اتمي آمريكا بر روي هيروشيما و ناكازاكي ژاپن و دهها بمب بر روي شهر توكيو در سال 1945 به تنهايي حدود 200 هزار نفر را به كام مرگ فرستاد.
هري ترومن: تهديد كمونيسم، نقض منشور سازمان ملل متحد – جنگ كره بين سالهاي 1950-1953
"يكشنبه 25 ژوئن نيروهاي كمونيستي به جمهوري كره حمله كردند. اين حمله نظامي بدون هيچ شك و ترديدي روشن ساخته است كه جنبش كمونيسم بينالمللي خواهان استفاده از تجاوز مسلحانه با هدف سلطه بر كشورهاي مستقل است.
اقدامات تجاوزكارانه خطرات كاملاً جدي را بر امنيت كشورهاي آزاد تحميل ميسازد. حمله به كره نقض آشكار صلح و البته منشور سازمان ملل متحد بود. رهبران كمونيست با اقدام نظامي خود در كره توهين و بياحترامي خود به اصول بنيادين اخلاقي كه سازمان ملل متحد پايهگذاري كرده است را ثابت كردند.
اين چالشي فراروي تلاش ملتهاي آزاد براي ساختن جهاني است كه در آن انسانها ميتوانند در صلح و آزادي زندگي كنند. اين چالش اقصي نقاط جهان را فرگرفته است. پس وظيفه همه ماست كه با آن روبرو شويم .... " هري ترومن، 19 جولاي 1950
جنگ کره بین نیروهای آمریکایی و متحدین آنها در شبهجزیره کره از یک طرف و جمهوری دموکراتیک خلق کره با پشتیبانی چین و کمکهای نظامی شوروی از طرف دیگر انجام گرفت. در این جنگ بیش از 36500 سرباز آمریکایی جان خود را از دست دادند.
ترومن به دروغ به مردم آمریکا گفته بود که کره شمالی به کره جنوبی حمله کرده و اينكار را به تبعيت از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از یک توطئه جهانيسازي كمونيسم انجام داده است و ايالات متحده بايد از خود و همپيمانانش دفاع كند. اما حقيقت ماجرا اين بود كه ترومن و فرماندهان ارتش به دنبال بهانهاي بودند تا سربازان را به مناطق خاور دور براي توسعه امپراتوري آمريكا گسيل دارند.
در واقع، شواهد نشان میدهد که كره جنوبي متجاوز و آغازگر جنگ بوده است اما مسئله مهمتر اينكه اين يك جنگ داخلي محسوب ميشود. اتحاد جماهیر شوروی در اين ماجرا مشاركتي نداشت و ایالات متحده هم نبايست در اين مورد دخالت ميكرد. کره جنوبی، ایالات متحده نیست و در واقع نزدیک ایالات متحده نبود كه از آن به عنوان هدف "دفاعي" ياد بشود!
در حالیکه برآورد کشتهشدگان جنگ کره بیشتر از روی حدس و گمان بوده، باور عمومی این است که این جنگ سه ساله جان 3 میلیون نفر را گرفته که نیمی از آنها غیرنظامی بودهاند. تلفات قابل ملاحظه غیرنظامیان بیشتر به دلیل جمعیت این کشور است که متراکمترین جمعیت را در جهان دارد. آمار و ارقام نشان ميدهد كه در جنگ كره تقريباً 500 هزار سرباز كره شمالي، 400 هزار سرباز چيني، 415000-245000 سرباز كره جنوبي، 37000 سرباز آمريكايي و حدود 2 ميليون شهروند غيرنظامي كره جان خود را از دست دادند.(8)
ليندون جانسون: حادثه خليج تونكن، "اصل دومينو" – جنگ ويتنام بين سالهاي 1964-1974 ؛ "جنگ عليه فقر"
"شب گذشته به ملت آمريكا اعلام كردم كه حكومت ويتنام شمالي تعمداً و با برنامهريزي قبلي حملات نظامي ديگري را عليه شناورهاي نيروي دريايي آمريكا در آبهاي بينالمللي ترتيب داده است، از اينرو، ما نيز با حملات هوايي ناوچهها و تاسيسات نظامي آنها كه در اين عملياتهاي خصمانه مورد استفاده قرار گرفته بودند، را منهدم ساختيم. در اين عمليات دو هواپيماي آمريكا مفقود شدند.
پس از مشورت با رهبران دو حزب، تصميم گرفتم صدور قطعنامه اعلام همبستگي و عزم ايالات متحده آمريكا در دفاع از آزادي و حفظ صلح در آسياي جنوب شرقي را از كنگره درخواست بنمايم. اقدامات اخير حكومت ويتنام شمالي به مثابه چرخشي نوين و خطرناك به سوي شرايط وخيم گذشته در آسياي جنوب شرقي بوده است." ليندون جانسون، 5 اوت 1964
حادثه دریایی معروف به" حادثه خلیج تونکن "در سال 1964 میلادی اتفاق افتاد. در این روز بین یک رزمناو آمریکایی که برای کمک به ویتنام جنوبی وارد خلیج تونکن شده بود و چند قایق جنگی متعلق به ویتنام شمالی جنگ سختی درگرفت که نتیجه آن به نفع ویتنام شمالی بود. بعد از این واقعه، ایالات متحده آمریکا رسماً وارد جنگ ویتنام شمالی شد و اولین حمله هوایی به آن کشور را در همین روز انجام داد.
