ردپای جریان خاص در التهابات اقتصادی اخیر
دکتر «محمدرضا عباسی» صریح حرف میزند. او که از فرماندهان جوان دورهی دفاع مقدس و اولین فرماندار خرمشهر پس از جنگ است، در ابتدای دولت نهم به مدیر عاملی منطقهی آزاد اروند منصوب شد تا بتواند رونقی به زادگاه خود ببخشد اما خیلی زود با هستههای اصلی دولت برخوردهای جدی پیدا کرد و به دانشگاه و فعالیت در بخش خصوصی بازگشت. او معتقد است ریشههای انحراف از همان ابتدا در دولت نهم وجود داشته اما پنهان بوده و به مرور خود را آشکار کرده است.
عباسی در این گفتوگو دربارهی بسیاری از مسایل اقتصادی اظهار نظر کرد و به خصوص دربارهی تحریمها اعتقاد دارد که با توجه به تجربهی کشور از شرایط جنگ 8 ساله کاملاً قابل مدیریت است و تشنجات کنونی اقتصادی کشور به خاطر بیتدبیریهای دولت است. گفتوگوی ما را با او دربارهی وضعیت کنونی کشور به خصوص در عرصهی اقتصادی میخوانید.
•آقای دکتر، کشورمان شرایط سختی را میگذراند، از یک طرف تحریمهای بینالمللی و از طرف دیگر بحرانهای داخلی به خصوص در عرصهی اقتصادی. چه طور میتوان بر این شرایط غلبه کرد؟
دشمن، کارش دشمنی است و بعید است که فکر کنیم دشمن باید رفتار دوستانه داشته باشد. اگر هم به ظاهر رفتار دوستانه داشته باشد به طور حتم حیله، فریب یا نیرنگی در آن نهفته است. دشمنی دشمنان تکلیفش معلوم است و از روز اول انقلاب تا به امروز بوده و بعدها هم ادامه خواهد داشت. همچنین باید در نظر داشت که دشمن هم وقتی میبیند طرف مقابلش اهل تدبیر و تفکر است، ابزارهایش را تغییر میدهد. این گونه نیست که دشمن با هر کسی که بخواهد دشمنی کند از همان ابزار، تکنیک و روش و همان ادبیات قبلی استفاده کند بلکه طرف مقابلش را مورد بررسی قرار میدهد که چه تواناییهایی دارد؟ میتواند چه تدابیری داشته باشد؟
پس از آن مطابق با این ارزیابیها دشمنی خود را طراحی میکند. ماهیت دشمنی عوض نمیشود اما اثرگذاری اقدامهای دشمن تغییر میکند تا برایش مؤثرتر باشد. این اثرگذاری برای ما مهم است، زیرا با توجه به شرایط ما این اثرگذاری میتواند تأثیرگذاری موضوعی را از 100 به 10 برساند یا برعکس. مهم این است که ما حواسمان جمع باشد و بتوانیم تحلیل قریب به واقعیت از دشمن داشته باشیم.
. میتوانید این موضوع را با مصادیق، توضیح بیشتری بدهید؟
مصداقش همین شرایطی است که امروز خودمان بر کشور حاکم کردهایم و بیتدبیریهایی است که پشت سر هم در ادارهی کشور، اتفاق میافتد. اولین بیتدبیری که اتفاق افتاد و تا امروز نظام در حال ضربه خوردن از آن است، این مطلب است که به افراد نگاه سیاه و سفید، صفر و یکی شد. یعنی شما یا باید 100 درصد با ما باشید یا اگر نیستید، دشمن ما هستید و باید کنار گذاشته شوید. با این نگاه شاید از 5 درصد از تواناییهای خودمان استفاده کردهایم.
