بازخوانی و واکاوی حماسه خونین 15 خرداد؛ نهضتی که 53 ساله شد
قیام ۱۵ خرداد نیز جنبشی ماندگار و اثرگذار است و نقطه عطفی در کارنامه انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود، این قیام، سر آغاز تحوّلات و دگرگونیهای شگفت آوری شد که به حق میتوان از آن به عنوان «یوم اللّه» نام برد.
بازکاوی عوامل پیدایش نهضت 15 خرداد ـ به عنوان مقدمه و طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامی ـ نیازمند بررسی علل و پیش زمینههای مختلفی است که از نهضت تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت به وجود آمده و تا سال ۴۱ و پس از آن در خود انقلاب اسلامی تداوم داشت و در واقع هم باید بعد مادی و ظاهری این علل را در نظر گرفت و هم بعد باطنی و معنوی آنها را، چنان که شهید مطهری میگوید: «این نهضت، نهضتی است از تیپ نهضت پیامبران؛ یعنی، برخاسته از خودآگاهی یا خدا آگاهی.
این خود آگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است
این خود آگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است و وجدان اسلامی بیدار شده جامعه ما، او را در جستجوی ارزشهای اسلامی برانگیخته، و این وجدان مشترک و روح جمعی جوشان جامعه است که طبقات مختلف و متضادّ را در یک حرکت هماهنگ به راه انداخته است..
در نیم قرن اخیر (به خصوص با تشکیل سلسله دین ستیز پهلوی) جریانهایی رخ داد که ضد اهداف عالیه اسلامی و در جهت مخالف آرمانهای مصلحان صد ساله اخیر بود و طبعاً نمیتوانست برای همیشه از طرف جامعه ما بدون عکس العمل بماند. استبداد خشن و وحشی و سلب هر نوع آزادی، نفوذ استعمار نو…، دور نگه داشتن دین از سیاست، بیرون کردن دین از میدان سیاست، کوشش برای بازگرداندن ایران به جاهلیت پیش از اسلام و احیای شعارهای مجوسی و میراندن شعارهای اصیل اسلامی و…»
در واقع مهمترین عامل شکل دهنده نهضت ۱۵ خرداد، احساس و باور عمیق تودههای مردم درباره دین ستیزی، ارزش ستیزی و به حاشیه راندن دین از یک طرف، و حاکم کردن ارزشهای مرده و منحط غربی و غیر دینی از طرف دیگر بود، یعنی، درخواست عمومی مردم برای اصلاح و دگرگونی در ناهنجاریها و کژتابیهای فکری، اخلاقی و دینیای که داشت شکل میگرفت.
انقلاب اسلامی ایران، در دوره شکل گیری خود (۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۳) با یک سری زمینهها و مقدمات همراه بود و در این دوره انرژی تحول و دگرگونی، طی یک سلسله جریانات و اقدامات به تدریج به سمت حوزه علمیه قم کشیده شد و رنگ و محتوای مذهبی به خود گرفت و رهبری یک عالم دینی در حدّ مرجعیت، یعنی امام خمینی بر آن مسجّل شد.
امام خامنهای (مد ظله العالی)، ولی امر مسلمین جهان در خطبههای نماز جمعه در 14 خرداماه 1361 فرمودند: اما من مایلم درباره حادثه 15 خرداد قدری صحبت کنم، چون از خاطرههای بسیار مهم و تعیین کنندهٔ انقلاب ماست و بعد، مطلبی را که در انقلاب ما و در 15 خرداد به وضوع دیده شده است و قرآن هم به این مطلب اشاره دارد، برای شما برادران و خواهران عزیز مطرح میکنم تا برای خط مشی آیندهٔ ما، ملت و هم دولت، درسی باشد.
15 خرداد یک قیام مردمی بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشورای آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد میشد، امام امت حقایق افشا نشدهای تا آن روز را با مردم بیواسطه در میان گذاشتند، که درباره این ارتباط بی واسطه امام و امت حرفی دارم که عرض میکنم.
