اعتیاد به استعمار؛ راهبردی که جنگطلبان دهه ۷۰ به آن دلبستگی دارند!
محسن امینزاده معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات و عضو حزب منحله مشارکت، روز گذشته در یادداشتی در روزنامه شرق تحت عنوان "استراتژی بازدارندگی" به نقد افزایش توان دفاعی و نظامی پرداخته و از لزوم بازدارندگی اقتصادی سخن گفته است.
وی در این یادداشت، به سیاست «نگاه به شرق» در روابط خارجی تاخته و شرط همکاری با دنیای شرق را «بهبود روابط با آمریکا» میداند و خواستار میانجیگری میان ما و ایالاتمتحده و بهبود روابط با آمریکا شده است.
امین زاده که یادداشتش به مناسبت موفقیت سپاه پاسداران در پرتاب ماهواره نظامی به فضا بوده، مینویسد "مفهوم نگاه به شرق امروز همانقدر بیمعنی است که تصورات دولت احمدینژاد نسبت به حمایت چین و روسیه در مقابل فشارهای آمریکا در پروندههای هستهای ایران بیمعنا بود. مسلم است که همکاریهای اقتصادی ایران با کشورهای موفق آسیایی، منطقیتر و اقتصادیتر از سایر کشورها است. ایران همواره در مناسبات آتی اقتصادی خود باید به کشورهای موفقتر شرق مانند چین، هند، کرهجنوبی، ژاپن، استرالیا، مالزی، نیوزیلند، سنگاپور، تایلند، فیلیپین و حتی هنگکنگ و تایوان و در زمینههایی روسیه توجه بیشتری داشته باشد و قطعاً خواهد داشت.... بدیهی است که همه این کشورها شامل چین و روسیه، شرط گسترش روابطشان با ایران را بهبود روابط ایران با آمریکا تعیین میکنند."
سیاست نگاه به شرق که چند سالی است در روابط خارجی مطرح شده، از سوی برخی تحلیلگران اصلاحطلب بهاشتباه برهم زدن راهبرد "نه شرقی نه غربی" که شعار کلیدی جمهوری اسلامی است، تفسیر میشود. این در حالی است که ایران در برهههای مختلفی در جهت تنشزدایی با غرب پیش رفته اما هربار با شکست و زیادهطلبی بیشتر آمریکا روبهرو شده که ماجرای برجام آخرین نمونه عینی شکست در اعتماد به مذاکره با آمریکا بود.
در ایام شیوع کرونا برخلاف آنچه تصور میشد، کشورهای شرقی مانند چین -که خاستگاه اولیه این ویروس بود- توانستند این بیماری را کنترل کنند درحالیکه اروپا و آمریکا روزهای مرگباری را پشت سر میگذرانند.
در این شرایط، سخن گفتن علیه چین و مقوله نگاه به شرق، بیش از آنکه تحلیل و نظریهپردازی باشد تلاشی برای اعاده حیثیت از آمریکا به شمار میرود چراکه اکثر تحلیلگران معتقدند در دوران پسا کرونا، شاهد افول قدرت در غرب خواهیم بود.
در حقیقت دغدغه امین زاده و همفکرانش در نقد سیاست نگاه به شرق نه حفظ منافع ملی و استقلال کشور بلکه کاسبی به نفع غرب و آمریکا است و در ادامه یادداشت خود نیز از لزوم فعال شد میانجیهای منطقهای برای کاهش تنش در روابط ایران و آمریکا سخن گفته است.
طرز فکر وی یادآور یک طرز فکر بیش از 150 ساله در ایران است که از عهد قاجار شروع شد و تتمّه آن تفکر هنوز هم در ایران ادامه دارد. این طرز فکر ضمن پذیرش استعمار، تنها در انتخاب استعمارگر شک و تردید دارد و به هرکدام که ظاهراً فکر میکند منافع بیشتری برای وی تأمین کند روی میآورد. رجال دوره قاجار عمدتاً به یکی از سفارتخانههای روسیه تزاری، بریتانیا، بلژیک یا فرانسه وابستگی داشتند. آنها که بهاصطلاح آن روزها "از فرنگ برگشته" و تحصیلکرده بودند و تفکرات مشروطه خواهانه داشتند به سفارت انگلستان میرفتند. امثال تقی زاده و ملکم خان نمونههای بارزی از این طیف روشنفکران غربگرا بودند و راز سعادت ایرانی را در تقلید تام و تمام از فرنگ میدانستند.