به عنوان مثال به همین موضوع نوسان نرخ ارز در یکی دو ماه گذشته نگاه کنید. این اتفاق باعث کاهش 20 تا 25 درصدی ارزش پول ملی شد. این البته ظاهر قضیه است، باطنش این است که در یک ماه، دولت قصد داشت نرخ دلار مرجع را از 1050 تومان به 1226 تومان برساند و این همه هزینه به کشور تحمیل کرد. در صورتی که اگر از ظرفیت کارشناسان متعهد و خبره استفاده میشد، عدهای نمیتوانستند این گونه از شرایط به نفع خود و زیان مردم و نظام اقتصادی استفاده کنند. شما میدانید که بزرگترین دارندهی دلار در کشور، دولت است و آن چیزی هم که در قانون تصویب شده رقمی کمتر از این است، بنابراین دولت این اقدام را به نفع خود انجام داد اما تبعات آن گریبانگیر اقتصاد کشور شد.
•چه کسی باید جلوی این اقدامهای غیرقانونی را بگیرد؟
به طور قطع یک مجلس با قدرت پرسشگری بالا میتواند بپرسد این تفاوت قیمت، کجا رفته است؟ چون در بودجه که پیشبینی نشده بود. اصلاً مبنای این عددها چیست؟ به تازگی مجلس از مقامهای دولتی دعوت میکند اما این مقامهای دولتی بدون اطلاع قبلی در مجلس حاضر نمیشوند. قصوری که مجلس انجام داده و نتوانسته در موضوعات عمده به ایفای نقش واقعی خود توجه کند، باعث شده کار به اینجا بکشد. آنجایی که دولت، خوب کار میکند باید از او تقدیر و تشکر کرد اما آنجایی که دولت به مردم، به نظام، به اعتماد عمومی و به سرمایههای اجتماعی صدمه میزند، مجلس باید آن را به چالش بکشد.
اما حالا کار به جایی رسیده که همین وزیری که چند ماه پیش با حمایت رییس مجلس از استیضاح به در آمد، به دعوت رییس مجلس به آنجا نمیرود تا توضیح دهد به چه علت این چنین پول ملی تضعیف شد و مهمتر از آن چگونه میشود با همفکری همه جانبه از تکرار آن اجتناب کرد.
•شما بفرمایید چرا شرایط به اینجا رسیده است؟
به خاطر این که نگاه انحرافی با یک زاویهی کم شروع شد، اما در طول مسیر و گذشت زمان، این درجهی انحراف زیاد گردید و اکنون همه آن را میبینند. اگر از همان ابتدا، مجلس به عنوان نمایندهی ملت و به تعبیری که حضرت امام خمینی(ره) داشت عمل میکرد تا در رأس امور باشد، این اتفاق برای کشور نمیافتاد. وظیفه و تکلیف قوهی مجریه اجرای درست و صحیح قوانین است. هر جایی هم که احساس کند این قانون یا بندهایی از آن قابلیت اجرایی ندارد، باید به مجلس پیشنهاد دهد و آن را متقاعد کند تا برای تغییر آن راهکاری ارایه نمایند. مجلس ممکن است صلاح نداند آن قانون تغییر کند. قوهی مجریه باید کار خودش را بر اساس قانون، به درستی انجام دهد چون سرپیچی کردن در برابر قانون نتیجهاش بسیار بسیار برای کشور زیانبار است.
•سرپیچی از قانون از آن دسته اتفاقاتی است که در چند سال اخیر، زیاد روی داده است.
این موارد در کشورهای جهان سوم کمابیش وجود دارد اما بعضی مواقع اساساً یک دولت 5 یا 10 درصد رفتارش این گونه است. اما دولتی دیگر ممکن است درصدهایی بالاتری از این رفتار را از خود نشان دهد.
•به نظر شما این قانونگریزی از ابتدا در رفتار آقای احمدینژاد بوده است یا خیر؟
در شخص ایشان خیر.
•پس جریان بوده است؟ شما به وجود جریان انحرافی اعتقاد دارید یا خیر؟ آیا واقعاً جریانی وجود دارد که دولت را برای منافع خودش دستمایه کرده است؟
توجه بفرمایید! به طور قطع کسانی در دولتهای گذشته و امروز بودهاند که تفکراتشان را از مردم پنهان کنند، حالا دلایل این پنهان کردن هم ممکن است، متفاوت باشد. برای مثال در ابتدای دورهی رییس جمهور قبلی، قیمت فروش نفت به پایینترین سطح ممکن رسید. بعد از چند ماه، این قیمت ترقی کرد اما دولتمردان میگفتند این قیمت را از رسانهها اعلام نکنید چون ممکن است انتظارات مردم بالا برود! این ایدهای بود که یک گروهی از اهل اقتصاد و دولت به آن اعتقاد داشتند.