در این گفتار، که توصیهمیکنم اگر نوار قابل فهمی و سالمی از آن هست، رسانههای همگانی آن را پخش کنند تا مردم بفهمند نوزده سال قبل امام چه میگفتند، حقایقی را بیان کردند که این حقایق آن روز برای خیلیها حتی دستاندرکاران سیاست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام اینها بود که «اسرائیل میخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل میخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل میخواهد در ایران اسلام نباشد.»
آن روز برای خیلیها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟
آن روز برای خیلیها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدری بود که شب بعد از این سخنرانی، یعنی شب نیمهٔ خرداد که مصادف با دوازده محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانی کردند. روز نیمهٔ خرداد مردم به مجرد این که فهمیدند که امام دستگیر و ربوده شده است، بدون اینکه فرماندهیای، رهبریای از سوی شخصیتی، از سوی حزبی، گروهی وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضی شهرهای دیگر و حتی در بعضی از روستاها در ورامین.
و دستگاه جبار که باور نمیکرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یک عمل تند وحشیانه حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزاز شهید در زبانها میگشت.
این قیام یک نقطه عطف شد. اگر چه عدهای را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابی مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعی و جدی گرفت و این قیام به انقلاب 22 بهمن منتهی شد و در مآل جمهوری اسلامی را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینی است که باید بنشینند آنها که در متن واقعه بودهاند و با چشم تیزبین حوادث را دیدهاند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روی 15 خرداد قضاوت کند.
هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسی و سردمداران سیاسی و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمی کوچکترین نقشی نداشتند
در 15 خرداد سه عنصر وجود داشت. یکی عنصر مردم بود، یکی عنصر رهبر و امام بود و سومی عنصر انگیزهٔ مذهبی و روحشهادتطلبی و فداکاری برای خدا بود. نطفهٔ انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتی میگوییم مردم بودهاند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسی و سردمداران سیاسی و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمی کوچکترین نقشی نداشتند. نه آن کسانی که با انگیزه ملیگرایی حرکت میکردند و نه آن کسانی که با انگیزههای مادی و مارکسیستی راه میرفتند و نه حتی آن گروههایی که با انگیزههای مذهبی و اسلامی تشکلی داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومی خونین پرشکوه کمترین تأثیری نداشتهاند. چرا، تأثیر منفی بعضی از گروهها داشتند.
فردای 15 خرداد تحلیلگران مادی معتقد به اندیشههای خرافی الحادی به کمک دستگاه جبار آن روز رفتند و برای او حادثه را تحلیل کردند. حادثه دینی بود، آن را طبقاتی و اقتصادی و از این قبیل تحلیل کردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچکس به کمک این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینی مردم.
شکی در این نیست که در حادثهٔ 15 خرداد و جریانهایی که از آن منشعب میشد، جز علمای اسلام، روحانیون مبارز و کسانی که آمادهٔ جانبازی برای اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت. 15 خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقی ماند.
حرکت انقلابی ما با همین سه عنصر که نطفهٔ اصلی انقلاب ایران را تشکیل میدادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین کسانیکه کار فکری اسلامی و سیاسی میکردند و مردم را برای یک حرکت عظیم عمومی آماده میکردند، علمای اسلامی، طلاب جوان، گویندگان مبارز در سطوح مختلف علمی بودند. دیگران هم در بعضی از قشرها کمتر، در بعضی بیشتر، تلاشهایی داشتند، اما آن چه به تلاش روحانیون یک امتیاز میبخشید، این بود که آنها با مردم روبرو میشدند و ذهن مردم را آماده میکردند.
اگر این کار مستمر 15 ساله در شهرها، دهات، دور افتادهترین نقاط کشور نمیبود، انقلاب ما در 22 بهمن با پاسخ عمومی ملت روبرو نمیشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حرکتی نمیکنند. آن که به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیامآوران انقلاب و اندیشهٔ انقلابی از حوزهٔ علمیهٔ مقدسهٔ قم و بعضی از حوزههای دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبری کرد و در طول این مدت فکر اسلامی به وسیلهٔ همین رُسُل انقلاب پخته شد. در 22 بهمن با آمادگیهای سال 56 و 57 این سه عنصر در حد رشد و کمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم یک انقلابی بود که بر مبنای اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامی و مردمی بود، انقلاب هم اسلامی و مردمی شد. و چون انقلاب، اسلامی و مردمی بود، حکومتی هم که بر مبنای آن انقلاب به وجود آمد، اسلامی و مردمی شد؛ یعنی جمهوری اسلامی. و چون رهبری عظیم بصیر هوشمندانهٔ متوکلانهٔ امام امت از آغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه میکرد، در جمهوری اسلامی رهبری آن نقشی را که همه میدانید و لمس میکنید، به خودگرفت.
