کد خبر: ۱۵۰۰۶۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۳۱ شهريور ۱۴۰۰
بررسی روزنامه های کشور؛

آیا رییسی جای هاشمی را می گیرد؟

شیرازه نگاهی کوتاه به یادداشت های امروز روزنامه های کشور کرده است.
آیا رییسی جای هاشمی را می گیرد؟

به گزارش شیرازه؛ نگاهی کوتاه به یادداشت های منتشر شده در روزنامه های امروز کشور:


لازم ولی ناکافی

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب امروز در روزنامه «اعتماد» نوشت: «انتشار صورت مالی بانک ملی و اعلام بدهی 67/000/000/000/000 تومانی آن می‌تواند یک امتیاز مثبت در کارنامه شفاف‌سازی دولت جدید محسوب شود، به شرطی که محدود به ابتدای دولت خود و برای نشان دادن عملکرد قبلی‌ها نباشد و پس از این نیز ادامه پیدا کند. ... زیان انباشته بزرگ‌ترین بانک کشور چقدر است؟ تقریبا به ازای هر ایرانی حدود 800 هزار تومان!! این زیان با قدرت خرید گذشته بوده و رقم واقعی را باید با تورم کنونی محاسبه کرد! جالب است که این زیان بانک ملی است. یعنی بانکی که بسیاری از حساب‌های دولتی بدون هیچ سودی در آن است. بانکی است که با تغییر قیمت دلار و مسکن و ساختمان در یک سال باید کل زیان‌دهی آن مثل سایر بانک‌ها جبران می‌شد.با این حال پرداختن به جزییات این موضوع خارج از صلاحیت کارشناسی ما است. آنچه مورد نظر این یادداشت است چیز دیگری است. وظیفه نهایی دولت‌ها انجام دادن یا رعایت اصل شفافیت نیست. اصولا شفافیت مقدمه و شرط لازم برای تحقق اهداف و ماموریت‌های دیگر است. در اینجا ماموریت اصلی دولت ایجاد یک نظام بانکداری کارآمد و سودآور و در خدمت تولید و توسعه و مردم و عادلانه است. اگر از شفافیت دفاع می‌کنیم برای آن است که به تحقق این اهداف باید کمک کند. فرض کنیم که یک نفر فوت کند و مردم گمان می‌کنند مرگ وی عادی بوده است؟ پس از مدتی معلوم می‌شود که قتل بوده و اعلام هم می‌شود. این گام اول شفافیت است. مردم با اطلاع از این واقعیت نگران می‌شوند، درحالی‌که پیش از فهم این حقیقت گمان می‌کردند که فوت عادی بوده است. پس شفافیت به تنهایی ممکن است موجب نگرانی شود. اگر ماجرا در همین مرحله پایان پذیرد نگرانی از فقدان امنیت تشدید می‌شود. ولی به‌طور معمول پلیس و دستگاه فضایی وارد ماجرا می‌شوند و علت قتل و عامل آن را پیدا و در نهایت او را مجازات می‌کنند. این مجموعه اقدامات موجب آرامش خاطر و تحقق عدالت می‌شود و عاملی برای جلوگیری از تکرار بیشتر قتل می‌شود. محصول این مجموعه از اقدامات، وظیفه دولت‌هاست و نه فقط اعلام قتل بودن آن اتفاق. با این توضیحات باید به این پرسش‌ها پاسخ داد که: چرا این زیان انباشته وحشتناک به وجود آمده؟ چرا تاکنون پنهان‌کاری شده؟ چه کسانی مقصر ماجرا هستند؟ و دولت چگونه می‌خواهد یا می‌تواند این مسیر را تغییر دهد؟ آیا موارد دیگری هم از این نوع زیان‌ها وجود دارد یا خیر؟ بدون پرداختن به این پرسش‌ها شفاف‌سازی مزبور جز اینکه اعصاب مردم را خراب‌تر کند، هیچ نتیجه مثبت دیگری ندارد. فقط نتیجه گرفته خواهد شد که یک بانک یا نهاد می‌تواند کارکردی چنین فاجعه‌بار داشته باشد و هیچ اتفاقی هم نیفتد. شفافیت، آزادی بیان و رسانه، استقلال نهادی و قضایی، پرسشگری و ضرورت پاسخگویی، امکان تغییر صاحبان قدرت، جملگی حلقه‌های یک زنجیره به هم پیوسته هستند، وجود هر کدام بدون تحقق هدف نهایی که گفته شد، لزوما سودمند نیست. اینها شرط‌های لازم هستند و نه کافی. امیدواریم دولت کنونی این پرسش‌ها را با دقت پاسخ دهد.»


