نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در بیست و هشتمین سال برگزاری خود نشان داده با تمام فراز و فرود ها یش همواره توانسته خاطره خوبی از خود در ذهن مراجعه کنندگان و اهالی قلم برجا گذارد.
خاطره کتاب های شنیدنی نیز از مواردی ست که بازدیدکنندگان امسال نمایشگاه کتاب بعد ها درباره آن بیش از بیش سخن خواهند گفت. کتاب هایی که به جای خواندن می توان آنها را شنید. کتاب هایی گویا که مانند رادیو یا موسیقی در هر مکان و زمانی فقط با یک وسیله الکترونیکی همراه همیشه در دسترس خواهد بود.
هر چند کتاب های گویا ابتدا با هدف تامین نیاز نابینایان طراحی شد اما پیشرفت تکنولوژی و افزایش گرفتار های زندگی مردم، ترویج این کتاب ها را افزایش داد و حال به نظر می رسد پررنگی ارتباطات شفاهی نسبت به خط و کتابت در دنیای امروز دلیلی برای تولید کتاب گویا شده است.
مخاطب ایرانی امروزه به هر دلیلی کمتر به مطالعه کتاب چاپی می پردازد و در عین حال همواره به دنبال راه های آسان تر و راحت تر برای دستیابی به اطلاعات است بنابراین کتاب های گویا را می توان کمک بزرگی برای کتابخوان کردن مردم باشد.
در کتاب های صوتی متن کتاب از سوی یک یا چند گوینده خوانده می شود و به صورت فایل صوتی در می آید که در ادامه با کتاب گویای دریا خانم آشنا می شویم.
این کتاب به نویسندگی سید قاسم یاحسینی درباره خاطرات زندگی خانم آذر علامه زاده همسر شهید رضا جلیلوند است. این کتاب دربردارنده هشت مقطع مختلف از زندگی خانم علامه زاده است. او بیستم آذر 1339 در کازرون و در یک خانواده شانزده نفری متولد شد. وی دوران دبستان را در مدرسه قدسی و دوران راهنمایی را در مدرسه بهبهانی کازرون سپری کرد. مشکلات زندگی و جمعت زیاد و سنگینی مسئولیت خواهر و بردارش او را از ادامه تحصیل بازداشت و.... این کتاب با صدای عاطفه طاهری از صداپیشگان رادیو به صورت صوتی و کتاب گویا درآمده است.
نگاهی به کتاب «دریا خانم»(خاطرات آذر علامه زاده، همسر شهید رضا جلیلوند)
بخش وسیعی از گستره ادبیات پایداری معمولاً به نقل خاطرات افرادی اختصاص می یابد که ارتباط تنگاتنگی با این موضوع داشته اند. در این زمینه، چاپ و انتشار خاطرات فرماندهان، سربازان و کسانی که هنگام نبرد در خطوط مقدم جبهه ها حضور داشته اند، اغلب از اولویت ویژه ای برخوردار است. با این حال، ادبیات پایداری حوزه های گسترده ای را شامل میشود که موارد یاد شده تنها بخشی از آن است. یکی از زیر شاخه های این ادبیات، چاپ و نشر خاطرات اعضای خانواده و اغلب همسر فرماندهان و سربازان زمان جنگ است که این اقدام معمولاً پس از شهادت آن رزمنده انجام میشود و در آن، یکی از اعضای خانواده یا همسر شهید به نقل خاطراتی از شهید می پردازد. در این زمینه، چاپ و انتشار کتاب«دریا خانم» (خاطرات آذر علامه زاده، همسر شهید رضا جلیلوند) از جهات گوناگون قابل توجه است. این کتاب که مصاحبه و تدوین آن توسط سید قاسم یاحسینی انجام، توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است. کتاب«دریا خانم» پانصدو هشتادو یکمین محصول دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است که در بخش خاطرات جنگ ایران و عراق، یکصدو هشتادو پنجمین کتاب محسوب میشود. راوی این کتاب آذر علامه زاده است که خاطرات خود را بازگو میکند. دست تقدیر او را، در آغاز جوانی، از کازرون به بوشهر کشاند و با رضا جلیلوند، همسرش، آشنا کرد. رضا کارمند نیروی دریایی ارتش و اهل ارومیه بود. آن دو، که هر یک از شهری با فاصله های دور در بندر بوشهر به هم رسیده بودند، پایه های زندگی زیبایی را ریختند. در کتاب دریا خانم همه این زیبایی ها آمده است؛ به خصوص با به دنیا آمدن رحیمه، فرزندآن ها که این زندگی طراوت دیگری پیدا میکند.
در بخش اشار کتاب آمده است که سید قاسم یا حسینی بیش از ده ساعت با آذر علامه زاده در بوشهر گفت و گو کرده که حاصل آن همین کتاب دریا خانم است. البته این کتاب سومین تجربه یاحسینی در گفت و گو با همسران شهید است. پیش از این او با دو کتاب «زیتون سرخ» و «یک دریا ستاره» توانسته است توانایی خود را در به تصویر کشیدن چنین زندگی هایی نشان دهد. با وجود این که در هر سه کتاب راویان همسران شهد هستند، اما غلبه محتوا با اصل زندگی است که تحت تاثیر جنگ قرار می گیرد.