حالا درست یا نادرستش را باید در ظرف زمانی خود مورد توجه قرار داد. این صرفاً یک مثال ساده است اما ممکن است پیچیدهتر شود و یک دولت برنامهریزی کند تا حزب یا گروههای مرئی یا نامرئی تشکیل بدهد یا با تهمت و افترا تمامی کسانی که سابقهی خدمتگزاری صادقانه داشتهاند را از میدان به در کند. ممکن است در هر دولتی، گروهی هم اهل فساد بوده باشند اما برخی به طور حرفهای سیاهنماییهای بزرگ انجام دادند و این گونه سرمایههای اجتماعی که ذره ذره کسب شده بود، به باد داده شد. کسانی که خدمت کرده، ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشند و هیچ کس هم منکر این اشتباهات نیست.
اگر نقدی به عملکردهای قبلی وارد بوده، برخورد صحیح این بود که باید رفتارهای درست و صحیح دنبال میشد و رفتارهایی که اشتباه بود، اصلاح میگردید. در این صورت ما انباشت سرمایه داشتیم نه این که آن را به باد بدهیم. این رفتار درست نبود. این که ما فردی را از دانشگاه بیاوریم، 20 تا 25 سال کار اجرایی و مدیریتی انجام بدهد و با آزمایش و خطا به اینجا برسد، پخته شود و بداند تصمیمگیری یعنی چه؟ و هر تصمیمگیری چه آثاری میتواند داشته باشد؟ یک دفعه کنار گذاشته شود و بعد دوباره یک نیروی صفر کیلومتر بیاوریم، کار صحیحی نیست.
•این موضوع که در دولت آقای احمدینژاد مشهود بود.
کاملاً مشهود است. البته در دولتهای قبلی هم کمابیش بود ولی اکنون بسیار بسیار بیشتر است.
•به صراحت نفرمودید که شما به وجود جریان خاص معتقد هستید یا خیر؟
قطعاً، قطعاً!
•مرئی یا نامرئی؟
مهم نیست. اما جریانی خاص، رفتارهای ناصواب را دنبال میکند.
•از چه مقطع زمانی وجود داشته است؟
این تفکر از ابتدا وجود داشته اما پنهان بوده است.
•یعنی از همان سال 84؟
بله؛ مثال میزنم. اگر مثلاً به تاریخ اسلام و تاریخ کشورهای اسلامی نگاه کنید، هیچ کس پیدا نشد ـ حتی آنهایی که امام حسین(علیهالسلام) را شهید کردند ـ تا بگویند چون امام حسین(علیهالسلام) دیندار بود، ما شهیدش کردیم. چون فرزند پیغمبر بود، شهیدش کردیم. چون فرزند فاطمهی زهرا(سلاماللهعلیها) بود، شهیدش کردیم. آنها مدعی بودند چون حسین از دین خارج شده ما به جنگ او رفتیم و به خاطر نزدیکی به خدا، نماز، کار ثواب و بهشت با او جنگیدیم. حالا در مثل محل مناقشه نیست اما میخواهم بگویم همواره این گونه بوده و گروههایی مثل امویان، عباسیان و گروههای دیگر همه از راه دین میخواستند دنیای خود را درست کنند.
