چرا روسای جمهور در ایران خوش استقبال و بدبدرقه هستند؟
به نظر می رسد برخی از افراد که خود را پیروز انتخابات ۲۹ اردیبهشت می بینند، به دنبال آن هستند تابرای سایر نهادهای غیردولتی تعیین تکلیف کنند. برای صداوسیما نسخه می پیچند، به قوه قضائیه طعنه می زنند.
به گزارش شیرازه، هر اتفاقی در تاریخ انقلاب، درسهایی برای امروز دارد. از قدمهایی که مهدی بازرگان در مسیر انقلاب برنداشت و مجبور به استعفا شد تا راهی که ابوالحسن بنیصدر در برابر ولایت فقیه رفت و ختم به بیکفایتی او شد.
از این دست درسها برای سیاستمداران امروز بسیار است. سیاستمدارانی که گاه دچار اشتباه محاسباتی میشوند و گاهی هم چنان تحت تاثیر تبلیغات رسانهای قرار میگیرند که واقعیتها را نمیتوانند آنطور که هست درک کنند.
بحران خود مردمپنداری
بهنظر میرسد که برخی سیاستمداران در ایران و بهویژه آنها که با رای مردم به پیروزی میرسند، درک درستی از مفهوم مردم ندارند.
آنها میپندارند رای مردم به آنها، انتخاب آنها در برابر همه ایدهها و اندیشههای رقیب است، حال آنکه در سرتاسر دنیا، صنعت انتخابات بهمثابه یک مدل از اخذ آرای عمومی، دارای شرایط خاص خود است و اگر پیروز یا شکستخوردههای انتخابات نتوانند مفاهیم نهفته در دل انتخابات را بهخوبی درک کنند، ممکن است دچار برخی سوءتفاهمها شوند.
این توهم که مردم با انتخاب یک فرد، به صفر تا صد برنامه های وی رای داده و به همه آرمانها و شعارهای رقیب او پشت کرده اند، سوءتفاهم خطرناکی است که معمولا باعث می شود افراد در مسیر دیکتاتوری گام برداشته و متوجه مطالبات واقعی مردم نشوند. همین خطای محاسباتی است که در بلندمدت نه فقط به همان نامزد پیروز آسیب می زند، بلکه کشور را نیز درگیر حواشی بسیاری می کند.
این نقل قول مشهور در میان مردم که چرا روسای جمهور در ایران خوش استقبال و بدبدرقه هستند و معمولا پس از هشت سال نامزدی جای آنها را می گیرد که بیشترین اختلاف را با آنها دارد، ریشه در همین موضوع دارد که روسای جمهور بعضا چنان به سمت انحصارطلبی گام برمی دارند و واقعیت های جامعه را نادیده می گیرند که نمی توانند رضایت حتی حامیان خود را جلب کنند.
مثلا ابوالحسن بنی صدر که با شعار نهادینه کردن اقتصاد اسلامی به پیروزی رسیده و اولین رئیس جمهور پس از انقلاب نام گرفته بود، خیلی زود در فهم تفکیک قوا دچار مشکل شد و چنان با شهید بهشتی دچار زاویه شد که در نهایت برای به کرسی نشاندن حرفش، ناچار شد با تروریست هایی دست اتحاد دهد که با پناهنده شدن به دیکتاتور بعثی، ماهیت خیانت آمیز خود را اثبات کردند. او که در انتخابات محبوبیت بالایی داشت، وقتی در برابر حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت، خیلی زود به چهره ای ورشکسته و منفور بدل شد.
این اتفاق که رئیس جمهور در درک مفهوم قدرت دچار اشتباه شود، حتی در دولت سازندگی نیز برای برخی سیاستمداران رخ داد. آنگاه که بعضی از حامیان مرحوم هاشمی رفسنجانی بر طبل دائم العمر شدن رئیس جمهوری و یا اصلاح قانون اساسی با هدف حذف محدودیت نامزدی دو دوره ای روسای جمهور کوفتند و البته نتوانستند به هدف خود برسند.
در دوره بعدی نیز رئیس دولت اصلاحات باز هم با همان توهم تداوم قدرت، لوایح دوقلو را به مجلس داد که یکی از این طرح ها به موضوع افزایش اختیارات رئیس جمهور مرتبط بود. اقداماتی از قبیل تدوین این لایحه نشان از آن داشت که اصلاح طلبان چطور می خواهند به بزرگ کردن دولت و دست انداختن بر اختیارات سایر قوا مبادرت ورزند.
