کد خبر: ۱۵۸۱۹۳
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۹ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۱
وصیت‌نامه پاسدار شهید احد طاهری پور:

خدایا کدام جستجوگر به جستجویت برخواست و تو را نیافت

خدایا کدام جستجوگر به جستجویت برخواست و تو را نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگان لطفت آمد و به وصال تو نرسید؟
به گزارش خبرنگار گروه قطعه شهدا پایگاه تحلیلی خبری شیرازه، سردار شهید احد طاهری‌پور در فروردین ماه 1340 مصادف با محرم حسینی در کازرون و در خانواده‌ای کشاورز پا به عرصه وجود گذاشت.

در سن پنج سالگی به نماز ایستاد و در همان کودکی به دیگران ، آموخته‌های خود را تعلیم می‌داد . او هر روز بچه‌های هم سن و سال خود را جمع می‌کرد و خود به عنوان امام جماعت جلو آنها نماز می‌خواند.

تحصیلات خویش را تا پایان مقطع متوسطه در مدارس مرآت ،جلوه و هنرستان دکتر شریعتی گذراند .در اوایل انقلاب در حالی که در هنرستان مشغول به تحصیل بود و با توجه به اینکه او مدتی در مسجد و جلسات خصوصی حضور داشت ،لذا زودتر از دوستانش به فعالیت علیه رژیم مشغول شد، به طوری که چندین بار مورد هجوم مزدوران رژیم قرار گرفت و در این مسیر بارها ضربت باتوم‌های آن خود فروختگان، پیکر نازنینش را چون ماهپاره ای که در خسوف قرار گیرد، کبود ساخت . 

بعد از پیروزی انقلاب در بسیج به فعالیت پرداخته و دوره‌های مختلف آموزشی را با موفقیت پشت سر گذاشت و بعد از مدتی راهی جبهه‌های غرب گردید و بعد از بازگشت از جبهه، در امتحانات شرکت کرده و موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید . 

هنوز مدرک دیپلم را به دست نیاورده بود که به جمع سبز پوشان سبزاندیش سپاه پاسداران پیوست و با ورود او به سپاه، حضورش رادر جبهه‌های نبرد نمایان ساخت و در خطوط مقدم سر پل ذهاب، بستان، چزابه، شوش، پاسگاه زید، جزیرة مجنون، دشت عباس، ابو غریب، حاج عمران، فکّه و بسیاری دیگر از مناطق غرب و جنوب به مبارزه با دشمنان همیشه اسلام و انقلاب پرداخت.

 با تأسیس تیپ فاطمه الزهرا(س) از لشکر 19فجر مسؤولیت جانشینی گردان به این پاسدار جان بر کف محول گردید و او نیز با تقدیم جان عزیز خویش به خوبی از عهده انجام این مسؤولیت سنگین برآمد. زمانی که برای مدتی به مرخصی می‌آید ،مأموریتش را پایان یافته نمی بیند، لذا راهی پادگان آموزشی شده و در آنجا به آموزش نیروهای اعزامی مشغول می‌شود؛ کمتر کسی می‌توان یافت که مانند او درجبهه‌ها و یا در حال آموزش باشد .

 سردار شهید طاهری پور بعد از حماسه‌آفرینی‌های بسیار در عملیات‌های فتح‌المبین ،خیبر، بیت المقدس، بدر و ... ،جزیرة مجنون را با قطرات خون خویش گل افشان ساخت و بهاران واقعی را در دوازدهمین روز از فروردین 1364به میهمانی روزهای زخمی مجنون فرا خواند.

 پیکر مجروح و غرقه به خون او توسط همرزمان دلسوخته‌اش به بیمارستان صحرایی انتقال یافت . اما احد، تنهایی جبهه‌ها ،که دلش را آن سوی آسمان جا گذاشته بود، ساعتی بیشتر میهمان حماسه‌سازان مجنون نبود . او رفت تا عاشقانه به مردان سرانجام بپیوندد.

بخشی از وصیت‌ نامه شهید طاهری‌پور

بدانید که اگر در راه دین خدا برای جهاد خارج نشوید خدا شما را به عذابی دردناک مغذب می‌سازد و خدا قومی دیگر به جای شما بر می‌گمارد و شما به خدا زیانی نرسانیده‌اید بلکه خود را زیانکار ابدی ساخته‌اید و خدا بر هر چیز توانست.

ای خدا عاشقانت به شب در محراب عبادت سراپا عجز و نیاز و عرق را زنده و به هنگام روز شیر بیشه شجاعت دیده قلبشان نگران جمال یار و جانشان محو دیدار دوست و دلشان از غم هجر کوی معشوق محزون است، اگر اجل مقدر نبود یک لحظه روحشان در کالبد مادی قرار نمی گرفت.

 آری عشق به رضوان و خوف از عذاب یکباره بین جان و تنشان جدایی می‌انداخت؛ خدایا کدام جستجوگر به جستجویت برخواست و تو را نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگان لطفت آمد و به وصال تو نرسید آنان که در این دریای پرخروش حیات به جستجویت برخواستند تو را یافتند و آنان که به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند با دیده جان به دیدارت نایل شدند.

عزیزان، من تا به حال وصیت‌نامه‌های متعدد نوشتم ولی بعدا ز برگشتن از جبهه آن‌ها را پاره می‌کردم ولی این بار که برای دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی از خانه خارج می‌شوم و پا در چکمه می‌کنم روحم از شدت درد می‌سوزد، قلبم می‌خروشد، احساسم شعله می‌کشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه می‌زند، احسان می‌کنم که در این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‌کنم و می‌خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

 خدایا، به سوی تو می‌آیم از عالم و عالمیان می‌گریزم تو مرا در جوار رحمت خویش سکنی ده. 

برادران، من می‌خواهم که از آن سرباز اسلام در زمان پیغمبر درس بگیرم و هدف و انگیزه او را دنبال کنم که زمانی در روبروی امپراطوری ایران قرار گرفت، امپراطور ایران به او گفت، شما عرب‌ها چه می‌خواهید و برای چه می‌جنگید و هر روز عده‌ای را به کشتن می‌دهید؟ او در جواب فرمود که ما نه برای خاک می‌جنگیم و نه برای آب و نه برای کشور گشایی و نه برای ریاست می‌جنگیم ... 

برای این می‌جنگیم که این بندگان خدا را از چنگال بندگان نجات دهیم  و به سوی بندگی خدا سیر دهیم.

آری هدف و استراتژی ما هم باید همین باشد که در هر جا و هر مکان که بندگانی را دیدیم که در زیر یوغ استعمار بندگان دیگرند نجات دهیم و به سوی بندگی خدا سیر دهیم، با شکست صدام رسالت ما به پایان نمی‌پذیرد رسالت ما طولانی است و باید کلمه لا اله الا ا... را تحقق بخشیم. 

عزیزانم، ما بیشتر از یکبار از مادر متولد نمی‌شویم و فقط یکبار هم می‌میریم و حتماً هم می‌میریم پس چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد، نترسید از مرگ نهراسید زیرا که این مرگ فقط نقل مکان است.

انتهای پیام/224224
نظرات بینندگان