کد خبر: ۱۱۶۶۸۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۹ - ۲۱ آذر ۱۳۹۶
تعمیرکار قدیمی فیروز آبادی:

در سال هاى اولیه اکثر دوچرخه ها انگلیسى بود /دوران تحصیل براى تامین هزینه مجبور بودم در تابستان ها سرکار بروم

سیرى در گذشته فیروزآباد، یادآورخاطرات شیرین و به یاد ماندنى است که هر لحظه آن دنیایى از خاطره را به ذهن مى آورد و انسان را به گذشته سوق مى دهد.

به گزارش شیرازه،  سیرى در گذشته فیروزآباد، یادآورخاطرات شیرین و به یاد ماندنى است که هر لحظه آن دنیایى از خاطره را به ذهن مى آورد و انسان را به گذشته سوق مى دهد و در این میان گفتگو با افراد کهنسال و میانسال لطف و صفایى دیگری دارد، در بین شغل هاى قدیمى، تعمیرات دوچرخه یکى از شغل هاى منحصر به فرد بود و هر کس توان انجام آن را نداشت.

 آقاى رضا رسولى از پیشکسوتان دوچرخه سوارى و تعمیر دوچرخه در فیروزآباد مى باشد که پس از سالیان دراز با عشق و علاقه وصف ناپذیر، به کار خود در خیابان الزهرا)س( فیروزآباد مشغول است همیشه شاکر خداى منان به واسطه عنایات بى پایانش مى باشد.

خودتان را برای مخاطبان ما معرفی می کنید؟

رضا رسولى هستم فرزند مرحوم عبدالرسول متولد فروردین ماه 1332 بعنوان پنجمین فرزند خانواده در محله قدیمى و خاطره انگیز "مسگرى" چشم به دنیا گشودم و دوران طفولیت و کودکى را همراه با برو بچه هاى هم محله اى با پاى برهنه به انجام بازى هاى رایج آن سال ها گذراندم.

دوران ابتدایی را در کدام مدرسه به تحصیل مشغول بودید؟

دوران ابتدایی را در دبستان صولت قشقایى واقع در چهارراه روزبه "مکان فعلى اداره آموزش و پرورش" سپری کردم.

آیا معلم کلاس اول ابتدایی خود را بیاد دارید؟

بله، کلاس اول را با معلمى آقاى احمد لایق آغاز نمودم و سپس در کلاس هاى دوم ابتدایى تا ششم توفیق بهره ورى از محضر اساتید بزرگوارم مرحوم عزت اله خسروى، محمدصادق خسروى، حبیب اله تمدن، عبدالحسین کراچى و مرحوم ایرج صادقى را داشتم.

علت جذب شما به شغل تعمیرات دوچرخه در آن زمان چه بود؟

 پس از اتمام تحصیلات در دبیرستان قاموس و گرفتن دیپلم در رشته علوم طبیعی در سال 1354 به خدمت مقدس سربازى اعزام شدم و در سال 1356 دوره سربازى را به پایان رساندم و به فیروزآباد آمدم و منتظر کار شدم. سال 56 همزمان شد با آغاز بیدارى مردم و جرقه هاى انقلاب اسلامى کم کم آغاز شد و سراسر کشور را فرا گرفت و به همین علت ادارات و شرکت هاى تولیدى و صنعتى از جذب نیرو و استخدام جدید خوددارى نمودند و بازار کار براى فارغ التحصیلان نبود اینگونه شد که من هم جذب بازار و شغل آزاد شدم و به حرفه تعمیر دوچرخه و فروش آن روى آوردم.

قبل از شروع به کار آیا دوره آموزشى یا فنى را گذرانده بودید؟

در دوران تحصیل براى تامین هزینه درس و مدرسه، مجبور بودم در تابستان ها سرکار بروم و حق الزحمه خود را براى تهیه وسایل و کتاب مدرسه هزینه کنم و من در تابستان ها نزد کسانى که تعمیرات دوچرخه انجام مى دادند مشغول به کار می شدم و رمز و رموز کار را فرا گرفته بودم و با آشنایى کامل وارد این حرفه شدم.

وضعیت کسب وکار یک تعمیرکار دوچرخه در گذشته بهتر بود یا الان؟

در آن سال ها در هر چهارفصل سال، کسب و کارمان رونق داشت و مشتری داشتیم ولی در سالیان اخیر به دلیل استقبال کم مردم فقط در فصل تابستان که دانش آموزان به دنبال سرگرمى و تفریح مى باشند کار ما رونق دارد ودر بقیه سال دلچسب نمى باشد.

