کد خبر: ۱۶۲۰۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۴ - ۲۵ مهر ۱۳۹۰

تلاش ترکیه برای بازسازی عثمانی

صحنه سياست بين‌الملل، صحنه‌اي پر اوج و البته پرحضيض است. اساساً سياليت از ويژگي‌هاي ذاتي نظام بين‌الملل است. بازي ژئوپلتيك، تعامل ديپلماتيك، فضاي گفتماني و... همگي آنچنان با سرعت زيادي تغيير مي‌كنند كه گاه فرصت تحليل را از انسان و فرصت تصميم را از سياستمداران مي‌ربايد. به ويژه اگر حوزه خاورميانه مورد تحليل باشد

در اين ميان اما آنچه در خاورميانه كنوني قابل مشاهده است، تلاش تركيه براي ارتقاي جايگاه ديپلماتيك و هژمونيك نمودن گفتمان خود است. اينك تركيه را مي‌توان به عنوان يكي ديگر از بازيگران پرتحرك در عرصه جديد ديپلماسي منطقه‌اي محسوب كرد. در اين مجال تلاش مي‌كنيم تا دليل اوج‌گيري تركيه را بررسي كرده و به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا اين اوج‌گيري دائمي است؟ و اما دلايل اوج‌گيري سياست خارجي تركيه در سال‌هاي اخير:
- شكست سياست‌هاي خاورميانه‌اي ايالات متحده در دوره تصدي نومحافظه‌كاران در اشغال پرهزينه عراق، ناكامي در عرصه مبارزه عليه تروريسم و تأمين امنيت افغانستان، مخدوش شدن وجهه بين‌المللي امريكا، تقويت نقش منطقه‌اي ايران، قدرت يافتن شيعيان در لبنان و عراق، از پيامدهاي استراتژي اشتباه امريكا درخاورميانه تلقي مي‌گردد و بي‌اعتباري ديپلماسي امريكا در سطح منطقه را به ارمغان آورده است. عدم توانايي ايالات متحده در الزام اسرائيل به توقف شهرك‌سازي‌ها و آغاز مذاكرات صلح از سويي و فشار براي دموكراسي‌سازي به رژيم‌هاي عربي باعث شده تا متحدان سنتي عرب نيز به امريكا بدگمان باشند. از گزاره‌هاي فوق ضعف روز افزون امريكا در مناسبات خاورميانه استنتاج مي شود، امري كه فرصتي براي كشورهاي ديگر براي جبران خلأ امريكا ايجاد مي‌كند.
ضعف عمومي كشورهاي منطقه

كشورهاي منطقه از جمله كشورهاي عربي، نه تنها اعتماد گذشته خود را به تركيه از دست خواهند داد، بلكه تلاش مي‌كنند وزن ديپلماتيك و فضاي گفتماني آن را به چالش بكشند. اينك كه تركيه در موضعي تنش‌زا با همسايگان قرار گرفته است، ديري نخواهد پاييد كه توازن ژئوپلتيك منطقه دوباره برقرار خواهد شد