کتاب دریا خانم در هشت فصل تنظیم شده است که فصل اول آن با عنوان«ماجرای محمد صادق» به بازیابی ریشه های خانوادگی آذر علامه زاده اختصاص یافته است. در این بخش، راوی تاریخ خانواده خود را از چند دهه قبل روایت میکند:« مادر پدرم جدی داشت به نام عبدالصاحب که ظاهراً مرد مومن، عالم و عارفی بود...پدر بزرگ پدری ام پزشک و جراح بود...خانواده ما اصلاً اهل «دوان» کازرون هستند.» (ص۱۱ و ۱۲ )
او در این فصل همچنین به شکل گیری خانواده پدرش(عبدالرسول) در شهر آبادان اشاره میکند و تولد خواهران و برادران پرشمارش(نه خواهر و پنج برادر) که پدر بعد از حدود هفده سال کار در شرکت نفت، حدود سال های ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ از آبادان به کازرون مهاجرت میکند.
در فصل دوم(خاطرات محله دارالسلام) راوی به سال های تولد و دوران تحصیل خود در مقاطع ابتدای اشاره میکند و از تنگدستی خانواده در این مقطع زمانی هم یاد میکند:« مهر سال ۱۳۵۰ وارد کلاس پنجم شدم. خانواده ما پر جمعیت بود و دست پدرم تنگ. شبانه روز با وانتش کار می کرد؛ اما واقعیت این بود که درست و حسابی دستش به دهانش نمی رسید و آن طور که دلش می خواست نمی توانست خرج زندگی ما را تامین کند.» ( ص ۲۵)
راوی در فصل بعدی(منزل اولیا) هم به بخش دیگری از زندگی خود، در مقطع تحصیلی راهنمایی اشاره دارد.
به واسطه زندگی خواهر راوی(مهری) در شهر بوشهر، آذر برای میهمانی به خانه خواهرش به این شهر می رود که به این موضوع در فصل چهارم کتاب با عنوان« یک آسمان موج» به تشریح پرداخته شده است. در ادامه، موضوع کار او در فروشگاه اداره شهر و روستای بوشهر مطرح میشود که همین مسئله سرنوشت وی را به سمت دنیای تازه ای سوق می دهد. آذر علامه زاده که این مقطع زمانی تازه به دوران جوانی خود پا گذاشته است، بهعنوان کارمند در فروشگاه یادشده استخدام میشود.
او ماجراهای این بخش از زندگی اش را در فصل پنجم کتاب شرح داده است. از حوادث اصلی که در این فصل به آن اشاره میشود، وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ است که راوی به صحنه هایی از آن در شهر بوشهر اشاره میکند:«روز دوازدهم بهمن، صبح زود، من از خانه خواهرم بیرون آمدم تا به محل کارم بروم. فروشگاه شهر و روستا اگر چه در اعتصاب بود، به دلیل آنکه کالاهای مورد نیاز مردم را می فرخت باز بود. سرتاسر شهر در اعتصاب بود و بیشتر مغازه ها و حتی سوپر مارکت ها تعطیل بود.» ( ص۷۰)
آذر علامه زاده در فصل ششم که عنوان روی جلد کتاب(دریا خانم) را هم دارد، به موضوع ورود شهید رضا جلیلوند به زندگی خود اشاره میکند و از این پس، به طور مشروح به ان می پردازد:« یک روز که خسته و کوفته از سر کار به خانه خواهرم بر می گشتم، دیدم جوانی سر کوچه ما ایستاده و به من زل زده است. بلافاصله سرم را پایین انداختم و بدون آنکه حتی به او نگاه کنم به خانه رفتم. تابستان سال ۱۳۵۸ بود و هوای شرجی و گرمای بوشهر آدم را کلافه می کرد.» (ص ۷۷)
سرانجام در مردادماه سال ۱۳۵۹ ازدواج آذر علامه زاده و رضا جلیلوند در شهر کازرون سر می گیرد و آن دو با عشق و علاقه زندگی مشترک خود را شروع میکنند، اما وقوع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، خوشبختی کوتاه این زوج را همانند هزاران خانواده دیگر ایرانی در معرض تلاطم این رویداد بزرگ قرار می دهد:« دو ماه از ازدواج من و رضا نگذشته بود که عراق در روز ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد.» (ص ۹۳)
با شروع جنگ، شهر بوشهر نیز مورد حمله هواپیماها و موشک های عراقی قرار می گیرد. در این میان، همسر راوی هم عازم مناطق جنگی میشود. آذر علامه زاده مشروح رویدادهای این مقطع زمانی را در فصل هفتم کتاب با عنوان« آتش در خانه» شرح داده است. او همچنین در این فصل به شهادت همسرش در نبرد آزادسازی خرمشهر اشاره میکند و فرزند کوچکی(رحیمه) که از او به یادگار مانده است.
فصل هشتم و پایانی کتاب(سال های اندوه) به روزهای تنهایی راوی در فراق همسر شهیدش اختصاص یافته است.
در آخرین بخش کتاب هم که به عکس ها و ضمائم مرتبط با موضوع اختصاص یافته، ۱۰ قطعه عکس به همراه وصیت نامه شهید با دستخط خودش ارائه شده است.