در واقع، حادثه خلیج تونکن از سوی لیندون جانسون بهانه شروع جنگ ویتنام اعلام شد. اما حقيقت ماجرا اين بود كه هيچ حمله غافلگيركنندهاي از جانب ويتنام عليه كشتي جنگي آمريكا حادث نشده بود و رئيسجمهور جانسون براي جلب حمايت مردم در خصوص ورود كاخ سفيد به جنگ ويتنام داستاني غيرواقعي را تعريف كرد. اين دروغ به صدور قطعنامه خليج تونكن انجاميد كه به رئيسجمهور اجازه ميداد تا از كليه اقدامات ضروري براي دفاع از نيروهاي آمريكا استفاده نمايد.(9)
در واقع، دولتمردان كاخ سفيد نميخواستند تسلط بر منطقه جنوب شرق آسيا، نفت و خطوط دريايي به چين را از دست بدهند. حقایقی که بعدها افشا شد نشانگر آن بود که حادثه خلیج تونکن به نحوی که آمریکا ادعا میکرد نبوده است. افشای نوارهای مکالمات شخصی جانسون و مک نامارا حاکی از آن بود که کل ماجرا مانند یک پروندهسازی و دروغپردازی بوده است.
از جنگ جهانی دوم تاکنون جنگ ویتنام فاجعهبارترین نبرد در تاریخ آمریکا به شمار میرود. جنگ ویتنام را همچنین میتوان بزرگترین شکست نظامی آمریکا نامید. این جنگ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به "ویتکنگ" از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش بهویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
در جنگ ويتنام حدود 4 ميليون شهروند غيرنظامي، 1.1 ميليون سرباز ويتنام شمالي، 40 هزار سرباز ويتنام جنوبي و 58000 هزار نيروي نظامي آمريكا جان خود را از دست دادند.
ريچارد نيكسون: سياست"ويتنامي كردن"، بمباران كامبوج بين سالهاي 1969-1973 ، "جنگ عليه جنايت"
"امشب، يگانهاي نظامي آمريكا و ويتنام جنوبي به مقر فرماندهي عمليات نظامي كمونيستها در ويتنام جنوبي حمله خواهند كرد... اين حمله به مثابه تجاوز به كامبوج نيست.... ما اين حمله را نه با هدف كشاندن جنگ به كامبوج بلكه با هدف پايان دادن به جنگ ويتنام و پيروزي صلح واقعي انجام خواهيم داد كه همه آرزوي تحقق آن را داريم.
تلاش نمودهايم تا براي پايان دادن به اين جنگ از طريق مذاكره آن هم در پاي ميز كنفرانس و نه با درگيري بيشتر در ميدان جنگ همه راهكارهاي احتمالي را در پيش بگيريم ... اظهارات امشب من به مثابه اخطاري براي رهبران ويتنام شمالي خواهد بود مبني بر اينكه ما در راستاي تحقق صلح صبور و شكيبا خواهيم بود و در پاي ميز مذاكره رفتاری مسالمتآميز خواهيم داشت اما به احدي اجازه نميدهيم كه ما را تحقير كند. ما شكست نخواهيم خورد." ريچارد نيكسون، 30 آوريل 1970
نیکسون تصمیم گرفت راهحل "ویتنامی کردن" جنگ را دنبال کند. وی اعلام کرد به دنبال کاهش تلفات نیروهای آمریکایی و از طرفی پشتيباني هوایی، دریایی و تسلیحاتی از ارتش ویتنام جنوبی است. در این راستا سقف نیروهای آمریکایی را از 500 هزار نفر به 100 هزار نفر در سال 1970 کاهش داد.
خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام ادامه یافت و در ژانویه 1973، دو ماه پس از خروج آخرین سرباز آمریکایی از خاک ویتنام صلح برقرار شد. اما جنگ در راستای سیاست ویتنامی کردن آن در بین ویتنامیها ادامه یافت. شرکت آمریکا در جنگ ویتنام بیش از 135 میلیارد دلار هزینه در برداشت. علاوه بر این، بیش از 57 هزار نفر از نیروهای آمریکا در این جنگ کشته و بیش از 300 هزار نفر زخمی شدند.
جنگ میان ویتنام شمالی و جنوبی تا سال 1975 ادامه یافت تا اینکه در ماه می نیروهای ویتنام شمالی بطور کامل بخش جنوبی را تصرف کردند. جنگ ویتنام نخستین جنگی بود که ایالات متحده آمریکا آشکارا بازنده آن گرديد و اثر آن تا سالها در حکومت و ملت آمریکا قابل مشاهده بود.(10)
از سوي ديگر، دكترين نيكسون بر ضرورت حفظ و صيانت منافع آمريكا در سراسر جهان تاكيد داشت و در صدد بود تا به غارت و چپاول منابع خام و ثروتهاي ساير كشورها بوسيله آمريكا جنبة كاملاً رسمي و مقتدرانه بدهد و از تحركات استعماري و استثماري تحت عنوان منافع امريكا حفاظت و صيانت به عمل آورد و از آنجا كه هنوز ارتش فرامرزي آمريكا تحت عنوان "نيروهاي واكنش سريع" شكل نگرفته بود حفاظت از حكومتهاي زير سلطة آمريكا و منافع اين كشور به عهدة حكومتهاي خاص در مناطق مختلف جهان گذاشته ميشد.
