باز هم سازمان ملل، باز هم روحانی و اوباما؛ آیا دولت هنوز هم به «خالجوش» نیاز دارد؟
به گزارش سرویس سیاسی شیرازه؛ این روزها رئیس جمهور کشورمان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل که در سپتامبر هر سال و با حضور سران کشورها برگزار میشود، به نیویورک رفته است. اگرچه سنت حضور در این نشست از زمان شهید رجایی آغاز شد و بعدها مقام معظم رهبری نیز آن را ادامه داد، اما فصل جدید حضور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل با حضور محمد خاتمی رئیس جمهور دولت اصلاحات شروع شد و البته با طرح گفتگوی تمدنها از سوی او گره خورد. در سالهای ریاست جمهوری احمدینژاد گفتمان حضور ایران در نیویورک پس از چند سال متفاوت شد؛ از محتوای سخنرانی رئیس جمهور گرفته تا حاشیههای بعضا پررنگتر از متن از جمله حضور او در دانشگاه کلمبیا.
یک گفتگوی تلفنی کوتاه، چالشی، بیسابقه و البته «نابهجا»
با همه این رویدادهای مهم، اما چالشیترین اتفاقی که برای ایران طی همه سالهای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل رخ داد، گفتگوی تلفنی کوتاه دکتر روحانی و باراک اوباما در سال گذشته بود؛ گفتگویی که به سرعت تیتر یک رسانههای مهم جهان شد و موجی از تحلیلهای داخلی و خارجی را به وجود آورد. اگرچه عمده تحلیلهای خارجی جز تحلیلهای سعودی و صهیونیستی، از این مساله خوشحال بودند اما در داخل، دو خط اصلی در این خصوص وجود داشت که البته همپای هم به حمایت و نقد این اقدام روحانی میپرداختند. حامیان این گفتگوی تلفنی را یک پیروزی سیاسی برای روحانی قلمداد میکردند و منتقدان آن را اقدامی بدون دستاورد که موضع ضد آمریکایی ایران را تحت الشعاع قرار میدهد. با همه اینها اما سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی که به صورت غیرمستقیم، این اقدام رئیس جمهور را «نابهجا» خواندند، کمی از میزان حمایتهای بیدریغ کارشناسان و فعالان حامی دولت کاست.
باز هم سازمان ملل، باز هم روحانی و اوباما؟!
این روزها که روحانی در نیویورک به سر میبرد، دوباره این سوال در رسانههای داخلی و حتی خارجی مطرح شده که آیا وی با رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا دیدار خواهد کرد؟ نوبخت سخنگوی دولت گفته که برنامهریزیای برای این دیدار صورت نگرفته است. اما روحانی در پاسخ به همین سوال از سوی شبکه انبیسی آمریکا هیچ چیز را قطعی ندانسته. او گفته: «فعلا در برنامه من چیزی به عنوان ملاقات با رییس جمهور اوباما وجود ندارد. در دنیای سیاست همه چیز امکان پذیر است اما در عین حال موضوع امریکا یک موضوع خاصی است، شرایط خاصی دارد و بین ایران و امریکا سالیان دراز تخاصم و تنش وجود داشته است». پاسخ دیپلماتیک روحانی همچنان دیدار او با اوباما را محتمل دانسته است. اما آیا چنین خواهد شد؟ برای پاسخ به این سوال باید دید که آیا دولت به چنین دیداری در شرایط کنونی نیازمند است؟
آیا دولت و روحانی عجولاند؟
سال گذشته، وقتی چند ماه از گفتگوی تلفنی رئیس جمهور و اوباما و حتی توافق ژنو گذشت، برخی کارشناسان اصلاحطلب دولت را نقد کردند که عجولانه رفتار کرده است. صادق خرازی که قبلترها و در دولت اصلاحات، در عرصه سیاست خارجی یک نیروی متنفذ محسوب میشد، یکی از مهمترین شخصیتهای همسو با دولت بود که این مساله را مطرح کرد و مشخصا از دولت پرسید که آن گفتگوی تلفنی پرحاشیه چه دستاوردی داشته است. چندی قبل نیز آصفی سخنگوی وزارت خارجه در دولت اصلاحات، به نوعی دیگر از جهتگیری ابتدایی تیم مذاکرهکننده هستهای انتقاد کرد. این مساله اما در جبهه اصولگرایان نیز البته کمی زودتر از جبهه رقیب، مطرح شده بود. استدلال این بود که دولت در ابتدای راه و مشخصا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و مذاکرات منتهی به توافق ژنو عجولانه و با یک خوشبینی غیرواقعی عمل کرده است. اما این واقعیت داشت؟ آیا تیمی که سالها در عرصه سیاست خارجی تجربه داشت، اساسا میتوانست معادلات را اینقدر ساده ببیند که از یک گفتگوی تلفنی انتظار دستاوردی مهم داشته باشد؟
دولت به یک «خالجوش» نیاز داشت!