•اگر اجازه بدهید، برویم به سمت مسایل اقتصادی. شما وضعیت اقتصادی را در حال حاضر چه طور ارزیابی میکنید؟ آیا شرایط فعلی شبیه محاصرهی شعب ابیطالب است یا آن طور که مقام معظم رهبری فرمودهاند، در شرایط بدر و خیبر قرار داریم؟
به طور قطع همان چیزی که مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) میگویند، درست است. این یک نبرد است اما این نبرد ابزار و وسایل مخصوص خودش را میخواهد و باید این ابزار را به درستی فراهم کرد اما در این زمینه بعضاً غفلتهایی انجام میشود. شما کجای دنیا مشاهده میکنید که در عرض یک ماه، بحران بزرگ پولی و ارزی با این شدت که در حال تبدیل به بحران مالی هم بود، رییسجمهور آن کشور سکوت کند. چیزی که تمام دلسوزان و کارشناسان کشور، در تمامی بخشها تأکید دارند، نتیجهی بیتدبیریهای سالهای گذشتهاست. تأکید بر نظرات غیرکارشناسی ما را به اینجا رساند و در مقابل هم ویژگیهای شرایط خاص و سخت را ندیدیم و تغییری ایجاد نکردیم.
با این همه، متهم کردن این که مثلاً دلالان باعث گرانی ارز شدند و آنان را صاحبان اقتصاد کشور معرفی کنند، شگفتآور است چون دلالان در هر دورهای هستند و استفاده یا سوءاستفادهی خاص خودشان را انجام میدهند اما نگفتند ما چه غفلتهایی داشتیم. آیا دلالان گفتند که مثلاً نرخ سود سپردهها پایین بیاید تا ما استفاده کنیم؟! با این سیاستگذاری نتایج نا امید کنندهای به دست آمد اما حالا این نرخ افزایش یافته و در مقابل تولید کننده باید با نرخهای بالا و در این شرایط اقتصادی وام بگیرد. استفاده از راه حلهای مصنوعی، کار را به کاردان واگذار نکردن، برنامهها را کوتاه مدت و روزانه دیدن باعث چنین مسایلی شده که مشکلات این چنینی به وجود آمده است و راه حلهای دیرهنگام پلیسی برای مسایل اقتصادی هم فایدهای نخواهد داشت. همین امروز بانکها به تولید کنندگان میگویند پول برای تسهیلات نداریم.
•واقعاً هم ندارند زیرا حتی بعد از افزایش نرخ سود سپردهها و اوراق مشارکت، کسی پولی به بانکها نمیبرد.
وقتی بحران ایجاد شد، هر فردی داراییهای خود را به نقدینگیهای قابل دسترس تبدیل میکند تا به سمت ارز و سکه ببرد. تجربه هم نشان داده که هر موقع، نرخها بالا رفته، ممکن است درصدی پایین آمده باشد اما به نرخ قبلی نمیرسد. بنابراین پول مردم از بازارهای هدفمند بیرون آمد و به سمت بازار غیر متشکل رفت.
شما فکر میکنید چه کسی بورس را از رونق انداخت و از چه موقع صدمه خورد؟ اگر بورس رونق داشت، پولها به سمت بازار غیر متشکل میآمد؟ پاسخ منفی است. تا جایی که من میدانم، آغاز بحران بورس از آن چند روز خانهنشینی شروع شد. این چه مسؤولیتپذیری و تابعیتی است که اگر به میل ما باشد، خوب است اما اگر به میل ما نباشد، خوب نیست. دیدن کشور با یک نگاه کوچک، این مسایل و مشکلات را هم به وجود میآورد. الحمدالله که رهبری مقتدر کشور با اشراف و آگاهی، میهن را از بحرانها به سلامت عبور میدهد.
•شما معتقدید که مسایل مربوط به تحریم کاملاً قابل مدیریت است و صرفاً سوء تدبیرها باعث شده تا مشکلاتی پیش بیاید که برخی فکر میکنند از موضوع تحریم است.
بله؛ شما شرایط را با دورهی جنگ مقایسه کنید. در دورهی جنگ، مشکلات بیشتر از حالا هم بود ولی کمتر حس میشد. مردم با این که در شرایط جنگ بودند اما احساس مطلوب و پرامیدی از آینده داشتند.