ايالات متحده آمریکا با دخالت در کامبوج و حمایت از "خمرهای سرخ" مصیبتهای زیادی به این کشور وارد کرد."پرنس سیهانوک" یکی دیگر از رهبرانی بود که سودای دوستی با آمریکا در سر نداشت. پس از سالها ایجاد تنش در رژیم "پرنس سیهانوک" (از قبیل دسیسه برای سوء قصد و بمبارانهای سری مفتضحانه "نیکسون/کیسینجر" در سالهای 70-1969) سرانجام "واشنگتن" طی کودتایی در سال 1970 "سیهانوک" را سرنگون کرد. این سناریویی بود که باعث شد "پول پات" و "خِمِرهای سرخ" اش وارد مهلکه شوند.
پنج سال پس از آن، خمرها قدرت را بدست گرفتند. اما پنج سال بمباران توسط آمریکاییها اقتصاد سنتی کامبوج را به نابودی کشاند و کامبوج قدیم برای همیشه از بین رفت. "خمرهای سرخ" به طرز باور نکردنی مصیبتهای فراوانی بر این سرزمین بد اقبال وارد نمودند. جالب آن که آمریکا پس از شکست از "ویتنامیها"، به حمایت نظامی و دیپلماتیک از "پول پات" پرداخت.
جنگ در ویتنام و سیل درگیریها در لائوس و کامبوج بسیار مهلکتر بودند. شمار کشتهشدگان این جنگها نیز به طور دقیق مشخص نیست، با این حال چندین برآورد علمی نشان دادند که درگيريهاي نظامي به سرکردگی آمریکا در کامبوج منجر به مرگ 600 تا 800 هزار نفر شده و تعداد کشتهشدگان جنگ لائوس نیز به حدود یک میلیون نفر میرسد.
رونالد ريگان: تهديد عليه دانشجويان رشته پزشكي آمريكا– حمله نظامي به گرانادا در سال 1983 ، بمباران ليبي در سال 1986 ، آمريكا عليه "امپراتوري شيطان"- جنگ سرد بين سالهاي 1981-1989 ؛ "به خاطر نميآورم" – ماجراي ايران كنترا؛ "جنگ عليه مواد مخدر"
روزنامه نيويورك تايمز مينويسد: "ريگان در جلسه 8 ساعته اداي شهادت طي روزهاي 16 و 17 فوريه 1990 در خصوص ماجراي ايران- كنترا 88 مرتبه گفت: در كل چيزي به ياد نميآورم يا نميتوانم به خاطر بياورم."
"به ياد ميآورم كه به من گفته شده بود سطوح مشخصي از اعضاي دولت يا سازمانها هستند كه طبق لايحه الحاقي بولاند اجازه داشتند تا چنين معاملاتي را ترتیب دهند. اين مسئله دقيقاً منطبق بر دستورات من بود مبني بر اينكه ما بايد طبق قانون حركت كنيم. من هرگز آنچه را كه به من گفتند زير سوال نبردم يا به چالش نكشيدم چون وكيل نيستم اما در كابينه چندين وكيل را به خدمت گرفتهام. تصور من بر اين بود آنچه را كه ميشنوم عين واقعيت است آن هم زمانيكه آنها به من ميگفتند ميتوان چنين كاري را انجام داد" رونالد ريگان، 16-17 فوريه 1990
شواهد حاكي از آنست كه دكترين ريگان مبتني بر حفاظت از منافع آمريكا در سراسر جهان به شكل مستقيم و از طريق بكارگيري "نيروهاي واكنش سريع" و همچنين استفاده از سياست مهار عليه كشورهاي مخالف آمريكا بود.
تهاجم نظامي آمریکا به گرانادا با نام رمز عملیات خشم اضطراری در سال 1983 انجام شد. در این عملیات نظامی ایالات متحده آمریکا به گرانادا، جزیرهای در دریای کارائیب حمله کرد و نتیجه آن پیروزی ایالات متحده آمریکا در عرض چند هفته بود. محرک این حمله کودتای خونین نظامی بود که منجر به به قدرت رسیدن یک دولت انقلابی به مدت چهار سال شده بود و این حمله موجب شد تا دولت قانونی دوباره بر سر کار آید. گرانادا در سال 1974 از بریتانیا استقلال گرفت و چپگرایان جنبش جواهر نوین در کودتایی در سال 1979 قدرت را به دست گرفته و قانون اساسی را معلق نمودند. پس از کشمکش قدرت در درون حکومت در سال 1983 که منجر به برکناری و کشتن نخستوزیر انقلابی موریس بیشاپ شد تهاجم آمريكا در بامداد روز 25 اکتبر 1983 آغاز شد.(11)
نيروي زميني و دريايي ارتش آمريكا به اين كشور حمله كردند كه در طول درگيريها 19 سرباز آمريكايي كشته شدند.
حملات هوایی آمريكا به ليبي با هدف تنبیه معمر قذافی، رهبر لیبی، در پی بمبگذاری یک مرکز تفریحی در برلین آلمان اتفاق افتاد. در این بمبگذاری 79 آمریکایی زخمی و دو نفر نیز کشته شدند. انگلستان از این حمله كاخ سفيد حمایت کرد اما مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای در محکومیت آن صادر کرد.
ماجرای ایران–کنترا که به ماجرای مکفارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از 20 اوت 1985 تا 4 مارس 1987 باز میگردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده میشد.
اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکستنخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت. کنگره آمریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوا را ممنوع کرده بود و ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.
