خطر «تفسیر غنی سازی» جدی است
دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشورمان معتقد است مهمترین نتیجهای که این توافق به ارمغان آورده این است که «دنیا برنامه غنیسازی ایران را به رسمیت شناخته است.» از آنسو اگرچه روسیه نیز نظری مشابه آنچه ظریف گفته، بیان کرده اما جان کری وزیر خارجه ایالات متحده صریحا گفته که غنیسازی ایران به رسمیت شناخته نشده است. او گفته است: «در این توافق اولیه گفته نشده ایران حق غنی سازی دارد. در چهار گوشه ان پی تی چنین چیزی مطرح نشده و این سند هم نمیگوید که ایران حق غنی سازی دارد، این موضوع مورد توافق طرفین است و تحت توافق دو طرف است تا معلوم شود، غنی سازی ادامه داشته باشد یا خیر.»
اما در این میان، متن توافقنامه میتواند منبع مناسبی برای رجوع طرفین باشد. طبق متن ترجمه شده توافقنامه توسط وزارت امور خارجه ایران، در مقدمه این توافقنامه آمده است: «این راه حل جامع، ایران را قادر می سازد تا به طور کامل از حقوق خود در بهره گیری از انرژی هستهای برای اهداف صلح آمیز بر اساس مواد مرتبط در معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای و با رعایت تعهدات خود بر طبق معاهده از آن برخوردار شود.» این جمله میتواند نشانگر تایید حق ایران در غنیسازی اورانیوم باشد. اما در ادامه این جمله، شرایطی ذکر شده است که میتواند در تایید این حق بر اساس این توافقنامه، مناقشه ایجاد کند: «این راه حل جامع متضمن یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک و محدودیتهای عملی و اقدامات شفاف ساز به منظور تضمین ماهیت صلح آمیز برنامه هستهای میباشد.» اما در بند چهارم از گام نهایی نیز، مواردی مطرح شده که باز هم بر حق غنیسازی ایران بر اساس NPT الزاماتی را وضع میکند: «گام نهایی راه حل جامع که اعضا قصد دارند مذاکره در خصوص آن را در کمتر از یک سال بعد از تصویب این سند، به پایان رسانده و اجرای آن را شروع کنند، عبارتنداز: … متضمن یک برنامه غنی سازی باشد که توسط طرفین تعریف میگردد، برنامهای که شاخصههای آن با موافقت طرفین و منطبق با نیازهای عملی، با محدودیتهای مورد توافق در خصوص دامنه و سطح فعالیتهای غنی سازی، ظرفیت غنی سازی، محلهایی که در آن غنی سازی انجام میشود و ذخایر اورانیوم غنی شده برای دوره زمانی که مورد توافق قرار میگیرد، تعیین میگردد.»
اگرچه طبق گفته دکتر ظریف، هیچ کشوری در جایگاهی قرار ندارد که بخواهد حق غنیسازی را به کشور عضو NPT بدهد چرا که این معاهده این حق را به اعضای خود داده است، اما مطابق با آنچه در توافقنامه در بالا ذکر شد، غنیسازی ایران حتی در مرحله گام نهایی متضمن شرایطی است که «توسط طرفین تعریف میگردد» نه NPT. حال سوال این است که اگر سخن کاملا بر حق دکتر ظریف پذیرفته شود، اساسا ایران سالها است که حق غنیسازی را به دلیل عضویت در NPT دارا است و آنچه در ژنو رخ داده یک «توافق بزرگ» نیست. از آنسو اگر تخصیصهایی که بر غنیسازی ایران در توافقنامه زده شده، مد نظر قرار گیرد، حق ایران به کمتر از آنچه در NPT است تنزل یافته چرا که غنیسازی با شرایط تعریف شده طرفین پیش خواهد رفت نه حق ناشی از عضویت در NPT.
به نظر میرسد ابهام در متن توافقنامه شرایط را کمی سخت کرده است. در این میان خطر «تفسیر» توافقنامه میتواند در آینده برای ایران مشکلساز شود. البته قبلترها نیز این خطر برای ایران مشکلساز شده بود.
وقتی «تفسیر تعلیق» به «تعلیق همه فعالیتها» حکم داد!
