کد خبر: ۸۴۶۷
تاریخ انتشار: ۲۳:۰۰ - ۱۴ بهمن ۱۳۸۹

شفاعت کن ما را یا ابولحسن

پس هركس مرا در دیار غربت زیارت كند، بر من لازم است كه در روز قیامت به دیدار و زیارت او بروم .قسم به آن كه جدّم ، محمّد صلى الله علیه و آله را به نبوّت برگزید و بر تمامى مخلوقش برترى و فضیلت داد، هركسى نزد قبرم نماز بخواند مورد مغفرت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .

 

امام رضا (علیه السلام ) هشتمین امام شیعه اثنا عشرى است و پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نام وى را به صراحت ذكر فرموده : على فرزند موسى ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند حسین ، فرزند على ، فرزند ابوطالب كه درود خدا بر همه آنان باد.

كنیه اش ابوالحسن است .

برخى از لقبهایش عبارتند از: رضا، صابر، زكى ، ولى ...

نقش انگشتریش : حسبى الله ، یا به روایت دیگر: ماشاءالله ، لا قوة الا بالله

زادگاهش در مدینه به سال 148 هجرى بود. یعنى در همان سالى كه جدش امام صادق (علیه السلام) درگذشت و این نظر بیشتر علما و تاریخنویسان است.

 و نیز گفته شده كه تاریخ تولد حضرت امام رضا (علیه السلام) سال 151 است . ولى بهر حال قول نخست از همه قویتر و مشهورتر است. تاریخ وفات امام رضا (علیه السلام)، بنا به گفته علما و مورخان بزرگ ، سال 203 هجرى در طوس بوده است .

دانش ، پارسایى و پرهیزگارى امام (علیه السلام)

این از چیزهایى است كه تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند. كوچكترین مراجعه به كتابهاى تاریخى این نكته را بخوبى روشن مى گرداند. حتى مامون بارها خود در فرصتهاى گوناگون آن را اعتراف كرده مى گفت : رضا (علیه السلام) دانشمندترین و عابدترین مردم روى زمین است . وى همچنین به رجاء بن ابى ضحاك گفته بود:

(...... بلى اى پسر ابى ضحاك ، او بهترین فرد روى زمین ، دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست ... .

مامون به سال 200 كه بیش از سى و سه هزار تن از عباسیان را جمع كرده بود، در حضورشان گفت :

(...... من در میان فرزندان عباس و فرزندان على رضى الله عنهم بسى جستجو كردم ولى هیچیك از آنان را با فضیلت تر، پارساتر، متدینتر، شایسته تر و سزاوارتر به این امر از على بن موسى الرضا ندیدم)

موقعیت و شخصیت امام (علیه السلام )

این موضوع از مسایل بسیار بدیهى براى همگان است . تیرگى روابط بین امین و مامون به امام این فرصت را داد تا به وظایف رسالت خود عمل كند و به كوشش و فعالیت خویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند كه مرتب با او در تماس بوده از راهنمایی هایش بهره ببرند. پس در نتیجه ، امام رضا از مزایاى منحصر به فردى سود مى جست و توانست راهى را بپیماید كه به تحكیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهاى مختلف حكومت اسلامى بیانجامد حتى روزى امام به مامون كه سخن از ولایتعهدى مى راند، گفت : «...... این امر هرگز نعمتى برایم نیفزوده است . من در مدینه كه بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا مى شد. در آن موقع ، استر خود را سوار مى شدم و آرام كوچه هاى مدینه را مى پیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر مى نمود.....».
 

در نامه اى كه مامون از امام تقاضا مى كند كه اصول و فروع دین را برایش ‍توضیح دهد، او را چنین خطاب مى كند: (اى حجت خدا بر خلق ، معدن علم و كسى كه پیروى از او واجب مى باشد....). (5) مامون او را (برادرم) و (اى آقاى من) خطاب مى كرد.

در توصیف امام ، مامون براى عباسیان چنین نگاشته بود: «...... اما اینكه براى على بن موسى بیعت مى خواهم ، پس از احراز شایستگى او براى این امر و گزینش وى از سوى خودم است ..... اما اینكه پرسیده اید آیا مامون در زمینه این بیعت بینش كافى داشته ، بدانید كه من هرگز با او بیعت نكرده مگر با داشتن بینایى كامل و علم به اینكه كسى در زمین باقى نمانده كه به لحاظ فضیلت و پاكدامنى از او وضع روشنترى داشته و یا به لحاظ پارسایى ، زهد در دنیا و آزادگى بر او فزونى گرفته باشد. كسى از او بهتر جلب خشنودى خاص و عام را نمى كند و نه در برابر خدا از وى استوارتر كسى دیگر یافت مى شود.....».

از یادآورى این مطالب به وضوح به خصوصیات امام ، موقعیت و منش ‍وى پى مى بریم ، مگر نگفته اند كه : « فضیلت آن است كه دشمنان بر آن گواهى دهند؟»

باز از چیزهایى كه دلالت بر بزرگى و شوكت امام دارد، روایتى است كه گزارش كننده چنین نقل مى كند: «من در معیت امام بر مامون وارد شدم . مجلس مملو از جمعیت بود، محمد بن جعفر را گروهى از طالبیان و هاشمیان احاطه كرده بودند و فرماندهان نیز حضور داشتند. به مجرد ورود ما، مامون از جا برخاست ، محمد بن جعفر و افراد بنى هاشم نیز برپا شدند. آنگاه امام و مامون در كنار هم نشستند، ولى دیگران همچنان ایستاده بودند تا امام همه را اذن جلوس داد. آنگاه ساعتى بگذشت و مامون همچنان غرق توجه به امام بود......».