ریگان هم به دلیل دروغپردازی به مردم و نمایندگان کنگره تا مرز سقوط پیش رفت. وي به صراحت ادعا كرده بود: ما هيچ – تكرار مي كنم – هيچ اسلحه يا چيز ديگري را براي آزادي گروگانها معامله نكرديم و نخواهيم كرد. اما بعدها ريگان فروش بيش از 2000 فروند سلاح ضدتانك به ايران را در ازاي قول تهران براي آزادسازي گروگانها تاييد كرد. فروش مخفیانه سلاح به ایران که رابطه با آن طبق قوانین کنگره ممنوع بود و انتقال وجوه حاصل از فروش سلاح به شورشیان ضددولت چپگرای نیکاراگوئه موسوم به کنتراها دامن ریگان را گرفت.(12)
ریگان که دروغ گفته بود بعداً عذرخواهی کرد. او گیر نیفتاد اما کوچکترهایی مثل سرهنگ اولیور نورث روانه حبس شدند. رونالد ريگان بخش قابل توجهي از اعتبار خويش را در ماجراي ايران-كنترا از دست داد زيرا قول و تعهد خود مبني بر اينكه با تروريستها مذاكره نخواهد كرد، را زير سوال برد.(13)
كاخ سفيد به راه مخفي براي تامين منابع مالي مخالفان نيكاراگوئه نياز داشت زيرا كنگره كمك نظامي به آنها را ممنوع كرده بود. اين در حالي بود كه در جنگ بين مخالفان و ساندينيستها تقريباً 12332 نفر كشته شدند.(14)
جورج واكر بوش: "ديكتاتور مواد مخدر" مانوئل نوريگا – حمله نظامي به پاناما در سال 1989، "ماجراي كودكان نابالغ" – جنگ اول خليج فارس در سال 1991 ، "جنگ عليه مواد مخدر" (ادامه دارد)
"... من بسيار نگرانم نه فقط در مورد خلع سلاح فيزيكي بلكه به دليل خشونت و قساوتي كه سازمان عفو بينالملل گزارش نموده است و ماجراهايي را تاييد ميكند كه سلطان وحشيگري آنها را قبلاً براي ما تعريف كرده بود. اين باوركردني نيست، منظور من افرادي هستند كه بر روي دستگاه دياليز جان خود را از دست ميدهند تا اين دستگاهها به بغداد فرستاده شود.
كودكان نابالغي كه از دستگاههاي مخصوص زايمان زودرس بيرون كشيده ميشوند تا اين دستگاهها را به بغداد منتقل نمايند. حال، نميدانم چه تعداد از اين داستانها را ميتوان ثابت كرد اما خوب ميدانم زماني كه وي در اينجا بود درباره آنها از ته دل سخن ميگفت. و پس از آن سازمان عفو بينالملل پا به ميدان گذاشت و وقوع اين جنايات را از زبان افرادي شنيد كه از مرز عبور کرده بودند. اين جنايتي نفرتانگيز است." جورج واكر بوش، 9 اكتبر 1990
حمله نظامی ایالات متحده به پاناما یا همان عملیات هدف مشروع، جنگی است که با تهاجم نیروهای ایالات متحده به پاناما در ماه دسامبر سال 1989 میلادی روی داد. این جنگ را دولت جرج بوش پدر به اتهام دست داشتن مانوئل نوریگا، رئیس جمهور پاناما، در قاچاق مواد مخدر آغاز کرد و نتیجه آن پیروزی نظامی ایالات متحده و دستگیری رئیسجمهور پاناما و انتقال وی به زندانی در ایالات متحده بود.
پس از پایان جنگ، با برگزاری انتخابات رئیسجمهور جدیدی برای پاناما برگزیده شد، ارتش پاناما منحل گشت و آمریکا کنترل کانال پاناما را به دست گرفت.(15)
جرج پوش پدر در 20 دسامبر1989 دلایل زیر را برای حمله به پاناما مطرح نمود:
1- تضمین امنیت شهروندان آمریکایی ساکن پاناما: جرج بوش رئیسجمهور پاناما را به اعلان جنگ علیه آمریکا و تهدید جانی بیش از 35000 شهروند آمریکایی ساکن در پاناما متهم کرد.
2- دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در پاناما.
3- مبارزه با قاچاق مواد مخدر و پولشویی مربوط به آن: دولت آمریکا پاناما را متهم کرد که بصورت واسطهای برای انتقال مواد مخدر به اروپا و آمریکا درآمدهاست.
4- دفاع از پیماننامه توریخوس-کارتر در مورد کانال پاناما: کنگره آمریکا ده سال پس از بازگشت کنترل کانال پاناما به کشور پاناما، مانوئل نوریگا را تهدیدی برای بیطرفی کانال قلمداد کرد و اعلام کرد که بر اساس پیماننامه فوق آمریکا دارای حق مداخله نظامی برای بازپسگیری کنترل کانال پاناما را دارد. بنابر گزارش كميته دفاع از حقوق بشر آمريكاي مركزي آمار تلفات حمله نظامي ایالات متحده آمریکا به پاناما بين 3000-2500 نفر اعلام شده است.
پایان جنگ ایران و عراق همزمان با بروز تشنّج عراق و کویت بود. ارتش عراق در زمان حکومت صدام حسین و حزب بعث عراق در تاریخ 11 مرداد 1369 (1990 میلادی) به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. عراق با این حمله باعث بروز بحرانی بینالمللی گردید و اخطار شورای امنیت را نپذیرفت. جورج بوش پدر در سال 1991 با توسل به بهانه دفاع از كويت در برابر تجاوز عراق و تشکیل ائتلاف بینالمللی علیه صدام حسین وارد جنگ شد اما حقيقت این بود که صدام تهديدي براي اسرائیل بود و ضمن اینکه آمريكا ميخواست از نفت و سرزمين كويت براي پايگاههاي خود استفاده كند.