خطر «شاماتی‌شدن» سیاست

محمدرضا مرادی‌طادی، دکترای سیاست گذاری سیاسی امروز در یادداشتی برای «شرق» نوشته است: «یکی از مخاطرات آینده سیاسی ما، خطر «شاماتی‌شدن» سیاست در ایران است. منظور از شاماتی‌شدن یعنی تکرار تجربه منطقه شامات که از سوریه تا لبنان را شامل می‌شود. مدرنیته سیاسی، در تجربه شامات، تلاشی بود برآمده از تنش میان الگوی قُدمایی نظم سیاسی، با مدل‌های نوین رفتار سیاسی که خواهان شکل‌دادن به «ملت»ی بودند که شامل بر افرادی در مقام «شهروند» بود. اگر در این مناطق کسانی مانند میشل عفلق، جورج حبش، خاندان جُمیّل و مانند اینها این‌چنین فعال شدند و جنبش‌های متفاوت و مختلفی را شکل دادند و بعضا تنش‌های رادیکالی را نیز ایجاد کردند، از این جهت بود که پروبلماتیک اصلی تجربه سیاسی مدرن در این مناطق بر محوریت یک نزاع بنیادین تکوین پیدا کرده بود و این مناطق نتوانستند به یک تئوری همزیستی داخلی دست پیدا کنند که در درون آن هم اجتماع مؤمنان معنا داشته باشد و هم جمع شهروندان. درباره ایران، باید گفت که در لحظه تأسیسی پس از انقلاب، طرح تز «جمهوری اسلامی ایران»، به‌دنبال آن بود که سنتزی از همین نیروها را در درون دولتی شکل بدهد که هم برآمده از «جمهور» بود، یعنی به «امر عمومی» یا «رس پابلیکا» توجه جدی داشت و هم از دو منبع اصلی هویت تمدنی ما، یعنی ایرانیت و اسلامیت، تغذیه می‌کرد و هم اینکه قلمرویی را در جغرافیای سیاسی جهان دارا بود که «ایران» نام دارد. این را که در آن تاریخ «جمهوری اسلامی ایران» طرح و از آن دفاع شده است می‌توان از جهاتی ناشی از بلوغ سیاسی جامعه‌ای دانست که قریب به یک قرن، از دهه‌هایی پیش از مشروطه، با مدرنیته (دست‌کم با مدرنیته سیاسی) مواجهه داشته است و از ابعاد مختلفی، هم آن را اندیشیده (برای نمونه: کتاب تنبیه‌الامه علامه نائینی) و هم آن را تجربه کرده است (برای نمونه: انقلاب مشروطیت). ازهمین‌رو باید این نکته را همواره مورد توجه قرار داد که «جمهوری اسلامی ایران» آن لنگرگاهی است که نقطه تعادلی همه نیروهای درونی جامعه ایرانی است که دغدغه «جمهور» و «اسلام» و «ایران» را دارند.