بنابراین حرکت طبیعی قیام 15 خرداد به آن چیزی رسید، به آن واقعیتی منتهی شد که امروز تمام دنیای کفر و الحاد را متوحش کرده است و سردمداران استکبار جهانی را به دفاع از خود واداشته است. ما امروز مرهون قیام 15 خردادیم. امروز جمهوری ما یک جمهوری به معنای واقعی است. یعنی مردمی است.
این را شما میدانید و لمس میکنید، اما من همان دانستهٔ شما را به زبان میآورم این برگی از تاریخ است. حقیقتی است که باید آیندگان هم آن را لمس کنند. جمعبندی کارهای امروز ملت و دولت این است که جمهوری اسلامی امروز از همه جهت مردمی است، دارای جهاد مردمی است. این جبهههای جنگ که پر است از مردم غیرموظف، یعنی غیرنظامیانی که به عشق فداکاری، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب میجنگند. انفاق مردمی در پشت جبههها، مردم هر چه دارند میدهند. خاطرهٔ آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهای طلای زنان جوان ما که مخلصانه و متواضعانه نثار پای رزمندگان میشود، فراموش نشدنی است.
خاطرهٔ پدران و مادرانی که فرزندان خود را تقدیم انقلاب میکنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قربانی میکنند، از یاد نرفتنی است. خاطرهٔ آن مرد آلاسکا فروشی که پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت این پسر، دو هزار تومان پول باقیماندهٔ از او را برای رد مظالم به شخص مورد اطمینانش میدهد و وقتی از او میپرسند تو خودت که مستحقی، میتوانی برداری این پول را، استنکاف میکند و وقتی میپرسند غیر از آلاسکافروشی شغل دیگری هم داری؟ میگوید نه، دکان آلاسکافروشی را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نمیکند. میگوید دولت امروز سرگرم کارهای بزرگ است. اگر به کار من نرسد، مهم نیست. خاطرهٔ این انسان بزرگ و میلیونها انسان بزرگ مانند او از حافظهٔ تاریخ زدوده نشدنی است.
در پایان تاثیرات قیام 15 خرداد را به اجمال بررسی میکنیم:
شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفتهای سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است
1. اولین تأثیری که سرکوب قیام پانزده خرداد چهل و دو بر روند مخالفت با سلطنت پهلوی نهاد تغییر ماهیت مبارزه از سیاسی به نبرد مسلحانه و در میان بسیاری از نیروها و گروههای مخالف شاه بود. در واقع، شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفتهای سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است و راهی جز شلیک گلوله و جنگ مسلحانه نیست. البته این بدین مفهوم نبود که مبارزه مسلحانه در سالهای قبل از قیام 15 خرداد وجود نداشته است بلکه بدین معنی است که «عمومی شدن» و تبدیل شدن جنگ مسلحانه به عنوان یک «جریان» محصول بلافصل قیام 15 خرداد است. اما ترورهای مذکور، بیشتر خصیصه فردی یا تعلقات گروهی داشتند که علاقمندان چندانی در بین لایههای دیگر اپوزیسیون نداشت.
2. دومین تأثیر جنبش پانزده خرداد 42، هم نشینی استعمار در کنار استبداد داخلی و حمله توأمان مخالفین شاه علیه هر دو بود. در واقع از قیام 15 خرداد به بعد است که استبداد در کنار استعمار یا به قول انقلابیون آن دوره امپریالیزم، مورد حمله قرار گرفت و هر دو به عنوان دو روی یک سکه انگاشته گردید. این درحالی بود که در جنبشهای اجتماعی –سیاسی پیش از دهه چهل، شورش یا علیه استبداد و نظام تمامیت خواه شکل گرفته بود مثل نهضت مشروطه (1285 هـ. ق) و یا علیه استعمار خارجی مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت، در نهضت تنباکو نیز اگر هر دوی اینها مورد اعتراض قرار گرفت و قرارداد تالبوت به همراه ناصرالدین شاه مورد سرزنش واقع شد، به مفهوم اصالت داشتن آن نبود، آنچه اصالت داشت لغو قرارداد توتون و تنباکو بود و توأم قرار گرفتن استعمار و استبداد در چنین حادثهای، از سر اتفاق بود.