دلیل حمله عراق به کویت مشکل بدهی 30 میلیارد دلاری عراق به کویت و تلاش عراق برای بازسازی اقتصاد عراق بود که در جنگ ایران و عراق نابود شده بود. عراق معتقد بود چون جنگ ایران و عراق به سود کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بودهاست، دولتهای عربی باید بدهی 30 میلیارد دلاری عراق را ببخشند. کویت زیر بار نرفت و تنش با کویت بروز کرد.
از جنگ خلیج فارس به عنوان جنگ اول خلیج فارس و یا در بعضی منابع جنگ دوم خلیج فارس و از عملیات حمله آمریکا به عراق در سال 1991 میلادی تحت عنوان طوفان صحرا یاد میکنند.
این نبرد بنا بر گفته مورخان بزرگترین نبرد قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم از لحاظ تعداد تجهیزات و متحدان است. اين در حالى است که گزارشهايى وجود دارد مبنى بر اينکه آمريکا از حمله عراق به کويت اطلاع داشته و با عدم مخالفت خود با اين حمله به نوعى به آن چراغ سبز نيز نشان داده است.
صدام در تاريخ 25 ژوئيه 1990 (تقریباً يک هفته قبل از حمله) طى يک ملاقات اضطرارى با آوريل گلاسپى، سفير آمريکا در عراق تمايل خود را براى ادامه گفتوگوها با کويت بر سر اختلافات موجود ابراز داشته بود. در این ملاقات گلسپی از طرف رئيسجمهور آمريكا پيغام داد كه چنانچه عراق براي احقاق حق تاريخي خود در راستاي بازپس گيري سرزمين كويت اقدام نمايد كاخ سفيد واكنشي نشان نخواهد داد و صدام حسين نيز اين ادعا را باور كرد.
عمليات طوفان صحرا در سال 1991 تقريباً صدها هزار كشته و زخمي را بر جاي گذاشت- بيش از 25000 شهروند غيرنظامي و نظامي ظرف 48 ساعت جان خود را در اين جنگ از دست دادند. پس از خاتمه جنگ خليج فارس، ايالات متحده آمریكا براي "ساختن جهاني بهتر" و ادعاي مراقبت از كودكان به اقدامات خصمانه خود عليه عراق از طريق اعمال تحريمهاي مختلف ادامه داد كه اين سياست نيز حدود 500 هزار كودك را به كام مرگ فرستاد- اين كودكان به دليل تحريمهاي آمريكا جان خود را از دست دادند زيرا واشنگتن از ارسال داروهاي حياتي، آب سالم و مواد غذايي به عراق ممانعت به عمل آورده بود.(16)
ويليام جي. كلينتون: "مداخله بشردوستانه"- بمباران ناتو عليه بوسني و هرزگوين در سال 1995 ؛ "مداخله بشردوستانه"- بمباران ناتو عليه يوگسلاوي در سال 1999
"برايان اتوود، هماهنگ كننده امور بشردوستانه آمریکا، كه به تازگي از منطقه بازگشته است توضيح داد كه با يك زن سالخورده آلبانيايي در اردوگاهي خارج از شهر تيرانا ديدار و گفتگو كرده است. اين زن سالخورده به چشم خود ديده است كه مقامات صربستاني چگونه مردان خانواده او و بسياري از مردان روستا را محاصره نموده، دستان آنها را بسته و بنزين بر روي آنها ريختند و همگي آنها را در جلوي چشمان خانوادههايشان به آتش كشيدند.
اين ماجرايي بسيار وحشتناك است كه اگر برخی دیگر از پناهندگان نیز آن را تعریف نميكردند، تقریباً غیرقابل باور بود. آنچه كه بايد به خاطر بسپاريم اينست كه اين فاجعه حاصل يك عمليات برنامهريزي شده دقيق است نه يك خشم و عصبانيت خارج از كنترل لحظهاي، عملياتي كه دولت بلگراد براي هدف سياسي خاصي سازماندهي كرده است– یعنی، حفظ قدرت خود بر كوزوو با پاكسازي مردم اين سرزمين. پس، اين سياست هرچه زودتر بايد متوقف گردد." بیل کلینتون، 28 آوريل 1999
پس از درخواست پطروس غالی، دبیرکل وقت سازمان ملل، برای اعمال منطقه پرواز ممنوع که دستکم سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل خواهان آن بودند نیروهای ناتو به سرکردگی آمریکا به مدت 18 ماه بوسنی و صربستان را هدف حملات هوایی و نیز حملات توپخانهای و موشکی قرار دادند. این در حالی است که تا آن زمان جهانیان تنها نظارهگر قتلعام مسلمانان بوسنی بودند و بالاخره در پی درخواستهای فراوان جوامع اسلامی حاضر به مداخله در این جنگ شدند.
كلينتون در سال 1995 اعلام كرد كه قصد دارد براي تضمين امنيت منطقه بالكان به مردم بوسني كمك كند. اما با وجود گذشت تقريباً دو دهه بعد نيروهاي خارجي آمريكا و ساير كشورها هنوز از منطقه خارج نشدهاند. برخورد نظامي در يوگسلاوي به ناتو اين بهانه را داد تا حتي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي از منطقه بالكان خارج نشود. البته اين مسئله كم و بيش با معادن سرب، روي، كادميم، طلا و نقره، نيروي كار ارزان و بازار آشفته اين منطقه بیارتباط نبود.