نيز از ديگر دلايل اوج‌گيري تركيه است. كشورهاي ديكتاتوري منطقه چون بحرين، عربستان، عمان، يمن و مصر در طول ساليان دراز همواره نگران ثبات داخلي سياسي خود بوده‌اند. اين كشورها همواره سياست پيوند با امريكا را براي تأمين امنيت حاكميت و سركوب داخلي در پيش گرفته‌اند. بنابراين اين كشورها از ثبات داخلي و وحدت نخبگان براي حضور در عرصه سياست خارجي منطقه تا حد زيادي بي‌بهره بوده‌اند. موج بيداري اسلامي نيز تهديد فراواني را متوجه حاكميت اين كشورها و ضعف سياست خارجي آنان را دوچندان نموده است.
- طولاني شدن روند پذيرش عضويت تركيه در اتحاديه اروپا باعث گرديد روند توجه سياسي- اقتصادي تركيه معطوف به خاورميانه دوچندان شود. از سوي ديگر ثبات داخلي تركيه، بهره‌گيري از پرستيژ مطلوب، ساختار اقتصادي پويا و تكيه بر يك گفتمان اسلامي و شايد مهم‌تر از همه وحدت نخبگان ابزاري آنكارا در راستاي تأمين منافع ملي، از ديگر دلايل قدرت گيري آنها در اين منطقه شده است. موفقيت تركيه در ديپلماسي منطقه پرتنش خاورميانه، به طور بالقوه جايگاه و موقعيت تركيه را نزد اروپا و امريكا تقويت مي‌سازد.
بنابراين مجموعه دلايل فوق يعني، افول امريكا، ضعف عمومي دولت- ملت‌هاي خاورميانه، وحدت نظر نخبگان تركيه‌اي و... باعث گرديده است تا تركيه دوره‌اي از نمايش قدرت در خاورميانه را تجربه كند. برگزاري كنفرانس‌هاي صلح متعدد به ميزباني تركيه، ميانجيگري ميان اعراب و اسرائيل، ميان فتح و حماس و... سرمايه‌گذاري‌هاي متعدد در كشورهاي منطقه،‌تبديل شدن به چهارراه انرژي ميان خاورميانه، اروپا و اوراسيا، حضور فعال در ناتو و... همگي نشان دهنده محبوبيت تركيه از سويي و گسترش حيطه منافع ملي اين كشور به خاورميانه است. سياست تنش صفر با همسايگان كه از چند سال پيش توسط داوود اوغلو به يك تئوري تبديل شده و در دولت رجب طيب اردوغان به اجرا گذاشته شده است، تلاش دارد تا تركيه را به محورخاورميانه بدل كند. به عبارت ديگر نوعي تغيير در نگرش سياست خارجي تركيه نسبت به خاورميانه پديد آمده است. اما همه اينها بدون حمايت امريكا امكان‌پذير نيست. آنچنانكه برخي تحليلگران امريكايي معتقدند با توجه به حضور حزب حاكم اسلام‌گرا در قدرت، افزايش قدرت نرم آنكارا در خاورميانه مي‌تواند يك سرمايه ديپلماتيك براي امريكا محسوب شود تا گفت‌وگوي مناسب‌تري را با دمشق، تهران و حماس صورت دهد. آنكارا مناسب‌ترين محل براي جمع كردن مقامات اين كشورها به همراه اتحاديه اروپا، روسيه و سازمان ملل و امريكا مي‌باشد. تركيه مي‌تواند بين سوريه و اسرائيل، امريكا و ايران، به‌رغم نارضايتي مصر، اردن و عربستان سعودي ميانجي‌گري كند.
به نظر مي‌رسد امريكا، محدوديت عملكرد و ضعف عربستان به عنوان تنها پايه باقيمانده از استراتژي دو ستوني نيكسون را درك كرده است. عربستان به علت ساختار غير دموكراتيك و حمايت از تروريسم توانمندي لازم براي رهبري اعراب و اجراي سياست‌هاي امريكا را ندارد. ابعاد همكاري و نزديكي آنكارا به واشنگتن به طور مستقيم بر شرايط سياسي منطقه تأثير مي‌گذارد كه البته مي‌تواند در تقابل

عربستان به علت ساختار غير دموكراتيك و حمايت از تروريسم توانمندي لازم براي رهبري اعراب و اجراي سياست‌هاي امريكا را ندارد. ابعاد همكاري و نزديكي آنكارا به واشنگتن به طور مستقيم بر شرايط سياسي منطقه تأثير مي‌گذارد كه البته مي‌تواند در تقابل با منافع ملي ايران قرار گيرد

