کد خبر: ۴۹۲۶۰
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۱ - ۰۷ دی ۱۳۹۲
نگاهی گذرا به فیلم «تنهای تنهای تنها»

«رنجرو» نمادی برای صلح و محبت ایرانی

«تنهای تنهای تنها» با بودجه 220 میلیون تومانی و بازیگران بومی و غیر مشهور، حتماً بهتر از بسیاری از فیلم‌های میلیاردی یا چندصد میلیون تومانی دیگری ظاهر شده است.
«تنهای تنهای تنها» همان‌قدر که فیلم احساسی و لطیفی است، همان قدر هم برخاسته از نفس و طینت پاک انسانی است. این فیلم با تمرکز بر نگرش یک پسربچه ایرانی پیرامون انرژی هسته‌ای و ماجراهایی که حول آن پیش می‌آید، تلاش کرده است تا صلح و دوستی را از آن منظر نمایش دهد. دریچه نگاه کارگردان بر دریچه نگاه رنجرو ـ پسر بچه داستان ـ استوار است و از این رو لطافت‌های خاص کودکی و تناسب‌های احساسی و پاک متناظر با آن در چنین مسأله حساسیت‌برانگیزی به خوبی به تصویر کشیده شده است. 


به گزارش شیرازه به نقل از فردا٬ احسان عبدی‌پور در فیلم بومی «تنهای تنهای تنها» تلاش می‌کند تا نگاهش به انرژی هسته‌ای از دریچه‌ای متفاوت با سایر فیلم‌سازی‌های مرسوم باشد. عبدی‌پور با تکیه بر حال و هوای جنوب کشور و نیروگاه بوشهر و با اتکای به بازی‌های کودکانه نقش اول و دوم فیلم‌اش که پسربچه‌ای ایرانی و پسربچه‌ای روسی هستند، تلاش خویش را به ثمر می‌نشاند. 

تلفیق رویاهای کودکانه و خیال‌پردازی‌های دو کودک موجب می‌شود باورپذیری فیلم ادامه روند آن صورت بهتری بیابد. میثم فرهومند در نقش پسربچه جنوبی و آرمن هوانسیان در نقش پسربچه روسی در کنار یکدیگر اشک‌ها و لبخندهای باورپذیری را رقم می‌زنند که باعث می‌شود فیلم برای مخاطب بزرگسال به خوبی تداوم یابد. این تداوم تا جایی است که حتی ممکن است مخاطب در برخی صحنه‌ها خود را به جای رنجرو متصور شود و در کنار پسربچه روسی بازی کند. این روند تا نقطه عطف فیلم یعنی جدایی این دو پسربچه ادامه می‌یابد و از آنجا با ماندن رنجرو در صحنه فضای فیلم به سمت و سوی دیگری هدایت می‌شود. 


اگرچه پسربچه جنوبی و روسی فیلم به هم علاقمند شده‌اند و این علاقه توسط یکی از کارکنان نیروگاه به زبان روسی و فارسی بین آنان رد و بدل می‌گردد، اما نقطه هدف فیلم نمایش این محبت دوطرفه نیست. این نقطه عطف به ويژه زمانی تبلور می‌یابد که رنجرو تنها مانده و اگرچه به واسطه محبت بسیار به دوست غیرهم‌زبان خویش که حالا دیگر در ایران نیست، غمگین است، اما مقصد سفر خویش را روسیه ـ یعنی زادگاه دوستش ـ برنمی‌گزیند بلکه با افکار کودکانه خود و دوستانش، سازمان ملل را هدف قرار می‌دهد. جمله‌ای که در ثانیه‌های پایانی فیلم توسط کاپیتان کشتی ژنو که رنجرو در آن مخفی شده بود، بیان شد، اگرچه قدری بر ماهیت کلیشه‌ای استوار بود اما به واقع غرق در حقیقت تلاش آن پسربچه تلقی می‌شود. کاپیتان کشتی پسربچه را فراری نمی‌دهد تا مبادا تلاش او هرز رود، بلکه عملاً دلیل سپردن او به پلیس، رسانه‌ای شدن پیام و همت یک پسربچه ایرانی برای احقاق صلح و حق هسته‌ای بر شمرده می‌شود.

زمانی که رنجرو با تحریک برخی از اقوام و دوستان‌اش مواجه می‌شود و به نوعی درست یا نادرست، صدای پای پایمال شدن حقوق ملت‌اش را می‌شنود، دست از دوستی با «الگ» می‌کشد و او را تنها می‌گذارد تا مبادا نام‌اش در فهرست پشت‌کنندگان به خاک و وطن‌اش ثبت شود. این قطع رابطه، اگرچه در ادامه با روشن شدن قضیه ادامه نمی‌یابد و مجدداً وصال این دو صورت می‌گیرد اما نشانی از غیرت ایرانی در وجود کودکی خردسال را به تصویر می‌کشد. نشان می‌دهد که کودک ایرانی چطور ناگهان بزرگ می‌شود و خود را در میانه میدان سیاست می‌اندازد.


بیانیه‌ای که در پایان فیلم توسط یکی از دوستان رنجرو به جای وی در کلاس درس خوانده می‌شود، خطاب به رئیس جمهورهای جهان است و طرح ساده و بی آلایشی دارد. فارغ از میزان باورپذیر بودن قلم و نگارش متن ـ که به تیتراژ فیلم هم کشیده می‌شود ـ محتوای ويژه آن ستودنی است؛ محتوایی که بر صلح تکیه می‌کند و احساس پاک انسانی که هنوز در وجود یک کودک رسوخ دارد را به نمایش در می‌آورد. این حُسن ختام اگرچه شاید به زعم برخی، شعاری یا کلیشه‌ای باشد، اما واقعیت این است که بر دل می‌نشیند و حتی اگر این گونه باشد باید اذعان کرد که جنبه احساسی بر جنبه فنی آن می‌چربد.


«تنهای تنهای تنها» با بودجه 220 میلیون تومانی و بازیگران بومی و غیر مشهور، حتماً بهتر از بسیاری از فیلم‌های میلیاردی یا چندصد میلیون تومانی دیگری ظاهر شده است که هویت خود را بر رنگ و تنوع بازیگران خویش استوار کرده‌اند. احسان عبدی‌پور با فیلم تحسین شده‌اش بار دیگر اثبات امری مهم را در سینمای ایران رقم زد؛ و آن گره زدن دل و قلب مخاطبین به محتوا و مسیر فیلمنامه بود. امری که بسیاری از کارگردانان دیگر هنوز توفیق چندانی برای تحقق‌اش نیافته‌اند.
نظرات بینندگان