حتی در دولت احمدی نژاد نیز او درباره برخی عزل و نصب ها دچار حاشیه شد و با قهر یازده روزه اش نشان داد که چطور توهم حمایت مردمی را دارد. او که با رای بالای مردم انتخاب شده بود، وقتی که با برخی مقامات عالی کشور دچار زاویه شد، در عمل حمایت عمومی را از دست داد و افکارعمومی در دوره بعدی انتخابات به نامزدی رای دادند که بیشترین زاویه را با تفکرات او داشت.
تکرار سریال توهم مردم گرایی
اکنون نیز به نظر می رسد که برخی از افراد که خود را پیروز انتخابات ۲۹ اردیبهشت می بینند، به دنبال آن هستند تا برای سایر نهادهای غیردولتی تعیین تکلیف کنند. آنها برای صداوسیما نسخه می پیچند، به قوه قضائیه طعنه می زنند و حتی به صراحت برخلاف خواست ولی فقیه اظهارنظر می کنند.
این رفتارها به نظر می رسد نوعی از تکرار همان سناریویی است که نامزد پیروز انتخابات را دچار سوءتفاهم کرده و او را درگیر یک خطای محاسباتی می کند. براساس این سوءتفاهم، کمپین انتخاباتی پیروز می پندارد که مردم به همه ایده های آنان آری گفته اند؛ این درحالیست که مردم تنها به شعارها و وعده های داده شده در انتخابات رای داده و به شدت در انتظار تحقق وعده ها هستند و هیچ گاه عهد اخوت دائمی با هیچ نامزدی نبسته اند.
اگر رای دهندگان به نامزد پیروز در هر دوره ای، احساس کنند که او به جای عمل به وعده ها، در مسیر حاشیه پردازی گام نهاده و سعی می کند تا کشور را درگیر بحران دوقطبی سازی کند، درسی به او می دهند از جنس درسی که در نهم دی به فتنه گران داده شد و یا پیش از اینها در دهه شصت حاشیه پردازان آن را تجربه کردند.
سوءاستفاده از محبوبیت انتخاباتی و سعی برای تعمیم نتیجه انتخابات به همه مسائل دیگر کشوری، یک خطای استراتژیک است که به منافع ملی کشور ضربه می زند و به نظر می رسد که تا دیر نشده، همه باید از این مسیر اشتباه فاصله گرفته و مرزبندی خود را با افراد و گروه هایی که سعی می کنند کشور را درگیر تنش سیاسی کنند، افزایش دهند.
منبع: پایگاه دیدبان
از این دست درسها برای سیاستمداران امروز بسیار است. سیاستمدارانی که گاه دچار اشتباه محاسباتی میشوند و گاهی هم چنان تحت تاثیر تبلیغات رسانهای قرار میگیرند که واقعیتها را نمیتوانند آنطور که هست درک کنند.
بحران خود مردمپنداری
بهنظر میرسد که برخی سیاستمداران در ایران و بهویژه آنها که با رای مردم به پیروزی میرسند، درک درستی از مفهوم مردم ندارند.
آنها میپندارند رای مردم به آنها، انتخاب آنها در برابر همه ایدهها و اندیشههای رقیب است، حال آنکه در سرتاسر دنیا، صنعت انتخابات بهمثابه یک مدل از اخذ آرای عمومی، دارای شرایط خاص خود است و اگر پیروز یا شکستخوردههای انتخابات نتوانند مفاهیم نهفته در دل انتخابات را بهخوبی درک کنند، ممکن است دچار برخی سوءتفاهمها شوند.
این توهم که مردم با انتخاب یک فرد، به صفر تا صد برنامه های وی رای داده و به همه آرمانها و شعارهای رقیب او پشت کرده اند، سوءتفاهم خطرناکی است که معمولا باعث می شود افراد در مسیر دیکتاتوری گام برداشته و متوجه مطالبات واقعی مردم نشوند. همین خطای محاسباتی است که در بلندمدت نه فقط به همان نامزد پیروز آسیب می زند، بلکه کشور را نیز درگیر حواشی بسیاری می کند.
این نقل قول مشهور در میان مردم که چرا روسای جمهور در ایران خوش استقبال و بدبدرقه هستند و معمولا پس از هشت سال نامزدی جای آنها را می گیرد که بیشترین اختلاف را با آنها دارد، ریشه در همین موضوع دارد که روسای جمهور بعضا چنان به سمت انحصارطلبی گام برمی دارند و واقعیت های جامعه را نادیده می گیرند که نمی توانند رضایت حتی حامیان خود را جلب کنند.
