تصویب لایحه کاپیتولاسیون و غیرتی که «انقلاب» شد! / اگر آشپز آمریکایی، پهلوی دوم را زیر میگرفت؟!
کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی دوره پهلوی بهراحتی تصویب شد در حالی که بعدها صاحبنظران آمریکایی نیز آن را «عمل ناشیانه و زشت» و «نشانهای از رفتار خشن و احمقانه امپریالیسم آمریکایی» ارزیابی کردند
ماجرا چه بود؟
قبل از اینکه برسیم به آن اعتراض تاریخی، ببینیم اصلاً چه خبر بود. از سال
۱۳۰۷ شمسی حق کاپیتولاسیون برای اتباع کشورهای خارجی در ایران لغو شده بود
و همینطور بود تا اینکه دولت «اسدالله علم» بنا به اصرار سفیر آمریکا در
ایران، در سال ۱۳۴۲ لایحهای به مجلس سنا برد که همانطور که طبق معاهده
وین کارکنان سفارتخانهها از مصونیت قضایی برخوردارند مستشاران آمریکایی
حاضر در ایران هم از این حقوق برخوردار باشند. پهلوی دوم هم در این میانه
۲۰۰ میلیون دلار وام میخواست که اسلحه و تجهیزات نظامی بخرد و آمریکا
نمیداد و دنبال امتیازاتی ازجمله همین حق کاپیتولاسیون بود. عاقبت محمدرضا
پهلوی که میدانست مردم ایران چنین مصوبهای را تاب نمیآورند و اوضاع
خطری است کار را بی سر و صدا پیشبرد و مطبوعات هم ساکت بودند تا
کاپیتولاسیون تصویب شود و اعطاء شود و تمام.
از
طرف دیگر حاج «مهدی عراقی» از طریق یکی از آشنایانش خبردار شده بود که در
مجلس چه خبر است و بعدها تعریف کرد: «اواخر شهریور یا تقریبا اواخر مهر ماه
بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک
لایحهای دولت میخواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار
آمریکایی که بعدا به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله با
آقا مطرح شد، آقا اینجوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمیتوانیم
روی آن حرفی بزنیم، شما اگر میتوانید مدرکش را تهیه کنید.» چند نفری
رفتند دنبال اطلاعات دقیقتر و سند و مدرک بیشتر و معلوم شد که بله، خبر
درست است.
این شد که امام (ره) چند روز پس از تصویب لایحه در مجلس، در
یک سخنرانی در مسجد اعظم قم در ۴ آبان سخنانی فرمودند که گوش ایرانیها و
تاریخ ایران نشنیده بود و اینحد از شجاعت را خیلیها اولینبار بود در
عمرشان که میدیدند.
سخنان امام خمینی (ره) در اعتراض به کاپیتولاسیون، نقطه عطف مبارزه مردمی با حکومت پهلوی شد
اگر آشپز آمریکایی، پهلوی دوم را زیر بگیرد؟!
سخنرانی امام (ره) و اعتراض تاریخی ایشان به این لایحه چه بود؟ این هم
گوشههایی از این شجاعت ثبتشده در تاریخ ایران و این روشنگری سرنوشتساز:
«ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... عزت ما پایکوب شد... قانونی در
مجلس بردند؛ در آن قانون... تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان،
با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کس که
بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر
یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار
ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد!
دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود آمریکا!
آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند...
اگر
چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او میکنند، اگر شاه
ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند و اگر چنانچه یک آشپز
آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را
زیر بگیرد هیچکس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند
از آمریکا، آمریکا گفت این کار باید بشود. بعد از سه چهار روز وام ۲۰۰
میلیونی، ۲۰۰ میلیون دلاری تقاضا کردند، دولت آمریکا تصویب کرد که در ظرف
پنج سال مبلغ مزبور را به دولت ایران بدهند...
نظامیان آمریکایی،
مستشاران نظامی آمریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال
آمریکاست پس چرا اینقدر عربده میکشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید؟
اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید، پس
چرا از شاه بالاترشان میکنید؟ اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل
کنید، اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند
شما هم عمل کنید...
ارتش هم بداند... دیگر برای
شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز آمریکایی بر یک
ارتشبد ما مقدم است؟ یک آشپز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد. در ایران
دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا میکردم، اگر من نظامی
بودم استعفا میکردم، من این ننگ را قبول نمی کردم، اگر من وکیل مجلس بودم
استعفا میکردم.
وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با
این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند، این پیرمردها، وکلای مجلس شورا
آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. آنها وکیل نیستند، دنیا
بداند اینها وکیل ایران نیستند اگر هم بودند من عزلشان کردم... ما این
قانونی را که در مجلس واقع شد، قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس
نمیدانیم، ما این دولت را دولت نمیدانیم، اینها خائنند به مملکت
ایران...»
همین سخنرانی بود که موجب شد چند روز بعد امام (ره) دستگیر و
به ترکیه و سپس به عراق تبعید شوند و این واقعه و غیرتی که خمینی (ره)
فریاد زد سرآغاز وقایع بعدی و درنهایت انقلاب اسلامی ایران شد.
حالا عاقبت این قانون چه شد؟ ماند و ماند تا اینکه ۳ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ ملغی شد و تمام.
انتهای پیام/