•چرا؟
به نظر بنده یک عامل مهم، مسایل روحی و روانی است و اعتمادی که در مردم نسبت به مسؤولان تضعیف شده است. قبلاً این اعتماد خیلی قویتر بود اما حالا تضعیف شده است. دولت هر ماه یک تصمیم میگیرد و ماه بعد خلاف آن را عمل میکند یا مثلاً مردم متوجه میشوند که این اتفاق به هیچ وجه نیفتاده است! این موضوع سبب سست شدن اعتماد مردم به مسؤولانشان میشود. هنگام جنگ، تمامی کسانی که کار میکردند، خودشان را در برابر انقلاب، اسلام، دین، میهن، امام و قرآن مسؤول میدانستند و تمامی تلاششان را میکردند تا کشور به نحو مطلوب اداره شود.
در شرایط فعلی، اصلاً به لحاظ منابع یا مثلاً درآمدهای ارزی با آن موقع قابل قیاس نیستیم. زمانی بود که حتی سیلوهایمان هم از گندم خالی شده بود و نیروگاههایمان مورد اصابت موشک قرار گرفته بود و برق برای روشنایی خانوارها نداشتیم چه برسد برای تولید کارخانهها؟ پول نداشتیم خیلی از هزینههای بسیار ساده را پرداخت کنیم اما از آن شرایط سخت با نیت سالم گذشتیم. یک مقام مسؤول باید بداند آثار تصمیمگیریها چه اثرات مثبت یا منفی بر جا خواهد گذاشت و بدون بررسیهای همه جانبه تصمیمگیری نکند.
•شاید به همین خاطر مقام معظم رهبری معتقدند که ما در شرایط شعبابیطالب نیستیم چون خودشان آن وضعیت جنگ را از نزدیک لمس و مدیریت کرده بودند و شرایط فعلی را در قیاس با آن موقع، بدر و خیبر میدانند. به نظر شما اکنون باید چه کار کنیم تا وضعیت بدر و خیبر عینی شود؟
در یک کلام، باید لشکر خودمان را درست کنیم و یک مدیریت همه جانبهنگر بر کشور حاکم بشود و اشراف پیدا کند و تحت نظر رهبری با استفاده از تمامی ظرفیتهای کشور به تعالی برسیم.
•با این حال برای خیلیها عجیب بود که مقام معظم رهبری شرایط فعلی را بدر و خیبر دانستند. آیا منظور ایشان این بود که نشانههای بدر و خیبر هست اما باید شرایط آن فراهم شود؟
توجه کنید که در شعب ابیطالب، آن گروه اصیل، در حصر کامل بودند. تقریباً قدرتی نداشتند و توانایی جنگ هم نداشتند اما در شرایط بدر و خیبر بحث مقابله هست، امکان پیروزی هست و امکان تفکر برای پیروزی. مقام معظم رهبری قصد داشتند تأکید کنند که ما دست بسته نیستیم. به هر حال کلی آدم اندیشمند و کلی منابع داریم اما مورد استفاده قرار نمیدهیم و برخوردهای سلیقهای میکنیم.
•فراهم کردن زمینههایی که شما میفرمایید، چگونه است و خودمان را چه طور در شرایط بدر و خیبر قرار دهیم؟
این اعتقاد، تعهد و باور باید وجود داشته باشد که نمیتوان کشور را با یک باند و گروه اداره کرد و برای حل مشکلات مملکت به مشارکت جمعی اهل خرد نیازمندیم.
•پس در مقایسه با شرایط جنگ تحمیلی، اکنون اوضاع خیلی بهتر است و شما عامل مشکلات کنونی را فقط در بیتدبیریها میدانید؟
بله؛ سختیهای آن موقع خیلی بیشتر بود و موفقیتهای آن هم بسیار عظیم.
•میخواهم این نتیجه را بگیرم که موضوعاتی مثل تحریم نفت، مسایلی نیست که نتوان از آنها رد شد؟
به طور قطع میتوان بر آنها غلبه کرد. تحریمها موضوع امروز کشور نمیباشد. از ابتدای انقلاب اسلامی، کشور تحت تحریمهای سخت بوده است. شما این موضوع تحریم اروپا را با فرض این که برای این 20 درصد مشتری هم پیدا نشود، مثل این در نظر بگیرید قیمت نفت 20 درصد کاهش پیدا کرده است. این هم که در اقتصاد و مسایل بودجه یک موضوع طبیعی است. ضمن این که در رقابت جهانی میتوان مشتریهای جدید پیدا کرد و یا این که به فکر این باشیم که نفت خام صادر نکنیم و به جای آن فرآوردههای نفتی تولید و صادر کنیم. اینها موضوعاتی است که ما در جنگ خودمان تجربه کردهایم.