حال با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی و گفتمانی در درون ایران و برخی از تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، می‌توان به روندهایی توجه کرد که به‌ دنبال برهم‌زدن این گرانیگاه تعادلی‌اند. یکی از این روندها می‌تواند تقلیل وزنه جمهوریت در جغرافیای سیاسی ایران باشد. اینکه به طرق مختلفی، و به شیوه‌های پیدا و پنهان، نقش جمهور و امر عمومی در گستره سیاست در ایران به حاشیه رانده شود. یکی دیگر از این روندها، تعارضاتی است که بین اسلامیت و ایرانیت ایجاد یا القا می‌شود. اسلامیت می‌تواند بنیادی برای نظریه امت باشد و ایرانیت بنیانی برای نظریه ملت. این دو در لحظه تأسیس پس از انقلاب در تعادل و تعامل و گاه در یکسانی و این‌همانی با یکدیگر، تعریف شده‌اند (ازهمین‌رو، مانند تجربه شاماتی، ما با تضادهایی مثل عرب-مسیحی روبه‌رو نبودیم و همه افراد به‌عنوان شهروند جمهوری اسلامی ایران تعریف شدند). اما اگر تنش‌های گفتمانی، فرهنگ سیاسی، عدم جامعه‌پذیری سیاسی، ادغام/محرومیت اجتماعی و رفتارها و نیروهایی از این دست، به سمت تعریف و تکوینی نفرت‌آلود از روابط این دو حوزه حرکت کنند و بخواهند یکی را بر دیگری غلبه دهند، آن بلوک‌بندی‌های اجتماعی که بر محوریت چنین گفتمان‌های مُعارضی شکل خواهد گرفت، آینده سیاسی ما را به سمت درگیری رادیکالی خواهد بود. در این شرایط خطر «شاماتی‌شدن» سیاست در ایران در کمین خواهد بود. یعنی آنجایی که لنگرگاه تعادلی «جمهوری اسلامی ایران» وجود ندارد و بلوک‌های اجتماعی که از گفتمان‌های رادیکال بارگیری کرده‌اند، روابطی تخاصمی با یکدیگر را در دستور کار قرار می‌دهند؛ بنابراین به نظر می‌رسد هرگونه کنش سیاسی و گفتمانی در ایران باید تحت هر شرایطی به‌ دنبال تثبیت و تقویت همین سه مؤلفه باشد: جمهور و اسلام و ایران.»


آژانس حساس به ایران بی‌تفاوت به آمریکا

علیرضا سلیمی، عضوی هیات رئیسه مجلس در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است‌: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سال‌هاست نشان داده از چارچوب اظهارنظرات فنی عبور کرده و نظرات آن کاملا جنبه سیاسی پیدا کرده است. نمونه آن جنجال سیاسی و اختلاف شدید بین آمریکا و فرانسه بر سر قرارداد خرید زیردریایی هسته‌ای از استرالیاست. اگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بنا داشت گزارش فنی در امور هسته‌ای دنیا بدهد، چرا درباره قرارداد خرید زیردریایی هسته‌ای سکوت کرده است و آقای گروسی که با اندک گزارشی درباره ایران در برخی رسانه‌ها که توسط افراد مسأله‌دار تغذیه می‌شوند، فورا حساسیتش برانگیخته می‌شود، چرا در موضوع توسعه زیردریایی هسته‌ای در دنیا سکوت کرده و به یک عنصر تماشاچی تبدیل شده است؟ این سکوت عجیب در حالی است که اینک اجلاس فصلی آژانس در حال برگزاری است!

موضوع اصلی آن است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در موضوعات مختلف تماشاچی هم نیست بلکه صرفا به عنوان یکی از مهره‌های همدست آمریکا و برخی قدرت‌های بزرگ برای پیگیری‌های خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد.

باعث تأسف است آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به دره‌ای بزرگ سقوط کرده است، البته در دوره فعالیت یوکیا آمانو، رئیس سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز چنین وضعیتی وجود داشت و وقتی یک بار گزارش مستقلی ارائه کرد، او را به نحو مرموزی حذف فیزیکی کردند؛ ‌آقای گروسی نه شهامت اظهارنظر فنی دارد و نه به او اجازه می‌دهند چنین کاری کند. سازمان‌های بین‌المللی امروز صرفا به یک ابزار برای نهادینه کردن تقسیم کاری که قدرت‌های بزرگ در دنیا انجام داده‌اند، تبدیل شده‌اند. به عبارت روشن‌تر آنها به ابزاری برای تثبیت سلطه اقتصادی، نظامی و سیاسی برخی کشورها تبدیل شده‌اند. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باید از حالت فعلی و بی‌خاصیت خود خارج شود و انتظار آن است که کشورهای مستقل در این باره فریاد بزنند چرا درباره اشاعه آشکار سلاح هسته‌ای در استرالیا همه دنیا و حتی رسانه‌های غربی که با اندک تلنگری خود را منفجر می‌کنند هم‌اکنون ساکت هستند. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در برابر رژیم مجعول صهیونیستی و تخلفات آشکارش ساکت است و مهر سکوت بر لب‌ زده است؛ آژانس در مقابل آزمایشگاه‌های خارج از عرف بعضی کشورهای دیگر مانند فرانسه، انگلیس، آمریکا و برخی کشورهای اقماری آنها ساکت است ولی در برابر اقدامات مخالفان آمریکا سریعا موضع‌گیری می‌کند