در خصوص تعداد تلفات جنگ بوسني آمار دقيقي وجود ندارد بطوريكه سازمانهاي حقوق بشر ميزان تلفات اين جنگ را حدود 200000 نفر، سازمان بهداشت عمومي بوسني و هرزگوين 146340 نفر، سازمان سيا 156500 نفر، موسسه تحقيقاتي ولاديمير زرايوويچ 220000 نفر و دادگاه لاهه در پرونده رهبر سابق يوگسلاوي حدود 102622 نفر اعلام كردهاند.(17)
اما فاجعه قتل عام مسلمانان بوسنی در قلب اروپا به همین جا ختم نشد. نیروهای ناتو در روز 24 مارس 1999 یک سری حملات هوایی را علیه یوگسلاوی به دلیل عملیات نظامیاش در کوزوو انجام دادند که این اقدام پس از بیتوجهی به مخالفت و هشدارهای روسیه به قطع رابطه مسکو با این تشکیلات نظامی صورت گرفت.
در حالی که حملات ناتو فشار سنگینی را بر رژیم میلوشویچ که به شدت درگیر جنگ داخلی با مسلمانان بوسنی بود وارد میکرد اما بلگراد در برابر این حملات تا حد توان ایستادگی نمود اما سرانجام مقاومت صربها در برابر قدرت نظامی ناتو در هم شکست و در روز 10 ژوئن 1999 این تشکیلات نظامی پس از 78 روز حملات هوایی خود به یوگسلاوی را متوقف کرد.
توقف این حملات که به نابودی تجهیزات استراتژیک و امکانات لجستیکی - زیرساختی یوگسلاوی منجر شده بود در پی آن صورت گرفت که بلگراد خروج نیروهای ارتش خود از کوزوو را به طور رسمی اعلام کرد.
در واقع، الحاق كوزوو به يوگسلاوي منطقه حائل نظامي را بين يوگسلاوي و مسير خط لوله انتقال نفت از طريق بلغارستان، مقدونيه و آلباني ايجاد كرد. اين خط لوله با حمايت دولت آمريكا احداث ميشود كه امكان دسترسي ايالات متحده آمريكا و اروپاي غربي به نفت درياي خزر را فراهم ميسازد.
بنابر اطلاعات موجود، تقريباً 13241 نفر (10533 آلبانيايي، 2238 صربستاني، 126 رومانيايي ، 100 بوسنيايي و تعدادي ديگر) در جنگ كوزوو جان خود را از دست دادند.(18)
جورج دبلیو بوش: حمله 11 سپتامبر "القاعده" جنگ افغانستان 2001 – تاكنون موسوم به "جنگ عليه تروريسم"، 11 سپتامبر و ادعاي وجود" تسليحات كشتار جمعي" در عراق ، تهاجم نظامی به عراق 2003 – تاكنون
"با مدارك و دلايل متقن يا خطر بالقوهای روبرو هستیم، پس نميتوانيم براي دستیابی به اسناد قطعی و نهايي منتظر بمانيم. مدرك غيرقابل انكاری كه ميتواند به شكل ابري قارچ مانند ظاهر گردد. درك تهديدات زمان ما و اطلاع از طرحها و نيرنگهاي رژيم عراق، ما همه دلايل را در اختيار داريم تا بدترين حوادث را پیشبینی كنيم. ما وظيفه داريم فوراً از وقوع بدترين فجايع پيشگيري نماييم." جرج دبلیو بوش، 6 اكتبر 2002
در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در 11 سپتامبر سال 2001 طالبان در همان سال ايالت متحده را از تلاش بن لادن به طرحريزي حملهاي به خاك ايالت متحده آگاه ساخت. در ماه جولاي سال 2001 ایالات متحده تلاش داشت علیه طالبان در اواسط ماه اکتبر همان سال اقدام نظامي انجام دهد. از اینرو، شعلههای جنگ افغانستان در 7 اکتبر 2001 توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا با عنوان عملیات بلندمدت آزادی برافروخته شد. همزمان با حمله آمريكا به افغانستان در هفتم اكتبر سال 2001 طالبان بار دیگر پیشنهاد مذاکره بر سر تحویل بن لادن به آمريكا را ارائه داد.
هنگامی که جرج دبلیو بوش از پذيرش طرح طالبان امتناع ورزيد،گروه طالبان پیشنهاد تحویل بن لادن به یک کشور سوم را مطرح کرد اما بوش بار دیگر این پیشنهاد را رد کرد و بمباران افغانستان ادامه یافت.
سرانجام جرج بوش توانست کنگره را به صدور "مجوز جنگ" براي استفاده از نیروی نظامی عليه عراق متقاعد كند. بریتانیا نیز از سال 2002 فعالیتهای نظامی مستقل خود را آغاز کرد. هدف اصلی این جنگ در ظاهر مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن حامد کرزی به قدرت رسید و در انتخابات افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد.
اما بوش با این دروغ واهی که طالبان اسامه بن لادن را مخفی کرده است، به ارائه اطلاعات نادرست به کنگره براي اخذ مجوز جنگ مبادرت كرد. اما حقیقت ماجرا در اصل احداث خط لوله انتقال نفت و گاز از تركمنستان به ساير كشورهاي شمالي "...ستان" تا بندری واقع در آبهاي گرم درياي عرب در حوالی شهر كراچي پاکستان بود.
