شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!» از حلقوم چه کسانی بیرون آمد؟/ روزنامههای فارس چقدر جنگ غزه را برجسته کردند؟+ تصاویر
به گزارش سرویس سیاسی شیرازه؛ صلح، انسان دوستی، دموکراسی، حقوق بشر و ... اینها شعارهای زیبایی است که در ایران، معمولا رسانههای اصلاحطلب آنها را سر دست گرفته و همیشه با صدای بلند فریاد میزنند. اینکه چقدر این شعارها واقعی است و در عمل به آن پایبندی وجود دارد را اما میتوان این روزها به قضاوت نشست.
این روزها، غزه دوباره در آتش و خون است. تعداد شهدا حالا بیشتر از 500 نفر شده است و فقط در یک حمله به منطقه شجاعیه در غزه، بیش از 80 نفر در کمتر از سه ساعت به شهادت رسیدند. حتی بانکیمون دبیرکل سازمان ملل هم که این روزها بیشتر از هر وقت دیگر، در زمین اسرائیل بازی میکند، ناچار است تا نسبت به این فاجعه انسانی موضع حداقلی و خنثی و حتی بیخاصیت بگیرد.
اما در ایران، روزنامههای اصلاحطلب با آن همه ادعای انسانیت، این روزها حاضر نشدند تا قسمتی از نیم صفحه نخست خود که برای روزنامهها گویی ویترین مغازه است را به مردم بیدفاع غزه اختصاص دهند. این در حالی است که چند ماه قبلتر، وقتی هواپیمای مسافربری مالزی در کمال ناباوری ناپدید شده بود، حتی برخی از این روزنامههای مدعی تیترهای اصلی خود در صفحه اول را نیز به ماجرای انسانی اما با اهمیت کم اختصاص دادند.
البته برخی کارشناسان بر این باروند که شاید موضع سکوت روزنامههای اصلاح لب در قبال جنگ غزه، بهتر از موضعگیری آنها باشد. این کارشناسان بر این باورند که ممکن است در اتخاذ موضع، واگرایی بیشتری از سوی این روزنامهها دیده شود؛ دقیقا همان چیزی که در دی 1387 در روزنامه کارگزاران رخ داد. در حالی که در ابتدای جنگ 22 روزه، تمام مردم ایران حداقل به همدلی با مردم مظلوم غزه میپرداختند، یک طیف غیرقانونی و تندرو در تحکیم وحدت با صدور بیانیهای، حماس را یک گروه تروریستی خواند که دست به ماجراجویی زده است و ایران هم حامی این گروه تروریستی است که نباید باشد! این بیانیه اما فقط در یک روزنامه منتشر شد و آن هم روزنامه کارگزاران وابسته به حزب کارگزاران سازندگی بود! اگرچه این روزنامه خیلی سریع توقیف شد اما لکه ننگ انتشار این بیانیه که نشان دهنده همسویی این روزنامه با صادر کنندگان بیانیه بود، بر پیشانی اصلاحطلبان افراطی باقی ماند. اگرچه برخی اصلاحطلبان حتی افراطی همان روزها، این بیانیه را محکوم کردند اما چند ماهی بیشتر لازم نبود تا شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» از دهان همین افراد و در روز قدس سال 88 سر داده شود. اگر این موارد و این سوابق لحاظ شود، شاید همین موضع خنثی و سکوت برخی روزنامههای اصلاح طلب بهتر باشد از اینکه بخواهند غزه را در نیم صفحه نخست خود، سلاخی کنند. شاید انتقادات به این روزنامهها که چرا از کنار فاجعه انسانی غزه به راحتی عبور میکنند، چندان منطقی نباشد وقتی همین روزنامهها، حامیان رسانهای شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بودند. شاید ...
باید بر حقوق بشر گریست که مدعیان و حامیانش، برخی روزنامههای اصلاحطلب داخلی ایران هستند. باید بر غزه گریست که وقتی در آن جنگ میشود، مدعیان انسانیت در ایران! به دیکتاتورهای عربی پیوند میخورند که بیشتر به بشکههای نفت میمانند تا حاکم یک جامعه. باید بر «شرق» گریست که در زمین غرب بازی میکند. باید بر «اعتماد» گریست که اعتمادی به آن نیست. باید بر «آرمان» گریست وقتی از فلسطین در آن خبری نباشد.
در این میان نگاهی به روزنامه های استان که بعضا یک مسئله دست چندم داخلی را در صفحه اول خود منتشر می کنند، نشان میدهد که «غزه» اینجا هم مظلوم است. در نیم صفحه اول سه روزنامه استان، غزه جایی ندارد؛