سند ولایتعهدى كه مامون آن را به خط خویش نوشته ، ضمن تعبیرهاى بازگو كننده موقعیت و سجایا در شخصیت امام است . مثلا مامون چنین مى نویسد: «... چون او بدید فضیلت درخشانش ، واكنش چشمگیرش ، پارسایى برجسته اش ، زهد سَره اش ، كناره گیریش از دنیا، و خلاصه خویشتن داریش از مردم را و بر وى (مامون ) ثابت گردید اخبارى كه پیوسته درباره او با هماهنگى مضمون شنیده مى شد، زبانهایى كه بر او اتفاق سخن داشتند، و چون در او فضیلت را به حد عالى ، زنده و كامل یافت .....»

و به نوشته النجوم الزاهره ، امام رضا (علیه السلام) سرور بنى هاشم و گرانقدرترین آنها در زمان خود بود. مامون او را بسیار گرامى مى داشت ، در برابرش ‍ بسی کرنش مى كرد....
 

خلفاء بنى العبّاس با سادات بنى الزّهراء خصوصا امامان معصوم علیهم السلام رابطه حسنه اى نداشتند و چنانچه بهایى به آن ها مى دادند و اكرامى مى كردند، تنها به جهت سیاست و حفظ حكومت بوده است .مامون عبّاسى همچون دیگر بنى العبّاس ، اگر نسبت به امام رضا علیه السلام احترامى قائل مى شد، قصدش سرپوش گذاشتن بر جنایات پدرش ، هارون الرّشید و نیز جذب افكار عمومى و تثبیت موقعیّت و حكومت خود بود.مامون در تمام دوران حكومتش به دنبال فرصت و موقعیّت مناسبى بود تا بتواند آن امام معصوم و مظلوم علیه السلام را - كه مانعى بزرگ براى هوسرانى ها و خودكامگى هایش مى دانست - از سر راه خود بردارد.

از طرف دیگر اطرافیان دنیاپرست و ششهوتران مامون ، كسانى چون فرزندان سهل بن فضل هر روز نزد مامون نسبت به حضرت رضا علیه السلام سعایت و سخن چینى و بدگوئى مى كردند، لذا مامون تصمیم جدّى گرفت تا آن كه حضرت را به قتل رسانیده و از سر راه بردارد.در این كه چگونه حضرت ، مسموم و شهید شد بین مورّخین و محدّثین اختلاف نظر است ، كه به دو روایت مشهور در این رابطه اشاره مى شود:

 عبداللّه بن بشیر گوید: روزى مامون مرا دستور داد تا ناخن هایم را بلند بگذارم و كوتاه نكنم ، پس از گذشت مدّتى مرا احضار كرد و چیزى شبیه تمر هندى به من داد و گفت : آن ها را با انگشتان دست خود خمیر كن .چون چنین كردم ، او خود بلند شد و به نزد حضرت رضا علیه السلام رفت و پس از گذشت لحظاتى مرا نیز در حضور خودشان دعوت كرد.هنگامى كه به حضورشان رسیدم ، دیدم طبقى از انار آماده بود، مامون به من گفت : اى عبداللّه ! مقدارى انار دانه دانه كن و با دست خود آب آن ها را بگیر. و چون چنین كردم ، مامون خودش آن آب انار را برداشت و به حضرت خورانید و همان آب انار سبب وفات و شهادتش گردید.و اباصلت گوید: چون مامون از منزل امام علیه السلام بیرون رفت ، حضرت به من فرمود: مرا مسموم كردند. محمّد بن جهم گوید: حضرت رضا علیه السلام نسبت به انگور علاقه بسیار داشت ، مامون این موضوع را مى دانست ، مقدارى انگور تهیّه كرد و به وسیله سوزن در آن ها زهر تزریق نمود، به طورى كه هیچ معلوم نبود، و سپس آن ها را به حضرت خورانید و حضرت به شهادت و لقاءاللّه رسید.
 
همچنین اباصلت هروى حكایت كند:

روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، كه فرمود: اى اباصلت ! آنان مرا به وسیله زهر مسموم و شهید خواهند كرد و كنار قبر هارون الرّشید دفن مى شوم ، خداوند قبر مرا پناهگاه و زیارتگاه شیعیان و دوستانم قرار مى دهد.

پس هركس مرا در دیار غربت زیارت كند، بر من لازم است كه در روز قیامت به دیدار و زیارت او بروم .قسم به آن كه جدّم ، محمّد صلى الله علیه و آله را به نبوّت برگزید و بر تمامى مخلوقش برترى و فضیلت داد، هركسى نزد قبرم نماز بخواند مورد مغفرت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .قسم به آن كه ما را به وسیله امامت گرامى داشت و خلافت و جانشینى پیغمبرش را مخصوص ما گرداند، زیارت كنندگان قبر من در پیشگاه خداوند از بهترین موقعیّت برخوردار مى باشند.و سپس افزود: هر مؤمنى هر نوع سختى و مشكلى را در مسیر زیارت و دیار من متحمّل شود، خداوند آتش جهنّم را بر او حرام مى گرداند.

انتهای پیام/10

نظرات بینندگان