اینها مهم نیست؛ به گمان من مهم این است که ما آمریکای درون خودمان را سرکوب کنیم. مثال میزنم. من یک وزیر را در همین دولت میشناسم که به آبادان آمد، در فرودگاه آبادان پیاده شد اما یک راست به خرمشهر رفت و حتی یک جلسهی کوتاه هم با مسؤولان آبادان نگذاشت. دلیلش این بود که نمایندهی خرمشهر برایش رأی جمع کرده بود. این شأن، شأن وزیر نیست حالا در هر دولتی باشد.
•این دیگر یک موضوع شخصی است.
وزیر یک جایگاه حقوقی دارد. چه طور ممکن است آقای وزیر در یک شهر پیاده شود ولی به آن شهر نیاید و برود شهر مجاور جلساتش را بگذارد. دو شهری که مسایل، مشکلات و بحرانهایشان مانند یکدیگر است. این وزیر از یک جایگاهی که حقوقی و متعلق به همهی ملت ایران است برخورد شخصی و نگاه شخصی میکند.
•پس به نظر شما تمام این اتفاقات و بلایای اقتصادی، هدایت شده است؟
بنده فکر میکنم بخشی از آنها از سوی دشمن برنامهریزی شده است و بخشی هم به دلیل سوء مدیریت و سوء تدبیر است.
•مصداق این سوء تدبیرها را میفرمایید؟
به عنوان مثال این که یک دفعه اعلام عمومی میشود که به هر شخص 5 سکه داده میشود اما پس از مدتی آن را متوقف و پیشفروش سکه را جایگزین و سپس آن را هم متوقف میکنند. چه کسی میتواند ادعا کند که بخشی از بحرانهای اخیر در بازار کشور عمدی نبوده است؟ مقداری از این حرکات شک برانگیز است. شما آن بازار مکاره را دیدید چه سوءاستفادههایی شد و بعد از آن در بازار ارز. امروز عدهای از مردم گرفتار نان شبشان هستند و حداقل پسانداز را ندارند. درصد خیلی خیلی کمی هستند که از این بازیها سود میبرند. آنها به کجاها وصل هستند؟
•پس اگر برنامهریزی شده باشد یا سوء مدیریت به هر حال دولت در این میان مقصر است.
تصمیمگیریهایی که دولت انجام میدهد، به این فضا دامن زده است. این یک تصور سادهانگارانه است که مثلاً آقای «بهمنی» تصمیمگیر است. وقتی آقای بهمنی مصاحبه میکند و میگوید من دست کسی را میبوسم که من را کنار بگذارد، معانی بسیاری در آن مستتر است. در موضوع 3 هزار میلیارد تومان چه کسانی وامها را گرفتند؟ چه کسانی دستور دادند؟ چه توصیههایی پشت سرش بود؟ چه کسانی امتیازاتی گرفتند؟ در نهایت هم باید فشارش را مردم فقیر و بیچاره تحمل کنند.
•که در نتیجهی اختلاس همان اندک تسهیلات خرد هم به روی آنها بسته شد!
دقیقاً، یا همین گرانیهای اخیر که فشار زیادی به مردم وارد کرده است. در شهرستان جوانی به من میگفت اگر روزی 8 هزار تومان درآمد داشته باشم، قادرم خودم را اداره کنم. با این شرایط حالا شما نگاه بکنید یک دفعه قیمت برنج وارداتی دو برابر بشود. در تمام این موضوعات بیشترین صدمه را همین مردم میبینند و افرادی در سخنرانیهایشان دم از مردم فقیر، بیچاره، مستضعف و محروم میزنند. با 3 هزار میلیارد تومان، صدها هزار فرصت شغلی میتوان ایجاد کرد.
منبع: پایگاه تحلیلی تبیینی برهان