تلویزیون بی بی سی چند سال قبل، مستندی به عنوان «ایران و غرب» را تهیه کرد که اگرچه راست و دروغ در آن در کنار هم گذاشته شده بود، اما به دلیل مصاحبه با شخصیتهای برجسته سیاسی، میتوان با اطمینان به برخی از موارد آن رجوع کرد. این مستند در بررسی پرونده هستهای ایران، روند پذیرش تعلیق غنیسازی از سوی ایران در سال 1382 را مطرح کرده است. ماجرا از نگاه بیبیسی اینگونه است که؛ در 21 اکتبر 2003 وزرای خارجه سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه به ایران آمدند تا ایران را متقاعد کنند که غنی سازی اورانیوم و هر آنچه که مرتبط با آن است را متوقف کنند. اما مسئولان ایرانی در جلسه با این سه نفر، ابتدا در مقابل این خواسته ایستادگی کردند. آنها بر حق غنی سازی اورانیوم تحت معاهده NPT تاکید کردند. اروپاییها اما مخالف بودند و بر تعلیق تمام فعالیتهای هستهای اصرار داشتند. روحانی که آن روزها رئیس تیم مذاکره کننده بود، پذیرفت که ایران مواد رادیو اکتیو را به سانتریفیوژها تزریق نکند. در اینجا دکتر ظریف که او هم عضو تیم مذاکرهکننده بود صریحا به خبرنگار بیبیسی میگوید که معنای این کار تعلیق غنی سازی است. اما اروپاییها به این کار راضی نبودند. آنها تعلیق تمام فعالیتهای هستهای را هدف گرفته بودند و مشکلشان با پیشنهاد روحانی این بود که ایران در این صورت میتواند سانتریفیوژهای بیشتری تولید کند. از نگاه اروپاییها این یک تعریف ضعیف از تعلیق بود. شرایط مذاکرات اما با برخی مواضع اروپاییها که جای شرحش اینجا نیست، به سمتی پیش رفت که ایران حاضر شد تعلیق را بپذیرد به شرط آنکه تعلیق با تفسیری که آژانس اتمی ارائه میدهد به اجرا در آید. در اینجای مستند، سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت به خبرنگار بیبیسی میگوید: «آنها [آلمان، انگلیس و فرانسه] میگفتند کلیه فعالیتهایی که به نحوی مرتبط است به این مسئله باید تعلیق بشود. ما این را قبول نداشتیم. خب! مسئله مشکل شد. میگفتیم حالا که شما نمیتوانید به توافق برسید این را واگذار کنید به تفسیری که آژانس از این مسئله دارد. متاسفانه آقای البرادعی علیرغم حرفی که زده بود و علیرغم معیارهایی که بود، یک جور دیگر تعلیق را مطرح کردند که به نظر ما امر بسیار خلاف اخلاقی بود.»
ماجرا آنگونه که مستند بیبی سی روایت میکند اینگونه است که دکتر روحانی یک روز قبل از دیدار با وزرای خارجه سه کشور اروپایی یعنی در روز 20 اکتبر 2003 با البرادعی دیدار کرده بود و درباره معنی «تعلیق» با یکدیگر گفت وگو کرده بودند. روحانی معتقد بود که البرادعی بر این باور است که تعلیق اساسا یعنی عدم تزریق اورانیوم به سانتریفیوژها. اما آژانس هستهای به ریاست دکتر محمد البرادعی، تعلیق را آنچنان که مد نظر اروپاییها بود تعریف نمود و ایران ناچار شد به صورت داوطلبانه همه فعالیتهای خود را تعلیق کرد! «تفسیر معنای تعلیق» باعث شد تا ایران تن به یک عقبنشینی آشکار بدهد.
خطر «تفسیر غنی سازی» جدی است
اگر 10 سال قبل، «تفسیر تعلیق» از سوی آژانس اتمی باعث شد تا ایران تن به شرایطی بدهد که همه فعالیتهای هستهایاش تعلیق شود در حالی که فکر میکرد معنای تعلیق این است که فقط فرایند گازدهی به سانتریفیوژها انجام نشود، حالا این بار در ژنو، حق قانونی غنیسازی ایران که به دلیل عضویت در NPT ناشی میشد، «حداقل» دچار یک ابهام بزرگ است (که در فوق آمد) که شرایط را برای «تفسیر غنیسازی» باز میکند. آیا دوباره «خطر تفسیر» پرونده هستهای ایران را به مسیری نامطلوب خواهد رساند؟
که به توهم ربطی نداره...