واجب فراموش شده؛ هدف قیام عاشورا
به گزارش شیرازه به نقل از کازرون خبر
هفته اول محرم الحرام به نام هفتهی امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری
شده است، و ان شاءالله که دارای آثار ماندگاری در عرصه ی اجتماعی باشد چرا
که در تفکر شیعی قیام عاشورا و نهضت خونین حسینی با دو فریضهی الهی امر به
معروف و نهی از منکر به طوری در اذهان عجین شده که با شنیدن هر کدام دیگری
تداعی می گردد.
در
اهمیت و ارزش انجام این دو فریضه ی بزرگ، همین بس که از اهداف و روش انبیاء
و اولیاء و شیوهی مصلحین است زیرا که سایر فرایض بوسیلهی آن به پا داشته
میشوند و در پرتو آن راهها امن، کسبها حلال، حقوق افراد تأمین و زمین
آباد می گردد، از دشمنان انتقام گرفته میشود و کارها در مسیر صحیح قرار می
گیرد.
امر به معروف و
نهی از منکر به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی در نهضت امام حسین(ع)
مطرح میباشد و به قول حضرتش امر به معروف و نهی از منکر جزء خون و حیاتش
شده بود ولی امر به معروف و نهی از منکر آن حضرت با تمامی امر به معروف و
نهی از منکرها از دو جهت تفاوت داشت.
تفاوت
اول معنای شایع امر به معروف این است که: گاهی امر به نماز و روزه و حج و
کارهای خیر اعم از واجبات شرعی، عقلی و یا مستحبات است و معنای شایع نهی از
منکر هم نهی کردن از معاصی شرعیه مثل دروغ، تهمت، شرب خمر، سرقت و سایر
گناهان شرعی و قبایح عقلی میباشد.
اما
با کمی دقت در مییابیم که هیچ معروفی مهمتر از امر به معروف و امر به نهی
از منکر و هیچ منکری خطرناکتر از ترک امر به معروف و نهی از منکر و
همچنین ترک نهی از سکوت در برابر منکرات نیست و در سال 61 هجری دو فریضه
الهی در جامعه اسلامی در برابر ظلم و فساد حکومت یزیدی به فراموشی سپرده
شده و برخی از ترس و بعضی برای زنده ماندن و به طمع رسیدن به جاه و قدرت با
آن رژیم فاسد در برابر آن حکومت فاسد سکوت کرده و یا همکاری می نمودند و
با آن رژیم فاسد همکاری میکردند و یا مُهر سکوت خفت بار و ذلت آور بر دهان
زده بودند به طوری که این سکوت مرگبار و ذلت آور بر جامعهی آن روز سایه
افکنده بود که برخی از شخصیتهای معروف و مدعی به جای فریاد و قیام در پی
نصیحت کردن به امام برآمدند و او را به سکوت یا به فرار سفارش میکردند.
مثل
پسر زبیر که از بیراهه به مکه فرار نمود و عبدالله عمر که سکوت و گوشه
گیری پیشه کرد ولی امام حسین(ع) فرمودند: که نه سکوت میکنند و نه فرار
مینمایند و در هنگام حرکت از مدینه وصیت نامهای به برادرش محمد حنیفه
مینویسد و در آن اهداف اصلی خود را بیان مینماید که در این مجال به فرازی
از آن وصیت نامه اشاره میشود: .... اُریدُ اَن امر بالمَعروف و اَنهی
اَنِ المنکر و اسیرُ بالسیرهِ جدّی و اَبی علیُ ابنُ ابیطالب ...(1) (مقتل
خوارزمی ج1 ص 188- مقتل عوالم ص179)
ترجمه
و تفسیر:...امام(ع) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت
و با مُهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفیه داد:
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش گذرانی و نه برای افساد و ستم گری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواستهام از این حرکت اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب(ع) است.
پس هرکسی این حقیقت را از من میپذیرد (و از من پیروی کند)، راه خدا را پذیرفته است و هر کسی رد کند(و از من پیروی نکند) من با صبر و استقامت(راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. و برادر! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست، بر او توکل میکنم و برگشتم به سوی اوست.»
امام
(ع) در وصیت نامهاش پس از بیان عقیده ی خویش درباره توحید، نبوت و معاد،
هدف خود را از این سفر چنین بیان نمود: «آری اگر چه امر به معروف و نهی از
منکر دارای مراتب و مراحلی است و سخت ترین مرحلهی عملی مرحلهای است که تا
پای شهادت و اسارت باید ایستاد و آن زمانی است که عظمت و گمراهی حاکمیت و
مردم از یک سو و رسوخ آن در اعماق ایمان و فرهنگ آنها از سویی دیگر چنان
این سرطان دینی و اجتماعی را بی علاج میکند که دیگر سخنرانی، صحبت،
قرائت قرآن و حدیث و موعظه و نصیحت سرسوزنی در مقابل هوا و هوس و جاذبههای
کفر تاثیری نخواهد داشت و اسلام ناب آنچنان دچار تحریف و دگرگونی و ظاهر
سازی و نفاق شده است که از اسلام جز نامی نمانده است و در چنین موقعیتی است
که جز یک اقدام شجاعانه، ایثارگرانه و شهادت طلبانه با یک برنامه حساب
شده، آگاهی دهنده و بیدارکننده راه دیگری وجود ندارد و اینجاست که تا پای
شهادت و اسارت خانواده باید ایستاد.»
یادداشت: علی اسدزاده