روحانی سال گذشته هم در حوزه ارتباط با غرب و هم در حوزه سیاست داخلی نیازمند آن گفتگوی تلفنی و آن مذاکرات منتهی به توافق ژنو بود. فارغ از عرصه سیاست داخلی که موضوع این نوشته نیست، در عرصه خارجی، دولت بیشتر از هر چیزی به دنبال یک «نقطه جوش» با غرب بود تا پس از ایجاد آن، مسیری به زعم خود طبیعی را در قالب ضرورتهای حل پرونده هستهای ایران طی کند. لذا تصور اینکه روحانی و تیم مذاکره کننده، دچار خوشبینی افراطی شده بودند و یا عجولانه و بدون تدبیر، آن تلفن را پاسخ دادند و یا از ضعفهای حقوقی «برنامه اقدام مشترک» در توافق ژنو ناآگاه بودند، نمیتواند نشانی از واقعیت داشته باشد. دولت برای ادامه دادن مسیری که میدانست با انتقادات گستردهای روبرو میشود، «تدبیر» کرده بود تا با یک اقدام فوری، پیوندهای سیاسی سریع خود را غرب را برقرار ساخته و پرونده هستهای را در مسیری که نتیجه این پیوندها است، پیگیری کند کما اینکه پس از گفتگوی تلفنی دو رئیس جمهور که بهمثابه یک نقطه جوش میان ایران و آمریکا بود، روند طبیعیسازی ارتباط با غرب ادامه یافت.
چرا نباید منتظر دیدار بود؟
آیا دولت در شرایط
کنونی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی به این نقاط جوش نیازمند است؟ به نظر
میرسد پاسخ منفی است. حتی نتیجه مذاکرات هستهای که این روزها در نیویورک دنبال
میشود، وابسته به دیدار روحانی و اوباما نیست چرا که سطح بحثها و مذاکرات، کاملا
کارکردی و عینی است و صرف یک دیدار نمیتواند تغییری در نتیجه آن ایجاد کند در
حالی که سال گذشته، دولت برای پیشبرد مذاکرات هستهای، از لحاظ ذهنی، ایجاد زمینههای
مذاکره، اعتمادسازی حداقلی و بیان «تغییر» نیازمند به آن گفتگو بود. جز اینها،
انتقاد رهبر معظم انقلاب اسلامی از اقدام «نابهجا»ی روحانی در نیویورک در سال
گذشته و بیان اینکه بالاترین سطح مذاکره ایران و آمریکا آن هم صرفا در خصوص
پرونده هستهای، در حد وزارت خارجه است، موانعیاند که در مقابل روحانی قرار دارند
تا دیدار او با اوباما عملی نشود که در صورت عبور از این موانع، در عرصه داخلی با
انتقادات گستردهای روبرو خواهد شد، موانعی که کار را برای برخی شیفتگان ارتباط با آمریکا در دولت سخت کرده است.
به نظر میرسد این جمله آسوشیتدپرس نشانههای پررنگی از واقعیت را داشته باشد؛ «این بار انتظارات برای حتی دست دادن این دو با یکدیگر، نسبت به سال گذشته کمتر است» هر چند گفتگوی تلفنی روحانی با اوباما به خوبی نشان داد که روحانی به جمله خود یعنی «هیچ چیزی غیرممکن نیست» پایبند است!
تحلیل آبکی با اطلاعات آبکی تر و اشتباه!!!
نخست وزیر انگلیس که بعد از دیدارش با رییس جمهور حسابی خودشو نشون داد
یادمون نره عزت ایران عزت ایران عزت ایران