جای خالی هاشمی

محمد محمودی، تحلیلگر مسائل سیاسی امروز در یادداشتی که که «آرمان ملی» منتشر کرده نوشته است: «آیت‌ا... رئیسی اولین سفر خود را به عنوان رئیس‌جمهور دولت سیزدهم، به درستی از تاجیکستان آغاز کرد و با بهره‌مندی از زمینه‌سازی دولت روحانی برای عضویت ایران در پیمان شانگهای، قدم محکمی برای احیای سیاست منطقه‌ای دولت سازندگی که سازمان همکاری‌های اقتصادی اکو (با حضور 10 کشور عضو) وگروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه گروه( D8 ) از جمله یادگاری‌های آن است، برداشت. سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا آقای رئیسی در ادامه می‌تواند « هاشمی دیگری» برای منطقه شود یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید به روش شخص آیت‌ا...‌‌هاشمی برای تحقق این سیاست‌ها اشاره کوتاهی کرد که با تئوری «اصلاح از سرچشمه» و«اقدام در مسیر» به‌صورت همزمان ضمن ترمیم رابطه با عربستان و سفر تاریخی به شوروی سابق به عنوان مبانی «اصلاح از سرچشمه» به اعتمادسازی کامل با تمام همسایگان و تمام ممالک اسلامی پرداخت تا نگاه به شرق را نه در شعار که در میدان عمل به‌گونه‌ای برد- برد برای جمهوری اسلامی رقم بزند. درباره منافعی که ترمیم رابطه با عربستان برای ایران و کل منطقه تامین کرد سخن بسیار است ولی مهم‌ترین خدمتی که آیت‌ا...‌هاشمی با ابتکار عمل خود در ایجاد رابطه بسیار صمیمانه با پادشاه وقت عربستان انجام داد، باطل کردن تئوری« رواج فتنه در میان ممالک اسلامی» برای ترویج افراطی‌گری در منطقه از سوی غرب بود. ضمن اینکه نزدیکی ایران و عربستان موجب رونق پیمان‌های منطقه‌ای نیز شد و هیچ کشوری در مخمصه انتخاب میان ایران و عربستان در آن ایام قرار نگرفت. همین استراتژی موفق « اصلاح از سرچشمه» باعث شد تا روند « اقدام در مسیر» برای ایران بسیار هموار شده و بخش عمده‌ای از کشورهای پسا‌شوروی که از قضا مهم‌ترین همسایگان شمالی ایران بودند، در اقدامی هماهنگ گرم‌ترین روابط دیپلماتیک را با کشورمان برقرار کنند. ذکر این مطالب از این جهت بود که به ریاست محترم دولت سیزدهم که با مشی خاص خود به دنبال احیای روابط عالی منطقه‌ای است، یادآوری گردد که حرکت برای جذب کشورهای همسایه بدون اتخاذ راهبرد «اصلاح از سرچشمه» شاید در ظاهر اندکی موفقیت‌آمیز به نظر برسد... ولی یقینا در ادامه و رسیدن به بزنگاه‌های مهم حتی در پیمان شانگهای، تعارض منافع ایران و عربستان، کشورهای عضو را در دوراهی تصمیم‌گیری بزرگی قرار خواهد داد که کمترین نتیجه آن جایگزینی «اشتراک منافع» با «احتیاط منافع» برای آنان خواهد بود که همین موضوع مهم‌ترین عامل بازدارنده در رونق سیاست منطقه‌ای دولت سیزدهم می‌شود. در چنین شرایطی آیت‌ا... رئیسی می‌تواند ضمن تداوم سفرهای منطقه‌ای خود به « اقدام در مسیر» و احیای یارگیری‌های از دست رفته، بپردازد ولی شرایط منطقه به‌گونه‌ای شده که «فتنه‌های نوبتی» هر روز از کشور جدیدی سر برمی‌آورد و تنها یک اقدام شجاعانه برای «اصلاح از سرچشمه» می‌تواند راه احیای دوران طلایی دوستی‌ها در منطقه را هموار کند. ضمن آنکه بدون اتخاذ راهبرد «اصلاح از سرچشمه» در سیاست منطقه‌ای دولت سیزدهم یقینا احیای مذاکرات برجام هم با دشواری‌های مضاعفی روبه‌رو خواهد شد. توصیه نگارنده در این روزهای سخت و پرچالش به آیت‌ا... رئیسی، مطالعه خاطرات آیت‌ا...‌هاشمی درباره چگونگی «اصلاح از سرچشمه» بالاخص درباره ترمیم روابط با عربستان است که می‌تواند برای سیاست منطقه‌ای دولت سیزدهم بسیار راهگشا باشد. اطمینان دارم اگر امروز آیت‌ا...‌هاشمی زنده بود از هیچ کمک و مشاوره‌ای به آیت‌ا... رئیسی و دولت سیزدهم در تحقق سیاست‌های منطقه‌ای و دور کردن ابرهای فتنه از سر ممالک اسلامی دریغ نمی‌کرد، چرا که در نهایت فراتر از نام‌ها، تامین مصالح نظام و کشور و منطقه و تمام کشورهای اسلامی است که باید اولویت همگان باشد