3. سومین تأثیر که بی گمان مهمترین تأثیر قیام 15 خرداد به حساب می اید ارائه و حراج نظام بدیل یا آلترناتیو نظام سلطنت در ایران است. از نهضت مشروطیت به این سو، معمولاً کلیه مخالفین شاه در گفتمان مشروطه تنفس میکشیدند و تنها راه حل معضلات و بحرانهای موجود را، برون رفت مشروطیت میدانستند، برون رفتی که سلطنت در آن باقی میماند و شاه با تن دادن به قانون اساسی مشروطه ادامه حیات میداد. اما با طرح نظریه ولایت فقیه در سال 1348 و رد نظریه سلطنت ولو به نحو مشروطیت، اپوزیسیون مذهبی به رهبری امام خمینی وارد فاز جدیدتری از مبارزه شد که با اتکا بر آن میتوانست نه تنها شاه بلکه کلیت ساختار قدرت در ایران را برهم زند و سرنگون نماید.
از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، میتوان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد
4. از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، میتوان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد. جنبشهای اجتماعی- سیاسی پیش از این قیام، مثل مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت، در پایتخت رخ داده بودند و قم طی این دوران در حاشیه تحولات بسر میبرد، اما از قیام 15 خرداد به بعد، مرکز مخالفت با شاه به قم منتقل میگردد و قم نه به عنوان حاشیه، بلکه به عنوان کانون مخالفت، آنهم با بهره مندی از نهاد مرجعیت عامه، رژیم پهلوی را به مبارزه دعوت و سرانجام سرنگون مینماید.
5. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری سیاسی نیروی مذهبی یکی دیگر از نتایج واقعه 15 خرداد است. در این قیام امام خمینی به عنوان یک مرجع دینی در رأس رهبری یک حرکت فعال سیاسی قرار گرفت و دیگر مراجع را نیز با خود به میدان آورد و این مسأله ای بود که از صدر نهضت مشروطیت تا این مقطع عملی نشده بود، مرجعیت شیعه بعد از مشاهدهٔ نتایج حرکت فعال خود در مشروطه، یک فعال سیاسی را در دستور کار خود قرار نداد و به موضع گیریهای مقطعی بسنده کرده؛ ولی در حرکت سال 42، مرجعیت شیعه دیگر بار در یک حرکت گسترده شرکت کرد و رهبری آن را نیز مستقیماً عهده دار شد.
6. از جمله نتایج مهمی که میتوان به عنوان نقطه عطف از آن یاد کرد پیدایش نسلی از روحانیون، پس از واقعه 15 خرداد 42 بود که سعی نمودند که پس از تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه و سپس عراق، مقابلهای را که ایشان مابین قم و رژیم پهلوی به وجود آورده بودند همچنان ادامه دهند.
اگرچه به دلیل حاکمیت جو اختناق و سختتر شدن امکان مخالفت با رژیم، فعالیت این گروه نیز بالطبع با مشکلات و سرکوبهای فزایندهای همراه گردید و بی علاقگی برخی از مراجع قم نسبت به گرم نگاشتن تنور مخالفت با رژیم پهلوی، موانع متعددی بر سر راه آنان گذارد.
با این همه، این عده با تلاش خستگی ناپذیری که از خود نشان دادند مانع شدند که فضایی که قبل از ظهور امام خمینی، بین قم و تهران حاکم بود بازگردد، حوزههای علمیه بالاخص قم، از سال 1343 به بعد در لیست سیاه رژیم قرار داشت و هیچ مرجع و روحانی طراز اولی حداقل در ظاهر دیگر نمیتوانست ارتباطی با رژیم داشته باشد. معدود روحانیونی که در سالهای بعد از 1343 با رژیم همکاری داشتند فاقد هرگونه پایگاه مردمی بودند.