مناظره خون و نفت در لیبی
تحولات اخیر کشور لیبی برخلاف دیگر کشورهای عربی خونین شروع شد. شدت عمل دولت این کشور باعث گردید انقلابیون نیز مقابله به مثل نموده و با همکاری ارتش در مناطق شرقی، پادگانها را تخلیه نمایند و سریعاً مسلح شوند. از سوی دیگر لیبی تنها کشور نفتخیز شمال آفریقاست که دسترسی به منابع آن از سوی کشورهای غربی بسیار مقرونبهصرفه است زیرا فاصله لیبی تا جنوب اروپا دهها برابر نزدیکتر از مناطق نفتخیز خلیج فارس است. هفته اول تحولات لیبی دولتمردان و رسانههای امریکایی در سکوت مطلق بسر میبردند اما در پایان هفته اول سخنگوی کاخ سفید رسماً اعلام کرد: «امریکا در لیبی منافع راهبردی ندارد.» حرکت سریع انقلابیون در تصرف مناطق نفتخیز شرق و شمال لیبی باعث شد قیمت نفت افزایش قابلتوجهی یابد، بخشی از صادرات نفت لیبی متوقف شد و بخشی دیگر هم در تهدید قطع صدور انقلابیون قرار گرفت. امریکا که تا این لحظه در مقابل کشتار فجیع و وسیع مردم سکوت کرده بود، بلافاصله سخن از دخالت نظامی در لیبی راند. اوباما به ناوگان دریایی و هوایی امریکا دستور داد تا به سمت لیبی حرکت نمایند. بازخوانی رفتار سیاسی ـ تاریخی امریکا در عرصه بینالمللی حاکی از تسلط همین رویکرد در امریکاست.
پس از لشکرکشی امریکا به کویت در سال 1369 هجری، نیکسون رئیس جمهور اسبق امریکا، آنچه امروز اوباما انجام میدهد را به صراحت بیان کرد: «ما به خاطر دفاع از دموکراسی به کویت نرفتیم چون نه در کویت و نه در کشورهای منطقه دموکراسی وجود ندارد. ما برای سرکوبی یک دیکتاتور هم به کویت نرفتیم، چون در این صورت باید به سوریه هم اعلان جنگ میدادیم. ما برای دفاع از تساوی بینالمللی هم به کویت نرفتهایم، ما به این دلیل به آنجا رفتهایم که به هیچ کس اجازه ندهیم به منافع حیاتی ما لطمه بزند.» بنابراین امریکا و همپیمانان اروپاییاش امروز هیچگونه نگرانی برای کشتار مردم و نقض حقوق بشر در لیبی ندارند، دموکراسی و تساوی بینالمللی هم برای آنان مفهومی ندارد. آنان به شدت نگران قطع صدور و صادرات نفت لیبی هستند و از اوجگیری قیمت نفت به شدت آزردهاند. برای آنان مهم نیست که جریان انقلابی مصر عامل قطع صدور نفت است یا دولت لیبی، هر کدام که منافع امریکا را به خطر انداختهاند مورد تهدید امریکا هستند.
اینجا مسلمان و دیکتاتور تفاوتی ندارد، تفاوت در این است که مقصر عدم صدور نفت کیست. از سوی دیگر مداخله نظامی امریکا در جهان یا به خاطر رونق اقتصادی آن کشور بوده است یا برای خروج از رکود اقتصادی. آلن پیرفیت امریکایی قبل از حمله امریکا به عراق میگوید: «گروه فشار تجاری به این نتیجه رسیده است که جنگ میتواند بار دیگر چرخ اقتصادی امریکا را به حرکت در آورد مگر جنگ دوم و مزایای زیادی که برای اقتصاد امریکا به همراه آورد باعث نشد به بحران سال 1929 که تا پایان جنگ جهانی، امریکا نتوانسته بود از آن خارج شود، پایان داده شود؟ مگر جنگ کره باعث رونق مجدد اقتصاد امریکا نشده بود؟ پس هر جنگی که بتواند برای امریکا پیشرفت به همراه آورد جنگ مبارکی است.» این سخنان نشان میدهد که بشردوستی امریکا صرفاً نقابی رنگین است که در پس آن منافع امریکا خوابیده است و برای حصول آن منافع از هیچ روشی فروگذار نمیکنند. اکنون مردم لیبی در خون خویش دست و پا میزنند و سینه خود را آماج سلاحهای سنگین و سبک دیکتاتوری قرار دادهاند که در 42 سال گذشته یک بار هم متهم به نقض حقوق بشر نشده است.
اما اکنون امریکا بین سهگانه نفت، دیکتاتور و اسلام سیاسی در لیبی مانده است. دراین میان هر کدام بتوانند شیرهای نفت را حفظ کنند مورد حمایت امریکا خواهند بود، حتی اگر حفظ این شیرها توأم با کشتار دهها هزار نفر باشد. در هفته اول قیام مردم مصر بیش از 360 نفر کشته شدند. چرا امریکا برای آنجا ناو و هواپیمای جنگی اعزام نکرد؟ شاخص در این میان نفت است. هر جا نفت باشد امریکا آنجاست و اگر شیری از نفت بسته شد شعار دموکراسی و حقوق بشر باعث باز شدن مجدد شیرهای نفت میشود اما اگر شیرهای نفت باز باشد مهم نیست چه کسی و چگونه حکومت میکند. عربستان نمونه این راهبرد است.
انتهای پیام/70