کد خبر: ۱۶۲۲۷۰
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۵ - ۰۸ دی ۱۴۰۲
شهيد «جليل صادقی فرد» :

انسان گاه‌گاهی خود را فراموش می‌کند

شهيد «جليل صادقی فرد» در دفترچه یادداشت خود می‌نویسد: «درد، دل آدمی را بيدار می‌کند. روح را صفا می‌دهد غرور خودخواهی را نابود می‌کند نخوت و فراموشی را از بين می‌برد و انسان را متوجه وجود خود می‌کند. انسان گاه‌گاهی خود را فراموش می‌کند. فراموش می‌کند که هميشگی نيست و چند صباحی بيشتر نمی‌ماند...»
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه»، شهيد «جليل صادقی فرد» یکم مهرماه سال ۱۳۲۴ در شهرستان استهبان ديده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی را تا ششم با موفقیت پشت سرگذاشت اما پس از آن به علت فقر مالی از تحصیل بازماند و جهت تامین معاش زندگی به کمک پدر شتافت. 

پس از پایان این دوره ازدواج کرد و به اصفهان رفت و پنج سال در بهداری ذوب آهن اصفهان مشغول کار شد. پس از پنج سال کار و زحمت استعفا داد و با خانواده به استهبان بازگشت و در آموزش‌وپرورش مشغول به کار شد.

انسان گاه‌گاهی خود را فراموش می‌کند

با آغاز جنگ تحمیلی عزم خود را جزم کرد و راهی جبهه جنگ شد و تا زمان شهادتش ۱۰ مرتبه به جبهه رفت. 

وی سرانجام یکم مهر سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

بسم الله الرحمن الرحيم 

«نعمت درد را بشناسيم»؛ من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می‌دهد و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در اين راه متحمل می‌شود و می‌بينيم که مردان خدا بيش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‌اند.

علی (عليه السلام) را بنگريم که متحمل دردها در دوران زندگی خويش بوده است که گویی بند بند وجودش را درد و رنج جوش خورده است؛ حسين را نظاره کنيد که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظير آن در عالم ديده نشده است و زينب کبری را ببيند که با درد و رنج انس گرفته است.درد، دل آدمی را بيدار می‌کند. روح را صفا می‌دهد غرور خودخواهی را نابود می‌کند نخوت و فراموشی را از بين می‌برد و انسان را متوجه وجود خود می‌کند. 

انسان گاه‌گاهی خود را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند که بدن دارد بدنی ضعيف و ناتوان که در مقابل رويدادها و در زمان کوتاه و ناچيز آسيب‌پذير است.فراموش می‌کند که هميشگی نيست و چند صباحی بيشتر نمی‌ماند. فراموش می‌کند که جسم مادی او نمی‌تواند با روح او هم پرواز شود. 

لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و غرور قدرت می‌کند. سرمست پيروزی و اوج آمال و آرزوهای دور را از خود بی‌خبر از حقيقت تلخ و واقعيت‌های عينی وجود به پيش می‌تازد و از هيچ ظلم و ستم رو گردان نمی‌شود اما درد آدمی را به خود می‌آورد.حقيقت وجود به آدمی می‌فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می‌کند و دست از غرور کبريائی بر می‌دارد و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می‌فهمد و آن‌را توجيه نمی‌کند.

انتهای پیام/

نظرات بینندگان