نمونه های تاریخی فاصله گرفتن از توقعات مردم
مثلا ابوالحسن بنی صدر که با شعار نهادینه کردن اقتصاد اسلامی به پیروزی رسیده و اولین رئیس جمهور پس از انقلاب نام گرفته بود، خیلی زود در فهم تفکیک قوا دچار مشکل شد و چنان با شهید بهشتی دچار زاویه شد که در نهایت برای به کرسی نشاندن حرفش، ناچار شد با تروریست هایی دست اتحاد دهد که با پناهنده شدن به دیکتاتور بعثی، ماهیت خیانت آمیز خود را اثبات کردند. او که در انتخابات محبوبیت بالایی داشت، وقتی در برابر حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت، خیلی زود به چهره ای ورشکسته و منفور بدل شد.
این اتفاق که رئیس جمهور در درک مفهوم قدرت دچار اشتباه شود، حتی در دولت سازندگی نیز برای برخی سیاستمداران رخ داد. آنگاه که بعضی از حامیان مرحوم هاشمی رفسنجانی بر طبل دائم العمر شدن رئیس جمهوری و یا اصلاح قانون اساسی با هدف حذف محدودیت نامزدی دو دوره ای روسای جمهور کوفتند و البته نتوانستند به هدف خود برسند.
در دوره بعدی نیز رئیس دولت اصلاحات باز هم با همان توهم تداوم قدرت، لوایح دوقلو را به مجلس داد که یکی از این طرح ها به موضوع افزایش اختیارات رئیس جمهور مرتبط بود. اقداماتی از قبیل تدوین این لایحه نشان از آن داشت که اصلاح طلبان چطور می خواهند به بزرگ کردن دولت و دست انداختن بر اختیارات سایر قوا مبادرت ورزند.
حتی در دولت احمدی نژاد نیز او درباره برخی عزل و نصب ها دچار حاشیه شد و با قهر یازده روزه اش نشان داد که چطور توهم حمایت مردمی را دارد. او که با رای بالای مردم انتخاب شده بود، وقتی که با برخی مقامات عالی کشور دچار زاویه شد، در عمل حمایت عمومی را از دست داد و افکارعمومی در دوره بعدی انتخابات به نامزدی رای دادند که بیشترین زاویه را با تفکرات او داشت.
تکرار سریال توهم مردم گرایی
اکنون نیز به نظر می رسد که برخی از افراد که خود را پیروز انتخابات ۲۹ اردیبهشت می بینند، به دنبال آن هستند تا برای سایر نهادهای غیردولتی تعیین تکلیف کنند. آنها برای صداوسیما نسخه می پیچند، به قوه قضائیه طعنه می زنند و حتی به صراحت برخلاف خواست ولی فقیه اظهارنظر می کنند.
این رفتارها به نظر می رسد نوعی از تکرار همان سناریویی است که نامزد پیروز انتخابات را دچار سوءتفاهم کرده و او را درگیر یک خطای محاسباتی می کند. براساس این سوءتفاهم، کمپین انتخاباتی پیروز می پندارد که مردم به همه ایده های آنان آری گفته اند؛ این درحالیست که مردم تنها به شعارها و وعده های داده شده در انتخابات رای داده و به شدت در انتظار تحقق وعده ها هستند و هیچ گاه عهد اخوت دائمی با هیچ نامزدی نبسته اند.
اگر رای دهندگان به نامزد پیروز در هر دوره ای، احساس کنند که او به جای عمل به وعده ها، در مسیر حاشیه پردازی گام نهاده و سعی می کند تا کشور را درگیر بحران دوقطبی سازی کند، درسی به او می دهند از جنس درسی که در نهم دی به فتنه گران داده شد و یا پیش از اینها در دهه شصت حاشیه پردازان آن را تجربه کردند.
سوءاستفاده از محبوبیت انتخاباتی و سعی برای تعمیم نتیجه انتخابات به همه مسائل دیگر کشوری، یک خطای استراتژیک است که به منافع ملی کشور ضربه می زند و به نظر می رسد که تا دیر نشده، همه باید از این مسیر اشتباه فاصله گرفته و مرزبندی خود را با افراد و گروه هایی که سعی می کنند کشور را درگیر تنش سیاسی کنند، افزایش دهند.
منبع: پایگاه دیدبان
نظرات بینندگان