مركز تحقيقات كنگره در گزارش خود اعلام داشت تا ژوئن 2012 حدود 2156 سرباز آمريكايي كشته و 18109 نفر مجروح شدند اين در حالي است 1059 نيروي نظامي غيرآمريكايي در جنگ افغانستان كشته شدند.
براساس اين گزارش، در چند سال ابتدایی جنگ از تعداد کشتهشدگان افغانی آمار دقیقی موجود نیست اما بين سالهاي 2007 تا ژوئن 2012 حدود 19591 شهروند غيرنظامي افغانستان كشته و 23315 نفر هم مجروح شدند.(19)
جورج دبلیو بوش در 20 مارس 2003 فرمان عملیات نظامی موسوم به عملیات آزادسازی عراق را با یک ائتلاف بینالمللی به رهبری واشنگتن و لندن علیه عراق آغاز کرد. نیروهای اصلی حملهکننده به عراق شامل ارتشهای ایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحده و لهستان بوده است. ولی 29 کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و... با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف در اشغال عراق نقش داشتند. همچنین برخی شرکتهای پیمانکار تامین نیروی نظامی و امنیتی نیز با فرستادن دهها هزار نفر از مزدوران خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف دنیا بودند، مسئولیت تامین امنیت بخشهای وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق از جمله چاهها و مراکز پالایش نفت را بر عهده داشتند.
جرج بوش پسر با ارائه اسناد جعلی و دروغهای فراوان به بهانه بازداشتن عراق از كاربرد تسليحات كشتار جمعي و در عين حال ترويج دموكراسي موفق شد مجوز حمله به عراق را بدست آورد اما حقیقت در واقع چیز دیگری بود: نفت، دفاع از اسرائيل، سرزميني براي تاسيس پايگاههاي نظامي دائمي با هدف مديريت خاورميانه بزرگتر، تضمين فروش نفت براساس دلار آمريكا(صدام نفت عراق را با يورو ميفروخت)
این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در 19 اوت 2010 بهطور رسمی خاتمه یافت.
در خلال این جنگ قریب به 4500 سرباز آمریکایی جان خود را از دست داده و دست کم حدود 150هزار عراقي در حمله آمريکا به عراق کشته شدند. اگر چه بسياري معتقدند شمار کشتهشدگان اشغال عراق بين 600 هزار تا يک ميليون نفر برآورد شده است. چهار ميليون و پانصد هزار نفر نيز بيخانمان شدند. اين در حالي است كه هر روز بر تعداد اين تلفات به دليل شرايط حاكم بر عراق و اثرات حمله آمریكا به اين كشور افزوده ميگردد.
باراك حسين اوباما: "مداخلات بشردوستانه" و "مسئوليت حفظ جان انسانها" – بمباران ناتو و جنگ پارتيزاني در ليبي سال 2011 ؛ "مداخلات بشردوستانه" و "مسئوليت حفظ جان انسانها" – جنگ در سوريه، 2011- تاكنون
"در چنین شرایط متغیری، ضرورت ايجاب ميكند كشورها و ملتهاي جهان با يك صدا سخن بگويند و اين مسئله همان كانون توجه ما بوده است..... روز گذشته شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا پيام روشني را در راستاي محكوم نمودن خشونت در ليبي براي جهانيان ارسال كرد و از كساني كه مرتكب چنين اعمالي شدند خواست تا مسئوليت رفتار خود را بپذيرند و از مردم ليبي نيز حمايت كرد. همانند ساير دولتها، دولت ليبي مسئوليت دارد تا از اعمال هرگونه خشونتي اجتناب ورزد و امكان دسترسي افراد نيازمند به كمكهاي بشردوستانه را فراهم نمايد و به حقوق مردم خود احترام بگذارد.
دولت ليبي بايد در برابر ناتواني خود جهت پذيرفتن اين مسئوليتها پاسخگو بوده و تاوان نقض مداوم حقوق بشر را بپردازد. "(20) باراک اوباما، 22 فوريه 2011
نیروهای نظامی آمریکا و برخی از کشورهای غربی در سال 2011 برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع و نیز حمایت از نیروهای مخالف معمر قذافی حملات موشکی و هوایی گستردهای را علیه اهداف مختلف در لیبی انجام دادند. برآوردهای مختلف تلفات جنگ در لیبی بین 20 تا 80 هزار نفر است.(21)
حمله نظامی که در سال 2011 به قتل اسامه بن لادن منجر شد اگرچه حمله علیه یک دولت خارجی محسوب نمیشود اما بدون اجازه دولت پاکستان انجام گرفت و نقض صریح حق حاکمیت این کشور بر سرزمینش محسوب میگردد.
دوران جرج بوش و همچنین باراک اوباما آکنده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین بالاخص در سه کشور پاکستان، یمن و افغانستان بود. این حملات تاکنون باعث مرگ چندین هزار غیرنظامی شده است و علیرغم اعتراضهای مداوم و شدیداللحن مقامات افغان و پاکستانی هنوز ادامه دارند.
داعیهداران حقوق بشر و منع اشاعه تسلیحات بشری در حالی در تدارک حمله نظامی به سوریه هستند که در زمان حملات شیمیایی رژیم صدام علیه ایران و مردم بیگناه عراق سکوتی مرگبار بهنشانه رضایت اتخاذ کرده بودند. بهانهجوییها و دروغهای نخنمای باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا همچون اسلاف خویش زمانی رسواتر میشود که درمییابیم شورشیان سوری در گفتوگو با گزارشگران غربی مسئولیت این فاجعه انسانی را عهدهدار شده و آن را ناشی از مدیریت نادرست تسلیحات دریافتی از شاهزاده سعودی معرفی میکنند.