دفاع مقدس حماسه‌ای جاودان و فراموش‌نشدنی

سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی، معاون رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران امروز در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشت: «هفته دفاع مقدس یادآور هشت سال ایستادگی سلحشورانه و حماسه‌های شگفت و ایثارگرانه‌ای است که ستایش جهانیان را برانگیخت. حمله ددمنشانه رژیم بعث عراق که با حمایت استکبار جهانی و رژیم‌های مرتجع عربی به‌وقوع پیوست اگرچه در آغاز با اشغال بخش‌هایی از خاک مقدس کشور ما همراه بود اما دفاع بهترین فرزندان این مرزوبوم و پایداری تمامی اقشار جامعه موجب شد تا پیشروی‌های جنون‌آمیز دشمن پس از چندی متوقف‌ شده و در موضع ضعف قرار گیرد. صدام که خود را سردار قادسیه می‌نامید گمان نمی‌کرد که در چنان ورطه‌ای گرفتار آید که ملتمسانه برای آتش‌بس و پایان جنگ دست به دامان شخصیت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی شود و درنهایت نیز سرانجامی سیاه و عبرت‌آموز برایش رقم بخورد. حماسه هشت سال دفاع مقدس تحقق وعده‌های راستین خداوند حکیم است که در آیات متعددی در کتاب حیات‌بخش قرآن کریم، مؤمنان را به ایستادگی در برابر ظالمان و متجاوزان دعوت فرموده و به جهادگران در راه خدا بشارت فتح و ظفر داده است. شجاعت، حق باوری، ازخودگذشتگی و جانبازی رزمندگان دلیر ما در صحنه‌ جنگ تحمیلی نشان داد که ملت آزاده و سرافراز ما در راه دفاع از ایمان، آرمان‌ها و ارزش‌های راستین خود هیچ‌گاه پشت به میدان نبرد نخواهد کرد و تا پای جان و آخرین قطره‌های خون خویش در سنگر مبارزه همچنان استوار و نستوه برپا خواهد ایستاد. بی‌تردید ملت ما چنین پیروزی خجسته و غرورانگیزی را مدیون شهدا، آزادگان، جانبازان و ایثارگران عالی‌قدری است که با از جان‌گذشتگی و تحمل تمام دشواری‌ها دست از مبارزه با لشکر سرسپرده بعث عراق نکشیدند و خواب آسوده را بر چشمان طماع ستمگران دوران حرام کردند. شمار شهدای والامقام جنگ تحمیلی بیانگر این واقعیت بزرگ و فراموش‌نشدنی است که برای حفظ هر وجب از خاک مقدس میهن اسلامی چه خون‌های پاکی بر زمین ریخته و برای نفرت بر دشمن سیاه‌دل چه حماسه‌های بی‌بدیلی که خلق نشده است. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) پیرامون عظمت حماسه دفاع مقدس فرموده‌اند: «دفاع مقدس جهاد بزرگ دینی و ملی ملت ایران بود. ملت ایران روح اعتماد به‌نفس ملی را به‌وسیله‌ هشت سال دفاع قدرتمندانه توانست در خود تقویت کند، توانست استعدادها را در خود شکوفا کند، توانست ظرفیت‌های ناشناخته خود را بشناسد.» هفته دفاع مقدس رویدادی است که بر تارک تاریخ این مرزوبوم تا همیشه دوران خواهد درخشید و به تمام عصرها و نسل‌های آینده، آزادی، شهامت و ایستادگی را خواهد آموخت. اینجانب ضمن گرامیداشت این هفته فرخنده یاد و خاطره تمامی شهدای هشت سال دفاع مقدس را ارج می‌نهم و بر محضر تمامی ایثارگران جانبازان، آزادگان و خانواده‌های معزز آنها ادای احترام می‌نمایم