همین طرز فکر موجب شد تا ایران عرصه تاختوتاز قدرتهای جهانی باشد و با وقوع جنگ جهانی اول از سوی قدرتهای درگیر در جنگ به اشغال دربیاید.
این مدل سیاست ورزی ادامه یافت و در دهه 20 شمسی، برخی سیاستمداران جوان آن دوران که بعدها جبهه ملی را تأسیس کردند به دلیل خیانتها و جنایتهای انگلستان در ایران و همچنین دیکتاتوری حاکم بر شوروی، به آمریکا روی آوردند. این افراد کمیتشان در دشمنشناسی از ابتدا لنگ میزد و در زمان مبارزه بر سر ملی شدن نفت نیز تنها انگلستان را اجنبی میدانستند نه آمریکا و بینش استعمارشناسی ناقص آنها موجب شد تا نهضت ملی ایران در 28 مرداد 1332 با کودتای آمریکایی-انگلیسی فروبپاشد.
نگاه به شرق که "چین" و تا حدودی روسیه را در بر میگیرد، برخلاف تفاسیر اشتباه اصلاحطلبان، وابستگی به شرق نیست بلکه میتوان با این کشورها روابط اقتصادی و تجاری داشت. در شرایطی که آمریکا تحریمهای ظالمانهای علیه کشورمان اعمال کرده است، باید برای پیشبرد اقتصادی با کشورهایی که تا حدودی استقلال عمل خود را در برابر آمریکا حفظ کردهاند به مبادله پرداخت. در حقیقت همکاری چه با شرق و چه با غرب براساس منافع ملی تعریف میشود اما گروهی از اصلاحطلبان در ایران که رگههایی از غربزدگی که میراث امثال تقی زاده است را دارند، تلاش میکنند نوع رابطه با آمریکا را براساس روابط استعماری تعریف کرده و به هر بهانهای بخواهند که ایران به هیئت حاکمه این کشور امتیاز دهد.
معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات مدعی است که، ایران برای روابط اقتصادی با کشورهای موفق عالم بهویژه کشورهای موفق شرقی مثل چین، هند، ژاپن، کره و حتی روسیه، نیازمند خروج از تله تحریم آمریکا و تنشزدایی با آمریکاست" و پیشنهادِ "فعالکردن کشورهای میانجی علاقهمند به حل مناقشات ایران و آمریکا در جهت کشاندن آمریکا به موضع منطقیتر و متعادلتر با توجه به شرایط جهانی ناشی از بحران کرونا که تحقق این انعطاف و تدبیر را برای طرفین مناقشه عملیتر کرده" میدهد.
سخن گفتن از روابط منطقی و متعادل با آمریکا در شرایطی که رئیسجمهوری مانند ترامپ بر سر کار است و قریب 100 روز گذشته دست به جنایتی فراموش ناشدنی در ترور سردار سلیمانی و همراهانش در بغداد زده بود و هرروز اتهاماتی علیه ایران مطرح میکند، چندان نیاز به تحلیل ندارد و مضحک مینماید. آن هم از سوی شخصیتی که در دهه 70 وی و همفکرانش نزدیک بود کشور را به آستانه جنگ بکشاند.
مناظره قلمی و مکتوب عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با محسن امین زاده سال گذشته در خبرگزاری تسنیم و سایر رسانهها منتشر شده بود. سلیمینمین در نامههایی که به امینزاده نوشت با استناد به صحبتهای برخی مسئولان دولت اصلاحات ازجمله علی ربیعی و موسویان اثبات کرد، مسئولان دولت اصلاحات خواستار حمله به افغانستان بودند که با ممانعت رهبری، کشور در این باتلاق گرفتار نشد.