فیلم دروغهای اوباما
http://www.glennbeck.com/2012/10/24/glenn-beck-the-president-of-the-united-states-is-telling-callous-cold-and-calculated-lies/
نتیجهگیری
واشنگتن پس از خروج از سياست انزواطلبي دكترين مونروئه با در پيش گرفتن سياست خارجي فعال در پي تامین منافع گسترده سياسي، اقتصادي و نظامي خود در جهان است و البته به همين دليل با معضلات بيشماري نيز مواجه بوده است. دخالتهاي سياسي – نظامي ايالات متحده درگوشه و كنار جهان هزينه بسيار سنگيني را بر مالياتدهندگان آمريكايي تحميل نموده است.
آنان بايد بودجه حضور نظاميان خود را در خارج از كشور ميپرداختند. يكي از مشكلات عمده سياستمداران و افكار عمومي آمريكا، حفاظت از جان اتباع نظامي و غيرنظامي آمريكايي در سراسر جهان بوده است. ورود به هر جنگ در خارج از كشور، كاروان جوانان كشته يا زخمي را به داخل كشور در پي داشته و مدام با اعتراضات گسترده خانوادهها و جنبشهاي ضدجنگ همراه بوده است.
تاكنون دخالتهاي آشكار ايالات متحده، در نقاط ديگر جهان با خشم و اعتراض دولتها، ملتها و گروههاي بسياري روبرو شده است. چنين وضعيتي، امنيت ملي و جان شهروندان آمريكايي را به خطر مياندازد. شايد كمتر كشوري در جهان وجود داشته باشد كه مانند ایالات متحده آمريكا طي چند دهه گذشته آماج حملات تروريستي، گروگانگيري و بمبگذاري دشمنان قرار گرفته باشد.
افزون بر اين، دهها هزار نفر از نظاميان آمريكايي در سراسر دنیا جان خود را در جبهههاي جنگ و حوادث پشت جبهه از دست دادهاند. هزاران شهروند غيرنظامي آمريكايي در خيابانها، مراكز تفريحي و هنگام سفر با هواپيما، قرباني سياست خارجي آن كشور شدهاند و گروههاي مبارز و تروريستهاي حرفهاي، شهروندان آمريكايي را مورد حمله قرار ميدهند. حوادث تكان دهنده بيروت در اوايل دهه 1980 و اوج آن حمله به محل استراحت تفنگداران نیروی دریایی آمريكا، سياستمداران اين كشور را با اين واقعيت روبرو ساخت كه حفظ و حراست از جان اتباع آمريكايي در خارج از مرزهاي آمريكا تا چه اندازه دشوار است.(22)
از انتهای قرن نوزدهم، روساي جمهور آمریكا انگيزه و هدف واقعي خود از ورود به جنگ خارجي را هرگز به ملت خویش اعلام نكردند. كشتار عظيم، فقر و آزادي كه شهروندان آمريكا و سایر کشورهای جهان در اين جنگها از دست دادند جملگی حاصل اعتماد بيجا و بیمورد به ادعاهاي غيرواقعي رهبران کاخ سفید بود كه قبل از ورود به جنگ مطرح میساختند.
منابع و ماخذ
1- برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: مرتضي نعمتي زرگران ، "آمريكا ، راهبرد مبارزه با تروريسم و ساختار سياسي كشورهاي اسلامي" ، مطالعات خاورميانه ، سال سيزدهم و چهاردهم ، شماره 4 و 1 ، زمستان 85 – بهار 86
2-www.whitehouse.gov/nsc/nssall.html
3-http://truth11.com/2010/12/18/13-lies-an-abbreviated-history-of-u-s-presidents-leading-us-to-war/
4-http://www.historylearningsite.co.uk/FWWcasualties.htm
5-http://www.daveblackonline.com/lying_presidents.htm
6-http://www.ihr.org/jhr/v14/v14n6p19_Chamberlin.html
7- http://www.secondworldwarhistory.com/world-war-2-statistics.asp
8-http://warisacrime.org/content/lies-and-consequences-our-past-15-wars
9-http://www.motherjones.com/politics/1998/10/presidential-lies-and-consequences
10-http://www.mil.blogsky.com/1388/02/29/post-42/
11-http://en.wikipedia.org/wiki/Invasion_of_Grenada
12- http://libcom.org/history/articles/nicaragua-contras
13-http://www.usnews.com/news/articles/2008/06/06/presidential-lies-and-deceptions
14-http://journals.hil.unb.ca/index.php/JCS/article/download/14764/15833
15-http://en.wikipedia.org/wiki/United_States_invasion_of_Panama#Casualties
16-http://www.globalresearch.ca/more-lies-for-war-barack-obama-president-and-liar-in-chief/5349550
17-http://srebrenica-genocide.blogspot.com/2009/10/how-many-people-died-in-bosnian-war.html
18-http://en.wikipedia.org/wiki/Kosovo_War#Casualties
19-http://www.fas.org/sgp/crs/natsec/R41084.pdf
20-http://www.globalresearch.ca/a-century-of-lies-the-rationales-for-in-foreign-wars-a-century-old-white-house-tradition/5347442
21-http://en.wikipedia.org/wiki/Casualties_of_the_2011_Libyan_civil_war#Deaths_overall
22-http://www.lewrockwell.com/2002/10/robert-higgs/to-make-war-presidents-lie/
نظرات بینندگان