مار، در آستین دولت پاکستان

روزنامه «جمهوری اسلامی» امروز نوشت: «این روزها خبرهای منفی زیادی از پاکستان می‌رسند که آینده این کشور را در پرتو تعامل با گروه تروریستی طالبان در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهند. خبرگزاری آریانا به نقل از خبرگزاری جمهور از پاکستان گزارش داده علمای دینی پاکستان، نمازخواندن بر جنازه نظامیان پاکستانی را حرام دانسته‌اند. ... نکته مهمی که در بطن تحریم نماز بر جنازه‌های نظامیان پاکستانی و به اهتزاز درآمدن پرچم «امارت اسلامی پاکستان» نهفته است اینست که طالبان پاکستانی با این اقدامات خود به مردم این کشور اعلام می‌کنند دولت پاکستان را اسلامی نمی‌دانند و در این کشور نیز باید دولتی همچون دولت موردنظر طالبان افغانستان تاسیس شود.

در خبر دیگری که روز یکشنبه همین هفته منتشر شد، آمده بود: «طالبان پاکستانی علیه دولت پاکستان اعلام جهاد کرد و از طالبان افغانستان خواستار کمک شد. آنها گفتند دولت پاکستان، اسلامی نیست و باید مثل دولت اشرف غنی ساقط شود». این تحرکات، زنگ خطر مهمی برای دولت پاکستان است که بدون توجه به ایدئولوژی گروه تروریستی طالبان، به آنها برای سلطه پیدا کردن بر افغانستان کمک کرد و حتی در پنجشیر به حمایت از طالبان مردم را بمباران کرد و مرتکب جنایات زیادی شد. اقدامات دولت عمران‌خان در افغانستان، از مصادیق بارز پرورش دادن مار در آستین است.

هسته فعال پاکستان در تحولات افغانستان و حمایت بی‌چون و چرا از گروه تروریستی طالبان، سازمان اطلاعات ارتش پاکستان موسوم به ISI می‌باشد. منابع موثق می‌گویند توافق دوحه که براساس آن، آمریکا افغانستان را تحویل گروه تروریستی طالبان داد، با مشارکت ISI صورت گرفت و برای اجرای این توافق نقش مهمی برعهده ISI گذاشته شد که به آن عمل کرد و در واقع پاکستان را در برابر مردم افغانستان قرار داد. اینکه در تظاهرات‌های کابل، پنجشیر، هرات، اصفهان، مشهد و تهران، مردم افغانستان همراه با شعارهای مرگ بر طالبان و مرگ بر آمریکا، شعار مرگ بر پاکستان هم سر دادند، به همین دلیل است که دولت پاکستان را حامی تروریست‌های طالبان می‌دانند و معتقدند سازمان اطلاعات ارتش پاکستان بخشی از توافقی است که در دوحه میان آمریکا، طالبان و اشرف غنی برای تحویل دادن افغانستان به طالبان صورت گرفته است.