در زمان حمله طالبان به افغانستان و اشغال این کشور، در جلسه شورای عالی امنیت ملی که اکثر اعضای صاحبِ حق رأی در این جلسه را مسئولان دولت خاتمی تشکیل میدادند، حمله به افغانستان و وارد شدن کشور به جنگ به تصویب رسید.
سید حسین موسویان رئیس کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی در گفتوگویی با روزنامه همشهری بهتاریخ 2 شهریور سال 98، چنین میگوید: «آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند... موضوع به شورای عالی امنیت ملی رفت.
در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن این که ملاحظه خود را هم مینوشتند. این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».
امین زاده در آن زمان معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه بود و مستقیماً با پرونده افغانستان درگیر بود و زمانی که طالبان رسماً درخواست مذاکره با دولت ایران را داده بود هرگز به درخواست آنها جوابی داده نشد (کتاب خاطرات وحید مژده ــ سفیر طالبان در پاکستان). امین زاده و همفکرانش در دولت اصلاحات در این زمینه صرفاً بر طبل جنگ میکوبیدند و مذاکره، در رویه تخاصمی آنها جایی نداشت.
در حقیقت همین راهبرد به جنگ کشاندن ایران در آن زمان نیز به نفع آمریکا بود و این جریان قصد داشت با درگیر کردن ایران با طالبان، کشور را به آمریکا نزدیک کند و در جنگ با طالبان به خیال خود جامعه جهانی با ما همراه می شد! (رجوع شود با یادداشتهای سلیمی نمین به امین زاده)
اصلاح طلبان فارغ از گذشته جنگ طلبانه شان، به رغم همه خیانت های دولت آمریکا به ویژه در دوران ریاست جمهوری ترامپ، ابایی ندارنددر قامت کمپین انتخاباتی وی عمل کنند.
شهریورماه سال گذشته مصطفی تاج زاده، عبدالله ناصری، عبدالله رمضان زاده (چهره های رادیکال جریان اصلاحات)، هریک به نحوی با بحرانی نشان دادن شرایط کشور، از لزوم مذاکره با ترامپ برای لغو تحریم ها سخن می گفتند.
حتی سعید حجاریان تئوریسن جریان اصلاحات نیز (6 مهر 98) در گفتگویی با روزنامه شرق گفته بود: "من معتقدم ترامپ بهدلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات 2020 بگذرد. لذا مسئولین ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را ولو بهصورت ناقص و موقت حل کنند"!
معنای این جملات مشخصاً این بود که ما کمک کنیم آقای ترامپ از پیچ انتخابات 2020 بگذرد و در قبال آن از او امتیازی بگیریم!
متأسفانه بخشی از جریان اصلاحطلب که سابقه اقدامات رادیکال و خشونتبار را دارند، با چشم بستن بر تمام مشکلاتی که ریشه در دولت موردحمایت آنها دارد، به نقد دستاوردهایی میپردازند که در مقطع کنونی که منافع ایران در منطقه از سوی آمریکا و اذنابش در تهدید است، داشتن این تواناییها لازم است. اگرچه در دنیای امروز داشتن بازدارندگی اقتصادی ضروری است اما این نوع بازدارندگی تعارضی با افزایش توان نظامی ندارد.
آمریکا و چین بهعنوان دو اقتصاد برتر دنیا، از افزایش توان نظامی چشم پوشانی نکردهاند اما بالا بردن توان اقتصادی و کاهش وابستگی به نفت وظیفه دولت است که متأسفانه رئیس جمهور فعلی و تیم وی که مورد حمایت امین زاده و همفکران وی بود، 6 سال از تمام وقت و انرژی خود را بر مذاکره متمرکز کردند که در نهایت تنها دستاورد آن تحدید اقتصاد ایران و کاهش قدرت دیپلماسی کشور بود. بااینحال راهبرد شکستخورده مذاکره تحت هر شرایط که ضررهای جبرانناپذیری برای کشور داشت، همچنان از سوی افرادی که به استعمار اعتیاد دارند تجویز میشود و به عواقب سوء آن نمیاندیشند.
انتهای پیام/