کد خبر: ۳۲۸۷۶
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۳ - ۰۸ تير ۱۳۹۱

قانون ضامن امنیت یا امنیت ضامن قانون

خداوند آفرینش را قانونمند و نظم را برای حفظ آن نهادینه کرد. آنچه امروز در طبیعت خداوندی شاهدیم نظم و قانونمندی است که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
حیات آدمی را هم قانونی استمرار می­دهد که بر تن و روان حاکم است، زمین و سایر سیارات و ستارگان و همه اجرام آسمانی هم تابع نظم و نهایتاً قانونی هستند که بر آنها حاکم است.
انسان در زمین به مرور آموخته است که بخشی از آزادی و اختیارات خود را به قانون­گذاران و مجریانی بدهد که توانایی ایجاد نظم و عدالت را داشته باشند. پیشرفت­های قانونی و قانون­گذاری و هر آنچه امروز دموکراسی نام گرفته است حاصل اعتلای قانونمندی در زندگی انسان است.انسان غارنشینی که برای حفظ جان خود و خانواده همانند حیوانات خود دست به دفاع و انتقامجویی و یا کاری تلافی­جویانه می­زد پس از گذشت میلیون­ها سال بدین مقام و جایگاه رسیده است که نخست با هدایت پیامبران و صالحان و سپس از طریق دانش و تجربه تابع جامعه، اجتماعی و یا حاکمیتی شود که امنیت، آزادی، استقلال و رفاه و آرامش را برای او تأمین می­کند و در ازای آن از وی می­خواهد تابع قانون و مقررات باشد.
امام علی (ع) می­فرماید حکومت­های فاجر از هرج و مرج و بی­قانونی بهترند زیرا حداقل با حضور آنان راه­ها امن می­شود و رفت و آمد مردمان با امنیت انجام می­شود.
این سخن بدان معنی است که انسان­ها برای حفظ جان، ناموس، زادگاه و شأنیت و اموال خود می­باید تابع قانون باشند و پذیرای نظم؛ متأسفانه آنچه امروز موجبات فساد، تخلفات و جرایم عدیده و تصادفات شده، همه ناشی از قانون­ستیزی، قانون­گریزی و دور زدن قانون است.
اگر همگان به این مهم می­رسیدند و فهم و درک آن را می­داشتند که تن به قانون دهند حتی اگر به ضررشان باشد، جامعه بیش از این دارای نظم و امنیت می­شد و خساراتی را که اینک شاهدیم واقع نمی­شد.
و اما بعد.
آنچه می­تواند قوانین را لازم­الاجرا و مطلوب مردم کند، توجه قانون­گذاران به نیازها، علایق، فرهنگ عمومی و میزان لزوم و وجوب قوانینی است که بتواند پاسخگوی تحولات روز باشد.
دین و مذهب هم تابع مصدر قوانین و احکام خمسه­ای هستند که فعل یا ترک فعلی را جایز دانسته و یا نفی کرده­اند.
آنچه در قانون­گذاری و اجرای آن مهم است در مرحله نخست آن است که مستلزم ضرر و خسارت نباشد. اگر قانونی به هر دلیل ضرری را متوجه فردی کند حتماً نفع جامعه و تصویب ان ملحوظ نظر قانون­گذار بوده است. مسلماً قانونمندی و پذیرش قوانین و مقررات به هر شکل از طرف مجریان قانون بیمه کردن آن توسط دیگران است.
سعدی علیه­الرحمه در این باب به صراحت نظر خود را اعلام کرده است:
«اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ...»
وقتی یک مسئول کلیدی در مقابل این پرسش که شما چرا از فلانی فلان مبلغ کلان را دریافت کردی؟ بگوید: پول گرفتن اشکالی ندارد و انگیزه و هدف پول دهنده را مطمح نظر قرار ندهد نباید انتظار داشت که فلان فرد جزء یا فلان مدیر میانی با اعمال و رفتاری خاص به ارباب رجوع حالی نکند که برای انجام کارش باید پول «رشوه» بدهد و اگر ندهد کارش به سامان نمی­رسد.
بسیاری از اعمال و رفتار ما مخالف با روح نظم و قانون است. کافی است در سر چهارراه­ها باشیم و تماشا کنیم که چگونه عابرین پیاده اصرار دارند از چراغ قرمز عبور کنند و نیز رانندگان هم بعضاً اراده می­کنند از چراغ سبز عابر پیاده بگذرند.
بعضی مقررات راهنمایی و رانندگی در مدارس ابتدایی اروپا با اشکال مختلف تدریس می­شود. از معلم و مربی و استاد و پلیس گرفته تا کارگر و کارفرما همه و همه سعی می­کنند قانون را در رفتار خود لحاظ کنند تا کودکان از همان آغاز عملاً پذیرش و عمل به قانون را به صورت عادت در آورند متأسفانه از این بابت لنگ می­زنیم.
  همانگونه که کار و تلاش سازمان یافته و تابع قانون و مقررات است عبادات هم برای خود نظم و قانون و ساختاری دارد که تخطی از آن نماز یا روزه را باطل می­کند.
بسیاری از ما مسلمانان همه تلاشمان این است که عبادات خود را پاک و تمیز و قانونمند انجام دهیم. اما در کار و تلاش و روابط اجتماعی بعضاً غفلت­هایی داریم و اهمال می­کنیم.
گاهی بزرگان ما هم این اهمال را دارند چه رسد به کوچکترها.
این نقیصه شاید بدان سبب باشد که در گذشته­های دور در برابر حکام جائر مردم به قانون­شکنی تشویق می­شده­اند و متأسفانه این قانون­شکنی در فرهنگ ما جای پایی دارد که بعضی به غلط تصور می­کنند باید به هر طریق آن را حفظ کرد!!
شاید روش کار با کامپیوترها بتواند بعضی جوانان را قانونمند بار آورد شاید هم که نه برعکس گاهی آنان را به لحاظ فشارهای روحی عاصی می­کند. در هر صورت آدمی پیوسته در جهل و نادانی بوده و دین و دانش او را راهبر بوده­اند.
بکوشیم دین را با دانش و دانش را با دین بارور کنیم تا آن نشود که به قول سنایی:
«چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده­تر برد کالا»

انتهای پیام/20

نظرات بینندگان