سفر ژنرال فیض حمید رئیس سازمان اطلاعات پاکستان به کابل در روزهای اول تسلط طالبان بر این شهر، نشان داد پاکستان در شکل دادن کابینه امارت طالبان و در حمایت این گروه تروریستی در جنگ پنجشیر نقش عمده‌ای داشته و این، وظیفه‌ایست که توافق خائنانه دوحه برعهده پاکستان گذاشته است. عمران‌خان نخست‌وزیر پاکستان، اخیراً تا حدودی متوجه اشتباه خود شده و گفته است برای شرکت دادن اقوام غیرپشتون در کابینه طالبان تلاش خواهد کرد. البته این سخن عمران‌خان با واکنش تند طالبان مواجه شد.

به نظر می‌رسد عمران‌خان بیش از آنکه نگران انحصاری بودن کابینه طالبان در افغانستان باشد، باید نگران مطالبات طالبان پاکستان از خود او باشد. پشتون‌های پاکستان که در قامت طالبان پاکستانی ظاهر شده‌اند، اکنون به جان دولت پاکستان افتاده و آن را غیراسلامی می‌دانند و خواهان تاسیس امارت اسلامی پاکستان به جای آن هستند. عمران‌خان، یا باید این فتنه را سرکوب کند و یا در انتظار به اهتزاز درآمدن پرچم طالبان با عنوان «امارت اسلامی پاکستان» بر بام ساختمان‌های دولتی اسلام‌آباد باشد. روشن است که او ناچار است راه اول را انتخاب کند هرچند هزینه زیادی داشته باشد


آینده نامعلوم افغانستان!

ابوالقاسم قاسم زاده، امروز در یادداشتی برای روزنامه «اطلاعات» نوشته است: «مدتی از استقرار سران طالبان در «ارگ» ریاست جمهوری افغانستان می‌گذرد، اما همچنان در داخل و خارج این کشور از نگاه بسیاری، آینده آن به لحاظ سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی ـ اجتماعی نامعلوم است. ... در چنین اوضاع آشفته در افغانستان، اغلب دولت‌ها فعلاً نظاره‌گرند و تمایلی به مداخله جدی درباره افغانستان ندارند. اما می‌گویند خواهان تشکیل دولت ائتلافی در این کشور و ممانعت از ظهور و بروز جنگ داخلی دیگر در افغانستان هستند. طالبان اگر چه مدام تکرار می‌کنند که «ما طالبان دوران گذشته نیستیم» اما در عمل، اولاً باور دارند که فعلاً بر صندلی حاکمیت تکیه زده‌اند و امنیت عمومی و تمکین مردم افغان را با نشان دادن مسلسل‌ها در کوچه و خیابان‌ها تحت کنترل خود دارند. ثانیاً مفهوم ائتلاف در پذیرش قدرت خود از سوی همه مخالفان با اعلام «بیعت» با «امیرالمومنین» طالبان را تفسیر و قبول دارند. ثالثاً، هرگونه برگزاری انتخابات عمومی و ملاک رأی ملت را رد می‌کنند. رابعاً، اجرای قوانین «شریعت» را آن گونه که خود از نگاه خاص مذهبی خویش باور دارند، قانون جاری کشور می‌شمارند؛ از نمونه آشکار شده آن،‌بازگشایی سال تحصیلی مدارس فقط با حضور پسران است که در عمل ۵ر۳ میلیون دانش آموز دختر در افغانستان از ادامه تحصیل محروم شده‌اند! ... با توجه به همه خبرها از داخل و خارج افغانستان و اعلام نظرهای دولت‌ها در یک کلام در می‌یابید که «آینده نامعلوم افغانستان» اصلی‌ترین واقعیت کنونی این کشور اسلامی است!»

نظرات بینندگان