 تركيه اينك مي‌تواند به نحوي مطلوب به عنوان يك بازيگر منطقه‌اي، سياست‌هاي غرب را در خاورميانه ترجمان كند. توصيه به انقلابيون مصري به تشكيل حكومتي لائيك، فشار همه جانبه به سوريه و پذيرش سپر دفاع موشكي ناتو شايد دلايلي بر اين مدعا باشد. شايد نتوان به صراحت گفت كه تركيه عامل امريكاست، اما حداقل مي‌توان گفت، تركيه در راستاي منافع امريكا گام برمي‌دارد و در مقابل، امريكا نيز كاملاً آگاهانه در مقابل قدرت‌گيري تركيه مانعي ايجاد نمي‌كند.
اما پرسش اصلي اينجاست كه آيا اين شيب تند توسعه سياست خارجي تركيه در خاورميانه همچنان حفظ خواهد شد؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: خواست توسعه‌اي تركيه، مسير سياست خارجي‌اش را درخاورميانه از توازن خارج ساخته و تركيه نتوانسته سياست تنش صفر با همسايگان را به فرجام برساند. روند تحولات منطقه و جهت‌گيري غرب‌گرايانه، آنكارا را به سمت تنش دوباره با همسايگان سوق داده است.
چرخش سياست خارجي تركيه درباره ليبي، سكوت درباره تحولات بيداري اسلامي در منطقه خليج‌فارس، يمن، عربستان و بحرين در شرايطي رخ داد كه تحولات در سوريه به ناگاه نگاه تركيه به تحولات خاورميانه را دگرگون كرد. افزايش دامنه انتقاد از بشار اسد و تبديل تركيه به مكاني براي تجمع مخالفان سوريه، سبب شده كه تركيه از اين طريق نشان دهد در نقطه تقابل با دولت سوريه قرار دارد. اين نگرش تركيه با نوع سياستي كه امريكا در ارتباط با سوريه دارد، همخواني داشته و گويي تركيه به نيابت غرب پرچمدار احقاق حقوق بشر در سوريه شده است. دركنار اين امر پذيرش استقرار سپر دفاع موشكي، همسايگان قدرتمند تركيه، نظير ايران و روسيه را به واكنش‌ها و انتقادات سختي واداشت. بر اين امر، تنش سنتي با قبرس، يونان و ارمنستان را نيز بايد اضافه كرد.
بنابراين محيط سياسي كه داوود اوغلو آن را بدون تنش مي‌خواست،‌اكنون پرالتهاب به نظر مي‌رسد. در سياست بين‌الملل و به ويژه در خاورميانه، اما اصلي كه راهنماي جهت‌گيري كشورهاست، اصل موازنه قواست. هرگاه كشوري به سوي سياست‌هاي توسعه‌طلبانه روي آورد، ساير كشورهاي منطقه خواسته يا ناخواسته تلاش مي‌كنند تا توازن منطقه‌اي را دوباره برابر سازند. به نظر مي‌رسد كه اگر مواضع تركيه در همين وضعيت پايدار بماند، روابط تيره‌اي بر مناسبات آنكارا با ساير كشورهاي خاورميانه حاكم گردد و تنش‌ها مجدداً‌ بازيابي شوند. بنابراين كشورهاي منطقه از جمله كشورهاي عربي، نه تنها اعتماد گذشته خود را به تركيه به عنوان خلف امپراتوري عثماني از دست خواهند داد، بلكه تلاش مي‌كنند وزن ديپلماتيك و فضاي گفتماني آن را به چالش بكشند. اينك كه تركيه در موضعي تنش‌زا با همسايگان قرار گرفته است، ديري نخواهد پاييد كه توازن ژئوپلتيك منطقه دوباره برقرار خواهد شد و سياست خارجي تركيه مجدداً دوره‌اي رو به افول در خاورميانه را تجربه خواهد كرد. بي‌شك تركيه كه سرمايه اعتماد در خاورميانه را سبب اوج‌گيري سياست خارجي‌اش شده بود، كم‌كم از دست مي‌دهد.

انتهای پیام/20

نظرات بینندگان