تنوع دوچرخه درگذشته چطور بود؟ آیا تنوع در مدل های آن بود؟

در سال هاى اولیه که کار را شروع کردم اکثر دوچرخه هاى انگلیسى بود با نام هاى (هامبر، هرکولس، رالى، سه فلگ) که دوچرخه هامبر از نظر کیفیت برتر از بقیه بود و سال هاى بعد هم دوچرخه هاى هندى به بازار آمد که سایز هاى مختلفى داشت.

کمی از سلیقه ها و علایق مردم آن زمان در خرید دوچرخه برایمان بگویید؟

در آن زمان خریداران دوچرخه دوست داشتند که دوچرخه هاشان با نایلون پیچى هم زیباتر شود و هم به حفظ و نگهدارى و طول عمر آن کمک نماید و ما دو نمونه نایلون پیچى داشتیم یکى ساده و درشت و دیگرى ریز، براى نایلون پیچى ریز ابتدا نایلون از وسط نصف مى شد و سپس دور تنه و دو شاخ هاى دوچرخه پیچیده مى شد و براى قشنگ تر شدن در بین نایلون ها، طراحى صورت مى گرفت و از نایلون هایى با رنگ هاى دیگر استفاده مى کردم و با این کار از نظر نما و ظرافت و کیفیت مشترى پسندتر مى شد که معمولا براى یک دوچرخه بزرگ سه بسته و نیم نایلون استفاده مى شد.

تفاوت دوچرخه هاى قدیمى و جدید در چه چیزی بود؟

 دوچرخه هاى قدیمى بسیار سبک وزن بودند و با کیفیت و روان و مقاوم و بادوام تر بود به گونه اى که بعضى از آنها پنجاه سال دوام داشتند ولى دوچرخه هاى جدید بسیار سنگین، کم دوام و پرخرج و هزینه هستند، دوچرخه اى که الان خودم استفاده مى کنم حدودا 35 سال عمر دارد.

دوران کودکى و نوجوانی خودتان را در کجا سپری کردید؟

 دوران کودکى و نوجوانى را با بچه هاى هم سن و سال در محله مسگرى گذراندم و علت نامگذارى این محله آن بود که در قدیم ظروف مورد استفاده در خانه ها عموما ظرف مسى بود که پس از مدتى استفاده جرم مى گرفت و براى استفاده مجدد، مجبور به سفیدکردن آنها بودند و کار سفید کارى و صیقل دادن ظروف مسى توسط استاد کاران با سابقه انجام مى شد و چون عموما در این محله سکونت داشتند به محله ى مسگرى معروف بود.

در دوران کودکی چه بازی های انجام میدادید؟

 بازى هاى مرسوم ما در آن زمان بازى با چهارچرخه بود که از سیم فلزى نازک که با ابتکار خود مثل درشکه درست مى کردیم و ساعت ها با آن در کوچه بـازى مى کردیم، اسباب بازى دیگر »دودووک« بود که از طوق فلزى دوچرخه استفاده مى کردیم و با تکه اى از تخته به آن ضربه مى زدیم و صدها متر به دنبال آن مى دویدیم و جالب که با این وسایل مسابقه هم مى دادیم، چوب توپه، چوب و چالیک، لکر بازى، پنجوق»ریگ بازى« هم از بازى هاى رایج زمان کودکى بود.

در دوران جوانى و نوجوانى در کنار درس خواندن، به ورزش فوتبال هم علاقه خاصى داشتم و در زمین هاى خاکى سال ها در تیم هاى مختلف مانند تیم فوتبال جاوید، طوفان، نبرد، پاس و پوریاى ولى عضویت داشتم و به بازى فوتبال پرداختم و حالا هم در میانسالى طبیعت گردى و کوهپیمایى را ادامه مى دهم.

*شما به عنوان منقضیان خدمت سال، 56 توفیق حضور در میادین دفاع از میهن و انقلاب اسلامى را پیدا کردید از آن روزها چه خاطراتى دارید؟

 سراسر روزهاى حضور در جبهه خاطره است، خاطره جانفشانى جوانان عزیزى که در زیر باران گلوله هاى توپ و تانک و بمباران هوایى دشمن، هر روز و ساعت شاهد زخمى و مجروح شدن و به شهادت رسیدن و همرزمان و هم قطاران خود بودند و هیچ خللى در عزم و اراده ى آ نان براى دفاع از سرزمین و آب و خاک و ناموس ایران عزیز به وجود نمى آمد و مردانه استقامت و پایدارى مى کردند به روح همه شهیدان والامقام درود مى فرستم و براى ایثارگران و جانبازان آروزى شفاى عاجل دارم.

منبع:فیروزنا

نظرات بینندگان