کد خبر: ۷۱۲۲۸
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۳ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۴

حساب و کتاب این روزهای مردم روستای من

اما آنچه غم انگیز و ناراحت کننده است اینکه این روزها هیچکس حال و روز خوبی ندارد. بدهی بالا و درآمد اندک، خرج‌ها کمر شکن و روزگار ما فقیران درهم و برهم.
به گزارش شیرازه، این روزها برداشت محصولات کشاورزی از جمله محصولات جالیزی در قیروکارزین پایان یافته است. متن زیر دلنوشته یکی از کشاورزان این شهرستان است که  به صورت زیر در سایت پرگون منتشر شده است.

 حالا که به پایان فصل برداشت رسیده ایم و بوته‌های گوجه و شمام به دیار باقی شتافته اند بدون اینکه کسی فاتحه ای برای آنها بخواند، موقع حساب و کتاب است. شبها کارگرها در منزل ارباب نشسته و فاکتور‌های فروش را زیر رو میکنند و از قرض و نداری و گرفتاری گپ میزنند و روزها جلوی مغازه‌های کود و سم و پلاستیک فروشی مشغول پرداخت پاره ای از بدهیهای خود هستند.

اما آنچه غم انگیز و ناراحت کننده است اینکه این روزها هیچکس حال و روز خوبی ندارد. بدهی بالا و درآمد اندک، خرج‌ها کمر شکن و روزگار ما فقیران درهم و برهم.

با خود می‌اندیشم کی غروب تنهای دهکده به سر خواهد آمد. هراسان و پریشان تا کنار تلمبه می‌روم و شلوارم را تا زانو بالا می‌کشم جوراب‌هایم را در می‌آورم ، پایم را به خنکی آب می‌سپارم تا شاید دلم نیز خنک شود و از این همه غم و اندوه به در آید و این آخرین چاره من در سکوت تنهایی مردمانی فقیر و مستضعف در روستای محروم و دور افتاده من است.

پس آرام آرام چند بیتی شعر که از حفظ دارم اما نمی‌دانم شاعرش کیست را با خودم زمزمه می‌کنم:

یاد دارم در غروبی سرد سرد، می‌گذشت از کوچه ما دورگرد
داد میزد کهنه قالی می‌خرم، دست دوم جنس عالی می‌خرم
کاسه و ظرف سفالی می‌خرم، گر نداری، کوزه خالی می‌خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست، ای خدا شکرت ولی این زتدگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقاً مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید، گفت آقا سفره خالی می‌خرید؟
……………….
و من با خود اندیشیدم حالا که فصل حساب و کتاب در این دنیای مادی است و اینگونه مقروض و بدهکاریم کاش خدا یاری کند تا فردای قیامت دفتر محاسبات ما روشن و پاک باشد تا آنجا سرافکنده و مایوس نباشیم . انشاالله

نظرات بینندگان